Hejab

مقدمه

جمهوری اسلامی حاکمیتی مبتنی بر فقه شیعه است. در این فقه اراده گسترده‌ای به اختفا و پوشیده داشتن امور جنسی وجود دارد که شکل عامی از مفهوم حجاب در گفتمان جنسی شیعه است و حجاب شکل مادی همین سیاست پوشش می‌تواند تلقی گردد. با بررسی متون فقهی و عملکرد قضایی که فقه شیعه توصیه می‌کند به نظر می‌رسد که نوعی «اراده به ندانستن» در این فرقه دینی وجود دارد. این امری است که تحت عنوان «سیاست حجاب» می‌توان آن را تعریف کرد (رضایی, ۱۳۹۲) ؛ در بررسی مفهوم اعتراف و منع از آن در شرع اسلام و به ویژه در برخورد با جرم‌های جنسی در ایران می‌توان گونه‌ای از اراده به اختفا و انکار در مورد امر جنسی را ملاحظه کنیم. اصل بر این است که ازآنچه «تشییع فاحشه» می‌کند پیشگیری شود. فاحشه که در این جا رخداد جنسی است از طریق بازگو کردن شایع می‌شود و به عبارتی «قبح» اش را از دست می‌دهد. این امر حتی موجب می‌شود که گناهان جنسی از طریق بازگو نکردن بخشیده شود. پس چگونه است که از سوی دیگر چنین سیاست رسوا سازی مورد اهتمام جدی سیاست رسانه‌ای از طرف یک حکومت دینی است؟ پخش صحنه‌هایی از کنفرانس برلین در سال ۱۳۷۹ تنها نمونه از چنین غافلگیری در مورد سیاست جنسی در جمهوری اسلامی نبوده است. یک تم آشنا در رسانه‌های دولتی در ایران پخش رسواگرانه اخبار «معاندان» و «دشمنان» بوده است. برجسته سازی اخباری در مورد روابط جنسی دولتمردان «بیگانه»، بازنمود جوامع غربی به عنوان جوامعی که در آن فساد و فحشا بیداد می‌کند، انتساب مخالفان به جرم لواط که به ندرت موارد واقعی آن را قوه قضایه فاش می‌سازد اما با سهولت بیشتری آن را به مخالفان نسبت می‌دهد، توجه دادن مخاطبان به مسایل خصوصی به ویژه جنسی مجریان شبکه‌های ماهواره‌ای و درست کردن شناسنامه‌ای از رسوایی این افراد به محض شهرت یافتن آنها در ایران؛ به ویژه فعالیت رسواگرانه‌ای که رسانه‌هایی مانند کیهان و برنامه ۲۰:30 در تلویزیون دنبال می‌کنند اشکال مختلفی از این سیاست جنسی است. آیا این به جهت این است که رسانه‌ها در ایران مطابق با سیاست جنسی شریعت اسلام عمل نمی‌کنند یا وجهی قابل فهمی برای این سیاست دوگانه حجاب/رسواسازی وجود دارد؟

برای بررسی این دوگانگی در سیاست حقیقت جمهوری اسلامی با بررسی کنش‌های گفتاری مرتبط با این سیاست دوگانه موضوع را بیشتر بررسی می‌کنیم. نخست سیاستی را که امر به اختفاء مسایل خود می‌کند تحت عنوان «سیاست اختفاء» معرفی می‌کنیم و سپس سیاست رسانه‌ای که تلاش برای رسوا سازی «بیگانگان» می‌کند را تحت عنوان «سیاست رسواسازی» مورد اشاره قرار می‌دهیم. در بخش سوم نسبت این دو را می‌سنجیم.

