عبدالوهاب مِدِّب، فرهنگ‌شناس تونسی-فرانسوی و بنیامین استورا، مورخ فرانسوی، در دایره‌المعارف “تاریخ روابط یهودیان و مسلمانان” همزیستی بین پیروان این دو کیش  در کشورهای عربی را در طول ۱۳ قرن دنبال کرده‌اند.

عبدالوهاب مِدِّب، فرهنگ‌شناس تونسی-فرانسوی و بنیامین استورا، مورخ فرانسوی
عبدالوهاب مِدِّب، فرهنگ‌شناس تونسی-فرانسوی و بنیامین استورا، مورخ فرانسوی

مشخصات این کتاب ۱۲۰۰ صفحه‌ای که به زبان فرانسه منتشر شده است، چنین است:

Abdelwahab Meddeb & Benjamin Stora (ed.): Histoire des relations entre juifs et musulmans des origines à nos jours, Albin Michel Editions, Paris 2013

خانم ناتالی گالن (Nathalie Galesne) درباره این کتاب با بنیامین استورا گفت‌وگو کرده است.

گالن – آقای استورا فکر می‌کنید این کتاب می‌تواند امروزه نقشی در ایجاد تفاهم بین مسلمانان و یهودیان بازی کند؟

استورا- من اعتقاد ندارم که تحقیقات تاریخی خاص و یا تحقیقات آکادمیک به طور کلی‌‌، به تنهایی قادر باشند خاطرات منفی را خنثی کنند، چرا که در وهله اول برای آشتی نیاز به آمادگی سیاسی وجود دارد. با این حال، در ۵۰ سال گذشته کمبود این امر فاصله عمیقی مملو از سوء‌تفاهم بین یهودیان و مسلمانان ایجاد کرده و نیز ناپدید شدن اقلیت‌های مذهبی (بخصوص مسیحیان و یهودیان) از زندگی عمومی مسلمانان شرایطی را به وجود آورده که چنین اقدامی، یعنی بازسازی تاریخ مشترک می‌تواند در رابطه مسلمانان با یهودیان حتی یک نقش تخریبی هم ایفا کند. امروزه بسیاری از مسلمانان ۲۰ تا ۳۰ ساله هنوز در محیط اطراف خود با یک هموطن یهودی برخورد نداشته‌اند. اگر کسی برای آنها تعریف کند که در شهرهای عربی، زمانی یهودیان و مسلمانان در کنار یکدیگر به طور صلح‌آمیز زندگی می‌کرده‌اند، به سختی برای آنها قابل قبول است و چه بسا چنین حرفی را به مثابه کفر تلقی کنند.

اما هنوز هستند کسانی که این دوره را به یاد می‌آورند. آیا آنها دانش خود را به نسل‌های بعدی منتقل نمی‌‌کنند؟

دائرة‌المعارف "تاریخ روابط یهودیان و مسلمانان"
دائرة‌المعارف “تاریخ روابط یهودیان و مسلمانان”

چنین خانواده‌هایی البته وجود دارند که زمانی با یهودیان همزیستی داشته‌اند و حتماً هم در این مورد با دیگران گفت‌وگو کرده‌اند، اما از طرف دیگر طرز فکر نسل‌های جوان‌تر چنان سخت شده که چنین سنت‌های قدیمی خانوادگی را جدی نمی‌گیرند؛ آنها چنین تعریف‌هایی را از گذشته اغراق‌آمیز و ساختگی تلقی می‌کنند و یا آن را به گذشته‌گرایی نسل قدیم نسبت می‌دهند؛ نسلی که روح زمان جدید را نمی‌تواند درک کند و وقایع را تحریف می‌کند. این درست همان عاملی است که بازسازی تاریخ و خاطرات را به امری سیاسی بدل می‌کند.

