اصغر فرهادی، فیلمساز برجسته سینمای ایران، خبر داد که قصد دارد با تنی چند از دوستانش بنیادی به نام «بنیاد باور» تأسیس کند. وظیفه این بنیاد اقدامات انسان‌دوستانه است. او همچنین در گفت‌و‌گو با یکی از رسانه‌ها از تخریب میراث فرهنگی تهران گلایه کرد و نظراتش را درباره نارضایتی اجتماعی و سینمای اجتماعی ایران و پیام آن بیان کرد.

اصغر فرهادی: «امیدهای سطحی تماشاگر را منفعل می‌کند»
اصغر فرهادی: «امیدهای سطحی تماشاگر را منفعل می‌کنند»

اصغر فرهادی، برنده جایزه اسکار و از فیلم‌سازان برجسته ایران در گفت‌و‌گو با سمیه علی‌پور خبر داد که در سال ۹۳ برای کمک‌های انسان‌دوستانه، «بنیاد باور» را تأسیس می‌کند. عده‌ای از دوستان آقای فرهادی او را در به انجام رساندن این کار همراهی می‌کنند. به گفته آقای فرهادی سینماگران ایرانی با همه مشکلاتی که بر سر راهشان وجود دارد همواره در حرکت‌های انسان‌دوستانه پیشگام بوده‌اند.

اصغر فرهادی با اشاره به مرزبانان به‌گروگان گرفته‌شده ایرانی و اهمیت رسانه‌ها در بازتاب دادن چنین خبرهایی می‌گوید: «در کشور ما که مسئولان بیشتر درگیر تسویه‌حساب‌های خودشان هستند، اگر این‌گونه رفتارهای انسان‌دوستانه در عرصه اجتماعی نبود، چه بسا صدا و خبر بسیاری از این اتفاقات، به گوش کسی نمی‌رسید. در مورد همین پنج سرباز به اسارت گرفته شده، اگر تلاش سینماگران و رسانه‌ها نبود، مثل خیلی از وقایع دیگر زیر سایه وقایع تازه‌تر، به حاشیه می‌رفت و به فراموشی سپرده می‌شد. این کار‌ها نه تنها تمرکز سینماگران را از کارشان نمی‌گیرد، بلکه موجب به روز شدن احساسی و ارتباط عمیق با محیط اطرافشان می‌شود. این بخشی از تغذیه فیلم‌ساز از سوی اجتماع است.»

اما او به سویه‌های منفی رسانه‌ای شدن برخی اقدامات انسان‌دوستانه هم اشاره می‌کند: «گاهی، رسانه‌ای شدن برخی اقدامات انسان‌دوستانه، نتیجه عکس دارد و بهتر است بی‌سر و صدا انجام شود. مثلاً در مورد کمک به کسانی که حکم اعدام گرفته‌اند و سرنوشت‌شان در دست صاحبان حق قصاص است، باید خیلی مراقب بود. گاهی تلاش‌ها برای نجات آنان بر اثر رسانه‌ای شدن، باعث لجاجت و پافشاری بیشتر صاحبان حق قصاص می‌شود. به نظرم در این‌گونه موارد، علاوه بر تلاش‌های مصداقی برای گرفتن رضایت از خانواده‌های متقاضی اعدام، می‌توان در مصاحبه‌ها و رسانه‌ها به طور ریشه‌ای‌تر، با این امور رو‌به‌رو شد.»

تهران، شهر بی‌خاطره

تهران، شهر بی‌خاطره
تهران، شهر بی‌خاطره

اصغر فرهادی در گفت‌و‌گویی که سمیه علی‌پور با او انجام داده و در وبسایت «خبرآن‌لاین» منتشر شده به تخریب میراث فرهنگی تهران در اثر سودجویی بساز و بفروش‌ها هم اشاره می‌کند: «من در خیابان جمهوری زیاد پیاده‌روی می‌کردم. هر وقت که از کار خسته می‌شدم با این راه رفتن‌های طولانی، یک‌جور خلوت برای خودم می‌ساختم. به قصد سوژه پیدا کردن یا شناخت مردم، در خیابان راه نمی‌افتادم. اتفاقاً بیشتر خانه‌ها و مغازه‌های قدیمی را تماشا می‌کردم. خانه‌هایی که حالا به سرعت، جایشان را با ساختمان‌های زشت و کریه عوض می‌کنند. با از بین رفتن آن‌ها، تهران در حال تبدیل شدن به یک شهر بی‌تاریخ و گذشته است. مثل یک بیمار آلزایمری است.»