سیاست اختفا

از اضطراب‌های دائمی جمهوری اسلامی نداشتن وجهه اخلاقی در «صحنه» عمومی است. بازنمود وحدت و مشروعیت هرچند بازنمودی کاذب بوده باشد در تلقی حاکمیت بهتر از «فاش» شدن وضعیت بالفعل موجود است. هیچکس بهتر از احمدی نژاد پارادوکس عملی میان بازنمود حقیقت و مصلحت اندیشی جمهوری اسلامی را فاش نساخته است. در نزاع میان احمدی نژاد و قوه قضاییه و مجریه خامنه‌ای به صراحت این امر را تذکر می‌دهد که دعواها هرچه باشد نباید در برابر نظاره عمومی قرار گیرد. در برداشتی که خامنه‌ای از این امر می‌دهد نگرانی او این است که «نوع ادبیات، نوع حرف و کاری که مردم را نسبت به مسایل مفسدانه جری و گستاخ کند-چه فساد مالی، چ فساد امور جنسی و امثال اینها-کُند کردن حرکت کشور است، و اینها گناهان ماست»[1]. در این سخن خامنه‌ای مانند بسیاری موارد مشابه ادبیات یک فقیه شیعه با نگرانی‌های یک حاکم ترکیب شده است. او از سویی مشروعیت عمومی «نظام» را مورد اشاره قرار می‌دهد و از سوی دیگر تشخیصی فقهی را داخل می‌کند که مربوط به «بیان» و «اشاعه» فساد و اعتراف به وجود آن است. بر اساس نگاه فقه شیعه چنین امری موجب جَری شدن مردم بر ارتکاب فساد می‌شود. مطابق برداشت فقه شیعه و سخنان خامنه انجام جرم بد است اما «بدتر» از آن بیان جرم است. چه چیزی «بیان» جرم را در نظر حاکمیت «بدتر» از اصل وقوع جرم می‌کند؟ شاید بر اساس همین برداشت است که در یک استفتاء فقهی خامنه‌ای بیان «ظلم» مسئولان به مردم را نهی می‌کند و در صورت تضعیف چهره «نظام» آن را حرام می‌شمارد[2]. نخست نگاهی به این تشخیص فقه شیعه در مورد «اعتراف» و «اشاعه» جرم جنسی می‌اندازیم و سپس به ادبیاتی که این نگرانی را در قالب سیاست اختفا بیان می‌کند بازمی گردیم.

امر جنسی به عنوان راز

در صورت مقایسه تاریخ جنسیت در غرب و فرهنگ جنسی کنونی در غرب و مقایسه آن با آنچه در جوامعی مانند ایران می‌توان یافت، متوجه تفاوت بنیادی دربرخورد با امور جنسی می‌شویم: همان قدر که در غرب نوعی تمایل به تحریک به گفتار در مورد حقیقت امر جنسی وجود دارد و انواع شیوه‌های تحریک به گفتار در این تاریخ ملاحظه می‌شود، در ایران تاریخی از تشویق به عدم گفتار در مورد امر جنسی از سوی نهادهای قدرت و نظارت بر امر جنسی وجود داشته است. این به خوبی در تاریخ جنسیت فوکو نمایش داده شده است که تاریخ جنسیت در جوامع اروپایی به طور خاص به تاریخ متافیزیک غربی پیوند خورده است که در آن تمایل به آشکار کردن و فاش کردن و راززدایی از امور وجود دارد. به جهت وجود این تمایل نهادهای نظارتی مانند کلیسا از طریق اعتراف گیری و علم جنسی مدرن (روانشناسی و روانپزشکی و سکسولوژی) از طریق معاینه و درمان و تربیت تشویق می‌کنند به اینکه «هر کس باید حقیقت را در مورد خودش آشکار کند» (Foucault, 2008, p. 4). این میل به بازگویی حقیقت موضوعی است که فوکو در درسگفتارهای مربوط به مفهوم «پارِسیا» [parrhesia] نیز به تفصیل در موردش سخن می‌گوید. اصطلاح پارِسیا در یونانی به معنی «حقیقت-گویی» است. در این تاریخ که او از یونان باستان تا دوره قرون وسطی آن را روایت می‌کند اشکال حقیقت-گویی در اندیشه غربی بازنمایانده شده است (ibid, p.1). موضوعی که فوکو در این تاریخ اندیشه دنبال می‌کند نحوه شکل گیری سوژه در تاریخ اندیشه غربی و نسبت اش با این حقیقت-گویی است؛ فوکو نام این مطالعه را آلِتورژی[3] می‌گذارد[4]. این تاریخ بازگویی حقیقت در مورد امر جنسی نیز وجود دارد. تاریخ جنسی فوکو مجلداتی است که در مجموع شیوه بازگو کردن حقیقت و تشکیل علم جنسی را بازنمایی می‌کند. همانطور که در آلتورژی انسان غربی از طریق بیان حقیقت خویش هویت کسب می‌کند در این تاریخ نیز با بیان همه جزئیات زندگی جنسی مبدل به سوژه جنسی می‌شود و همزمان «علم» جنسی نیز شکل می‌گیرد. اینهمه تأکید تاریخ اندیشه غربی به حقیقت-گویی و به تعبیر فوکو «تحریک به گفتار»[5] در مورد امور، شاخص عمده‌ای است که به تعبیر او ویژه تاریخ غرب است. در برابر این اراده به «دانستن» و کشف امور و بازگویی حقیقت ما در شرق «علم جنسیت» نداشته ایم. فوکو این تفکیک را مورد توجه قرار داده است و بین آنچه در کشورهایی مانند چین و هندوستان به صورت آموزش جنسی وجود دارد و آنچه در غرب در مورد دانش جنسی وجود دارد تمایز مهمی می‌گذارد: تاریخ جنسیت غربی دائماً از طریق تکنیک‌های اعتراف گیری و بازگویی مداوم امر جنسی نگران تولید «حقیقت» امر جنسی است و چیزی را تولید می‌کند که فوکو آن را «علم جنسیت» [Scientia sexualis] می‌نامد. در این دانش ما با سکسوالیته نه به عنوان موضوع لذت بلکه اولاً به مثابه موضوع شناخت حقیقت مشغولیم. اما در جوامع «عربی-اسلامی»، چنانکه فوکو می‌نامد، ما با «هنر اروتیک» [ars erotica] سروکار داریم که به مسایل جنسی به عنوان موضوع لذت و مهمتر از آن به عنوان «راز» می‌پردازد (Foucault, 1978, pp. 57-8). فوکو در این تفکیک نگاه اجمالی به این مفهوم دارد و این موضوع بیش از این بسط داده نمی‌شود. مسئله این است که ما در مورد کشورهای اسلامی-عربی با نوعی خودداری ویژه در «تحریک به گفتار در مورد حقیقت امور جنسی» نیز سروکار داریم که از تعالیم دینی و فرهنگ شرمگین شرقی مایه می‌گیرد. این موضوعی است که به نظر می‌رسد زمینه مهمی برای ساخت حقیقت در زمینه‌های فرهنگی این کشورها از جمله ایران است.

