Opinion-small2

آیت‌الله خامنه‌ای در ۱/۵/۹۳ در دیدار با دانشجویان از “رقابت گفتمانی” به عنوان فضیلت دفاع کرده و گفته است : «در محیط دانشجویى، “رقابت گفتمانى” چیز خوبى است، درصورتى‌‌که با تحمل مخالف همراه باشد. از وجود مخالف نه باید انسان تعجب بکند، نه باید انسان خشمگین بشود، نه باید انسان بیمناک بشود؛ هیچ‌‌کدام از این سه حالت در قبال مخالف، قابل قبول نیست. اگر انسان از داشتن مخالف تعجب بکند، معناى آن این است که نسبت به خودش خیلى خوشبین است؛ تعجب می‌کند که کسى با او مخالف باشد. تعجب ندارد! خب، هر انسانى، هر فکرى، هر جهتى و جهت‌‌گیرى و جریانى، یک عده مخالف دارد، این‌‌جور هم نیست که بگوییم آن مخالف‌ها خطا می‌کنند؛ نه، نقاط ضعفى وجود دارد و آن نقاط ضعف موجب می‌شود یک عده‌‌اى مخالفت بکنند. بنابراین وجود مخالف نباید تعجب ما را برانگیزد؛ همچنان‌‌که نباید خشم ما را برانگیزد و عصبانى بشویم که چرا با ما مخالفند؛ نه، مخالفت قابل فهم است، قابل قبول است. وحشت هم نباید بکنیم؛ وحشت کردن از وجود مخالف، نشان‌‌دهنده‌‌ این است که انسان به استحکام موضع خودش خاطرجمع نیست و اطمینان ندارد؛ نه، منطقى داریم، پایه‌‌هاى این منطق را محکم می‌کنیم، مستحکم می‌کنیم، وارد میدان رقابت گفتمانى می‌شویم، و بحث می‌کنیم؛ روحیه‌‌ دانشجو باید چنین چیزى باشد.»

خامنه‌ای

چه سخنان حکیمانه ای! چه رهنمودهای دموکراتیکی! وجود مخالف محصول طبیعی زندگی جمعی است و نباید موجب تعجب و خشم و بیم شود. بدین ترتیب، وجود مخالفان، قابل فهم و قابل قبول است. ترس از وجود مخالف، علامت سست بنیاد بودن باورها و مواضع وحشت کرده است. راه حل زندگی جمعی، “رقابت گفتمانی” است.

آیا هیچ دموکراتی می‌تواند با این مدعیات و رویکرد- نه گوینده آن- مخالفت کند؟ آیا نکته‌ای در این مواضع وجود دارد که ناقض حقوق بشر باشد؟ پس مسئله و مشکل چیست؟

ادعا و واقعیت

یکم- وضعیت جمهوری اسلامی دقیقا معکوس آن چیزی است که آیت‌الله خامنه‌ای تجویز کرده است. وضعیت معکوس را هم اگر صرفا به شخص او فرو نکاهیم، حداقل این است که او نقش موثری در به وجود آوردن این وضعیت غیر دموکراتیک و ناقض حقوق بشر داشته است.

انقلاب فرهنگی ابتدای انقلاب پروژه‌ای دائمی بود که همیشه پاکسازی دانشگاه‌ها از مخالفان و منتقدان را دنبال کرده و همیشه نگران حضور سکولارها در دانشگاه بوده و هست. پروژه ناموجه اسلامی کردن دانشگاه‌ها بخشی از همین فرایند است. این پروژه همیشه توسط شخص او دنبال شده و می‌شود.

دوم- ایده‌های حقوق بشر، دموکراسی، آزادی، رواداری، و…آن چنان جا افتاده و سیطره فکری پیدا کرده است که دیگر کمتر دیکتاتوری می‌تواند به صراحت با آنها مخالفت ورزد. همه این برساخته‌ها، اخلاقا موجه و از نظر عملی کارآمد بوده و هستند. یکی از پیامدهای آنها زندگی صلح‌آمیز است.

اگر گفتمان مسلط روشنفکران و انقلابیون دهه چهل و پنجاه ایران، گفتمان دموکراتیک نبود، اینک گفتمان دموکراسی و حقوق بشر به گفتمان مسلط تبدیل شده است. آیت‌الله خامنه‌ای هم مجبور است از همین ایده‌ها استفاده کند و مدعی “مردم سالاری دینی” شود. لیبرال دموکراسی را طرد، اما مدعی حقوق بشری بالاتر از حقوق بشر غربیان شود. بگوید که غربیان زنان را به ابزار جنسی و شهوانی تقلیل داده‌اند در صورتی که ما به کرامت زنان و شخصیت آنان احترام می‌گذاریم.

