پنج سال پیش در جریان اعتراض مردم ایران به نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری برای نخستین بار نام سهراب اعرابی شنیده شد؛ جوان ۱۹ سالهای که در تاریخ نامعلومی در سال ۸۸ کشته شد و نامش خیلی زود در کنار دیگر نامهایی همچون ندا به یکی از نمادهای مقاومت و اعتراض مردم ایران به نظام حاکم تبدیل شد.
سهراب در تظاهرات روز ۲۵ خرداد ۸۸ ناپدید شد. مادر او، پروین فهیمی، هر روز صبح برای یافتن نشانهای از پسرش به دادگاه انقلاب میرفت و هر بعد از ظهر عکس او را جلوی در زندان اوین می برد و آن را به هر آزاد شدهای نشان میداد و میپرسید آیا پسرش را دیدهاند یا خیر. چند روز بعد ، ۲۱ تیر پیکر بیجان او را به خانوادهاش تحویل دادند.
مراسم خاکسپاری سهراب اعرابی، صبح روز ۲۲ تیر ۸۸، در بهشت زهرای تهران برگزار شد و از همان جا بود که پروین فهیمی، تبدیل به یکی از قویترین صداهای دادخواهی قربانیان رویدادهای سال ۸۸ شد.
پروین فهیمی از آن زمان تا به امروز،تمام تلاش خود را برای پیدا کردن عاملان کشتهشدن سهراب انجام داده است. برای او، در هنوز هم بر همان پاشنه میچرخد. پس از گذشت پنج سال پرونده کشتهشدن فرزندش هنوز مسکوت مانده و نگران است؛ نگران فراموشی «آنها».
آخرینبار که به دادسرا احضارش میکنند، پیشنهاد دیه را نمیپذیرد. میگوید اگرچه میبخشد، اما «دادخواهی» ادامه دارد.
«من همینجا انتقادی دارم به فعالان حقوق بشری، چه در داخل و چه در خارج از کشور. اینکه این پروندهها را پیگیری نمیکنند و متأسفانه کم کم آنها به فراموشی سپرده خواهند شد.»
در این سال ها بسیاری او را همراه و در کنار خود دیدهاند؛ از خانوادههای کشتهشدگان تا زندانیان سیاسی و خانوادههایشان. ستاندن داد برای این «مادر صلح»، به حقخواهی همگان گره خورده است، وقتی اعلام کرد: «اگر همه زندانیان سیاسی را با اعلام برائت آزاد کنند، از خون سهراب می گذرم.»
با وجود این پروین فهیمی پروایی از انتقاد به برخی فعالان حقوق بشر داخل و خارج کشور ندارد. میگوید که پروندهها را پیگیری نمیکنند و متأسفانه قربانیان کمکم به فراموشی سپرده خواهند شد.
شاید از این رو در بازخوانی دورانی تاریک، روایت پروین فهیمی به جدالی با فراموشی بدل میشود. او «مردم» را به بازخوانی سال ۸۸ فرا میخواند.
پروین فهیمی از فعالان صلح و عضو گروه مادران صلح است. در پنجمین سالگرد جنبش سبز ایران رادیو زمانه با پروین فهیمی گفتگویی انجام داده است. «امید منتظری» از خانم فهیمی درباره رخدادهای خرداد و تیر ۸۸ پرسیده و «علی فتوتی» بر اساس آن یک گزارش رادیویی تهیه کرده است که در انتهای گفت و گو می شنوید.
پنج سال پیش در سال ۸۸ چگونه از اتفاقی که برای فرزندتان سهراب افتاد باخبر شدید؟ خبر را چگونه شنیدید؟
پروین فهیمی – البته پنج سال پیش همه ما در جریان این اتفاق بودیم و کم و بیش نیز با این مسائل درگیرشدیم. پنج سال پیش بعد از انتخابات به آرای ما توهین شد، آرای ما به غارت رفت و همزمان نیز برخی مسئولان به ما توهین کردند.
وقتی ما این خبر را شنیدیم، برای همهمان باورکردنی نبود. چون فکر نمیکردیم حکومتی که ادعای برگزاری انتخابات آزاد را دارد، این چنین به تمامی آرای مردم بیتوجهی کند و فرد دیگری را به جای منتخب مردم «برگزیند»، یعنی انتصاب کند، که خوشبختانه با عملکرد آقای محمود احمدینژاد به تمامی مسئولان ثابت شد که در انتصاب ایشان کاملاً اشتباه کردند و برای مردم هم این مسئله بیشتر باز شد.
