KAMIBAHP01a

رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز می‌شود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنه‌ای‌ است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم می‌خورد. خانم پارسی‌پور در این رمان می‌خواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز می‌شود.

«کمی بهار» همانطور که به‌تدریج نوشته می‌شود، در رادیو زمانه هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار می‌گیرد.

شماره ۳۹ از این مجموعه را می‌توانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:

عترت در قهوه خانه سر راه با خواهر ناتنى‌اش اختر روبرو مى‌شود. زن مى‌گوید که با ورود شوروى‌ها به تبریز خانه او نیز به غارت رفته است. یکى از غارت‌کنندگان قصد تجاوز به او را داشته که زن پابرهنه مى‌گریزد و خود را با خودروى مرد شریفى که عازم رضائیه بوده به این شهر مى‌رساند. اینک نیز عازم تهران است. بنا مى‌شود دو خودرو پشت سر هم حرکت کنند. در تهران همه متوجه شده‌اند که اوضاع به‌کلى تغییر کرده است. شهر پر از نظامیان آمریکایى، انگلیسى و روسى است. حجاب زن‌ها عقب‌تر رفته و کاباره‌هایى باز شده است. بساط کافه‌ها و دکه‌هاى مشروب‌فروشى بسیار پر رونق است. زندانیان سیاسى که اغلب از گروه‌هاى چپ هستند آزاد شده‌اند. بسیارى زیر پرچم شوروى رفته‌اند. دکتر اعتماد نیز از زندان آزاد شده و به خانه بازمى‌گردد. خانه را نیر اداره مى‌کند و همسر دکتر از سرطان مرده است. دکتر اعتماد از وجود نیر در خانه‌اش بسیار شاد است. بچه‌ها به او اعتماد دارند. دکتر از او خواستگارى مى‌کند …