سازمان ملل جایگاه مهمی برای معرفی کشورها و ارتباط دولتها با یکدیگر است. انتخاب نماینده هر کشوری در سازمان ملل، حق آن کشور بوده و دولت آمریکا متعهد شده است تا به نمایندگان معرفی شده از سوی دولتها ویزا بدهد.
از جهت حقوق بینالملل، عمل دولت آمریکا، نقض تعهدات و قوانین سازمان ملل است. بیائید فرض را بر این قرار دهیم که دولت آمریکا مشکل ویزای حمید ابوطالبی را حل میکرد. در آن صورت چه اتفاقی میافتاد؟
یکم- سازمان ملل محل دیپلماتها و روابط دیپلماتیک است. دیپلماتها باید به شئون و مقتضیات این شغل التزام داشته باشند. حالا دیپلماتهای سایر کشورها به همکار ایرانی خود مینگرند که یکی از افرادی بوده که دپیلماتها را به گروگان گرفته است. آیا در این حالت “اعتماد” شکل خواهد گرفت و به او به چشم یک دیپلمات خواهند نگریست؟
در فضایی که پیرامون داستان حمید ابوطالبی ساخته شد- حتی او را تروریست نامیدند- مأموریت او از همان ابتدا شکست خورده خواهد بود. او با کدام رسانه و نهاد مدنی یا دولتی میتواند روابط صمیمانه برقرار سازد؟
دوم- ریچارد فرای خدمات زیادی به فرهنگ ایران زمین کرده و بسیار دوستدار ایران بود. او وصیت کرده است که پس از مرگ در ایران- اصفهان- دفن شود. اصولگرایان سنتی و افراطی جنجال وسیعی به راه انداختهاند که او جاسوس بوده و نباید در ایران دفن شود. حسین شریعتمداری- نماینده تامالاختیار ۲۱ ساله خامنهای در روزنامه کیهان- از هیچ دشنام و تهمت و دروغی در حق آن مرحوم دریغ نکرده است (“اشغال” و “شیاد” دو عنوان مطرح شده از سوی کیهان بود). آیا دفن جنازه یک انسان فرهیخته در یکی دو متر زمین، بخشش زیادی است؟
اینک نحوه برخورد رژیم جمهوری اسلامی با ریچارد فرای را با برخورد آمریکاییها با حمید ابوطالبی مقایسه کنید. آمریکاییها میگویند او ۴۴۴ روز دیپلماتهای ما را گروگان گرفته و اینک قرار است به عنوان نماینده کشورش در سازمان ملل، سالها در کشور ما اقامت داشته باشد. آیا ما حق داریم او را بپذیریم؟ (البته به شرط آن که حمید ابوطالبی واقعاً یکی از گروگانگیرها باشد.)
سوم- نماینده هر کشوری در سازمان ملل میبایست روابط خوب و گستردهای با رسانهها و نهادهای مدنی آمریکا داشته باشد. میگویند که جواد ظریف دارای چنان روابطی بوده است (البته در حدودی که روابط دو کشور فاقد روابط دیپلماتیک اجازه میداده است.)
در فضایی که پیرامون داستان حمید ابوطالبی ساخته شد- حتی او را تروریست نامیدند- مأموریت او از همان ابتدا شکست خورده خواهد بود. او با کدام رسانه و نهاد مدنی یا دولتی میتواند روابط صمیمانه برقرار سازد؟ به محض ارتباط با هر نهادی، از او درباره داستان اشغال سفارت آمریکا سئوال خواهند کرد. آیا این پاسخ که دولت شما دولت منتخب دکتر محمد مصدق را از راه کودتا سرنگون کرد، حامی رژیم شاه بود و ما در فضای چپزده و ضدامپریالیستی آن دوران دست به چنین اقدامی زدیم؛ گوش شنوایی خواهد یافت؟
چهارم- آیا حسن روحانی این نکات را نمیدانست؟ اگر نمیدانست، آیا جواد ظریف این نکات را به او یادآور نشد؟ یک احتمال این است که هر دو آگاهانه این تصمیم را گرفتند. چرا؟
روحانی میخواهد به هر ترتیب مشکل رابطه با آمریکا را حل کند و حمید ابوطالبی به گمان او فردی بود که حرکاتش نمیتوانست با اتهامها و دشنامهای سنگین اصولگرایان افراطی و سنتی مواجه شود.