برخلاف تاریخی که فوکو برای جنسیت در غرب روایت می‌کند یکی از مهمترین تکنیک‌های تولید حقیقت پیرامون امر جنسی یعنی اعتراف نه تنها در مرکز گفتمان جنسی ایرانی-اسلامی نیست بلکه تلاش وافری می‌شود که اصل اعتراف و هرگونه «اظهار» یا «اشاعه» سخن از حقایق جنسی در مورد فرد پوشیده بماند و نامرئی گردد. در تمامی تعالیم اخلاقی اسلام برای آمرزش گناهان چیزی تحت عنوان بیان گناه نزد دیگران توصیه نشده است، بلکه به عکس از چنین کاری منع گردیده. این امر تحت عنوان «تشییع فاحشه» در اسلام شناخته می‌شود. این آیه که « إن الذين يحبون أن تشيع الفاحشة في الذين آمنوا لهم عذاب أليم في الدنيا والآخرة والله يعلم وأنتم لا تعلمون» اغلب به این صورت تفسیر شده است که بازگو کردن عمل دیگران و تشییع عمل زشت (جنسی) دیگران موجب خشم خداست و عذابی سخت در پی دارد، چه دیگران چنین کنند چه خودمان این عمل را به شکل اجتماعی بازگو کنیم[6]. در این گونه موارد از بازگو کردن «عورت» سخن به میان می‌آید که اصطلاح مهمی در زمینه گفتمان جنسی اسلامی است. «عورت» به معنی آن چیزی است که مایه شرم و خجالت است به صورت اجتماعی و به شکل آنچه برهنه کردن آن یا بازگو کردن اش موجب شرم می‌شود درک شده است. «عورت» علاوه بر این راز مگو شامل بدن نیز می‌شود که بر اساس آن مفهوم حجاب زنان و مردان در اسلام فهمیده می‌شود. می‌توان گفت همه این اصطلاحات به نحوی به هم پیوند می‌خورد. مفهوم اعتراف نیزدر قوانین مربوط به حدود بسیار سخت گیرانه است و تا حد ممکن دشوار شده است. شاید در نظر نخست این امر برای بازداشتن قانون از اجرای حدود است، اما یک کارکردِ مهم این دشوارسازی این است که اصل «بازگو کردن حقیقت امر جنسی» به شکل اجتماعی منع می‌گردد. هرگونه بازگویی چه از سوی خود فرد باشد و چه شاهدان عمل جنسی با مشکلاتی همراه است. در احادیثی که مربوط به اجرای حدود در دوره شخص محمد و امام اول شیعیان علی وجود دارد اغلب این دو از پذیرش اعتراف فرد سر باز می‌زده‌اند و او را در مورد آنچه می‌گوید به تردید وامی داشته‌اند. اما پس از اصرار او که در واقع همراه با تشییع خبر مربوط به عمل جنسی او بوده است حکم نهایی حد اجرا شده است[7]. این تلاش برای عدم اجرای حدود با استنکاف شارع از تشییع خبر عمل جنسی موجب شده است که برخی این خوشبینی را طرح کنند که فقه اسلامی طالب اجرای حدود نیست. مهدی خلجی در مقاله‌ای علاوه بر این استنکاف وارد شده در احادیث از پرهیز برخی جوامع برای «بیان» عمل جنسی یاد می‌کند. برای مثال در مصر و تونس روابط جنسی نامشروع وجود داشته است اما اغلب تلاش شده است که با پنهان کردن از اشاعه این خبر پیشگیری کنند (خلجی, 2006). در بررسی مطالعات همجنس گرایی در جوامع اسلامی نیز این مسئله مورد اقرار اغلب محققان است که لواط و روابط همجنس گرایانه با تسامح برخورد می‌شود، مادامی که که دست به آشکارسازی و در واقع «تشییع» آن نزنیم[8]. این موضوع در نقد جوزف مسعد بر جنبش همجنس گرایی وجود دارد که در جوامع مسلمان نوعی اراده به پوشش وجود دارد و آشکار کردن تمایزهای هویتی دشواری‌هایی را برای میل جنسی فرآهم ساخته است بدون آنکه تضمینی برای زندگی این افراد وجود داشته باشد. این تحلیل انتقادی نیز در این راستاست که اراده به اختفاء و پوشش عمل جنسی خود زمینه‌ای برای ارضای میل در جوامع مسلمان بوده است (Massad, 2002).

