آیت الله خامنهای از قبل از انقلاب با روشنفکران و هنرمندان رابطه داشت، رمانهای جهانی را میخواند و آرزو داشت که انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، هنرمندان و روشنفکران مسلمان خاص خود را بسازد که در سطح جهانی بدرخشند. رهبری جمهوری اسلامی که به دست او افتاد، فرصت ساختن روشنفکران و هنرمندان جهانی برایش مهیا شد، اما به حدی نگران است، که شبها خوابش نمیبرد.
دوران سازندگی هاشمی رفسنجانی
از ابتدای در دست گرفتن رهبری جمهوری اسلامی، بحث “تهاجم فرهنگی” و “شبیخون فرهنگی” غرب را مطرح کرد و بعدها بحث “ناتوی فرهنگی” را هم بر آنها افزود.
در ۲۸/۷/۱۳۷۰ اعضای مجمع نویسندگان مسلمان به دیدار آیتالله خامنهای میروند. ظاهراً حسین شریعتمداری از سوی جمع نکاتی را به عرض رسانده است. آیتالله خامنهای در جمع خطاب به حسین شریعتمداری میگوید، “فرمودید” که چون در مراکز تصمیمگیری حضور ندارید، تصمیمات شما اجرایی نمیشوند. البته باید راهی برای این امر پیدا کرد. اما میدانید که در مراکز دیگری که تصمیمگیری میشود- از جمله سینما- “خودی”ها در حال تصمیمگیری هستند: “اگر غریبه بودند، مىگفتیم غلط کردند، باید توى سرشان زد و کلیدش را به دست فلانى داد، تا اینطور کار کند.”. تک تک افراد آن جمع را خامنهای “جواهر” نامید.
در این وضعیت و تحت فشارهای مداوم، سید محمد خاتمی در سال ۱۳۷۰ استعفأ داد و با وزارت ارشاد وداع گفت. علی لاریجانی در سه سال پایانی کابینه اول هاشمی رفسنجانی، سکان وزارت ارشاد را در دست داشت و آنگاه به ریاست صدا و سیما رسید.
خامنهای به دنبال آن بود تا تمامی وزارتخانهها و نهادهای فرهنگی را به دست “جواهرات” خود بسپارد. در ۱/۱۰/۱۳۷۲، حسین شریعتمداری را به عنوان نماینده خود و سرپرست مؤسسه کیهان منصوب کرد و اکنون بیش از ۲۰ سال است که به عنوان نماینده تام الاختیار او به تخریب فرهنگی مشغول است (رجوع شود به مقاله “خامنهای و “جواهر تک تیرانداز”، حسین شریعتمداری“).
همزمان با این تحولات، مصطفی میرسلیم- از گروه موتلفه- وزرات فرهنگ و ارشاد (۷۶- ۱۳۷۲) را بر عهده گرفت. اما آیت الله خامنهای همچنان نگران فرهنگ بود. وضعیت فرهنگی کشور به گونهای بود که او را بی خواب کرده و نیمههای شب دست تضرع به درگاه الهی بر میداشت تا شاید فرجی حاصل شود.
در ۲۲/۴/۱۳۷۳ فرمان داد تا هنرمندان و فرهنگیان نظیر حسین شریعتمداری، مهدی نصیری، زم، پورنجاتی، شمقدری، رهگذر، ارگانی، خانم ثقفی، و…را به بیت اش دعوت کنند تا نگرانیهای فرهنگی خود را با آنان در میان بگذارد. به آنان گفت :
“در عرصهى فرهنگ، بنده به معناى واقعىِ كلمه، احساس نگرانى مىكنم و حقيقتاً دغدغه دارم. اين دغدغه از آن دغدغههايى است كه آدمى به خاطر آن، گاهى ممكن است نصفِ شب هم از خواب بيدار شود و به درگاه پروردگار تضرّع كند. من چنين دغدغهاى دارم. البته در سخنرانيها، از اين دغدغه با مردم نخواهم گفت؛ اما نمىشود كه به شما نگويم. شما خودتان دستاندركاران مسائل فرهنگى هستيد و بايد از اين دغدغهى من خبر داشته باشيد. خودِ من هم آدمى بىاطّلاع از مسائل فرهنگى نيستم؛ همانطور كه از مسائل كشور نيز هيچ گاه بىخبر نبودهام. لذاست كه حقيقتاً در باب فرهنگ، احساس نگرانىِ عميقى دارم”.
آن گاه به تفصیل موارد نگرانیهای عمیق فرهنگی خود را برای آنان بر میشمارد و توضیح میدهد. آرزو دارد که هنرمندان و فرهنگیان جدیدی از نسل مومن انقلابی مسلمان خلق کند که در قلمرو شعر، سینما، موسیقی، تئاتر، رمان، روشنفکری بدرخشند و روشنفکری آلوده (شرابخور، شهوتران، معتاد به مواد مخدر، پابوس شاه، و…) را پشت سر بگذارند.