او سپس می‌گوید: «خیابان ولی عصر را نگاه کنید: هر روز یکی از این خانه‌ها خراب می‌شود و یک اسکلت فلزی به جایش سر بر می‌آورد. موضوع فقط این خانه‌ها نیستند. پیامد حذف این بنا‌ها، از بین رفتن خاطرات است. ما بخش زیادی از خاطرات گذشته را با دیدن مکان‌هایی که در قدیم در آن‌ها زیسته‌ایم، به یاد می‌آوریم. مثلاً به کوچه‌ای که کودکی‌مان را در آن گذرانده‌ایم می‌رویم و با دیدن هر کدام از خانه‌های کوچه، خاطره‌ای در ما زنده می‌شود. حالا وقتی به آن کوچه می‌رویم و هیچ خانه‌ای از آن دوران باقی نمانده، بهانه‌ای برای یادآوری خاطرات نیست.»

«غر زدن»، سرپوش گذاشتن بر مسئولیت فردی و اجتماعی

مسئولان سینمایی کشور از سینماگران اجتماعی ایران می‌خواهند که پیام فیلم‌هایشان امیدبخش باشد. این موضوع در سی‌و‌دومین جشنواره فیلم فجر به ویژه درباره فیلم «خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری حاشیه‌ساز بود. اکنون اصغر فرهادی درباره نارضایتی اجتماعی و پیام برخی فیلم‌ها از قلمرو سینمای اجتماعی ایران نظرش را بیان کرده است. ‌

او می‌گوید: «در عرصه‌های اجتماعی ما به طرز اغراق‌آمیزی غر می‌زنیم. بخشی از این غر زدن‌ها، به خاطر زمان طولانی است که برای بهبود و به سامان رسیدن بسیاری از نابسامانی‌ها به انتظار نشسته‌ایم و نتیجه‌ای نگرفته‌ایم، ولی بخشی از آن یک عادت شده است. یک جور فرافکنی است. غر زدن، نوعی سرپوش گذاشتن بر مسئولیت فردی و اجتماعی خودمان است. هرکس دوست دارد محیط، اجتماع و دنیا،‌‌ همان گونه‌ای باشد که او دوست دارد. بى‌آنکه این تغییر را از خودش شروع کند، این یک‌جور خودخواهی است.»

خانه پدری، ساخته کیانوش عیاری

آقای فرهادی همچنین بر آن است که این نارضایتی‌های درآمیخته با خودخواهی، گاهی در سینما هم بازتاب پیدا می‌کند: «در سینما هم به خاطر در معرض قضاوت بودنش، همیشه چنین حاشیه‌ها و غرزدن‌هایى وجود داشته و قابل گریز نیست. از طرفی با شناخت مجازی و دفرمه‌ای که از غرب داریم، مدام خودمان را در معرض مقایسه قرار می‌دهیم تا دلایل بیشترى براى غر زدن پیدا کنیم. بخشی در این مقایسه، آنجا را جهنم و اینجا را بهشت و برخی دیگر، آنجا را بهشت و اینجا را جهنم فرض می‌کنیم.»