متأسفانه ظلم و ستم زیادی به ما مردم شد. فرزندانمان را از دست دادیم، گروهی زندانی شدند و یا از ایران رفتند و حالا در خارج از کشور در تبعید به سر میبرند. این برای ما بسیار سخت و غیرقابل تحمل بود.
امیدوارم که از این تجربه برای آینده کشور استفاده شود و دیگر تکرار نشود.
از کشته شدن سهراب در ۲۵ خرداد چگونه خبردار شدید؟ شما مدتی طولانی در جستوجوی فرزندتان بودید…
خبر را من ۲۵ خرداد نشنیدم. چون همان شب من ایشان را گم کرده بودم و همان شب هم به اکثر بیمارستانها، مراکز قانونی، کلانتریها و یا مراکزی که به بسیج تعلق داشت، مراجعه کرده بودم، ولی پیدایش نکردم.
روز بعد با مراجعه به کلانتری اطلاع دادم که ایشان را گم کردهام. پروندهای برایش تشکیل دادند و به دنبال آن به اداره آگاهی و به دنبال آن هم، باز به همه این ادارهها رجوع کردم. من حتی به مجلس رفتم. حتی به دادسرا رفتم و برای آقای مرتضوی نامه دادم. همه این کارها را کردم، ولی بعد از ۲۶ روز بالاخره جسد سهراب را به من دادند.
پنج سال از آن روزها و از جنبش سبز میگذرد. چه پیشرفتی در دادخواهی شما صورت گرفته است؟
متأسفانه بعد از پنج سال نیز قوه قضائیه در مورد کشتهشدهها هیچ نوع کمکی به ما نکرده است. در مورد کشتهشدهها هیچ دادگاه علنی برقرار نشده است.
قوه قضائیه باید پاسخگوی ما باشد، باید قاتل بچههای ما را معرفی کند و با این ظلمی که به ما شده است، لااقل از خانوادهها دلجویی کنند. این اصلاً قابل تحمل نیست. یک حرکت بسیار ناشایست در مورد این بچه های ما انجام داده اند، جوانان این وطن را کشته اند و بعد همینطور بی توجه به این مسئله میخواهند که از حقمان بگذریم. این طوری نمی شود.
حتی بعد از پنج سال هیچ یک از وسایلی را که مال بچه ها بوده، به خانوادههاشان پس ندادهاند. فقط پرداخت دیه را مطرح کردهاند که در قانون مجازات اسلامی چون دیه از بیتالمال است، میخواهند پس از پرداخت آن این پروندهها را کاملاً ببندند و به فراموشی بسپارند که من همینجا انتقادی دارم به فعالان حقوق بشری، چه در داخل و چه در خارج از کشور. اینکه این پروندهها را پیگیری نمیکنند و متأسفانه کم کم آنها به فراموشی سپرده خواهند شد.
من هم از مردم، هم از مسئولان و هم از فعالان حقوق بشری تقاضا دارم که پرونده این بچهها پیگیری شود. ما دست تنها نمیتوانیم به هیچوجه به جایی برسیم.
در مورد پرونده سهراب هم فکر میکنم سال ۹۰ یا ۹۱ بود که احضاریهای آمد و من را به دادسرا دعوت کردند. در آنجا هم در آخر به من گفتند شما میتوانید دیه بگیرید؛ که من قبول نکردم و هیچ برگهای را هم امضا نکردم. گفتم من درعین حال که گفتهام میبخشم، ولی دادخواهی خودم را ادامه خواهم داد.
من دادگاهی علنی میخواهم و دیگر اینکه باید قاتل شناسایی شود و به من معرفی شود. در مورد اعدام و قصاص هم از اول هم حساسیت خاصی داشتم. چون من مخالف شدید اعدام هستم. بههرحال پرونده همینطور مسکوت مانده و به من هم پاسخی ندادهاند و من خودم هم هیچگونه پیگیریای در دادسرا نکردم.