جمع دعوت شده (به علاوه افرادی که بر آنها افزوده گردید) را، به ۳۱۳ تنی که در جنگ بدر شرکت داشتند تشبیه کرده و میگوید که امروز هم گرفتار جنگ دیگری (تهاجم و شبیخون فرهنگی دشمن) هستیم و شما باید نقش همان جنگندگان بدر را در میدان نبرد فرهنگی بازی کنید:
“امروز بحث ما دربارهى جبههى خودى است كه عرض كردم: بنده آن را همان مجموعهى سيصد و سيزده نفر “بدر” مىدانم. امروز هم روز جنگ “بدر كبرى” است. اى بسا همينهايى كه در اين بدر كبراىِ امروز شركت خواهند كرد، انشاءاللَّه همانهايى باشند كه در ظهور ولىّ عصر ارواحنافداه، جزو آن سيصد و سيزده نفر ياران آن حضرت به حساب خواهند آمد”.
نکته جالب توجه این است که هاشمی رفسنجانی در گفت و گو انتقادی مفصل با روزنامه کیهان در سال ۸۲، در پاسخ به انتقادات فرهنگی آنان گفت، همه مسئولان فرهنگی دولت که از جناح شما و مورد تأیید رهبری بودند، پس انتقاد شما به خودتان باز میگردد.
دوران اصلاحات خاتمی
وضعیت فرهنگی دوران اصلاحات و ریاست جمهوری سید محمد خاتمی (۸۴-۱۳۷۶) به گونهای از کار درآمد که آیت الله خامنهای مجبور بود شبها با والیوم به خواب رود. نه تنها تمامی “جواهرات” خود را بسیج کرد، بلکه به عنوان فرمانده جنگ به میدان آمد و در دوم اردیبهشت ۱۳۷۹ مطبوعات مستقل را “پایگاه دشمن” خواند که علیه انقلاب و جمهوری اسلامی توطئه میکنند. حدود یکصد روزنامه و هفته نامه و ماه نامه توقیف و روزنامهنگاران رهسپار زندانها شدند. نیروی انتظامی تحت فرماندهی سردار قالیباف هم به جنگ نویسندگان و هنرمندان رفت.
آیت الله خامنهای در ۱۲/۲/۱۳۸۰ به جوانان و فرهنگیان رشت گفت که سال ۱۳۷۹، سال “بمباردمان فرهنگی” به وسیله “مجموعهاى از مطبوعات زنجيرهاى عليه مذهب و عليه فكر مذهبى و عليه انقلاب و عليه امام و عليه همه چيز” بود. در همین سخنرانی گوشزد کرد: “نه اينكه من عوامل فسادبرانگيز فرهنگى را نمىبينم يا نمىشناسم يا از آنها خبر ندارم؛ نخير، بنده از ماهواره و اينترنت و رمانها و فيلمها و آهنگها و حرفهاى فاسد كاملاً خبر دارم و آنها را دستكم نمىگيرم”.
چهار ماه بعد، در ۱۰/۶/۱۳۸۰ خطاب به دانشجویان مشهد نوشت:
“امروز هيچ كس نمیتواند انكار كند كه فوريترين هدف دشمنان جمهورى اسلامى، تسخير پايگاههاى فرهنگى در كشور است. آنان درصددند بدين وسيله، باورهاى اسلامى و انقلابى را كه اصلىترين عامل ايستادگى ملت ايران در برابر نظام سلطهى استكبارى است، از ذهنها و دلها بزدايند و باورهاى سلطهپذيرى و فرودستى در برابر غرب را به جاى آن بنشانند. تلاش آشكار از سوى واسطهها و دستنشاندگان امپراتوريهاى زر و زور، در بسيارى از عرصههاى فرهنگى براى ترديدافكنى در مبانى اسلام و انقلاب، امروز افراد دير باور را نيز به دغدغه افكنده است، و كسانى كه ديروز هشدار در برابر شبيخون فرهنگى را جدّى نمیگرفتند، امروز آن را به چشم خود مىبينيد”.
بازگشت قطار انقلاب بر روی ریلهای خود
جنگ علیه دوران اصلاحات را به درایت تمام مدیریت کرد و خود را از شر آنان خلاص ساخت. احمدینژاد در سال ۸۴ به ریاست جمهوری رسید و خامنهای دولت او را، دولت ارزشهای انقلابی و اسلامی نامید که قطار انقلاب را به روی ریلهای خود باز گرداند. البته در دو سال آخر، احمدی نژاد در برابر او ایستاد و از چشم رهبری افتاد.
دوران اعتدال گرایی روحانی
آیت الله خامنهای با تجربه فراوان، این بار از همان آغاز کار حمله را آغاز کرد. فرایند سکولار شدن، یکی از نگرانیهای همیشگی او بوده وهست. در ۲۰/۸/۹۲ در دیدار با “اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام”، به آنان گفت: “هیئتها نمیتوانند سکولار باشند؛ هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم” (رجوع شود به مقالههای “خامنهای و مسئله “سکولار” شدن هیئتهای حسینی“، “ویژهخواری فقیهانه و سکولاریسم” و ” “رحم اجارهای دولت” در خدمت “سکولارها”“).
