Opinion-small2

پیش‌ترها محمد نوری‌زاد را به مثابه ستون‌نویس کیهان، مستندساز شبکه‌های جمهوری اسلامی، و مانند این‌ها می‌شناختند. وی، اما، در سال ۱۳۸۸ و پس از انتخاب جنجالی محمود احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری، اعتراض مدنی‌اش را به روند ناپسند انتخابات همراه با دیگر مخالفان آشکارا بیان کرد.

در این مدت، نوری‌زادچندین بار به زندان افتاد؛ مرتب خودش و اعضای خانواده‌اش را تهدید کردند و می‌کنند، نیز خود و خانواده‌اش را ممنوع‌الخروج کرده‌اند. با این وصف، وی از نفس نیفتاد و همچنان به مبارزه مدنی خویش ادامه می‌دهد. نوری‌زاد تا پیش از این چنان شیفته ولایت فقیه و ذوب در آن بود که شنیده‌ها حاکی است که در محافل خصوصی رهبر جمهوری اسلامی را با عنوان «مولای من» خطاب می‌کرد. اینکه نوری‌زاد در سال ۸۸ اعتراضش را علنی کرد به هیچ رو بدین معنا نیست که وی در سال ۸۸ و تنها به خاطر نتایج انتخابات جنجالی و به دلیل مثلاً شیفتگی‌اش به موسوی یا کروبی، معترض حکومت جمهوری اسلامی شده باشد.

در این چند سال اخیر موج مخالفت‌ها با رژیم  جمهوری اسلامی بسیار گسترده شده است و شمار زیادی از این افراد نیز مسأله تقلب در انتخابات ۱۳۸۸را زمزمه می‌کنند. اما نوری‌زاد هیچ‌گاه نه صریحاً و نه به طور ضمنی اعتراض مدنی‌اش به این رژیم را مدلل به مقوله انتخابات ۸۸ نکرده است. وی به خوبی می‌داند که انتخابات ۸۸ و دخالت‌های ناروا و سلطان مآبانه رهبر جمهوری اسلامی در آن دوره، ریشه در بیش از سه دهه حکومت ارباب-رعیتی پس از جمهوری اسلامی دارد که با هزاران سال حکومت‌های شاهنشاهی پیش از خویش بی‌شباهت نیست.

محمد نوری‌زاد و بوسه بر پاهای یک بهایی کوچک
محمد نوری‌زاد و بوسه بر پاهای یک بهایی کوچک

محمد نوری‌زاد با تمام فراز و فرودهایش برای من، و احتمالاً بسیاری، شگفت‌انگیز می‌نماید. تا همین اکنون هستند بسیاری که به او بی‌اعتمادند و او را مهره حکومت می‌شمارند که وی را برای سرگرم کردن مردم یا نشان دادن چهره مداراگرانه‌ای از حکومت نسبت به مخالفان علم کرده باشند: یعنی یک بازی دو طرفه سیاسی. اینکه نوری‌زاد از این بازی چه طرفی می‌بندد، نکته مبهم، غامض، و هضم ناشدنی‌ای است که دست کم امثال مرا برآن می‌دارد تا این فرضیه را به کل مردود بشماریم و صداقت او را در این مبارزه و مخالفت با جان‌ودل بپذیریم. تحسینش کنیم که چنین یک تنه به مبارزه یک دولت و حکومت از همه جهت فاسد رفته و اینگونه جانش را در دست گرفته است در حالی که دیگران یا نمانده‌اند یا اگر مانده‌اند سکوت در پیش گرفته‌اند.

همجنس‌گرایان گروه نادیده‌ای هستند که محمد نوری‌زاد هنوز از حق انسانی آنان برای حیات و دیگر حقوق برابر، فارغ از تمام ملاحظه‌ها، دفاع نکرده است.

ویژگی‌های مثبت حرکت اعتراضی نوری‌زاد و تاکتیک‌هایی که وی برای رسیدن به نتایج مثبت در پیش گرفته است این نوید را می‌دهد که بتوان با چنین روش‌های مدنی‌ای حاکمان غیر دموکراسی‌خواه جمهوری اسلامی را به تسلیم واداشت و یک آینده آزاد برای ایران رقم زد.

از مدت‌ها پیش دوست می‌داشتم درباره نوری‌زاد قلم بزنم. به همین منظور عمل کردها، نوشته‌ها، تحلیل‌ها، و نقدهای او را مرتب پی گیری می‌کردم و به دقت می‌خواندم. اما خوشبختانه پیش از من دیگرانی به طور جدی در خصوص پدیده نوری‌زاد نوشته و در مجموع او و اهدافش را خوب تحلیل کرده‌اند (به عنوان نمونه بنگرید به عبدالعلی بازرگان در اینجا). از این رو، دیگر نیازی به چنین کاری نمی‌بینم. با این وصف، یک انتظار به حق مرا همچنان می‌کشاند تا ضمن بازخوانی نوری‌زاد با او از این انتظار سخن کنم.

