ميدان مايو، میدان مادران است؛ میدان گردهماییهای سیاسی بوينوس آيرس، در حوالی مقر روساى جمهورى آرژانتين.
پنجشنبه هر هفته، درست سر ساعت پانزده و سى دقيقه، مادران در این میدان جمع میشوند؛ با سربند سفید و عكس فرزندانشان بر سينه. راهپیمایی آنها در این میدان چند دهه طول کشیده است. فرزندان آنها ناپديدشدگانى هستند که در فاصله سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ به دست نظامیان حاکم کشته شدند.
در نخستین راهپیمایى تنها ۱۴ مادر شرکت داشتند، اما کمی بعد، مادران همدرد همدیگر را پیدا کردند. نام مادران ميدان مايو، اکنون نام آشنایی برای نوعی ویژه از مقاومت مدنی است: مقاومت مادران.
مادران میدان مایو نماد هزاران نفر از مردم آمریکای لاتین است که به تروریسم دولتی اعتراض کردند.این جنبش محدود به آرژانتین نماند. مادرانی در شیلی در سال ۱۹۷۴، همزمان مادرانی در برزیل، اوروگوئه، گواتمالا و هندوراس جنبشهای مشابهی را شکل دادند. در سال ۱۹۸۱ در السالوادور و در سال ۱۹۹۰ در سریلانکا هم این اتفاق تکرار شد.
مدت کوتاهی بعد از آن، مادرانی از ایران هم جنبشهای مقاومت مشابهی تشکیل دادند؛ نخست مادران جانباختگان دهه ۶۰ خورشیدی و سپس مادران نسلهای بعد که همه در یک واقعیت اشتراک دارند: دادخواهی برای زندانی کردن و کشتار فرزندانشان.
سی سال مقاومت
مادران خاوران، مادران و خانوادههای گروهی از زندانیان سیاسی هستند که در دهه ۶۰ و به خصوص در تابستان ۱۳۶۷ در زندانهای جمهوری اسلامی ایران اعدام شدند.
در ایران مقاومت مادران چه در قالب گروه و چه به عنوان فرد، همواره با چالش سرکوب دولتی همراه بوده است و آنان هنوز به هدف عینی و واقعی خود برای دادخواهی فرزندانشان نرسیدهاند چرا که حاکمیت با بیپاسخ گذاشتن پرسشهای این مادران، در عمل از مسئولیت خود شانه خالی کرده است.
بسیاری از آنها مخفیانه در گورستانهای متروک ازجمله گورستان خاوران در جنوب شرقی تهران به خاک سپرده شدند.آنها را بیتردید میتوان اثرگذارترین مادران مقاومت پس از انقلاب ایران دانست. مادران، همسران و دیگر اعضای خانواده کشتهشدگان این دوران، بعد از تیرماه ۱۳۶۰ و با شروع اعدامهای گسترده در زندانهای ایران، با تجمع و پیگیری وضعیت فرزندانشان در نهادهای قضائی و سپس با حضور در قبرستان خاوران (که گفته میشود محل دفن دستجمعی تعداد زیادی از این کشتهشدگان است)، دست به یک مبارزه مستمر زدهاند.
هرچند هرگز تشکلی با این نام و عنوان تشکیل نشده، اما در ۲۵ سال گذشته این خانوادهها همواره خواهان روشن شدن حقیقت و برقراری عدالت در مورد افراد مسئول این اعدامها بودهاند. آنان بارها تلاش کردند تا اخبار این فاجعه انسانی را به گوش نهادهای بینالمللی و شخصیتهای سیاسی موثر برسانند و هر بار با ممانعت نیروهای امنیتی مواجه شدند. در بسیاری موارد، نامههای آنها به عنوان مدارک تاریخی مستندسازی شده و ثبت شده است.
مادران منتسب به خاوران با حضور هفتگی در گورستان خاوران و برپایی دو مراسم سالانه، در سالگرد اعدامهای سال ۶۷ و نیز پیش از عید نوروز، کوشیدهاند خاطره فرزندان و عزیزانشان را که تنها به دلیل مخالفت سیاسی اعدام شده بودند فراموش نشود.