کاهش تصدی گری دولت و واگذاری امور فرهنگی یکی از وعدههای انتخاباتی حسن روحانی بود. آیت الله خامنهای در ۱۹/۹/۹۲ به اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی می گوید:
“بايد خود اعضا و دستگاههاى فرهنگى قبول كنند و باور داشته باشند كه ما اين جايگاه را بهعنوان يك قرارگاه مركزى [قرار داديم]. تعبير “قرارگاه” ممكن است به بعضى گوشها سنگين بيايد – قرارگاه يك اصطلاح جنگى است، اصطلاح نظامى است – و بگويند آقا، قرارگاه مال مسائل نظامى است، شما در مسائل فرهنگى هم فكر نظامى را رها نميكنيد! واقع قضيّه اين است كه كارزار فرهنگى از كارزار نظامى اگر مهمتر نباشد و اگر خطرناكتر نباشد، كمتر نيست”.
سپس ضمن تأکید بر وظیفه نظارتی و هدایتی دولت در قلمرو فرهنگ در “مقابله با مسائل مخرب فرهنگی”، هدایت و نظارت در مسائل فرهنگی را “همچون مراقبت باغبان از گلهای زیبا” به شمار آورد و گفت: “کندن علفهای هرز در یک بوستان به معنای رشد گلها و استفاده طبیعی آنها از آب و نور و هواست” (رجوع شود به مقاله “خامنهای و تداوم سرهنگی در امور فرهنگی“).
اما دولت حسن روحانی- خصوصاً شخص او- به رویکرد فرهنگی خود ادامه داد. به همین دلیل “جواهرات” خامنهای و شخص او به شدت فعال شدهاند. اعضای مجلس خبر گان رهبری در ۱۵/۱۲/۹۲ به دیدار آیت الله خامنهای رفتند. آنان در سخنانشان از وضعیت فرهنگی به وجود آمده انتقاد کرده و نگرانی خود را با وی در میان نهادند. خامنهای ضمن تأیید مدعیات آنان گفت :
“یك مسئله هم مسئلهى فرهنگ است؛ كه آقایان هم حالا معلوم شد كه نگرانى دارید، بنده هم نگرانم…ما حتماً در مسئلهى فرهنگ[باید توجه كنیم]، دولت محترم هم باید توجه كند، دیگران هم توجه كنند. بنده هم در این نگرانى با شما سهیم هستم و امیدوارم كه مسئولین فرهنگى توجه داشته باشند كه چه میكنند. با مسائل فرهنگى شوخى نمیشود كرد، بىملاحظگى نمیشود كرد؛ اگر چنانچه یك رخنهى فرهنگى بهوجود آمد، مثل رخنههاى اقتصادى نیست كه بشود [آن را] جمع كرد، پول جمع كرد یا سبد كالا داد یا یارانهى نقدى داد؛ اینجورى نیست، به این آسانى دیگر قابل ترمیم نخواهد بود، مشكلات زیادى دارد”.
حقانیت بیخوابیهای خامنهای
تا حدی که من میفهمم، هر پزشکی در تعلیل بی خوابیهای آیت الله خامنهای واقعاً به او حق خواهد داد که وضعیت فرهنگی کشور او را بی خواب و نگران کند. منتها در تشخیص معضلات و راهکارها کاملاً راه خطا را برگزیده و تداوم میبخشد.
یکم- او نگران فرایند سکولار شدن ساختار سیاسی است. فرایندهای سکولار کننده را هم به چشم میبیند. اما چه میتوان کرد؟
دوم- او نگران حذف نیروهای مومن انقلابی از نظام جمهوری اسلامی است. یعنی اقدام دولت حسن روحانی در کنار نهادن نیروهایی که احمدی نژاد بر سر کار آورده، نگران کننده است. به اعضای خبرگان رهبری در حضور حسن روحانی میگوید که اجازه نخواهد داد که چنین شود:
“این جوانها را باید حفظ كرد، باید از اینها قدردانى كرد، امروز هم بحمدالله كم نیستند و زیادند. [نباید] با عناوین گوناگونى بخواهیم این جوانهاى مؤمن را طَرد كنیم و منزوى كنیم؛ كه البته منزوى هم نمیشوند؛ آن جوانهاى مؤمنِ پرانگیزه، با این حرفها منزوى نمیشوند اینها؛ لكن خب، ما باید قدر اینها را بدانیم”.
آیت الله مکارم شیرازی هم گفته است که با وزیر فرهنگ و آموزش عالی دولت روحانی دیدار نکرده است، چون نیروهای احمدی نژاد را عزل کرده و نیروهای جدیدی جایگزین آنان کرده است: “من ديدم ملاقات با ايشان تأييد آن عزل و نصبهاست و در پيشگاه خداوند متعال مسئولم و لذا ملاقات را نپذيرفتم“.
تعداد تذکرهای داده شده مجلس اصول گرا به رئیس جمهور و اعضای کابینه در شش ماه اول عمر دولت حسن روحانی به ۲۶۴۲ مورد رسید. برای استیضاح وزیر آموزش و پرورش نیز تاکنون ۸۰ امضا جمع شده است.
سوم- یکی از نگرانیهای خامنه ای، نهاد خانواده است. او دائماً از فروپاشی نهاد خانواده در جهان غرب به عنوان یکی از نشانههای انحطاط اخلاقی و فروپاشی غرب سخن میگوید. در مقابل، بر اهمیت نهاد خانواده به عنوان یکی از اصول فرهنگی اسلام اشاره کرده که باید حفظ شود تا جامعه گرفتار انواع و اقسام ناهنجاری ها- از جمله فساد و شهوت رانی- نشود.