نوری‌زاد برخلاف بسیاری که هنوز در بند شریعت مردم و بهشت و جهنم بردن آنان هستند حتی اگر در این سر دنیا و در قلب کشورهای اروپایی علیه جمهوری اسلامی بنویسند، به خوبی دریافت که بهترین مدل حکومت، حکومت لیبرال و در عین حال سکولار است که با دین و دغدغه‌های دینی مردم کاری ندارد. از همین رو، براساس بندهای ۱، ۲ و ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشربه برابری همه آدمیان، فارغ از نژاد، رنگ، جنس و جنسیت، دین، زبان و…، ندا در داد و حکومت داران را عتاب کرد که چرا به بهانه‌های واهی ناظر به قوم و قبیله، نژاد، دین، یا دیگر گرایش‌ها بر سر مردم خویش هر روزه وحشت و بلایی تازه می‌بارند. با این همه، در این حرکت اعتراضیِ مدنیِ نوری‌زاد یک گروه هنوز نادیده مانده‌اند یا دست کم وی به دلایلی مصلحت نمی‌بیند که آشکارا از حق آنان دفاع نماید و نام آنان را بر زبان راند: همجنس‌گرایان.

آیا امروز هم نباید این انتظار در ما باشد که محمد نوری‌زاد به عنوان یک فعال حقوق بشر و طرفدار آزادی، کرامت، و حقوق انسانی به دفاع از حقوق همجنس‌گرایان برآید؟ آیا چنین انتظاری همچنان انتظار دست نیاوردنی یا بی‌جایی است؟

همجنس‌گرایان همان گروه نادیده‌ای هستند که وی هنوز از حق انسانی آنان برای حیات و دیگر حقوق برابر، فارغ از تمام ملاحظه‌ها، دفاع نکرده است. در تابستان سال ۱۳۹۰ وی در ترسیم فردایی زیبا در همین نزدیکی‌ها، با ترسیم حکومتی آرمانی و آزاد، در نوشته‌ای هزاران نوید به مردم ایران با گرایش‌های سیاسی مختلف، دین‌های گوناگون، و اقوام متفاوت داد (مرادم این نوشته نوری‌زاد به نام «روزی در همین نزدیکی‌ها» است که در تیرماه ۱۳۹۰ در سایت وی منتشر شد.

نوری‌زاد در «روزی در همین نزدیکی‌ها»،  یک یک این گروه‌ها را به نام خواند و نویدی زیبا برایشان سرود، اگر در آن روز تنها دوست داشتیم یا آرزویی برنیاورده در دل داشتیم که ‌ای کاش وی برای اقلیت دیگری به نام همجنس‌گرایان ایرانی نیز نویدی شیرین می‌سرود. اما آیا امروز هم نباید این انتظار در ما باشد که وی به عنوان یک فعال حقوق بشر و طرفدار آزادی، کرامت، و حقوق انسانی به دفاع از حقوق همجنس‌گرایان برآید؟ آیا چنین انتظاری همچنان انتظار دست نیاوردنی یا بی‌جایی است؟ اگر آن روز تازه آغاز راه بود و شاید زمینه و زمانه فراهم نبود و چنین انتظاری زیادی می‌نمود اما امروز پس از گذشت چندین سال از آن ماجرا هنوز هم زمینه و زمانه فراهم نیست؟

همجنس‌گرایان بنا به آمارها و پژوهش‌های علمی دست کم بین ۷ تا ۱۳ درصد از هر جامعه و از جمله ایران را دربرمی گیرند که شامل مردان، زنان، جوانان، میان‌سالان، و با جایگاه‌ها و مشاغل اجتماعی گوناگون، شامل متخصان فنی، استادان دانشگاه، معلمان مدارس، مدیران مراکز، کشاورزان، پزشکان، نظامیان و… هستند. یعنی اگر بنا به شمارش باشد، آنان به تنهایی به مراتب از زرتشتیان، بهاییان، یهودیان ایران افزون‌ترند. چگونه است که می‌توان از حق برابر زیستن و بهره‌برداری از آزادی‌های مدنی و حقوق اجتماعی این گروه‌ها سخن گفت و از آن دفاع کرد اما نمی‌توان از همین حقوق برای همجنس‌گرایان سخن گفت یا از آن دفاع نمود؟

اگر آن روز این آرزو برآورده می‌شد و نوری‌زاد در کنار این همه گروه کوچک و بزرگ از همجنس‌گرایان نیز به اشاره نامی می‌برد، نه تنها چیزی از ارزش کار وی کاسته نمی‌شد، بلکه این نوری‌زاد بود که در آزمون حرمت نهادن به انسانیت، کرامت انسانی، و باور به حق زیستن آدمیان به صرف انسان بودن کاملاً کامیاب بیرون می‌آمد. این انتظار از محمد نوری‌زاد زمانی دو چندان شد که وی بر پای بهایی‌زاده خردسال و معصومی بوسه زد (عکس این بوسه را در اینجا ببینید)، تا از این طریق حقوق بهاییان را به رسمیت بشناسد و به آنان بگوید که اگر حاکمیت امروز ایران به بهانه‌های واهی دینی به سرکوب آنان دست می‌برد، شهروندان مسلمان ایرانی، اما به دفاع و دلجویی از آنان می‌پردازند.