ممکن است که دایره‌المعارف منتشر شده از طرف شما بعداً واکنش منفی خوانندگان عرب را برانگیزد؟

ابتدا باید کتاب به عربی ترجمه شود. اینکه تاکنون این‌کار انجام نشده دلایل مختلفی داشته است: علل اقتصادی و نیز موانع عقیدتی در این امر نقش داشته‌اند. مسئله مهم این است که کسانی در جهان عرب پیدا کنیم که حاضر باشند نقش واسطه را بازی کنند. در مراکش نهایتاً افراد نسبتاً کمی وجود دارند که درباره تاریخ عرب تخصص دارند و می‌توانند این نقش را به ‌عهده گیرند، ولی آنها هم اکثراً از نظر سیاسی قابل اعتماد نیستند، چرا که بسیاری از آنان در کنار ناسیونالیسم عربی و یا اسلام سیاسی قرار گرفته‌اند. در حالی‌که کسانی مورد نیازند که قادر باشند داده‌های تاریخی را بی‌طرفانه تفسیر کنند و در کار خود از دیدی فراعقیدتی برخوردار باشند. البته خوشبختانه چنین شخصیت‌هایی هم وجود دارند و تعداد نه چندان کمی از آنها در کارهای مربوط به دایره‌المعارف همکاری کرده‌اند.

در کتابی که منتشر کرده‌اید، از “سرعت بخشیدن به تاریخ” سخن رفته است، منظور دقیق شما از این اصطلاح چیست؟

جدایی دو جامعه یهودی و مسلمان از قرن نوزدهم با حکم گرمیو (Grémieux) در دوره استعمار آغاز شد. (در این حکم، که در سال ۱۸۷۰ میلادی از طرف آدولف کرومیو وزیر دادگستری وقت فرانسه صادر شد، مقرر گردید که ۳۵ هزار یهودی ساکن الجزایر تابعیت فرانسوی دریافت کنند، ولی عرب‌تباران الجزایر، که اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دادند، از این حق محروم باشند.) اما در میانه قرن بیستم این پدیده سرعت بیشتری یافت. مسئله این است که بفهمیم چگونه در عرض ۵۰ سال، ۱۳ قرن همزیستی صلح‌آمیز دو قوم نابود شد و چه عواملی دراین امر مؤثر بوده‌اند.

در این مورد چند سناریو وجود دارند که در هریک از آنها مسئولیت اصلی به گردن اروپا انداخته شده است: ظهور ناسیونالیسم عربی و این واقعیت که علیه خود اروپا جهت‌گیری می‌کند؛ تولد صهیونیسم؛ بنیان‌گذاری کشور اسرايیل و جنگ‌های اعراب و اسرائیل؛ استعمارگری و استعمارزدایی. در واقع بسیاری از عوامل در کنار هم عمل کردند تا این پروسه به پیش رود، اما در این مورد عامل مذهب هرگز عامل تعیین‌کننده نبوده است. اگر چنین می‌بود هرگز همزیستی مسلمانان و یهودیان ۱۳ قرن دوام نمی‌آورد. در واقع در وهله اول این عامل سیاسی بود و نه مذهبی که باعث جدایی دو جامعه از یکدیگر شد.

شما در کتابتان چه روش تاریخ‌نویسی را دنبال کرده‌اید؟

قبل از این، کتاب‌های تاریخی زیادی نوشته شده که به اسلام و یا یهودیت پرداخته‌اند، اما تعداد بسیار کمی از آنها به رابطه این دو با یکدیگر توجه کرده‌اند .ویژگی‌ای که در این کتاب وجود دارد این است که به روابط این دو قوم در چهارچوب محل زندگی مشترک پرداخته است، به این معنی که ارتباطات ویژه هردو را تعقیب کرده و دیدگاه‌های هردو گروه را در مورد موضوعات حساس جست‌وجو می‌‌کند. من در این مورد، بخصوص به کارهای دو تاریخ‌شناس- یکی فلسطینی و یکی اسرائیلی- توجه دارم: الیاس صنبر، که درباره واقعه النکبت ( فاجعه‌‌ راندن ۷۰۰ هزار فلسطینی از سرزمینشان به خاطر ایجاد کشور اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی) قلم زده و دنیس شربیت (Denis Charbit) که به درگیری‌های اسرائیل و فلسطینی‌ها پرداخته است. این نوع نوشتن مقایسه‌ای به‌راستی خلاقیت‌زا است، اما به خاطر تضاد بین دو گروه این روش کار طبیعتاً از نظر پذیرفته شدن از هردو طرف مشکل خواهد داشت. چنین به نظر می‌آید که ما با انتخاب این روش خود را در معرض خطر نفی شدن از طرف آنها قرار می‌دهیم.

منبع: Qantara