از نظر آماری، سخن او درباره کشورهای توسعه یافته و دموکراتیک غربی درست است. طی شصت سال گذشته، طلاق در این جوامع دائما افزایش یافته است. خامنهای به آمریکا بیش از هر کشور دیگری استناد میکند. در این کشور در سالها ۱۹۷۰، ۱۹۸۰، ۱۹۹۰، به ترتیب، ۴۲ درصد، ۵۹ درصد و ۵۵ درصد ازدواجها به طلاق انجامیده است. روندهای ازدواج و طلاق آمریکا در دوره ۲۰۱۱- ۲۰۰۰ را در این منحی ببینید. در اروپا، در سال ۲۰۱۰، دو میلیون و دویست هزار ازدواج صورت گرفته و در سال ۲۰۰۹، یک میلیون طلاق صورت گرفته است. به تعبیر دیگر، کمی بیش از ۴۵ درصد ازدواجها به طلاق منتهی شده است.
مسئله ما تحلیل علل و دلایل این فرایند رو به رشد نیست، بلکه فرض را بر این میگذاریم که حق با آیت الله خامنهای است. با ملاکهای او، میزان طلاق در جامعه ایران میبایست کاهش مییافت، اما طلاق، خصوصاً در چند سال اخیر، افزایش یافته است. به آمارها بنگرید:
۱۳۸۰- ازدواج: ۶۴۰۷۱۰. طلاق: ۶۰۵۵۹. نسبت ازدواج به طلاق: ۴۵/۹
۱۳۸۱- ازدواج: ۶۵۰۹۶۰. طلاق: ۶۷۲۵۶. نسبت ازدواج به طلاق: ۳۳/۱۰
۱۳۸۱- ازدواج: ۶۸۱۰۳۴. طلاق: ۷۲۳۵۹. نسبت ازدواج به طلاق: ۶۲/۱۰
به گزارش سازمان ثبت احوال کشور، میزان ازدواج و طلاق طی ۱۰ سال اخیر به شرح زیر بوده است:
۱۳۸۳- ازدواج: ۷۲۳۹۷۶. طلاق: ۷۳۸۸۲. نسبت ازدواج به طلاق: ۲۱/۱۰
۱۳۸۴- ازدواج: ۷۸۷۸۱۸. طلاق: ۸۴۲۴۱. نسبت ازدواج به طلاق: ۶۹/۱۰
۱۳۸۵- ازدواج: ۷۷۸۲۹۱. طلاق: ۹۴۰۳۹. نسبت ازدواج به طلاق: ۰۸/۱۲
۱۳۸۶- ازدواج: ۸۴۱۱۰۷. طلاق: ۹۹۸۵۲. نسبت ازدواج به طلاق: ۸۷/۱۱
۱۳۸۷- ازدواج: ۸۸۱۵۹۲. طلاق: ۱۱۰۵۱۰. نسبت ازدواج به طلاق: ۵۴/۱۲
۱۳۸۸- ازدواج: ۸۹۰۲۰۸. طلاق: ۱۲۵۷۴۷. نسبت ازدواج به طلاق: ۱۳/۱۴
۱۳۸۹- ازدواج: ۸۹۱۶۲۷. طلاق: ۱۳۷۲۰۰. نسبت ازدواج به طلاق: ۳۹/۱۵
۱۳۹۰- ازدواج: ۸۷۴۷۹۲. طلاق: ۱۴۲۸۴۱. نسبت ازدواج به طلاق: ۳۲/۱۶
۱۳۹۱- ازدواج: ۸۲۹۹۶۸. طلاق: ۱۵۰۳۲۴. نسبت ازدواج به طلاق:۱۱/۱۸
۱۳۹۲-ازدواج: ۵۷۹۸۷۱. طلاق: ۱۰۸۲۴۹. نسبت ازدواج به طلاق: ۶۶/۱۸
در سال ۱۳۸۰، حدود ۴۵/۹ درصد ازدواجها به طلاق انجامید. تا سال ۸۴ که احمدی نژاد رئیس جمهور شد، این میزان به ۶۹/۱۰ درصد افزایش یافت. اما ریاست جمهوری دولت ارزشی احمدی نژاد که پایان یافت، این میزان به حدود ۶۶/۱۸ درصد افزایش یافت. اگر چه رسیدن طلاق به ۶۶/۱۸ درصد، هنوز با بسیاری از کشورهای توسعه نیافته و خصوصاً توسعه یافته فاصله زیادی دارد، اما با معیارهای آیت الله خامنهای سازگار نیست. خصوصاً که این افزایش سریع در دوران دولت انقلابی و ارزشی احمدی نژاد به وقوع پیوسته است (آمارهای سال ۱۳۹۲، متعلق به ۹ ماه اول سال است).