الف- نماینده ایران در سازمان ملل همیشه با تأیید آیتالله خامنهای انتخاب شده است. روحانی/ظریف باید فردی را معرفی میکردند که خامنهای بپذیرد.
ب- وضعیت دولت از زمان هاشمی به گونهای بوده است که بسیاری از وزرا مستقیماً با آیتالله خامنهای دارای رابطه بوده و دستورات او را به کار میبستند. علیاکبر ولایتی با این که وزیر امورخارجه مهندس موسوی و هاشمی رفسنجانی بود، کاملاً با ایتالله خامنهای هماهنگ بود و به محض بازگشت از هر سفری، ابتدا گزارش سفر را تقدیم خامنهای میکرد. کمال خرازی هم نه تنها دارای روابط فامیلی، بلکه دارای روابط حسنهای با خامنهای بود و هست.
حسن روحانی قصد داشت تا نیروی مورد اعتماد خودش را به سازمان ملل و آمریکا بفرستد. اگر کمال خرازی را میفرستاد، نیروی آیتالله خامنهای را فرستاده بود.
پ- حسن روحانی قصد داشت و دارد تا مشکل ۳۵ ساله قطع روابط ایران و آمریکا را به هر صورت ممکن حل کند. هر کس این مشکل را حل کند، دارای برگ برندهای خواهد شد که میتواند در سیاست داخلی آن را به خوبی خرج کند. او نیازمند دیپلمات مورد اعتمادی در سازمان ملل است که این هدف را تحت نظر او پیش برد.
حمید ابوطالبی به گمان او چنین فردی بود. با توجه به این که یکی از اشغال کنندگان سفارت آمریکا بود، حرکاتش نمیتوانست با اتهامها و دشنامهای سنگین اصولگرایان افراطی و سنتی مواجه شود. روحانی/ظریف به مخالفان گوشزد میکردند، زمانی که شما نبودید، این آقا سفارت آمریکا را اشغال کرد و دیپلماتهای آمریکایی را گروگان گرفت، حالا شما او را آمریکایی و ذلیل مینامید؟ از سوی دیگر، ابوطالبی امروز، ابوطالبی اول انقلاب نیست و روحانی گمان میکرد که میتواند از طریق او مسائل را حل کند.
پیامدهای گزینش ابوطالبی
الف- اوباما فردی نیست که بتواند مصوبه سنا را وتو کرده و مشکل ویزای ابوطالبی را حل کند. او چرا باید این هزینه سنگین را پرداخت کند؟ آن هم در شرایطی که پس از پیوستن کریمه به روسیه، محافظهکاران افراطی آمریکا وی را رئیس جمهوری قلمداد میکنند که ابهت آمریکا را بر باد داده است.
وتوی مصوبه سنا و حل مشکل ویزای ابوطالبی هزینه سنگینی برای اوباما دارد. در دوران باقی مانده تا انتخابات آمریکا، جمهوریخواهان میکوشند تا اوباما را همچون جیمی کارتر “بیعرضه” قلمداد کنند.
جمهوریخواهان در دوران باقی مانده تا انتخابات آمریکا، میکوشند تا اوباما را همچون جیمی کارتر “بیعرضه” قلمداد کنند.درست است که دولت اوباما آمریکا را از بحران اقتصادی در آورد، ولی سوریه و ایران را که مورد تجاوز نظامی قرار نداد؟
اوباما روسیه را آن چنان تنبیه نکرده است که فیل چین نیز به یاد تایوان نیفتد. رئیس جمهور آمریکا باید به گونهای باشد که به محض این که نظرات آمریکا را بیان کرد، دیگران بگویند چشم. “رویای آمریکایی” نئوکانها چنان معنایی دارد.
ب- اصولگرایان خواهند گفت که پیشبینی “مقام معظم رهبری” درست بود که فرمودند من به آمریکاییها خوشبین نیستم. دولت آمریکا تا آنجا پیش رفته است که میخواهد برای ایران نماینده در سازمان ملل انتخاب کند. پس ما نیز باید به طور متقابل به آنها عکسالعمل نشان دهیم.