در مقابل، مقامات امنیتی همواره از حضور این خانوادهها و برپایی مراسم یادبود جلوگیری کردهاند. در بسیاری از سالها، خانوادههای زندانیان سیاسی کشته شده در دهه ۶۰، مورد آزار و اذیت، ضرب و شتم و بازداشت قرار گرفتهاند و تا به امروز نیز تلاش زیادی برای از میان بردن گورستان خاوران انجام شده است.
با این حال روند اطلاعرسانی و حضور این خانوادهها بر مزار فرزندانشان حتی در سختترین شرایط هم امتداد داشته است. آنان توانستهاند در خارج از ایران با تشکیل تریبونال و دادگاههای نمادین، مقاومت خود را حفظ کنند؛ تلاشی که در نهایت با اهدای جایزه حقوق بشری گوانگجو در اردیبهشت سال ۱۳۹۳ ارج نهاده شد.
پیادهروی در پارک لاله
نام مادران پارک لاله بعد از حوادث انتخابات سال ۱۳۸۸ شنیده شد. مادران پارک لاله، جمعی از مادران و خانوادههای جانباختگان و آسیبدیدگان در ۳۵ سال دوران حکومت جمهوری اسلامی هستند که با هدف دادخواهی و گرامیداشت فرزندانشان، نخست به پیادهروی در پارک لاله پرداختند.
تجمع آنها در پارک لاله خیلی زود با برخورد نیروهای امنیتی روبهرو شد. تعدادی از آنها دستگیر و زندانی شدند. مادران تعدادی از کشتهشدگان حوادث پس از انتخابات نیز در بین آنها بودند و به مرور گروههای هوادار آنان در شهرها مختلف اروپا و آمریکا تشکیل شد.
با فروکش کردن حوادث سال ۸۸، فعالیت آنها گرچه دیگر به شکل راهپیمایی و حضور خیابانی وجود ندارد، اما به شیوههای دیگری ادامه پیدا کرده است. سایت متعلق به مادران پارک لاله، به روزرسانی میشود و با انتشار اخبار زندانیان سیاسی و قربانیان سالهای گذشته، مهمترین هدف خود را تقویت روحیه دادخواهی قرار داده است.
بر اساس بیانیههای رسمی وبسایت مادران پارک لاله، خواسته آنها «لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها، آزادی فوری و بیقید و شرط تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی، محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان جنایتهای انجام شده توسط جمهوری اسلامی» است.
مادران پارک لاله نیز مانند مادران خاوران، یکی از اصلیترین خواستههای خود را مجازات عاملان جنایت حکومتی دانستهاند و همواره از افرادی که از قربانیان یا شاهدان جنایات بودهاند، خواستهاند که برای دادخواهی با آنها هم صدا و همراه شوند.
مقاومت برای صلح
مقاومت مادران تنها به پیگیری وضعیت فرزندان از دست رفته و دادخواهی ختم نمیشود. در سالهای اخیر گروهی از مادران هم با نام مادران صلح دست به کنشگری زدهاند. مادران صلح ایران نام گروهی از زنان فعال درصحنه اجتماعی ایران است که ۱۳ آبان ۱۳۸۶ با انتشار بیانیهای در نشست مطبوعاتیکانون مدافعان حقوق بشر اعلام موجودیت کردند.
حرمت مادری و روشهای عاری از خشونت هیچگاه عامل کاسته شدن از سرکوب دولتی نبوده است و حکومتهای اقتدارگرا و دیکتاتوری، مقاومت این مادران را نیز با خشونت پاسخ دادهاند. با این حال سهم مادران در نمایاندن چهره تمامیتخواهی و جلب توجه افکار عمومی جهان، قابل انکار نیست.
از آن زمان تا به امروز، مادران صلح، فعالیتهای گوناگونی داشتهاند که در وبسایت اختصاصیشان، اخبار آن را منتشر میکنند. مادران صلح خود را اینگونه معرفی میکنند: «ما جمعی از مادران ایران زمینیم: با قومیت و مذاهب مختلف؛ مادرانی که جوانیمان در مبارزه با دیکتاتوری شاه و امپریالیسم سپری شد؛ مادرانی که به امید ایرانی آباد و آزاد و برقراری عدالت در روند انقلاب شرکت داشتیم؛ مادرانی که در دوران هشت سال جنگ تحمیلی با عراق و پس از آن، برای تحقق آرمانهای میهنمان هزینههای فراوانی متحمل شدیم؛ مادرانی که سختترین تحریمهای اقتصادی را تحمل کردیم و صفهای طویل را صبورانه تاب آوردیم، تا قوت روزانه خانواده را فراهم کنیم.»
