هشدارهای مقامهای دولتی ایران در مورد خطر کمبود آب و ضرورت جیره بندی آن به صورت هفتگی درآمده است. صحبت بر سر کاهش شدید منابع آبی در دسترس است که سبب میشود برای برخی از مناطق شهری کشور، آب به اندازه کافی نبوده و در ساعاتی از روز قطعی آب وجود داشته باشد.
این قطعیها که به شکل برنامه منظم روزانه در مناطق مختلف اعمال خواهد شد میتواند فقط یک آغاز باشد و به تدریج گسترش یابد. آیا در ورای مشکلات بدیهی این پدیده برای زندگی روزانه میلیونها شهروند ایرانی، قطعی آب، در صورت تداوم و یا فزونی خود قادر به آفریدن مشکلات امنیتی و اجتماعی نیز خواهد بود؟
آیا دولت ایران قادر به کنترل این خطر هست؟ آیا پاسخ این مشکل نیز همانند سایر موارد نارضایتی اجتماعی و اقتصادی خواهد بود؟ این نوشتار به برخی از این پرسش ها میپردازد.
جدیت خطر
دو علت مشخص سبب شکلگیری این مشکل جدید شده است: نخست خشکسالی طبیعی که کشور با آن روبروست و قرار است که چند دهه دوام آورد و دیگری سوء مدیریت منابع آبی کشور که ذخیرههای آبی سرزمین کم آب ایران را به نحو غیر قابل تصوری به هدر داده است. خسرو ارتقایی، مدیرعامل شرکت آب منطقهای تهران میگوید: «میزان ورودی آب سدهای تهران در بحرانیترین شرایط ۴۶ سال گذشته قرار دارد.»
۳۵ سال پیش تنها ۵۰ میلیون متر مکعب از آبهای زیرزمینی ایران برداشت میشد و امروز ۱۷۰ میلیارد متر مکعب.
تهران یک بار در سال ۸۰ با مشکل کم آبی مواجه شد اما بنا به گفته دستاندرکاران، امسال وضع به مراتب بدتر است. وضعیت با سرعت زیاد رو به وخامت می رود. پنج سد تامینکننده آب تهران در سال گذشته همین موقع برابر با ۷۶۰ میلیون متر مکعب آب در خود داشتند، اینک این مقدار به ۵۳۴ میلیون متر مکعب رسیده است. یعنی یک سوم کمتر از سال گذشته. در برخی از سدها مانند سد لار این کاهش به ۵۰ درصد م رسد. همین سد به خوبی مشکلات مدیریت منابع را آشکار میسازد، زیرا عدم رسیدگی به آن موجب از دست رفتن ۴هزار لیتر آب در هر ثانیه میشود.
بیتوجهی مسئولان سبب استفاده بیقاعده از منابع آب زیر زمینی شده است. در بسیاری از کشورها حداکثر مجاز برای بهره برداری از این آبها در مرز ۲۰ درصد است و عبور این بهرهبرداری از مرز ۴۰درصد به عنوان «فاجعه» زیست محیطی ارزیابی میشود.
برای مورد ایران، باید واژهای دیگر ساخت چون این بهرهبرداری به حد ۷۵ درصد رسیده است. ۳۵ سال پیش تنها ۵۰ میلیون متر مکعب از آبهای زیرزمینی ایران برداشت میشد و امروز ۱۷۰ میلیارد متر مکعب. برداشت این میزان، سبب از میان رفتن شانس بازیابی منابع زیر زمینی آب میشود و درعین حال به مثابه اسفنج تهی شده از مایع، موضوع بیابان زایی و فرونشست گسل های زیر زمین را به دنبال داشته و به تدریج تاسیسات زیر زمینی مانند کانالها و تونلها و نیز زیرساخت ساختمانها را به خطر میاندازد.
نبود مدیریت حرفهای و عقلانی مسئولان دولتی در زمینه آب سبب شده است که ایران در میان ۱۳۲کشور از حیث «شاخص عملکرد زیست محیطی» در مقام ۱۳۰ قرار گرفته باشد. خشک شدن دریاچه ارومیه، رودخانههای متعدد مانند زایندهرود و هیرمند و حتی کارون پرآب و نیز نابودی تالابهای کشور مانند تالاب گاوخونی و به خطر افتادن تالاب انزلی، برخی از ضایعاتی هستند که این سوءمدیریت به کشور وارد کرده است. برخی از این خسارات غیر قابل بازگشت و همیشگی هستند. سد سازیهای غیر اصولی، تیر خلاصی بودهاند بر محیط زیست حاکم بر فلات ایران.