پ- شاید آیتالله خامنهای اصرار ورزد که فرد رادیکالی جایگزین ابوطالبی شود. فردی گوش به فرمان که مطلقا به دنبال بهبود روابط ایران و آمریکا نباشد.
روابط بینالملل قلمرو تأمین “منافع ملی” است. اسرائیل، عربستان سعودی، امارات، بحرین، روسیه، چین و… نمیخواهند که روابط ایران و آمریکا بهبود یافته و به روابط دوستانه تبدیل شود. همه این کشورها از بدی روابط ایران و آمریکا سود برده و خواهند برد. انتخاب فرد شایستهای به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل- که چهرهای مقبول و جهانی داشته باشد- تنها راه پیش روی ایران در این شرایط دشوار و پر پیچ و خم است.
روحانی/ظریف اشتباه کردند، اما اشتباه را نباید با اشتباه دیگری تکمیل کرد. او باید فرد شایستهای را انتخاب کند که “منافع ملی ایران” را دنبال کرده و چهرهای صلحطلب و عقلانی از ایران به نمایش بگذارد.
آقای روحانی باید فردی را انتخاب کند که آن روی کریه ایران را منعکس نکند!!! چنین کسی فقط از اپوزسیون بیرون می آید وگرنه تمام گزینه های وزارت خارجه لج آور، بیسواد، بی تربیت و نفرت انگیز هستند
samandoon / 11 April 2014
ظریف و روحانی هرگونه انتقاد را به تندروها نسبت میدهند و خود را مبری از خطا میدانند.
راه خطایی که احمدی نژاد رفت .
farid / 11 April 2014
ظاهرا وی در زمان ترور میکونوس و فتلهای زنجیرهای در اروپا هم در ایتالیا سفیر بوده !
sina / 11 April 2014
اقای گنجی !
اقدام آمریکاییان در تناقض کامل با اصول دمکراسی و حقوق بشر،حتی ازنوع دمکراسی صادراتی خود امریکا و اروپائیان است و باید نسبت به آن اعتراض شود.
هموطن همانطور که خودتان اشاره فرمودید نماینده ایران باید فردی باشد که مورد اعتماد دولت ایران است که بتواند نظرات دولت و رهبر کشور را انعکاس دهد.
علت تعهد امریکا برای ویزا دادن هم صرفأ به این دلیل است که مقّر سازمان ملل در انجاست و اعضای این سازمان با هر سابقه ای حق ورود به خاک آمریکا را دارند. لذا بهانه آمریکا مغرضانه و غیر قانونی است و شاخ و برگ دادن شما به این عمل ضد قانونی دولت امریکا هم بی فایده است. ما باید مشکل را درشرایط سیاسی آمریکا و علت این اقدام دیکتاتور منشانه را در بینش مستکبرانه دولتمردان آمریکا جستجو کنید و
نه اینکه به روحانی ایراد بگیرید و یا راه و روش انتخاب کردن نماینده را به ایشان بی
آموزیم.ضمنأ همین معترضین آمریکایی به تروریست های یهودی -صهیونیست احترام
کامل می گذارند و عضویت انان را هم به سازمان ملل و دیگر سازمانهای جهانی تحمیل
می کنند.
قابل عرض است که صهیونیستها و ایادیشان در آمریکا و پارلمان اروپا تمام تلاش خود ،
جهت ادامه دشمنی دوّل جهان با دولت ایران را کرده و میکنند که اشتی و رابطه ای میان
آنان برقرار نگردد.لذا ما نباید استقلال سیاسی را کاملأ کنار بگذاریم و فقط به بهبود روابط
اقتصادی بیاندیشیم.