از پنج سال پیش تاکنون خبرهای متفاوتی منتشر شد از فشارهای نیروهای امنیتی در مراسمی که در روز کشته شدن سهراب میگرفتید. به نظر شما عملکرد یکساله دولت جدید چه تأثیری بر این فضا و بر جنبش سبز داشته است؟
البته این فشارها نسبت به گذشته کمتر شده است. فرضاً قبل از آمدن آقای روحانی برای گرفتن مراسم سالگرد سهراب به من خیلی فشار آوردند و من آن سال نتوانستم مراسم بگیرم؛ سال ۹۱بود. ولی سال گذشته بعد از انتخاب آقای روحانی من سالگرد سهراب را خیلی خوب توانستم برگزار کنم و اکثر فعالان، خانوادههای شهدا و زندانیان و همینطور مادران صلح و مادران پارک لاله در کنار من بودند. خیلی خوشحالم که حداقل این اجازه داده شد.
«من بارها گفتهام که آزادی زندانیان سیاسی، آزادی خانم رهنورد، آقای موسوی و آقای کروبی از خواستههای من است. برقراری دادگاه عادلانه حق ما خانوادهها است. بنابراین فکر میکنم که وضعیت جنبش سبز همچنان پابرجاست.»
ولی خُب این که همیشگی نیست. بعضی اوقات هنوز هم به بعضی از خانوادهها فشار وارد میشود. چون بیشتر دوست دارند که ما سکوت کنیم. مسئله ولی با سکوت حل نمیشود. مسئله فقط با پاسخگویی حل خواهد شد.
من همچنان از آقای روحانی تقاضا دارم که به قوه قضائیه فشار بیاورند. چون قوه قضائیه باید پاسخگوی ما باشد، باید قاتل بچههای ما را معرفی کند و با این ظلمی که به ما شده است، لااقل از خانوادهها دلجویی کنند. این اصلاً قابل تحمل نیست. یک حرکت بسیار ناشایست در مورد این بچه های ما انجام داده اند، جوانان این وطن را کشته اند و بعد همینطور بی توجه به این مسئله میخواهند که از حقمان بگذریم. این طوری نمی شود.
ارزیابی شما از وضعیت کنونی جنبش سبز و امکان و احتمال رفع حصر از رهبران مخالف میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد چیست؟
در مورد وضعیت کنونی جنبش سبز واقعیت این است که اکثر خانوادهها همچنان بر سر موضع دادخواهی خودشان هستند.
رهبران جنبش هم که از هدف و خواستههای خودشان کوتاه نیامدهاند و همچنان هم از نظر من دارند از خود گذشتگی و مقاومت میکنند، با آن شرایط سختی که دارند. شرایطی که واقعاً برای ما مردم قابل تحمل نیست. اینکه آنها چه جوری این شرایط را تحمل میکنند، باید گفت که دستشان درد نکند که در کنار ما هستند. زندانیان سیاسی هم همینطور، که هم خانوادههاشان این دوری را تحمل میکنند هم زندانیان سیاسی ما در داخل زندان همچنان دارند مقاومت میکنند.
بنابراین همگی ما بر سر موضع خودمان هستیم، ولی بههرحال ما خواستههایی داریم و آن خواستهها را هم همیشه گفتهایم. مثلاً خود من بارها گفتهام که آزادی زندانیان سیاسی، آزادی خانم رهنورد، آقای موسوی و آقای کروبی از خواستههای من است. برقراری دادگاه عادلانه حق ما خانوادهها است. بنابراین فکر میکنم که وضعیت جنبش سبز همچنان پابرجاست تا برقراری انتخابات آزاد یا مسائل دیگر، که من فکر میکنم به آنها بیشتر باید سیاسیون بپردازند. به هرحال من بر سر موضع خودم هستم و اکثر خانوادهها هم به این مسائل پایبندند.
پس از آنچه در سال ۸۸ گذشت، توقع و انتظار شما از مردم و کنشگران برای تحقق مطالبات چیست و شما فکر میکنید آنها چه رویکردی باید داشته باشند؟
من فکر میکنم که باید به حمایت خودشان از خانواده ها، از زندانیان، از رهبران جنبش سبز همچنان ادامه دهند و در مورد خواستههاشان عزمی راسخ داشته باشند.