او سپس به الزام امیدبخش بودن فیلم‌های اجتماعی می‌پردازد: «واژه امید یک مفهوم جامد نیست، یک مفهوم سیال است. هر کسی می‌تواند از امید برداشت خود را داشته باشد و علاوه بر آن راه دست‌یابی به آن راه واحدى نیست. امسال در جشنواره فجر فیلم “خانه پدری” را دیدم، فیلمی که برخلاف بعضى نگرش‌ها از نظر من امیدوارانه بود هرچند که فضایی محزون داشت. در یک نگاه سطحی وقتی پایان فیلمى با حل مشکلی که در فیلم مطرح شده همراه باشد، می‌گویند فیلم امیدوارکننده است، هر چند من گمان مى‌کنم وقتی معضل و بحرانى موضوع داستان می‌شود و انعکاس آن معضل را در جهان پیرامون شخصیت‌ها می‌بینیم و پس از تماشاى فیلم به آن معضل و بحران فکر می‌کنیم و تا مدت‌ها درگیر آن هستیم و در نتیجه این اندیشیدن به کشف و یافتن زاویه جدید و یا راه حلى بر آن بحران دست پیدا مى کنیم، به امید حقیقى رسیده‌ایم.»

شورای پروانه ساخت فیلم‌های سینمایی اهداف، اولویت‌ها و ضوابط اعطای مجوز ساخت در سال ۹۳ را اعلام کرده است. این شورا فقط در آخرین بندهای این اولویت‌بندی به سینمای اجتماعی ایران اشاره می‌کند و می‌گوید اگر فیلم‌‌های اجتماعی، واقع‌بینانه باشند و نیز «با نگاه نقادی مشفقانه، منصفانه و مصلحانه» ساخته شده باشند، به آنها مجوز ساخت می‌دهد. اما هیچ‌گونه ملاکی برای «واقع‌بینی»، «تشویق»، «انصاف» و «اصلاح» تعیین نکرده است. سخنان اصغر فرهادی درباره مفهوم «امید» در فیلم «خانه پدری» از این نظر اهمیت پیدا می‌کند.

گذشت از حکم قصاص؛ امید یا فریب؟

«شهر زیبا»، ساخته اصغر فرهادی
«شهر زیبا»، ساخته اصغر فرهادی

اصغر فرهادی همچنین به فیلم «شهر زیبا» هم اشاره می‌کند. این فیلم که پس از «رقص غبار» دومین ساخته این فیلمساز سینمای اجتماعی ایران است، به موضوع «قصاص» می‌پردازد. فرهادی درباره این فیلم می‌گوید: «در مورد “شهرزیبا” می‌گویند که فیلم ناامیدکننده است، من چنین نظری ندارم. در مورد آن فیلم تصور کنید در پایان فیلم پدر که صاحب حق قصاص است گذشت کند و مسئله آن شخصیت‌ها در آن داستان با این عمل قهرمانانه حل شود. این آیا یک امید است یا یک فریب؟ این یک فریب است چون آن پدر نوعى گذشت می‌کرد و مشکل حل می‌شد، اما راه حل آن موضوع یعنى قصاص بچه‌های زیر ۱۸ سال این نیست که از خانواده‌های صاحب حق قصاص بخواهیم گذشت کنند، ریشه مشکل در جای دیگری است. وقتی ذهن تماشاگر را غیر مستقیم به آن ریشه‌ها متوجه می‌کنید و باعث درگیرى ذهنى او مى شوید دانه‌های امید را می‌کارید.»

آقای فرهادی «امید» را از طریق تلاش برای حل بنیادین موضوعاتی مانند «قصاص» تعریف می‌کند: «امید براى حل ریشه‌اى و بنیادین معضل.» او می‌گوید: «اتفاقاً ترویج امیدهاى سطحى و دم‌دستى در فیلم‌ها تشویق تماشاگر به انفعال است. بخشی از انگ و اتهامى که به این فیلم‌ها زده می‌شود از سوی کسانی است که مسئولیتی در مورد ایجاد آن معضل داشته و دارند و می‌خواهند مسئولیت را از دوش خودشان بردارند. بخش دیگر افرادی که این اتهام‌ها را مطرح می‌کنند، نگاه سطحی دارند، من ابداً طرفدار فیلم‌های یأس‌آور نیستم، اما این به معنای آن نیست که هر فیلمی که پایان خوش نداشت بگویم یاس‌آور است.»