حدیث پردرد فجایع زیست محیطی در ایران بلند است اما در این نوشتار به همین اندک بسنده کرده و به موضوع کمآبی در شهرهای بزرگ و عوارض اجتماعی آن میپردازیم. این را هم باید در نظر گرفت که مسئله در روستاها باعث مشکلات فراوانی شده و صدها هزار روستایی را هر سال راهی حاشیههای شهرهای بزرگ میکند تا به صف ارتش میلیونی بیکاران و دست فروشان بپیوندند.
عوارض کمآبی در شهرهای بزرگ
گسترش ساختمانسازی و شهرکهای فاقد استانداردهای علمی (مانند طرح مسکن مهر) در مناطق مختلف کشور و از جمله در اطراف شهرهای بزرگ به نحو بی سابقهای موضوع ارائه خدمات و از جمله تامین آب لوله کشی را برای این واحدها پیش آورده است. شمار زیادی جمعیت در این مناطق انباشته شده و متقاضی حداقلها و از جمله آب تصفیه شده هستند. شرایط کنونی اما ارائه این خدمت حداقلی را ناممکن کرده است. به عبارت دیگر مسئولان فعلی، میراثدار بیتوجهی، کمدانشی و تخصص گریزی گذشتگان خویش در پستهای دولتی هستند.
پنج سد تامینکننده آب تهران در سال ۹۲ همین موقع برابر با ۷۶۰ میلیون متر مکعب آب در خود داشتند، اینک این مقدار به ۵۳۴ میلیون متر مکعب رسیده است.
مسئولان دولتی مدتهاست که حرف از کمبود آب زده و مردم را به کاهش مصرف دعوت میکنند. اما نباید فراموش کرد که جامعه ایرانی امروز در فاز پراکندگی و تشتت اجتماعی و آن هم در حد افراطی خود است. خود محوری و فردگرایی ایرانیان در اوج خویش است و کمترین اثری از آن چه در جامعه شناسی «روح جمعی» نامیده میشود، موجود نیست.
هر کس ساز خود را میزند و به دنبال حفظ منافع فردی و یا خانوادگی آنی خود است. بیتوجهی ایرانیان به محیط زیست و یا سرنوشت آثار تاریخی به حدی است که هیچ یک از فاجعههای متعدد طبیعی یا تاریخی در این سالها نتوانسته است جز قلیلی از جامعه را و آن هم به طور موقت و سطحی و به صورت عمده در فضای مجازی به خود مشغول دارد.
به همین دلیل نیز احتمال گوش فرادادن مردم به سفارشهای مسئولان در این زمینه نیز امریست به سادگی ناممکن و غیرقابل تصور. دلیل این مدعا را خبرگزاری ایلنا در روز ۲۴ اردیبهشت امسال ارائه میدهد: «متاسفانه بر اساس آمارهای اعلامی مصرف آب تهران روز جمعه نوزدهم اردیبهشتماه سال جاری رکورد زد و به ۲ میلیون و ۹۹۲ هزار متر مکعب رسید که یک ثبت جدید در مصرف از ابتدای سال جاری تاکنون به حساب میآید.» این یعنی یک افزایش مصرف هشت درصدی به نسبت سال گذشته. به عبارت دیگر هر چه مسئولان بر مصرف کمتر تاکید داشتهاند شهروندان بیشتر مصرف کردهاند.
گرایش رفتاری بیاعتنایی به مسائل جمعی اما با ورود بحران آب به فاز حساس خود، دردسرآفرین خواهد شد. سوال اینجاست که وقتی همین مردم در لولههای خانههای خود آب نیابند چگونه رفتار خواهند کرد؟ آیا تحمل سه، چهار یا پنج ساعت قطعی آب روزانه را خواهند داشت؟ باز در این جا یک خصلت دیگر از روانشناسی اجتماعی ایرانیان بروز میکند که برای اقتصاددانان ایرانی شناخته شده و در عین حال سبب شگفتی است.
به طور معمول، مصرف کنندهای که از یک الگوی اقتصادی عقلانی پیروی میکند با مشاهده کمبود عرضه و یا افزایش قیمت در میزان مصرف و تقاضای خود تعدیلی به وجود میآورد. اما به نظر میرسد که تحول تاریخی جامعه ایران به گونهای بر رفتار اکثریت ایرانیان تاثیر گذاشته که مردم ایران به طور عمده در جهت عکس این روند عمل میکنند. یعنی هر بار که صحبت از ضرورت کاهش مصرف میشود شهروند ایرانی به سوی افزایش مصرف گرایش دارد.
بیشک این ویژگی رفتاری این بار نیز در مسئله کمبود آب نقشآفرین خواهد شد وبه احتمال زیاد شهروندان مناطقی را که با خطر بیآبی روبرو هستند به سوی ذخیرهسازی آب و آن هم به شکل افراطی خود سوق خواهد داد. چنین احتمالی میتواند بازار جدیدی را به نام بازار تدارکاتی ذخیره آب ایجاد کند؛ تهیه و تدارک وسایلی مانند منبع آب و بشکه وسیستمهای خرید و فروش آب.
