بخش عظیمی از جمعیت فعلی ایران، سهم ناچیزی از منابع مختلف این کشور دارند. دولت در تأمین آب آشامیدنی سالم، هوای پاک و غذای مناسب برای شهروندان که از اولین و حیاتیترین نیازهای آنان است، با مشکل مواجه شده و بیثباتی بهخصوص در حوزه اقتصاد، گروههای مختلف اجتماعی را آسیبپذیر کرده است. با وجود این شرایط و به جای تلاش برای تغییر این وضعیت اما کوششهای دولتی برای تشویق به افزایش جمعیت و داشتن فرزند بیشتر شدت گرفتهاند.
پیش از این و در زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد که از جدیترین مخالفان کنترل جمعیت در ایران بود، شعار «دو بچه کافی است» کار آمریکاییها و «برنامه تنظیم خانواده»، توطئه دشمنان برای براندازی نظام اعلام شد، اما این حرفها تا زمانی که رهبر ایران به میدان نیامده بود، حتی در میان اصولگرایان هم خریدار چندانی نداشت.
به این ترتیب به نظر میرسد مهمترین دلیل توجه جدی مسئولان حکومت ایران به موضوع افزایش جمعیت، با وجود همه مشکلات موجود، ورود رهبر جمهوری اسلامی به این موضوع باشد. او در مردادماه سال ۱۳۹۱ درباره جمعیت ایران گفته بود: «رقم ۱۵۰ میلیون و ۲۰۰ میلیون را اول امام گفتند، و درست هم است، باید برسیم به آن رقمها.»
از آنجا که حاکمیت جمهوری اسلامی، صحبتها و سخنرانیهای رهبر ایران را در همه زمینهها فصلالخطاب میداند و عمل به آن را وظیفه شرعی، پافشاری آیتالله خامنهای بر ضرورت افزایش جمعیت در طول دو سال گذشته، باعث شده است تا اشخاص حقیقی و حقوقی برای جلب نظر و رضایت او در این زمینه، در حوزههای مختلف فعال شوند و برای تشویق مردم به داشتن فرزند بیشتر سنگ تمام بگذارند.
در حالی که سیاست افزایش جمعیت ایران از سوی رهبر جمهوری اسلامی ابلاغ شده است تا جمعیت ایران به رقم مطلوب او -دستکم ۱۵۰میلیون- برسد، پرسش این است که در اوضاع و احوال فعلی با توجه به کمبودهایی که در حوزهها و زمینههای مختلف وجود دارد، آیا این سیاستها باعث نقض بیشتر حقوق شهروندان نمیشود و آیا ایران واقعاً امکان و ظرفیت داشتن چنین جمعیتی را دارد؟
این سرزمین بیباران
ایران، کشوری است که تقریباً نیمی از مساحت آن از دسترس اقتصاد، کشاورزی، دامداری و … خارج است. این نیمی از مساحت شامل ستیغهای بالای سه هزار متر کوهستانها، مناطق بیابانی، شورهزارها، کویرهای پهناور و … میشود. به بیان دیگر نیمی از مساحت ایران از دسترس جمعیت خارج است و امکان زندگی در آن وجود ندارد.
به نظر میرسد مهمترین دلیل توجه جدی مسئولان حکومت ایران به موضوع افزایش جمعیت، با وجود همه مشکلات موجود، ورود رهبر جمهوری اسلامی به این موضوع باشد. او در مردادماه سال ۱۳۹۱ درباره جمعیت ایران گفته بود: «رقم ۱۵۰ میلیون و ۲۰۰ میلیون را اول امام گفتند، و درست هم است، باید برسیم به آن رقمها.»