آیا به راستی گزافه است اگر فرد همجنس‌گرایی با مشاهده آن تصویر زیبای بوسه، این انتظار در او پدید آید که شاید این بار نوری‌زاد بر آن است به سوی جوان همجنس‌گرایی برود نه که پایش را ببوسد یا دستش را و یا حتی گونه‌اش را، بلکه پدرانه به سوی او رود و اجازه دهد که این بار این جوان دستان این پدر نازنین را ببوسد و خود را در آغوشش بیندازد و از او سپاس گزاری نماید که وجود او را، که مانند هر انسان دیگری از حق حیات و کرامت انسانی برخوردار است، دیده، آن را به رسمیت شناخته، و به سوی او شتافته است؟

شکستن رسم‌ها، فرهنگ‌ها، و خرافات دینی / اجتماعی البته سخت است اما افراد آزاد و بزرگ چنین توش و توانی دارند و همواره تاریخ نشان داده است که اینان با اراده و پشتکار توانستند آن‌ها را فروکوبند و رسم و آیینی نو و برآمده از عقلانیت حاکم نمایند.

کار چندان پیچیده‌ای نیست. شکستن رسم‌ها، فرهنگ‌ها، و خرافات دینی / اجتماعی البته سخت است اما افراد آزاد و بزرگ چنین توش و توانی دارند و همواره تاریخ نشان داده است که اینان با اراده و پشتکار توانستند آن‌ها را فروکوبند و رسم و آیینی نو و برآمده از عقلانیت حاکم نمایند.

آری، انتظار زیادی نیست که از روشنفکر و فعال مدنی‌ای بخواهیم حقوق به سالیان پایمال‌شده بخش بسیاری از مردمان این سرزمین را تنها به دلیل گرایش و کنش خصوصی جنسی‌شان، به رسمیت بشناسد و به سویشان برود و دست پرمهر بر سرشان بکشد و شکوه‌هایشان را بشنود و در فریاد خویش آن‌ها را منعکس کند. شاید برخی بر این باور باشند که چنین کاری به مصلحت نیست و کوشش‌های نوری‌زاد در این همه سال را نقش برآب می‌کند.

اما من می‌گویم نوری‌زاد را با مصلحت‌اندیشی چه کار؟ مصلحت‌اندیشی ارزانی کسانی باشد که از این نمد کلاه‌ها برای خود بافتند و سال‌ها به قهر برگرده مردمان این ملک سوار شدند و در عین ادعای نمایندگی جمهور در مهم‌ترین محافل آکادمیک و رسمی دنیا دروغ زنانه، نه تنها حقوق این گروه، که وجود این بخش عظیم را نادیده گرفتند تا بلکه کلاه‌های بیشتری ببافند. (فیلم چنین دروغی را در اینجا ببینید).

وجدان و عقلانیت فعال نوری‌زاد که اکنون بر دموکراسی‌خواهی و برابری بی‌چون و چرا اصرار می‌ورزد چنین مصلحت‌اندیشی را می‌پذیرد که تنها برای استیفای حقوق دیگران، ولو اکثریت، حقوق اقلیت پایمال گردد؟ بگذریم از اینکه اگر سخن تنها بر قلت باشد، بی‌شک شماره بهاییان ایران به مراتب از شماره همجنس‌گرایان ایران کمتر است؛ حال که نوری‌زاد با شکافتن بند زشت تبعیض و نابرابری با حمایت از بهاییان، به این دلیل که از نگاه مفتیان اسلامی بهاییان به کل خارج از دین شمرده می‌شوند و از هیچ حقوقی برخوردار نیستند، به عمیق‌ترین لایه‌های حساسیت و نگرانی حکومت دینی اسلامی دست برده است، این زمینه به خوبی پدید آمده است تا وی از حقوق همجنس‌گرایان نیز دفاع نماید.

اکنون این آرزو به جا و تحقق‌پذیر است که بخواهیم نوری‌زاد به زودی چنین جسارتی را در خویش ببیند و از مصلحت‌اندیشی به دور گردد و حق این دسته از مردمان کشور را به رسمیت بشناسد. این خواسته چندان دوری از نوری‌زاد نیست و هنوز نیز دیر نشده است و نوری‌زاد می‌تواند آگاهانه به این اقدام دست زند و نام خویش را در تاریخ و فرهنگ ایران به نیکیِ بیشتر به یادگار بگذارد.