به طور معمول هر بار که صحبت از ضرورت کاهش مصرف میشود شهروند ایرانی به سوی افزایش مصرف گرایش پیدا میکند.
این هجوم به سمت ذخیره سازی که با پدیده «چشم و هم چشمی» نیز تقویت میشود میتواند خود میزان مصرف آب را به طور بیسابقهای افزایش داده و کمبود کنونی را تشدید کند. گرفتار در یک چرخه باطل، مسئولان در مقابل اجبار افزایش ساعت قطع آب قرار خواهند گرفت و این به عنوان عکسالعمل، باز مصرفکنندگان را به ذخیره هر چه بیشتر تشویق خواهد کرد.
چشمانداز به ویژه از آن روی تیرهتر میشود که دولت هیچ راهی برای این مشکل طبیعی و زیربنایی ندارد. هر گونه بهبودی در این دورنما منوط به تغییر آب و هوایی از یک سو و پروژههای ترمیمی زیربنایی از سوی دیگری است. هر دو این موارد نیز نیاز به زمان و بودجه و برنامهریزی دارد. بسیاری پیش بینی کردهاند که ایران وارد یک دوره خشکسالی طولانی شده است و امیدی به تغییرات آب و هوایی مثبت در سالهای آینده نیست.
برای طرحهای بنیادین نیز نه بودجهای موجود است نه ساختار متمرکز متناسب با آن. به این دلیل میتوان حدس زد که آن چه در بالا آمد تنها یک آغاز است برای مسیری سخت، طولانی و پرحادثه.
به خطر افتادن نظم اجتماعی
به واسطه شرایط کم آبی مفرط و طولانی، پدیدههایی مانند مهاجرت اجباری و یا جنگ و دعواهای محلی و منطقهای آغاز میشود. همان طور که اعتراض کشاورزان اصفهان سال گذشته و یا اعتراض اهالی استان چهار محال و بختیاری در سال جاری نشان داد، حساسیت جامعه ایرانی نسبت به آب بسیار بالاست.
تاریخ ایران ملهم از وضعیت این مایه حیاتبخش بوده است و برخی بر این باورند که تمدن ایرانی و شکلگیری حکومت مرکزی در ایران به واسطه هزینه، بزرگی و دشواری مدیریت جابهجایی آب از مناطق آبخیز به مناطق خشک بوده است. جامعهشناس آلمانی «ویت فوگل» ایران و جوامعی شبیه به آن را «جوامع آب سالار» عنوان میکند. نظم اجتماعی، روابط قومی و نیز رده بندی طبقاتی برای هزارهها از چگونگی مالکیت بر منابع آبی و نظارت بر عبور وتقسیم آب در سرزمین ایران پیروی کرده است.
شاید برای سه دهه و یا بیشتر آب بتواند همان نقشی را در بازتعریف ساختاری سیاسی و اقتصادی کشور ایفا کند که نفت؛ به ویژه وقتی بدانیم که مشکل کمبود آب مشکلی جهانی است.
واقعیت اهمیت آب تا همین امروز در کشورمان حکفرماست. در دوره کوتاهی نفت و ثروت زاییده ناشی از فروش آن اهمیت آب را تحتالشعاع قرار داد، اما اینک بار دیگر و به واسطه مدیریت ناقص آب، که ناشی از آشفتگی مدیریت درآمدهای نفتی بود، کشورمان بار دیگر از حیطه ی سیاسی تحت تاثیر «نفت سالاری» خارج و به عصر تاثیر پذیری فضای سیاسی از «آب سالاری» بازگشت می کند.
در جامعه «آب سالار»، هر منطقهای که دارای منابع آب است بر منطقهای که آب ندارد ارجحیت دارد و مرکز توجه و جذب جمعیت است. اما به همین دلیل نیز استقبال از جمعیت بیگانه در این مناطق چندان خوب نبوده است.
حفظ زبان و سنتهای محلی و همبستگیهای قومی در این مناطق بسیار قوی بوده و تمایل به هم پیوندی با سایر اقوام متعلق به مناطق کم آب برای تشکیل یک دولت-ملت واحد ضعیف بوده است. به همین دلیل نیز حکومتهای مرکزی در ایران تمایلی قوی به اعمال زور و خودکامگی داشتهاند تا بتوانند نوعی مدیریت سرکوبگر را بر این مجموعه دشواریساز حاکم سازند.