علاوه بر این میزان بارش در ایران یکسوم متوسط جهانی است که این مسأله در تنظیم سیاستهای جمعیتی، نکتهای مهم است که به نظر میرسد حکومت در برآوردهای جدید خود از جمعیت مورد نظرش، توجهی به آن نداشته است. همچنین به نظر بسیاری از کارشناسان، بارشها در ایران غالباً در رژیم نامناسب و در یک نیمه خاص از سال رخ میدهند. در این شرایط زمین خیلی سریع خیس میشود و زمین مرطوب دیگر نمیتواند آب بیشتری جذب کند و این آب در قالب سیلابهای بهاری از دسترس خارج میشود. بعد از آن، به یک فصل خشک میرسیم که تبخیر در آن خیلی شدید است و آبی که وجود دارد، به سرعت از دست میرود. با توجه به این نکات و برای رسیدن به عدد جمعیتی مناسب، باید بیش از نظرات ایدئولوژیک و تقدیرگرایانه، به مطالعات و بررسیهایی که در حوزه جغرافیای جمعیت انجام میشود رجوع کرد که کارشناسان آن معتقدند رسیدن به اینکه چه جمعیتی برای یک سرزمین مناسب است، یک موضوع پیچیده ژئوپلتیکی، اقتصادی و جغرافیایی است.
این کارشناسان از مبحثی با عنوان جغرافیای جمعیت نام میبرند که در آن دو مسأله اساسی بررسی میشود: اول اینکه اساساً تعداد جمعیت مناسب برای یک سرزمین چقدر است و دوم اینکه با چه فعالیتها و چه تقسیمبندیهای سرزمینیای، این جمعیت میتواند راحتتر و بهتر زندگی کند؟
ناصر کرمی، استاد گروه محیط زیست و چشماندازهای طبیعی دپارتمان جغرافیای دانشگاه برگن نروژ، معتقد است اولین شاخص برای تعیین جمعیت مناسب یک سرزمین، توان اکولوژیک آن منطقه است.
او در این زمینه به رادیو زمانه میگوید: «توان اکولوژیک، مؤلفههای پیچیدهای است مثل آب در دسترس، خاک در دسترس، میزان حاصلخیزی خاک و اینکه یک سرزمین چهقدر میتواند غذا تولید کند. البته مسأله تجارت بینالملل هم در میان است. به این معنا که یک سرزمین چقدر میتواند ثروت تولید کند.»
در حالی که بخش زیادی از تولید ثروت در کشورهای مختلف (اغلب پیشرفته) ناشی از فایننسهای مالی است، به نظر نمیرسد که ایران چنین منبع تولید ثروتی را در اختیار داشته باشد. این کشورها در شرکتهای بزرگ بینالمللی سهام دارند، عضو هستند و پول رد و بدل میکنند که این شرایط خیلی ربطی به ویژگیهای جغرافیایی آنها ندارد. اما به گفته کرمی این یک موقعیت قابل دسترس برای همگان نیست: «آنچه برای همگان قابل دسترسی است و یک دولت، صبح که از خواب بیدار میشود میتواند به آن فکر کند، توان اکولوژیک سرزمین است.»
فقط ۶۰میلیون
با توجه به بحثهای موجود، پرسش بنیادین در مورد رابطه شرایط جغرافیایی و جمعیت در ایران این است که اساساً توان اکولوژیک ایران برای جذب جمعیت چقدر است؟ این عدد علاوه بر آب و خاک با این مسأله در ارتباط و نسبت مستقیم است که در مناطق شهری، امکان و توان خودپالایی هوا چقدر است. کرمی در این زمینه میگوید: «مثلاً الان فرض کنیم که تهران آب مناسبی دارد، خاکش هم حاصلخیز است، ثروت مناسبی هم در آن جمع شده، اما آیا این شهر خودش میتواند هوای خودش را تمیز کند؟»
«توان اکولوژیک، مؤلفههای پیچیدهای است مثل آب در دسترس، خاک در دسترس، میزان حاصلخیزی خاک و اینکه یک سرزمین چهقدر میتواند غذا تولید کند. البته مسأله تجارت بینالملل هم در میان است. به این معنا که یک سرزمین چهقدر میتواند ثروت تولید کند.»
این استاد دانشگاه با اشاره به دیگر ویژگیهای جغرافیایی ایران در نقد سیاستهای تشویقی برای افزایش جمعیت میگوید: «تقریباً نیمی از مساحت ایران از دسترس کشاورزی، دامداری و اقتصاد حاصل از آنها خارج است. بارش نیز در ایران یکسوم متوسط جهانی است. با بررسی این فاکتورها، میرسیم به اینکه جمعیت مناسب برای کشور ایران، ۶۰ میلیون نفر است. ما اگر ۶۰ میلیون نفر باشیم، میتوانیم غذای کافی تولید کنیم، آب آشامیدنی کافی داشته باشیم، خاک در دسترس کافی داشته باشیم و بحران آلودگی هوا را مدیریت کنیم. از ۶۰ میلیون بیشتر را سرزمین ما جواب نمیدهد، مگر اینکه بگوییم یک تولید ثروتی در قالب تجارتهای بینالمللی داریم که در حال حاضر چنین چیزی وجود ندارد.»