هدف اصلی مادران صلح آنگونه که خود بیان کردهاند، تلاش برای دستیابی به امنیت، آزادی، عدالت و حقوق بشر است. آنها علاوه بر مخالفت با جنگ و هرگونه تجاوز نظامی به ایران، اعتقاد دارند که «دستگیری و حبس و تعرض به معلمان، دانشجویان، پرستاران، روزنامهنگاران، نویسندگان، روحانیون، کارگران و همچنین فعالان جنبش زنان به بهانههای مختلف همان رفتاری است که قدرتهای سلطه طلب خارجی را به سودای حمله به کشور یا اعمال تحریمهای گوناگون میکشاند.»
یک فرد، یک جنبش
مقاومت اعتراضی مادران، نامهای زیادی به خصوص در میان مادران خاوران گرفته است. این مادران گاهی خود را با عنوان مادران عزادار نیز معرفی کردهاند. بسیاری از این مادران با از دست دادن چند فرزند و چند عضو خانواده هرکدام به عنوان یک فرد، به سنبل و نماد تبدیل شدهاند.
با این حال مقاومت مادران خاوران و مادران پارک لاله، بیش از هرچیز در قالب یک حرکت گروهی شناخته میشود.
در سالهای اخیر گروههای تازهای از قربانیان اعتراضهای سیاسی شکل گرفتهاند که در میان آنها نیز مقاومت مادران یک فصل جداگانه است، اما در میان نامهای بسیار، شاید بتوان به چند نام بیشتر شنیده شده اشاره کرد.
۱۸ تیر ۱۳۷۸، پس از اعتراضهای دانشجویی و حمله به کوی دانشگاه تهران، فصل تازهای در ناپدیدسازی فعالان سیاسی و دانشجویی رقم خورد. در میان آنها که در این جریان ناپدید شدند، نام سعید زینالی به دلیل مقاومت مادرش اکرم نقابی شناختهشدهتر است.
او تا کنون یک بار به دلیل مصاحبه با صدای آمریکا و یک بار دیگر به دلیل شرکت در جمع مادران عزادار در پارک لاله دستگیر و زندانی شده است. با گذشت ۱۵ سال از حوادث ۱۸ تیر، تاکنون درباره سرنوشت سعید زینالی پاسخی از سوی نهادهای امنیتی داده نشده، اما مادرش همچنان با حضور در میان خانوادههای کشتهشدگان، مصاحبه با رسانهها و مورد پرسش قراردادن مقامهای مسئول، به پیگیریهایش ادامه میدهد.
بخشی از اعتراضهای پس از انتخابات ایران در سال ۱۳۸۸، با نام پروین فهیمی شناخته میشود. پروین فهیمی مادر سهراب اعرابی یکی از مادران کشتهشدگان پس از انتخابات ۱۳۸۸ است که از اعضای گروه مادران صلح هم هست. او یکتنه برای خونخواهی فرزندش و اعتراض به سرکوبهای پس از انتخابات ایستاد: «در طی چهار سال من تا آنجا که توانستهام نامهنگاری کردهام و صحبت کردهام. من اولین نفری بودم که به دادگاه شکایت کردم.»
خانه پروین فهمیمی نه تنها محل تسلیت و دیدار خانوادههای دیگر آسیبدیدگان و حضور رهبران جنبش سبز بود، بلکه خود او نیز با حضور در مراسم یادبود کشتهشدگان، سخنرانی و مراجعه به مراجع قانونی، به یک نماد مقاوت مادرانه تبدیل شده بود: «ما از راه مسالمتآمیز و نامهنگاری و شکایت قانونی وارد شدیم ولی از هر راهی رفتیم به در بسته خوردیم.»
مادران صلح اعتقاد دارند که «دستگیری و حبس و تعرض به معلمان، دانشجویان، پرستاران، روزنامهنگاران، نویسندگان، روحانیون، کارگران و همچنین فعالان جنبش زنان به بهانههای مختلف همان رفتاری است که قدرتهای سلطه طلب خارجی را به سودای حمله به کشور یا اعمال تحریمهای گوناگون میکشاند.»
