دیدار روز دهم خرداد حسن روحانی از سازمان حفاظت محیط زیست و گفتوگو با کارکنان و کارشناسان آن سازمان، اقدامی جالب توجه به شمار میآید. این دیدار در آستانه «روز جهانی محیط زیست» انجام شد.
اما بیش از خود این دیدار، برخی سخنان روحانی در این مراسم را باید کمسابقه تلقی کرد.
روحانی در سخنان خود از یک سو کوشید پاسخ برخی منتقدان سیاسی خود را بدهد، اما از سوی دیگر بهطور عمده روی برخی از کاستیهای مهم زیستمحیطی در ایران انگشت گذاشت.
اما شاید کلیدیترین نکته مطرح شده توسط رئیس جمهوری، اعتراف او به اشتباه در مکانیابی برای توسعه مسکن، صنعت و جادهسازی بود.
اعترافی که اگر حقیقی باشد باید آن را به چرخشی اساسی در سیاستهای توسعه در ایران تعبیر کرد، و اگر غیر از این باشد در حد شعار یا تعارف باقی خواهد ماند.
آنچه رئیس جمهوری ایران از آن به عنوان «مکانیابی اشتباه» نام برده، در حقیقت یکی از عوامل اصلی توسعه ناپایدار و ریشه بسیاری از مشکلات زیست محیطی امروز ایران است.
توسعه پایدار، بر خلاف توسعه نامتوازن و ناپایدار، نوعی رویکرد است که ضمن پاسخ دادن به نیازهای امروز توانایی نسلهای آینده در تأمین نیازهای خود را به خطر نیندازد.
بنا بر این در توسعه پایدار بدون تخریب و نابودی منابع مختلف موجود، توسعه اقتصادی و صنعتی انجام میشود.
محیط زیست و منابع طبیعی از مهمترین منابعی هستند که در توسعه پایدار مورد نظر قرار میگیرند تا نسلهای بعدی نیز بتوانند از آنها برخوردار شوند.
یکی از مهمترین عوامل تهدید منابع طبیعی از قبیل منابع آب، خاک، جنگلها و اکوسیستمهای مختلف، فشار بیش از حد بر آنها به بهانه توسعه اقتصادی است.
فشار بر منابع طبیعی از طریق استفاده بیش از حد آنها به منظور توسعه هرچه بیشتر در بخشهای مختلف یا بر اثر تخریب مستقیم آنها به دلیل احداث ساختارهای مختلف صنعتی، مسکونی، کشاورزی و حمل و نقل در مکانهای نامناسب صورت می گیرد.
اعتراف رئیس جمهوری ایران به خطاکاری در زمینه یافتن مکان مناسب برای توسعه بخش مسکن، صنعت و حمل و نقل، آشکار کردن بخش مهمی از تهدیدات محیط زیست ایران است که در دهههای گذشته بارها رخ داده و هر بار نیز با هشدارهای کارشناسان محیط زیست روبهرو شده است.
اما این هشدارها هر بار به بهانه آنکه کشور نیازمند توسعه است جدی گرفته نشده است.
حال سئوال اصلی اینجاست، آیا این اعتراف بالاترین مقام اجرایی در جمهوری اسلامی ایران به معنای یک چرخش استراتژیک در سیاستهای توسعه است؟ آیا از این پس در تمام پروژههای عمرانی ملاحظات زیست محیطی در نظر گرفته خواهد شد؟
آیا کشوری که آهنگ افزایش جمعیت دارد، پایداری منابع طبیعی را نیز به عنوان عامل بقای نسلهای آینده مورد توجه قرار خواهد داد؟
توسعه مخرب و ناپایدار در ایران حاصل دههها برنامهریزی بدون درنظر گرفتن لزوم حفاظت از منابع طبیعی است. این نوع نگاه به توسعه از دهههای چهل و پنجاه خورشیدی آغاز شد و سپس با وقفهای به دلیل جنگ هشت ساله ایران و عراق از شتاب آن کاسته شد.
اما پس از جنگ و در دوران موسوم به «سازندگی» شتاب سرسام آوری گرفت. رکورد شکنی در زمینه سد سازی، استخراج آبهای زیرزمینی، احداث صنایع آلاینده در کنار زیستگاههای طبیعی، رشد شهرها و شهرکهای مسکونی بدون در نظر گرفتن ظرفیت منابع طبیعی، معدن کاوی در مناطق حفاظت شده، و صدها پروژه جاده سازی در دل جنگلها و کوهستانها از نمونههای مهم این گونه تخریبهاست.
افراط در سد سازی و برداشت از منابع آبی
پس از چندین سال مسابقه بزرگ در ساخت و افتتاح سد در ایران، سرانجام مقامات دولتی پذیرفتند که افراط در سدسازی به محیط زیست و همچنین منابع آبی و تالابهای کشور آسیب رسانده است.