البته صلاح کشور در شرایط کنونی در این است که فرد مثبتی انتخاب گردد که امیال
صهیونیست ها و عربهای وهابی به نتیجه نرسد.
mmansour piry khanghah / 11 April 2014
آقای گنجی طبق معمول از آمریکا شروع میکند و عمل دولت آمریکا را نقص تعهدات سازمان ملل میداند.در دفاع از ابوطالب مینویسد حتی او را تروریست نامیدند.مثل اینکه تروریست باید شاخ و دم داشته باشد تا گنجی بتواند تشخیص بدهد.کسی که از دیوار سفارت کشوری بالا رفته و پنجاه و دو نفر را هاستج گرفته چه نامی میتوان بر آن نهاد.مینویسد آیا حسن روحانی این نکات را نمیدانست.چطور نمیدانست.روحانی سالها راس نیروهای امنیتی،پرونده همه را در جیب دارد.و بالاخره در اخر کوشش در مستقل نشاندادن روحانی که او بر خلاف دولتهای گذشته که نماینده در سازمان ملل را خامنهای تعیین میکرده،نماینده خود را به سازمان ملل روانه کند. و در نهایت لابیای که مجبور میشود به اشتباه روحانی، ظریف اقرار کند.
Bahram / 11 April 2014
“روحانی/ظریف اشتباه کردند، اما اشتباه را نباید با اشتباه دیگری تکمیل کرد. او باید فرد شایستهای را انتخاب کند که را دنبال کرده و چهرهای صلحطلب و عقلانی از ایران به نمایش بگذارد.”
نتیجه گیری آقای گنجی غلط اندر غلط است که اگر اشتتباهی هم صورت گرفته
مطلقأ نمیتوانسته بدون تصویب مقام معظم ؟!؟ رهبری صورت گرفته باشد. این
معظم/آخوند تا به امروز بخوبی ثابت نموده که نه خود شایستگی رهبری حتی یک
نانوایی، به قول خمینی، را داشته و نه اصلأ «منافع ملی ایران» برایش مفهومی
دارد و نه بینش و قدرت عقلانی را داراست از برای انتخاب افرادی شایسته در
جهت دنبال کردن “منافع ملی ایران”. ایشان حتی برای یکبار هم بعنوان نمونه
در سخنانش از عباراتی چون «ما ایرانیان» و یا « قوم من» استفاده نکرده و خود
را تافته جدا بافته دانسته و همواره از «ملت ایران» میگوید و نه «ما ملت ایران».
و یقین بدانیم که این معظم نامیدن خود و اشتباه اندر اشتباهات ایشان به سقوط
آن معظم الها!؟! خواهد انجامید چه مزاق آقای گنجی را خوش آید و چه خوش
نیاید که دست خدا صدا نداشته و ندارد و نجواهد داشت در حفظ «تقدیر و وعده
الهی» از برای سرانجام جمیع معظمان بر روی زمین که معظم و مقدس نامیدن
را فقط خداوند سزاوارست و نه از برای احدی بر روی زمین. والسلام.
Majid / 11 April 2014
معلومه که نباید به فرد معرفی شده ویزا بدند. خود شما به کسانیکه سربازان مرزبان ما رو یک ماه گروگان گرفتند ویزا میدین ، اگر فردا بخوان مثلا بعنوان نماینده یک کشوری وارد خاک ایران بشوند ؟
کارکنان سفارت امریکا نه یک ماه ، که بیش از یکسال بازداشت بودند .یک سوزن به خود بزن یک جوال دوز به دیگران.
ک سوزن به خود بزن یک جوال دوز به دیگران. / 11 April 2014
جوابی منطقی به اقای گنجی در روزنامه مورد علاقه اش، کیهان !
http://kayhan.ir/fa/news/9653
اقای خامنه ای هم مثل همه فعالان سیاسی میداند که آمریکاییان نتنها روده
راست ندارند،بلکه ذاتأ کج بنیان، مستکبر و نژادپرستند و آرزوی اصلی آنان
سرنگونی خامنه ای و نه جمهوری اسلامی است.
قابل عرض است:مشکل مخالفان به ظاهر دمکرات در ایران با نظام، بعلت
نادانی و دیکتاتور بودن اقای خامنه ای نیست،بلکه علت اصلی این است که
اقای خامنه ای از همه نظر یک سرو گردن از این مخالفان خود بالاتر است و
خامنه ای اجازه شریک شدن در رهبری کشور و یا یکه تازی را به آنان نمیدهد.