اینها علامت پز دادن نیست، نشانه تسلط گفتمان دموکراتیک است که حتی ناقضان عملی‌اش را مجبور می‌سازد که به همان زبان سخن بگویند. این برساخته‌ها اینک به عنوان ارزش‌های بشری خود را جایگیر کرده‌اند.

سوم- چرا در جمهوری اسلامی مخالفان تحمل نمی‌شوند؟ چون جمهوری اسلامی و خامنه‌ای از مخالفان می‌ترسند، از آنان وحشت دارند و آنان او را بیمناک می‌کنند. چون جمهوری اسلامی و خامنه‌ای “به استحکام موضع خودش خاطرجمع نیست و اطمینان ندارد”. اگر دارای قوت منطقی بود، سرکوب مخالفان فاقد معنا می‌شد.

چهارم- آیت‌الله خامنه‌ای برخلاف آن چه گفته است، از وجود مخالفان تعجب می‌کند. چرا؟ چون خود و جمهوری اسلامی را حق و مخالفان را فتنه‌گران فاقد بصیرت به شمار می‌آورد. اما او و جمهوری اسلامی نماد حقیقت نبوده و نیستند. نه تنها حقیقت را قلب کرده‌اند، بلکه به شدت موجب افزایش درد و رنج مردم ایران شده‌اند. در چنین بستری به طور طبیعی نه تنها در سطح جامعه مدنی مخالفان رادیکال زاده می‌شوند، بلکه در سطح خود رژیم نیز دائماً مخالفان جدیدی زاده خواهد شد.

پنجم- عامل دیگر سرکوب مخالفان در جمهوری اسلامی، زمامداری مادام‌العمر رهبری نظام با “قدرت مطلقه” است. اینک ۲۵ سال از رهبری خودسرانه (مطابق میل) آیت‌الله خامنه‌ای گذشته است. تا او زنده باشد، این رهبری تداوم خواهد یافت.

گفتمان رقیب- یعنی گفتمان مخالفان- گفتمان زمامداری رقابتی پاسخگوی برای زمان محدود است. یعنی شخص اول نظام سیاسی از طریق انتخابات منصفانه رقابتی توسط مردم برای زمان محدود- حداکثر دو دوره- انتخاب شده و فاقد قدرت مطلقه است. سازوکارهای واقعی نظارت بر او وجود داشته و انتقاد از او در همه رسانه‌ها آزاد است.

آیا آیت‌الله خامنه‌ای/جمهوری اسلامی به این گفتمان رقیب اجازه “رقابت گفتمانی” داده و می‌دهند؟ پاسخ منفی است. وقتی رقابت در سطح پائین تر تحمل نمی‌شود و رقیبان- مهندس میر حسین موسوی و مهدی کروبی- سال‌ها باید در حصر به سر برند، چه جای توقع رقابت گفتمانی در سطح رهبری. شورای نگهبان و دیگر طرفداران خامنه‌ای از همین حالا چاقو‌ها را تیز کرده‌اند تا سر فقیهان اصلاح‌طلب کاندیدای مجلس خبرگان رهبری را بزنند. می‌گویند آنها طرح فتنه‌گرانه‌ای دارند و می‌خواهند در مجلس خبرگان رهبری حضور داشته باشند تا بر اعمال قدرت رهبری نظارت کنند. خوب اگر این توطئه است، پس مجلس خبرگان رهبری برای چیست؟

ششم- آیت‌الله خامنه‌ای از وضعیت فرهنگی به وجود آمده در دوران پس از انتخاب حسن روحانی به شدت ناراحت است. این نکته را در این مدت بارها گوشزد کرده و در برابر آن ایستاده است. (رجوع شود به مقاله “ایران: رویارویی فرهنگی خامنه‌ای و روحانی“)

اخیرا در دیدار با شاعران- در ۲۱/۴/۹۳- در حضور جمع به علی جنتی- وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی- گفت:”با آقای وزیر حرف زیاد داریم، در عرصه فرهنگ اشکال جدی داریم.”. این اشکال جدی چیست؟ انتشار چند نشریه جدید، انتشار برخی کتاب‌های ممنوعه دوران احمدی نژاد، مجوز دادن به برخی فیلم‌های ممنوعه، برخی انتصابات در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و غیره و غیره.