چهارم- اعتیاد یکی دیگر از مسائل ایران کنونی است. براساس طرح شیوع شناسی ملی :
“نرخ شیوع اعتیاد در ایران۶۵/۲ درصد با آمار تقریبی یک میلیون و ۳۲۵ هزار نفر معتاد است. البته این تحقیق به افرادی که به صورت تفننی مواد مخدر مصرف میکنند، نپرداخته است. ۵۸ درصد از معتادان ایران زیر ۳۴ سال سن دارند…حدود ۳/۹ درصد از افرادی که جذب مواد مخدر میشوند، زنان هستند. همچنین متاسفانه ۴۵/۲۱ درصد از افراد باسواد (لیسانس و بالاتر از آن) به گروه مشتریان مواد مخدر پیوستهاند. از همه خطرناکتر، گرایش درصد بیشتر متاهلان در حوزه اعتیاد نسبت به مجردان است”. به گفته مقامات رسمی، تحقیقات نشان میدهد که ” ۵۳ درصد معتادان شاغل، ۶۳ درصد متأهل و ۷۵ درصد دیپلم به بالا هستند یعنی با علم به موضوع، آن را مصرف میکنند“.
این فرایند واقعاً خواب را از چشم آدمی میرباید. اما آیا این همان امری است که مانع خواب خامنهای شده است؟
پنجم- فساد اقتصادی یکی دیگر از مواردی است که آیت الله خامنهای دائما از آن سخن میگوید. به گزارش سازمان شفافیت بین المللی، رتبه ایران در سطح جهانی در فساد، طی ۸ سال گذشته- ۲۰۰۶ (۱۰۵)، ۲۰۰۷ (۱۳۱)، ۲۰۰۸ (۱۴۱)، ۲۰۰۹ (۱۶۸)، ۲۰۱۰ (۱۴۶)، ۲۰۱۱ (۱۲۰)، ۲۰۱۲ (۱۳۳) و ۲۰۱۳ (۱۴۴)- افزایش یافته است. فسادهای افشا شده در چند ماه گذشته، “چپاول”، “غارت” و “سونامی فساد” نامیده شده است (به عنوان نمونه بنگرید به مقالههای “دولت فاسد و دانشگاه پولشویی آیتالله خامنهای” و “فساد در مدار ولایت“).
ششم- فحشا و تن فروشی به یکی دیگر از مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران تبدیل شده است. کودکان کار و میلیون ها انسان زیر خط فقر نیز معضل دیگر است. افزایش 20 درصدی سرقت در سال ۱۳۹۲ یکی از پیامدهای فقر گسترده است. خرید و فروش کودکان در محله دروازه غار تهران حقیقت تلخ دیگری است که اگر خامنه ای از درد آن بمیرد، طبیعی خواهد بود.”ولایت مطلقه فقیه” متناسب با قدرت و اختیاراتش باید واکنش نشان دهد.
هفتم- جمع ولایت فقیه با ریاست جمهوری منتخب مردم در دوران خامنهای همیشه مشکل ساز بوده است. حسن روحانی، کاملاً از خودشان است. جمهوری اسلامی “خودی” تر از او پیدا نمیکند. با ساز و کار نهادهای نظامی و امنیتی کاملاً آشنا بوده و با آنها کار کرده است. او سید محمد خاتمی نیست، از اول انقلاب با سپاه و ارتش و شورای عالی امنیت ملی کار کرده است. برخی تا آنجا پیش میروند که میگویند، “از پس هم بر میآیند“. بر مبنای همین سابقه، هر بار که آیت الله خامنهای نظرات فرهنگی اش را بیان کرده، حسن روحانی نیز به سرعت به آن پاسخ گفته است. به دو نمونه زیر بنگرید:
الف- آیت الله خامنهای در ۱۹/۹/۹۲ در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ضمن تعریض به دولت، از قرارگاه فرماندهی فرهنگی برای جنگ فرهنگی دفاع کرد. حسن روحانی در ۱۸/۱۰/۹۲ در جمع هنرمندان در تالار وحدت این گونه پاسخ گفت:
“تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بیمعناست…هنر بدون آزادی معنا ندارد و خلاقیت تنها در سایه حریت امکانپذیر است…هنر و آزادی رابطه مستقیم دارند. در غیر فضای آزاد، هنر واقعی خلق نخواهد شد. در بخش هنر نمیتوانیم با دستور هنر را بیافرینیم و خلق کنیم. هر گونه فضای امنیتی میتواند جوانه هنر را بخشکاند، به تعبیر اقبال، گفت هرگاه خشک مغزی کوته نظر زمام امور را در دست گرفت، هنر مجال بروز نیافت…این دولت قصد ندارد ممیزی را در فرهنگ و هنر به صورت راه و مسیری که مانع کار هنرمندان باشد، ادامه دهد…اگر میخواهیم کار ممیزی را انجام دهیم، باید گروهی از فرهیختگان، اندیشمندان، هنرمندان، عالمان، حتی عالمان دینی در کنار یکدیگر بنشینند و آنها باشند که بر هنر نظارت کنند، هنرمند، میتواند بر هنر نظارت کند، کارمند دولتی، نمیتواند ناظر خوبی برای هنر باشد. چرا نظارت بر سینما و کتاب و موسیقی را به اهلش واگذار نکنیم، چه اشکال دارد که انجمنهای صنفی بخشی از بار مسئولیت وزارت ارشاد را بر دوش گیرند… دولت کتاب نمینویسد، فیلم نمیسازد، موزیک نمیسازد، شعر نمیسراید. دولت باید تسهیل کننده راه برای اصحاب فکر و هنر باشد. یادمان باشد و همه بدانیم هنر خطر نیست و هنرمند امنیت کشور را به مخاطره نمیاندازد. به هنر و هنرمند اعتماد کنیم، نگاه امنیتی به هنر بزرگترین اشتباه امنیتی است…ما اگر به هنر و هنرمند با نگاه امنیتی نگاه کردیم، اولاً تهدیدات اصلی را فراموش کردیم، ثانیاً هنرمندی را که میتواند ما را متوجه تهدیدات واقعی کند، از وظیفهاش باز داشتهایم”.