چنانچه دیدیم که رفسنجانی موذی و فرصت طلب را با داشتن باند معافیائی
قدرتمند با پشتوانه ای چون پادشاه سعودی،دولت امریکا و رژیم صهیونیستی،
چگونه لای گیره فشرد.
mmansour piry khanghah / 11 April 2014
چطور شد حالا دم از قانون می زنید ۰وقتی از دیوار سفارث پالا می رفت کار ایشان قانونی پوده.
ghasem / 11 April 2014
در رابطه با اینکه چرا دولت روحانی چنین اشتباهی را مرتکب شده باید از نظر تئوریک به این داستان نگاه کرد. واقعیت این است که روابط دوستانه و شخصی و همچنین رودربایستی ها و البته باند بازی ها باعث شده است که روحانی و ظریف چنین اشتباهی را مرتکب شوند. متاسفانه دولت روحانی یک دولت الیگارشی / یا اریستوکراتیک است. برای آنان که با علوم سیاسی آشنا نیستند خلاصه بگویم که ویژگی این گونه از دولت ها انحصار منابع قدرت در نزد افراد و خانواده های خاص است که به دو نوع فاسد (الیگارشی) و سالم (اریستوکراسی ) تقسیم می شود. بله ظریف و روحانی هر دو در دام الیگارشی/ یا ارسیتوکراسی گرفتار شده اند و دوستان و خانواده های قدرتمند و فک و فامیل توقعاتی دارند که همیشه با منافع ملی هم پوشان نیست. در الیگارشی ها این منافع طبقه ی الیگارشی هست که منافع ملی را تهدید می کند ونه طبقات ایدئولوژیک. بنابراین بهتر است گناه این کار را به گردن نیروهای ایدئولوژیک خامنه ای نیندازیم. زیاده خواهی طبقه ی الیگارشی همانطور که هاشمی و دولت او را به زمین زد در کمین دولت اعتدال هم نشسته است. کم کم خبر های بیشتری از تعارض میان منافع طبقه ی الیگارشی و منافع ملی در رسانه ها پخش خواهد شد. اما این مورد ابوطالبی از نظر مطالعه ی ساختار الگارشیک دولت روحانی – با توجه به اینکه او و ظریف هر دو دیپلمات هستند و از توابع این کار باید اگاه میبودند- یک مورد ناب است. شاید نیرنگ عقل بران بوده تا لاف گزاف شایسته سالاری دولت الیگارشی را رسوا نماید.
بهرام / 12 April 2014
سوال از آقای گنجی:
آیا انتصاب روحانی و ظریف به مقامات پوشالی خود بر مبنای شایستگی
و لیاقت آنها بوده است و یا بر حسب وابستگی و سرسپردگی به گروهی
که درعرض ۳۵ سال گذشته اینگونه مقامات و درجات را تحت عنواین
مختلف بین خود تقسیم کرده و میکنند؟ ابو صادق باشیم که از ابو ملا
نگاری و از ابو کتمانکاری هرگز و هیچگاه کار بجایی نخواهیم برد چه
طالبی خور باشیم و چه گرمک خور. طیب الله انفاسکم.
Samad / 12 April 2014
واقعا چه قدر آدم باید پر رو باشد که گروگان گیر یک کشور را به خود آن کشور بفرستد!!آقا میخواست برود در منهتن کیف کند و لذت بردم که خیط شد .
Mehran / 12 April 2014
زمان سال 1936 مکان برلین زیر زمین خانه دوستی
پیشوا پیروز شده است و وحشت آوار ! صدای هلهله هواداران پیشوا از رادیو می اید . دو دوست خسته از کشتار همفکران گوش فرا می دهند ! یکی می گوید صدای مردم را می شنوی و دومی پاسخ می دهد : مردم ! صدای عربده جماعتی اوباش است که پول ابجوشان کس دیگری داده است ! آدم آدم است .برتولت برشت
شاهد / 13 April 2014
آقای گنجی..
من نتوانستم در جایی از شما بخاطر مقالات قران محمدی تشکر کنم.واقعا برای من نجات دهنده بود….و ارز ش کار شما بی همتا بود
جا داشت مقاله ایی توسط فردی در خصوص فرم تاییده یارنه ها نوشته شود..چند بار به قانون اشاره شده اما کدام قانون؟
6 بند مورد تایید انسان را یاد تکمیل خلقت در 6 روز می اندازد..گویی روحانی که روز اول گفت:من با کلید امده ام و نه با داس ….واقعا با داس امده و این فرم هم نوعی رضایت برای ختم خلقت است!!
رجب / 14 April 2014