همه این تحلیل‌ها در زمینه کنش جنسی در اسلام و جوامع اسلامی نشان از نوعی «اراده به ندانستن» دارد که در تاریخ جنسیت کشورهای شرقی به ویژه ایران مشاهده می‌شود. آنچه در غرب منجر به تشکیل علم جنسی می‌شود پیش از آنکه تلاشی معرفتی باشد، ناشی از تاریخ تکنولوژیکی است که همه چیز را ناپوشیده و راز زدایی شده می‌خواهد. این خصلت همانقدر متعلق به تاریخ متافیزیک در غرب است (آنگونه که هیدگر روایت می‌کند) که ویژه تاریخ جنسیت جوامع غربی است (آنگونه که فوکو روایت می‌کند). برخلاف این تاریخ ما در شرق عمل جنسی را به مثابه راز بررسی می‌کنیم و اراده به ندانستن در برابر اراده به دانستن شیوه دیگری از نظارت بر امر جنسی را ایجاد می‌کند. شیوه‌ای که در آن جرم بر مبنای «تشییع فاحشه» سنجیده می‌شود. بنابراین در جرم جنسی میان اقرار به گناه و اقرار نکردن و توبه مرز سختی وجود دارد که در این سو فرد جان اش را ممکن است از دست بدهد و در سوی دیگر بخشیده می‌شود[9].

استعارات جنسی در زمینه سیاسی

علاوه بر فضای حقوقی سیاست پوشیدگی، در رفتارهای فردی نیز سخن از امر جنسی پوشیده می‌شود. پوشش برای محارم به صورت یک حجاب مادی مقوم پوششی است که حاکم بر گفتار از محارم است. محارم به مثابه اوبژه‌های جنسی موضوع اختفاء و پوشیدگی‌اند. اشاره مستقیم به وابستگان زن در زبان فارسی مدت‌ها یک تابو بوده است و به تازگی نسل جدید عناوین مستقیمی را در زبان به کار می‌گیرند و در برابر «اغیار» نام وابستگان زن خود را به راحتی بر زبان می‌آورند. این یک شکل سنتی از کاربرد زبان بوده است که این وابستگان تحت عنوان «خانه»، «منزل»، «بچه ها» مورد اشاره بوده‌اند. چنین شرمی در مورد سایر اموری که به نحوی جنسی تلقی شده‌اند نیز وجود دارد و موضوع ادبیات زیر زمینی فارسی است. برای مثال اشاره مستقیم به آلت جنسی و کنش جنسی نمونه دیگری از شرمی است که در گفتار رسمی و مسلط وجود دارد.