به این ترتیب افزایش جمعیت ایران اولاً استرس و فشار شدید ناشی از مطالبات این جمعیت را به دنبال دارد و ثانیاً چون جمعیت اضافی فضای رقابت را تنگ میکند، تنش و ناپایداری سیاسی و اجتماعی ایجاد میشود. با توجه به این موارد چندان روشن نیست که چرا حکومت ایران چنین ناگهانی و با شدت به دنبال افزایش جمعیت است و چه برنامهای برای این جمعیت بیشتر دارد اما ایجاد فشار بر مردم و تولید تنش در گروههای مختلف اجتماعی برای دور کردن آنها از اعتراض های مدنی احتمالی، میتواند بخشی از این برنامهها باشد. فشاری که به درگیر شدن مردم با مسائل و مشکلات روزمرهشان میانجامد و آنها را در تلاش برای معاش روزانهشان گرفتار میکند.
کرمی با استناد به اینگونه گرفتاریها و با اشاره به ترافیک تهران، با طرح این پرسش که چرا اغلب در این شرایط رفتارهای نامناسبی از سوی مردم دیده میشود، میگوید: «تنش ناشی از جمعیت اضافه را در ترافیک تهران میتوان دید که بسیار پر اصطکاک و پر تنش است. اگر یک جاده بازی باشد که شما برسی به چراغ قرمز، بدون استرس هم پشت چراغ قرمز میایستی، اما آن اصطکاک و تنش باعث میشود که شما از پشت چراغ بروی جلوتر، رد کنی، بروی روی خط عابر پیاده بایستی و …»
نابودی طبیعت بهخاطر آب و غذا
یکی از دلایل بحرانی شدن وضعیت منابع طبیعی و محیط زیست در ایران، به دلیل نوع رفتار عموم مردم با طبیعت است که جمعیت زیاد به این سوء رفتارها را شدیدتر میکند.
کرمی معتقد است که ما عین رفتارهایی را که در ترافیک یا موقعیتهای مشابه داریم با محیط و سرزمینمان هم تکرار میکنیم. به این ترتیب اینکه دریاچهها خشک میشوند، جنگل نابود میشود، حیات وحش نابود میشود، به مناطق حفاظت شده تجاوز میشود، مناطق طبیعی تغییر کاربری پیدا میکنند و … همه ناشی از این هستند که افزایش بیرویه جمعیت، استرس و فشار زیادی را به طبیعت ما تحمیل کرده است.
این فشارها از یک سو به دلیل مطالبه نیازهای طبیعی مثل غذا و آب است که و از سوی دیگر به دلیل همان تنش و ناپایداری اجتماعی که در ایران ایجاد شده است، همه میخواهند حریصانه به طبیعت بیاویزند. کرمی میگوید: «ما الان گذران زندگی روزمرهمان را از طبیعت داریم. چرا ما باید کشاورزی داشته باشیم؟ چون میلیونها آدم دارند از این راه زندگی میکنند. اما آن آدمها بهای واقعی تولید محصولشان را نمیپردازند که قیمت واقعی آب است. نتیجه این که ما یک شغلهایی داریم تحت عنوان کشاورز، دامدار و … که اینها در اصل نباید باشد چون ما الان مزیتی در کشاورزی و دامداری نداریم، اما ناچاریم اینها را داشته باشیم که این ناچاری به بهای نابودی سرزمین است.»
او با اشاره به شرایط دشوار زندگی در برخی از نقاط ایران میگوید: «در زاگرسی که این همه داستان فرسایش خاک و رانش زمین دارد، مردم برای گرم کردن خانههایشان میروند درختهای بلوط را قطع میکنند. حالا در این مناطق قرار است جمعیت هم افزایش پیدا کند که این برای آینده طبیعت ایران بسیار خطرناک است و من واقعاً روی این حرف اصرار دارم که در صورت ادامه این روند، شرایط ایران مانند سومالی خواهد شد.»