ب- آیت الله خامنهای در ۱۵/۱۲/۹۲ نگرانی خود را از وضعیت فرهنگی اعلام کرد. حسن روحانی در ۱۷/۱۲/۹۲ در اختتامیه بیستمین جشنواره مطبوعات به او پاسخ گفت:
“بیتردید، اگر در جامعهای دهانها بسته و قلمها شکسته شود، اعتماد عمومی در آن جامعه از بین خواهد رفت و چشمها و گوشها به سمت امکانات ارتباطاتی بیگانگان قرار خواهد گرفت. بگذاریم میدان قلم و میدان بیان، میدانی باز باشد تا حقایق برای مردم و جامعه تبیین شود…اگر قرار بود با فشارها و شیوههای پلیسی مسئله فرهنگی حل شود که امروز نباید بعد از گذشت این سالها باز هم نگران فرهنگ جامعهمان باشیم…دولت یکی از وظایف خود را ایجاد تعادل و توازن میداند. دولت از ابتدا معتقد بوده و امروز هم معتقد است که فرهنگ باید به اصحاب فرهنگ واگذار شود؛ یعنی به اندیشمندان، صاحبنظران، انجمنهای تخصصی و حرفهای با قانون شفاف واگذار شود…بزرگترین قدرتی که باید به صحنه بیاید و با فساد بجنگند رسانهها هستند.رسانهها باید به صحنه بیایند. نام افراد مفسد و ویژهخوار نباید در جیب رییس دستگاه اجرایی کشور باشد. باید نام افراد مفسد و ویژهخوار بر سر زبان و بیان خبرنگاران ما قرار بگیرد؛ اگر مطبوعات و رسانهها همه به صحنه بیایند، نه اینکه با مفسد مبارزه کرد، میشود جلو فساد را گرفت. باید هزینهها را آنقدر بالا ببرید که کسی در مسیر فساد قرار نگیرد و هوس فساد به سر او نزند و این راهش حضور فعال شماست”.
مدعا این نیست که حسن روحانی میتواند در برابر خامنهای و مراجع تقلید و اصول گرایان بایستد، مدعا این است که دیدگاههای این دو تفاوت داشته و تنشها در این زمینه آغاز شده است.
هشتم- آیت الله خامنهای باید به نگرانیها و بی خوابیهای ۲۵ سال زمامداری خود به دقت بنگرد. او همه نهادها را به خودیها سپرد و ناقدان را غیرخودی کرد و از نظام راند. نهادهای بسیاری درست کرد و هزینههای گزافی در اختیار آنان نهاد. بودجه سالانه صدا و سیما چقدر بوده و چه دستاوردهای فرهنگی و اجتماعی داشته است؟ سیمای جمهوری اسلامی تا چه اندازه قادر به رقابت با شبکههای ماهوارهای است؟ دستاورد ائمه جمعه و جماعات چه بوده است؟ طی دو دهه گذشته نیمی از یارانه مطبوعات به موسسه کیهان تحت مدیریت حسین شریعتمداری اختصاص یافت. نتیجه آن چه بود و اینک تیراژ کیهان چقدر است؟ چرا این روزنامه مخاطب ندارد؟ در ۱۴/۱۲/۹۲ سردار شریف- مسئول روابط عمومی سپاه- اعلام کرد که “سپاه در ۲۴ استان گروه تولید تلویزیونی دارد“. سپاه تاکنون چند میلیارد هزینه کرده و دستاورد آن چه بوده است؟ موسسههای آیت الله مصباح یزدی، آیت الله جوادی آملی و دهها آیت الله دیگر چه میزان بودجه دولتی دریافت کرده و چه آثاری پدید آورده اند؟ سازمان تبلیغات اسلامی چه کرده است؟ فعالیتهای فرهنگی مورد تأیید آیت الله خامنه ای، زمینهها و بستر داخلی مقابله با “تهاجم فرهنگی” و “شبیخون فرهنگی” غرب را کاهش یا افزایش داده است؟
روش حذف مخالفان/منتقدان/غیرخودیها و سپردن امور به نیروهای مورد تأیید آیت الله خامنه ای، جواب نداده و دستاوردی نداشته است. هنرمندان و روشنفکران در فضای باز رقابتی ساخته میشوند. نویسنده و هنرمند و روشنفکر جهانی نداریم، برای این که ساختارهای بسته رانتی راههای ساخته شدن را بستهاند. ژاپن با آزادی و دموکراسی و حقوق بشر توانسته است فرهنگ خود را حفظ کرده و در سطح دولتی، مدیریت ژاپنی بسازد.