این منع گفتار از امر جنسی در قالب تفکیک «محرم» و «نامحرم» شکل دیگری از تفکیک میان خودی و «اغیار» در زمینه سیاسی است. اما می‌توان گفت قدرت اقناعی چنان تفکیکی نخست در زمینه زندگی جنسی ایرانیان فراهم شده است. گفتار در مورد «خانواده» یکی از نهادهایی اساسی است که این رازگونگی را نمایندگی می‌کند. «خانواده» در تلقی جامعه مردسالار ایران مهمترین رکن شرافت و حیثیت مردانگی است که باید از «اغیار» پوشیده باشد. در واقع «غیرت» احساس اخلاقی برای حفظ حریمی است که بر این تفکیک استوار است. نه تنها از طریق حجاب و پوشش بلکه حتی در گفتار و اشاره به آن نیز این پوشیدگی باید حفظ شود تا «مرد» شرافت اش را حفظ کند. در این برداشت هویتی از گفتار در مورد امور، «حریم» و مرزهای نظارت بر گفتار جنسی به صورت استعاری در سیاست نیز شنیده می‌شود. با وجود چنین زمینه معنا بخشی که در زمینه جنسی وجود دارد می‌توان گفت بخشی از بار اقناعی ادبیات سیاسی هویت گرا فرآهم شده است.

استعاره «خانواده جمهوری اسلامی»

همانطور که ذکر شد سیاست به عنوان کنشی روی «صحنه»، اضطراب‌های مربوط به نگاه «دیگران» را به همراه دارد. این تلقی از صحنه مستقیماً دلالت جنسی ندارد، اما نوعی سیاست اختفا را نمایندگی می‌کند که در عملِ سیاسیِ حاکمان جمهوری اسلامی وجود دارد. این امر هرچند ممکن است مستقیماً به برداشت دینی شیعه از مسئله شرم از دیده شدن و کشف عورت مربوط نشود و نتوان رابطه علّی میان سیاست جنسی مربوط به کشف و ستر عورت و سیاست اختفاء مذکور برقرار ساخت، اما به معنای دیگری «صحنه» را برداشت جنسی فقه شیعه احاطه کرده است. به عبارت دیگر شاید همان دلالت جنسی مربوط به سیاست حجاب «صحنه» را در بر نگرفته باشد، اما سیاست جنسی حجاب و پوشش زمینه معنای مهمی است که در قالب آن برخی استعاره‌های اقناعی برای تقویت عمل سیاسی حاکمان جمهوری اسلامی ساخته می‌شود. استعاره‌هایی مانند تلقی از سیاست داخلی به مثابه «خانواده» ای که نباید راز ایشان نزد بیگانگان ابلاغ گردد.

 این عنوان کمتر در سخنان خامنه‌ای تصریح شده است، اما در تلقی او از اختلافات داخلی گاه چنین برداشتی قابل تشخیص است. در اظهارات سایر مسئولین در حاکمیت می‌توان چنین استعاره‌ای را به تصریح شنید. در این سخنان از «خانواده نظام» یا «خانواده جمهوری اسلامی» یاد می‌شود که اغلب شامل مسئولان آن است. این واژه در زمینه‌هایی کاربرد دارد که رازی از اختلاف یا نواقص موجود در «نظام» به شکل علنی فاش شده باشد؛ به ویژه طرح نزاع‌های داخلی در رسانه‌های «بیگانه». برای مثال شجونی عضو جامعه روحانیت مبارز در مورد مجلس نهم به «مردم» و «مسئولین» تذکر می‌دهد که انتخابات مجلس نهم یک مسئله «داخلی در خانواده جمهوری اسلامی است» و نباید به «بیگانگان» اجازه حضور در این مسایل را بدهند[10]. همچنین مدیر مسئول خبرگذاری تسنیم پس از دستگیری به دلیل شکایت دولت نیز این عنوان را به کار می‌برد تا تذکر دهد این اختلافات در «خانواده جمهوری اسلامی» رخ داده است و ربطی به «بیگانگان» ندارد[11]. پس از طرح برخی اختلافات میان شهردای تهران و دولت در مصاحبه‌ای که شهردار تهران با یک خبرگزاری فرانسوی نیز این اتهام به او طرح شد که مسایل داخلی «خانواده جمهوری اسلامی» را با بیگانگان طرح می‌کند[12].