وزیر فرهنگ و آموزش عالی یکی دیگر از مغضوبان است که مجلس در صدد استیضاح اوست. چرا؟ تغییر برخی از روسای دانشگاه‌های احمدی نژاد و افشای برخی از فسادهای آنان در دانشگاه‌ها مهمترین دلیل این امر است. آنان روسای جدید دانشگاه‌ها را اصحاب فتنه می‌نامند. یعنی از نظر فکری به جنبش سبز نزدیک هستند.

در شرایطی که بیشترین فشارها- با چراغ سبز آیت‌الله خامنه‌ای- بر دانشگاه‌ها (دانشجویان و استاتید) می‌رود تا هیچ گونه تحرک و فعالیتی در دانشگاه‌ها صورت نگیرد، او از “رقابت گفتمانی” در دانشگاه‌ها با مخالفان سخن می‌گوید. دروغ به این بزرگی در ماه رمضان احتمالاً موجب باطل شدن روزه “مقام معظم رهبری” می‌شود.

آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با دانشجویان گفته است: “آنچه اهمیت داشت و امروز هم حائز اهمیت است، نگاه به جهت‌‌گیرى‌‌هاى فرهنگى است”. جهت گیری‌های فرهنگی- تحت عنوان سیاست‌های کلی نظام- توسط او تعیین شده و جهت اجرا به نهادهای مربوطه ابلاغ می‌شوند. آیا آن جهت گیری‌ها جایی برای “رقابت گفتمانی” باقی می‌گذارند؟ آیا می‌توان با جهت‌گیری‌های فرهنگی او مخالفت کرد و جهت‌گیری‌های فرهنگی دیگری را به اجرا گذاشت؟

هفتم- آیت‌الله خامنه‌ای به دانشجویان می‌گوید: “امروز بعضى‌‌ها باز دلشان می‌خواهد برگردند به همان شکل سابق [دوران رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی]. همان جریان‌هاى غرب‌‌زده – جریان‌هایى که عاشق غربند، ملت را تحقیر می‌کنند، داشته‌‌ها را تحقیر می‌کنند، فرهنگ و هویت ملى را تحقیر می‌کنند به نفع مسلطین غربى – دلشان می‌خواهد که همان‌ها دوباره بیایند و براى امور کشور، فرهنگ کشور، جهت‌‌گیرى کشور، شاخص معین کنند و معرفى کنند. این عده‌‌اى که امروز در خارج از کشور، در زیر پرچم همین دشمنان خونىِ ملت ایران دارند علیه جمهورى اسلامى کار می‌کنند، همین کسانى هستند که واقعاً دنبال این هستند که همان غفلت – غفلتِ محاسباتى – همان اغواى شیطانى که نسبت به عقلانیت این کشور در یک دوره‌‌اى وجود داشت، همان مجدداً حاکم بشود. در مقابل اینها باید ایستاد.”.

اولاً: بازگشت به دوران رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی اگر واقعاً برای کسانی مطلوب باشد، منحصر به گروهی از سلطنت‌طلبان است. مگر نفوذ اجتماعی این گروه چقدر است که خامنه‌ای مجبور به تذکر شده است.

ثانیاً: اگر قرار بر “رقابت گفتمانی” باشد، همه گروه‌ها باید آزاد باشند تا در رقابت شرکت کرده و از گفتمان خود دفاع کنند.

ثالثاً: مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور یک دست نبوده و خود دارای صدها اختلاف نظری و عملی بوده و هستند. آیت‌الله خامنه‌ای کل مخالفان مقیم خارج را یکدست می‌سازد تا بتواند فضای دوقطبی درست کند. دو قطبی طرفداران استقلال کشور و طرفداران سلطه دولت‌های غربی بر ایران. بدین ترتیب، همه مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور به طرفداران استعمار و هژمونی دولت‌های غربی تبدیل شده که “در مقابل اینها باید ایستاد“.

بدین ترتیب، “رقابت گفتمانی” از طریق تحریف واقعیت و سرکوب دود شد و به هوا رفت.

“رقابت گفتمانی” امر میمونی است. به طور طبیعی هیچ کس نباید مخالف آن باشد. اما بعید است که جمهوری اسلامی و آیت‌الله خامنه‌ای به دنبال “رقابت گفتمانی” با مخالفان باشند.

اگر مخالفان تحمل می‌شدند، اینک ایران در وضعیت دیگری قرار داشت. وقتی اصلاح‌طلبان تحمل نمی‌شوند و ممنوع بیان شدن خاتمی مطالبه می‌شود، چه جای سخن گفتن از “رقابت گفتمانی” و “تحمل مخالفان”.