وقتی آیت الله خامنهای کالایی به نام “فرهنگ انقلابی اسلامی” ساخته و آن را تحمیل میکند، دو جبهه فرهنگی در مقابل جمهوری اسلامی شکل میگیرد: باستان گرایی ایرانی و توسل به فرهنگ غربی. این نوع واکنش برای آن است که بگویند ما هیچ وجه تشابهی با خامنهای و جمهوری اسلامی نداریم. اما اگر آزادی افکار و گفتار و رفتار وجود داشت، دیگر متفاوت ها- از جمله روشنفکران و هنرمندان- خود را در تقابل با رژیم تعریف نمیکردند.
سرهنگی کردن در قلمرو فرهنگ، فرهنگ کش است، نه فرهنگ آفرین. آیت الله خامنهای باید تا آخر عمر با نگرانی شبها بیدار بماند، مگر آن که تکلیف روشنفکرسازی و فرهنگ سازی را از دوش خود و نظام بر دارد. نظام سیاسی قلمرو “حق” است، نه “خیر”. به تعبیر دیگر، دولت باید حافظ حقوق اساسی مردم باشد و اجازه دهد تا آنان خود زندگی خوب/خیر/سعادتمندانه را خلق کنند. یعنی این اصل دوران مدرن را به رسمیت بشناسد که هر کس حق دارد تا آزادانه خود را چون اثری هنری بیافریند.
Salam,
Great article mr ganji. May I suggest that you present your numbers as graphs please. In a graph we can see trends fast and helps reader to re-enforce the arguments in your article. It is easy using any software ……excel or openoffice… Mamnoon!..ارقام به نمو نه دار لطفا
m / 11 March 2014
مشکل اصلی این «بنده» که در «آینه» بشکل «معظم» منعکس شده و بصورت عکس
در فرق سر «جواهرات» دربارشان حمل میشود این «من» است و این «جهل» و این
«نادانی» من که بصورت مزمنی در بین شاهان و معظمان نالایق و مستبد قبلأ از ایشان
رواج داشته و یکی بعد از دیگری را به هلاکت رسانده است. ایشان نه معنای دین را میداند
و نه معنای فرهنگ را.این درد را هم نه تضرع شبانه درمان است و نه وافور و تریاک و نه
بلعیدن والیوم بهنگام خواب. تا لب قبر هم روده بافی فایده و اثری ندارد که عذاب
واقعی تازه بعد از ورود این معظم الها بداخل آن آغاز خواهد شد حال چه «جواهرات» و چه
«شریعتمداران» و چه امثالهم جسد ایشان را به هوا پرتاب نمایند و چه ننمایند. و چه معبدی مجلل
بر فراز قبرشان بنا نموده و یا ننمایند که قهر خداوند را هیچ قهاری مستثنا نیست و نبوده و نخواهد
بود.
Majid / 11 March 2014
امان از حافظه، علي لاريجاني بعد از آقاي خاتمي به مدت كوتاهي در وزارت ارشاد بود و به سرعت به صدا و سيما منتقل شد و در واقع جاي آقاي خاتمي، مهندس ترموديناميك موتورهاي درون سوز به وزارت ارشاد رسيد: ميرسليم.
رهام رهايي / 11 March 2014
من ماندم که چرا انقلاب شد ٬ مردم واقعآ خواهان این همه درد و مصیبت بودند؟
میخواستن شاه بره واینها جایگزینش شوند!
آخه تکلیف این نسل کنونی که اصلأ در بوجود آمدن این همه بدبختی نقشی نداشتن چیست !
چند لحظه ای تعمق کنید!
darya / 11 March 2014
درسفر اشتون معلوم شد میخواهند سوریه و عراق را غصب و به بمب سازی و سرکوب داخلی و کمک به تروریستهای حزب اله فلسطین و لبنان ادامه دهند .
پس توافقی در کار نخواهد بود.
فکر میکردند با فریب و دروغ بلافاصله تحریمها لغو میشوند!
farid / 11 March 2014
فساد مالی، مانند سرطان، همهُ اندام جامعه را فراگرفته است؛ و در رأس هرم اين فساد رهبر قرار دارد که، علاوه بر تسلط بر همهُ شريانهای اقتصادی کشور، به تنهايی صاحب اختيار ٩٥ ميليارد دلار سرمايه است ــ سرمايهای که هيچ نهادی بر آن نظارت ندارد.
رهبر هيچ کشوری در جهان چنين ثروتی در اختيار ندارد.
ــ از حيث فساد دولتی نيز، ايران رتبه ١٤٤ را در جهان دارد.
ــ از نظر آزادی اقتصادی، رتبه جهانی ايران ١٧٣ است.
farhad / 11 March 2014
احمد توکلی، نماینده مجلس شورای اسلامی، هشدار داد که نهادهای حکومت ایران به مرحله «فساد سیستماتیک» رسیدهاند.