در مورد اتفاقهایی که افتاده، به هرحال نمیشود کوتاه آمد. یعنی باید روی خواستهها مصر بود و مردم هم باید از ما حمایت کنند. باید از خانواده زندانیان و خود زندانیان و همچنین از آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد حمایت کنند. به نظر من همبستگی و اتحاد و سر موضع بودن خیلی مهم است. چون ما رفته رفته، گام به گام به خواستههامان خواهیم رسید. همانطور که در انتخابات سال ۹۲ مردم به آقای روحانی رأی دادند و این یکی از راههای مناسب انتخاب است. بالاخره او رئيس جمهوری بهتر از آقای احمدینژاد است.
شیر اوژن پیشه گانن این زنان…
امیرشکاری / 11 July 2014
به یاد سهراب
“شب تاریک و بیم موج و گرداب”
خیا بان، چشمه ی خون، شهر بی تاب
گل نشکفته ای در باد پر شد
صدا زد مادری: سهراب، سهراب!
1
چه شال سبز رنگی داشت سهراب
چه چشم شوخ و شنگی داشت سهراب
خدا داند که در اندیشه هایش
چه دنیای قشنگی داشت سهراب
2
شب است و چشم نرگس خواب دارد
سر زلف بنفشه تاب دارد
بنفشه، ای بنفشه تابِ زلفت
شمیمِ کاکل سهراب دارد
3
شب خرداد و تهران باغ مهتاب
خدا در کهکشانها غرقه در خواب
سحر فریاد زد در قاف، سیمرغ
که رستم می دمد از خون سهراب
شعرها از جهان آزاد
سیما سرابی / 13 July 2014
من برای این مادر احترام قائل هستم و بهش حق می دهم که هر اعتقاد سیاسی هم داشته باشد .ولی از خانم سوال می کنم جگونه است که شما می خواهید پیگیر حقتان باشید و مسئولین را موظف می دانید که پاسخ گو باشند و از طرفی نگرانید که قضیه 88 به فراموشی سپرده شود و از مردم می خواهید که همراه شما باشند و پیگیر مسئله تا به فراموشی سپرده نشود .ولی وقتی بیشمار مادرانی که تعدادشان به هزاران می رسد می خواهند پیگیر کشتار های دهد شصت باشند و می خواهند دست اندر کاران جنایت آن دوران شناسائی شوند و پاسخ گو باشند همین خانم می گوید که فراموش کنند و نمی خواهد که نخست وزیر همان دوران پاسخ گوی آن همه جنایت که صد ها برابر کشتار 88 بوده اند باشند .آیا عدالت و پاسخ گوئی فقط باید شامل حال خودی ها شود .آیا نباید که دهها مادری که یک فرزند که نه بلکه بعضی از آنها چندین فرزند را از دست داده اند خواهان پاسخ گوئی باشند و از ملت بخواهند که پیگیر قضیه باشند .چرا این مادر که خود داغ دار است نمی خواهد از نخست وزیر محبوبش سوال کند که در آن دوران چه نقشی داشته واز قضایا پرده برداری کند و یا اینکه فقط قصد دارد با مظلوم نمائی در جهت اهداف سیاسی خویش بهر برداری کند .و یا اینکه دیگر مادران و فرزندانشان را لایق پاسخ گوئی نمی داند .آیا از نخست وزیر محبوبش سوال نمی کند که چکونه صدها صدها انسان را قتل عام می کردند و سپس از خانواده می خواستند که برای شناسی بیایند جرمشان چه بوده است .آیا وقتی همین خانم شعار فراموش کنید را سر می دهد خود نیز حاضر است فراموش کند و یا نه مادر های داغ دار دهه شصت باید جنایات اصلاح طلبان را فراموش کنند تا آنها بتواند فارغ البال پست سیاسی را اشغال کنند و ادعای دمکرات بودن و عدالت خواه بودن را نهره بکشند .آیا باید مردم فقط کشتار 88 را فراموش نکنند و به قضایا قبل از 88 فکر نکنند و آنها را فراموش کنند
رضا / 14 July 2014
من هم با نظر خانم سیما سرابی موافق هستم.با احترام به همه کشته شدگان جنبش 88، اقایان میر حسین موسوی و کروبی و خانم رهنورد بعد از آزادی ایران باید در قبال جنایات انجام شده در دهه شصت پاسخگو باشند.
Elnaz ghahremani / 31 August 2018
Trackbacks