در صد سال اخیر نیز در کنار زور حکومت مرکزی، تسلط آن بر ثروت عظیم نفت به عنوان اهرمی دیگر برای عقب راندن نقش حیاتی آب در کشورمان موثر بوده است. پول زیاد در دست دولت مرکزی اجازه داده بود که بتواند توزیع آب را نه با پیروی از واقعیتهای طبیعی و تاریخی، که با محاسبات اقتصادی و سیاسی ساماندهی کند.
اما این روش غیراصولی با رسیدن منابع طبیعی به حدی فاجعهبار ناکارآمدی خود را به اثبات رسانده است. اینک مانده است یک دولت مرکزی سرکوبگر اما ضعیف و ناتوان، سرزمینی به خشکی کشیده شده و ۷۷.۵ میلیون ایرانی که بسیاری از آنها به ویژه در مناطق شهری بالای استاندارد جهانی آب مصرف میکنند.
برای این صورت مسئله غامض و هولناک، نه طبیعت قرار است یاری کند و نه دولت قادر به انجام کاریست. سازمان هوا-فضای آمریکا (ناسا) در گزارش سال گذشته خود ایران را کشوری دانست که از حیث آب وارد دوره «خشکسالی شدید» شده است و پیشبینی کرد که این خشکسالی ۳۰ سال به طول انجامد. این یعنی این که شاید سه دهه و یا بیشتر آب بتواند همان نقشی را در بازتعریف ساختاری سیاسی و اقتصادی کشور ایفا کند که نفت. به ویژه وقتی بدانیم که مشکل کمبود آب مشکلی جهانی است که در خاورمیانه و از جمله ایران از شدت وخامت بیشتری برخوردار است.
نتیجهگیری
تظاهر کنندگانی که ماه پیش در خیابانهای شهر کرد در استان چهارمحال و بختیاری، با جمعیت ۴۰ هزار نفری خود، توجه را به خویش جلب کردند در میان تظاهرات شعاری را سر دادند که شاید گویای خطری باشد که کمبود آب به صحنه اجتماعی و سیاسی ایران وارد میکند: «وای اگر بختیاری دست به برنو شود.»
برخورد قاطع کشاورزان اصفهانی با گارد ضد شورش و بیرون راندن آنها از محل تجمع خود در سال گذشته گواه دیگری است بر رادیکالیسم واکنشهایی که موضوع آب میتواند در لایههای مختلف جامعه ایرانی برانگیزد.
اگر تا امروز این روحیه تهاجمی برای کسب و یا حفظ آب متعلق به بافتهای روستایی و قومی بود، کمبود آب در تهران و سایر شهرهای بزرگ میتواند ساکنان آن را به برخوردهایی مشابه بکشاند. در این صورت، جامعه ی ایران وارد فاز تاریخی دیگری خواهد شد. پس از یک صد سال تب سیاسی حاد که صفبندیهای اجتماعی را رقم میزد، اینک جامعه ی ایران میرود که در طلب آب، رویارویی هایی از نوع تازه اما در واقع قدیمی را تجربه کند.
با عرض سلام به نگارنده این مسله کمبود اب باید بگم به جز موارد استثنا این مردم اب که سهله هوای تنفسی هم که قطع شود اعتراض نمیکنند و نخواهند کرد ..رژیم طی 35 سال توانسته اخلاق یک ملت را به مطیع بودن و بیخیال بودن تغییر دهد با وجود تورم بالا و بیکاری و حتی هوای تنفسی الوده چی کسی یا جه کسانی اعتراض کردند یک شبه قیمت بزین چند برابر شد صرف نظر از موارد ناچیز چه کسی اعتراض کرد .حتی رژیم شایعه بنزین دو هزار تومانی انداخته و این هم جریان مثل معروف به مرگ بگیر تا به تب راضی باشه است .مطمعن باش این ملت خایه هاش کشیده شده و از خود راضی و از همه چیز راضی شدند تو عشق حال خوشون هستند ..وقتی اضای یک ملت را در ملا عام جلو چشمانشون از جرثقیلها و از دار ها اویزان میکنند و در جرثقیل انقدر بالا میبرند در شهر حتی اگر کسی تو خونهاش هم باشد ببیند ..تازه مردم جمع میشوند و تشویق میکنند و نمی دانند روزی هم نوبت خودشون خواهد رسید.. موضوع اینجاست علاوه از اینکه رژیم جناییت کار انواع اقسام ضلم میکند ملت از رژیم بیشتر همدگر را میچاپند روز بروز رژیم طرفدارانش بیشتر میشود و مردم به روحانی کلید ساز رای دادند که رژیم را 8رسال دیگر با اعدامها وچپاول اموال مردم حفظ کند .. رژیم بلد هبا این ملتی که به همدیگر رحم نمیکنند چطور بر خوردد کنه من قول میدم اگر روزی 10 ساعتت هم اب قطع بشه این ملت هیچ واکنشی از خود نشان نمیدهند
farhad / 16 May 2014
Trackbacks