خبرگزاری فارس روز دوشنبه، ۱۹ اسفند گفتوگویی را با آقای توکلی منتشر کرده که وی در آن تاکید کرده است «نهادهای مسئول مبارزه با فساد، خود به درجاتی از فساد مبتلا شدهاند».
او در این گفتوگو قوه قضاییه، نیروی انتظامی، مجلس و بازرسی کل کشور را از جمله این نهادها دانسته است که به گفته او، «پاکِ پاک» نیستند.!!
به گفته آقای توکلی، لایههایی هم در دولت وجود دارد که امکان رشد ویژهخواریها را در حوزههای مختلف مانند پتروشیمی را فراهم میآورد.
احمد توکلی اوایل اسفند ماه گزارشی منتشر کرد که در آن گفته میشد ۱۱ شرکت پتروشیمی بهخاطر رانتی که از دولت محمود احمدینژاد تا دولت کنونی گرفتهاند ثروت بادآوردهای کسب کردهاند که بیش از ۱۱ هزار میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان است. بعضی متعلق به رهبر هستند!
به گفته او، این رانت نتیجه فروش گاز خوراکی صنعت پتروشیمی به این شرکتها به بهایی بسیار نازل است.
sima / 11 March 2014
چند نکته:
۱- آقای گنجی چگونه به بیخوابی خامنه ای پی برده اند؟
۲- نزدیکی رقم ۳۱۳ در جنگ با رقم ۳۰۰ در جنگ خشیارشاه آیا ریشه فرهنگی دارد؟
۳- شاه سابق به کورش در قبر میگفت که آسوده بخوابد که او بیدار است و خامنه ای به
ملت در فقر میگوید همانرا.
۴ – تضرع به درگاه خدا وقتی بصورت عکس و جلب توجه در گفتار در آمد میشود
عوامفریبی.
۵- یک فقیه واقعی در اسلام و قرآن میداند که «روح» در امر خداست و ذکر «روحنافدا»
اشتباه و غلطی مطلق.
۶- جواهر سنگی بیش نیست و فاقد حیات و احساس. ایول به خامنه ای که ماله کشهای
دربارش را بصورت «جواهرات» توصیف میکند.
۷- شیر پاک خورده ای ارزشهای فرهنگی و انقلابی و اسلامی را که خامنه ای مرتب آنها را
آسیاب میکند لطفأ توضیح دهد یکبار برای همیشه.
Samad / 12 March 2014
بی خوابی خامنه ای اگر از فرط پیری و فرسودگی جسمی و فکری ایشان نباشد
از فرط بی اعتباری ایشان است. اعتباری که اگر هم هرگز وجود داشت بعد از
وقایع انتخابات ۸۸ بکلی از ریشه کنده شد و به زباله تاریخ پیوست. والسلام.
Majid / 12 March 2014
عجیب نیست همچین نظرهایی رو پانوشت می بینیم،ما از اون دسته ایم که مخالف ” آنچه که تحلیل میکنیم اشتباه است “هستیم، همون کاری که رهبری میکنه، ما هم خودمونو در حد جایگاه اون خالی میکنیم در حالی که کار ما بیشتر شبیه دعوا ست و درشت گویی،همین نه بیشتر، خیلی از پدران و مادران ما همون کاریو با خونوادهاشون میکنن که رهبران ما میکنن،خیلی از کارفرمایان هم همینطور،هر کدوم ما در جایگاه قدرت،کلاهی آرمانی که با قدرت به سر میذاریم،و در آرزوی آن شب ها هم بی خوابی میکشیم تا اون روز رو با چشمای خودمون ببینیم که همه مثل ما از این کلاه به سر میکنن حالا چه با سیاست اجبار چه شرعی و چه تفهیم و …، از بخت بد روزگار من و تو کسی ریاست میکنه که مثل من و تو فکر نمیکنه،حرفای رییس از جنس درک نیست ا زجنس قدرت،تنها کار ی که میشه کرد این که کسی که مقام هدایت بهش اعطا میشه باید دستش ا زمنافع قدرت کوتاه بشه،اونوقت هدایت او از جایگاه ضعف عملی تر ، همگانی تر و آبرومند تر،کوتاه میکنم انتخاب شخص من یه هنرمند.
مصطفی زارع / 12 March 2014
سیدعلیمحمد شهیدی نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران و رئیس این بنیاد، امروز جمعه ۱۶ اسفند، پیش از خطبههای اصلی نماز جمعه سخنرانی میکرد، با اشاره به آمار بالای شهدای جنگ گفت: “ما دویست و بیست و دو هزار و ۲۸۵ شهید از ابتدای انقلاب تا آغاز امسال داشتهایم.”!!
او آمار جانبازان را نیز پانصد و پنجاه هزار و ۲۷ جانباز ذکر کرد.!!
کسانیکه شعار جنگ جنگ تا پیروزی دادند و جوان و نوجوان را به روی میدان مین در عراق فرستادند نباید جوابگوی کشتار باشند؟
hasani / 13 March 2014
مقاله جالب وقابل تاملی بود به شخصه آرزو داشتم اقای خامنه ای طریقه دیگری در پیش میگرفتند افسوس که قدرت ادم رو مجبور می کنه غیر از خودش باشه
ح ل / 15 March 2014