حمید چیتچیان، وزیر نیروی ایران، در اردیبهشت ماه سال جاری با اشاره به خشکی دریاچه ارومیه، گاوخونی، بختگان و هامون از افراط در سدسازی در کشور انتقاد کرد. به گفته وزیر نیرو در اثر مدیریت غلط منابع آبی سرانه آب تجدیدشونده هر ایرانی از حدود ۴۰۰۰ متر مکعب ابتدای انقلاب به کمتر از ۱۶۰۰ متر مکعب رسیده است.
او همچنین کارکرد و نتایج ساخت سدهای کرخه، ساوه و سیمره را مقرون به صرفه ندانست.
همچنین برخی دیگر از سدها مانند سد گتوند نیز به دلیل آنکه در مکانیابی آنها دقت نشده است، نتیجه آنها در عمل به زیان مردم ومحیط زیست خواهد بود.
واقع شدن مخزن سد گتوند در خوزستان روی گنبدهای نمکی باعث میشود تا نمک فراوانی در آب سد حل و از آن طریق وارد رودخانه کارون شود. علاوه بر شور شدن آب کارون، نمکزار شدن زمینها و مناطق اطراف نیز جزو عوارض زیست محیطی است که کارشناسان محیط زیست نسبت به آن هشدار دادهاند.
از مثالهای مهم دیگر ماجرای احداث سد شفا رود است که باعث تخریب جنگلهای کهن هیرکانی در شمال ایران میشود.
توسعه مراکز مسکونی
توسعه شهرها، محلات مسکونی و احداث شهرکهای جدید به دو طریق منابع طبیعی و محیط زیست ایران را در دهههای اخیر تهدید کرده است.
در طریق اول، پهنه باغات و منابع طبیعی در بسیاری از شهرهای بزرگ توسط شهرداریها به کاربری مسکونی یا تجاری تغییر یافت و مجوز تخریب باغها و احداث ساختمان به جای آن صادر شد.
مثالهای بسیار مهم در این زمینه نابودی باغهای تهران به ویژه در مناطق شمالی و شمیرانات و نابودی باغهای شیراز است.
در طریق دوم، توسعه شهرها و یا احداث شهرکهای جدید بدون در نظر گرفتن ملاحظات زیست محیطی صورت گرفته است.
مساله فاضلاب یکی از مسائل مهم در این زمینه است. پروژههای «مسکن مهر» که در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد آغاز شد، بدون در نظر گرفتن امکان تصفیه فاضلاب به معضلی مهم در این زمینه تبدیل شد. همچنین تأمین آب و دیگر امکانات بنیادین برای شهرکهایی که اکثرا در مکانهایی دور افتاده ساخته شدند به یک چالش مهم مدیریتی و زیست محیطی تبدیل شده است.
شهرک سازی در نوار ساحلی دریای خزر توسط نهادهای دولتی و حکومتی یکی دیگر از معضلات مهم در این زمینه است. در حال حاضر بخش اعظم ساحل دریای خزر توسط بخش دولتی یا خصوصی تملک شده و در آن شهرکسازی صورت گرفته است. فاضلاب این مناطق بدون تصفیه شدن به درون دریای خزر می ریزد.
رئیس جمهوری ایران در سخنان خود به مناسبت فرارسیدن «روز جهانی محیط زیست» از جاده سازی غلط در طبیعت نیز نام برد که از نمونههای جنجال برانگیز آن میتوان به جاده پارک ملی گلستان و طرح جاده سازی در جنگلهای ابر در استانهای سمنان و گلستان و همچنین جادههایی در طبیعت لرستان و کهگیلویه و بویر احمد اشاره کرد.
نمونههای فراوانی از مکانییابی غلط و تخریبهایی که به طبیعت و محیط زیست ایران در دههّای اخیر وارد شده است میتوان مثال آورد. تخریبهایی که در اکثر مواقع مجوزها و یا حمایتهای یکی از دستگاههای دولتی یا حکومتی را نیز پشت سر خود داشته است.
آیا اکنون اعتراف رئیس جمهوری ایران به خطاکاری در این زمینه به معنی توقف حمایتهای آشکار و نهان دولت از چنین پروژههایی است؟ آیا ایران به این ترتیب با الگوی توسعه ضد محیط زیست وداع خواهد کرد و پایداری منابع طبیعی را در تمام پروژههای عمرانی مورد نظر قرار خواهد داد؟ یا آنکه حرفهای رئیس جمهوری ایران را باید تنها به عنوان تعارفی دلنشین در «روز جهانی محیط زیست» تلقی کرد؟