او در این راه فشارهای زیادی را تحمل کرده است: «بر سر مزار فرزند خودم و یا دیگر شهیدان میرفتم، مرا بازداشت کردند، بازجویی کردند. مجلس برای فرزندم گرفتم، چه در منزل و چه بر سر مزار آزار و اذیت کردند. آمدند عکس بچه مرا از روی در و دیوار خانه کندند، به در خانه حمله کردند… از همه اینها گذشت کردم، برای اینکه بتوانم به یک نتیجه برسم.»
گوهر عشقی نیز تا پیش از مرگ پسرش ستار بهشتی، یک زن ناشناخته در میان زنان ایران بود. کشته شدن ستار بهشتی در زندان و بر اثر شکنجه مادرش را به صدر خبرها آورد. اکنون برای فعالان حقوق بشر و تمام کسانی که اخبار زندانیان سیاسی ایران را دنبال میکنند، گوهر عشقی هم به نماد مقاومت مادرانه بدل شده است.
او در هیئت زنی ایرانی با حجاب چادر سیاه، در هیچ تصویری بدون قاب عکس پسرش دیده نمیشود. با همین تصویر، او خواستار مجازات عاملان قتل ستار در یک دادگاه مردمی است. او بارها با رسانهها گفتوگو کرده و علاوه بر اطلاعرسانی درباره پرونده فرزندش، از نبود آزادی بیان و وجود شکنجه در زندانهای ایران پرده برداشته است.
گوهر عشقی گفته است: «چرا باید در کشور ما زندانی وجود داشته باشد؟ جوانان ما آزادی میخواهند، زندگی میخواهند! چرا زندانیشان میکنید؟ جرم ستار چه بوده که چهار روزه، زیر شکنجه کشته شد؟ من مادر همان ستارم! اگر مرا به رگبار هم ببندید، از حق خود نمیگذرم.»
او یکی از هفت زنی بود که با کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که به تهران سفر کرده بود، دیدار کرد. در این دیدار اشتون، گوهر عشقی را در آغوش گرفت و رویش را بوسید؛ تصویری که رسانههای محافظهکار داخلی آن را سانسور کردند. علاوه بر این او اکنون در بسیاری از دیدارهای فعالان حقوق بشر و خانوادههای زندانیان سیاسی حضور دارد؛ همچنان با تصویر فرزندش.
پرسش تا عدالت
مقاومت مادران غالباً در سرزمین هایی شکل گرفته که تاکید و توجه به نقش مادری در آنها پررنگ است.
در چنین جغرافیایی، عشق مادرانه مهمترین عامل محرک یک جنبش اعتراضی شده، آن هم از سوی زنانی که لزوماً سیاسی و مبارز نبودهاند. مقاومت این مادران عموماً عاری از خشونت و با استفاده از نمادهای صلح و در عین حال با تاکید بر عدالتخواهی و مجازات عاملان همراه بوده است.
با وجود این، حرمت مادری و روشهای عاری از خشونت هیچگاه عامل کاسته شدن از سرکوب دولتی نبوده است و حکومتهای اقتدارگرا و دیکتاتوری، مقاومت این مادران را نیز با خشونت پاسخ دادهاند. با این حال سهم مادران در نمایاندن چهره تمامیتخواهی و جلب توجه افکار عمومی جهان، قابل انکار نیست.
در ایران مقاومت مادران چه در قالب گروه و چه به عنوان فرد، همواره با چالش سرکوب دولتی همراه بوده است و آنان هنوز به هدف عینی و واقعی خود برای دادخواهی فرزندانشان نرسیدهاند چرا که حاکمیت با بیپاسخ گذاشتن پرسشهای این مادران، در عمل از مسئولیت خود شانه خالی کرده است.
با این همه، انتشار اخبار سالها حضور مصرانه این مادران و راضی نشدنشان به سکوت تحمیلی رسمی، اکنون یک سئوال رسمیت یافته در ذهن جهان ایجاد کرده است: این مادران کیستند و چه بر سر فرزندانشان آمده است؟
من دنبال اسامى اعدامهاى شصت وهفت ميگردم لطفا راهنماي كنيد
مهدي / 29 December 2014