«وهن نظام» و دلالت‌های جنسی آن

در برداشت عمومی که می‌توان به خمینی و خامنه‌ای و به تبع ایشان به سایر مسئولین این نظام نسبت داد عرصه فعالیت سیاسی به طور خاص و همه فعالیت‌های اجتماعی در «صحنه» روی می‌دهد و در معرض دید بیگانگان است. بنابراین نوعی شرم از دیده شدن و به همین جهت احتیاط در فعالیت‌ها و بیان امور واقع مبدل به نگرانی عمده سیاسیون شده است. این اضطراب در قالب یک اصطلاح فقهی ظاهر می‌شود؛ یعنی آنچه وهن نظام خوانده می‌شود در تقارن با وهن اسلام که پیشتر در ادبیات دینی سابقه داشته است.

«وهن» در زبان فقهی به معنی رفتار ناشی از سستی و عدم صلابت و قدرت است که حاصل آن استخفاف و سَبُک شدن فرد و رفتن آبروی اوست در برابر دیگران. روایاتی که این اصطلاح در آن به کار می‌رود گاه از وهن دین و گاه از وهن فرد یاد شده است. در مورد وهن دین موضوعاتی مانند «تفرق و تحزب» نشانه «وهن» تلقی می‌شود[13]. در برابر اتحاد و ظاهر کردن این اتحاد در برابر دشمنان که با عنوان «عزّ» بیان می‌شود که حاکی از نشان دادن قدرت خود به عنوان یک کل منسجم و متحد است به دشمنان[14]. در مورد وهن شخص در بسیاری از موارد در کتب روایی شیعه وهن به عنوان صفتی موازی با «ضعف» و نوعی سستی و خصلت زنانه محسوب می‌شود که قدرت و بزرگی و مجد و سالاری را از ما می‌گیرد و به دشمن می‌بخشد یا آن را نصیب دشمن می‌سازد. چنانکه در مورد فرار از جبهه نبرد و ترس از مرگ داشتن آن را موجب «وهن» می‌شمارند[15]. وهن نسبت دیگری نیز با سلب مردانگی از فرد دارد. در حدیثی که بسیار نقل می‌شود، علی، امام اول شیعیان، از مشورت با زنان برحذر می‌دارد چراکه مشورت ایشان مرد را دچار وهن و سبکی می‌سازد. آنچه در مشورت با زنان ظاهر می‌شود پیامد اش تصمیمی یا رفتاری است که ناشی از ترس و احتیاط زنانه است و مرد را در برابر دیگران ترسو نشان می‌دهد[16]. «وهن» در زبان فقهی جدید بیشتر برای مواردی استفاده می‌شود که موجب تمسخر و تحقیر دین اسلام برای غیر مسلمانان می‌گردد. از جمله در دو مورد این عنوان به کار رفته است: در مورد مناسک محرم و به ویژه قمه زنی و دوم در مورد حدودی مانند سنگسار، شلاق و اعدام.

اما در ادبیات سیاسی دولتمردان وهن به معنایی مشابه ادبیات سنتی اسلامی به کار می‌رود. برای مثال افشای جاسوسی در دفتر کارعلی مطهری[17] و سخنان حسن روحانی در مورد عملکرد احمدی نژاد و شرایط اقتصادی که ایجاد کرده است[18] به عنوان «وهن نظام» مورد شماتت بوده‌اند. در بسیاری موارد نیز عناوین مشابهی مانند آبرو ریزی در مورد برخی اقدامات مانند تظاهرات سال 88 و 89 استفاده شده است[19]. همه اشکال «وهن» از سوی محافظه کاران علیه برخی افشاگری‌های اصلاح طلبان نبوده است و گاه نیز این عنوان برای توجیه مواضع و خواسته‌های اصطلاح طلبان علیه محافظه کاران و اصول گرایان استفاده شده است، البته کمتر به جهت بیان یا افشای یک واقعیت بلکه به جهت رخداد آن؛ مانند رخداد کهریزک[20]. در این اشکال مختلف از کاربرد وهن همیشه نگرانی از نظر بیگانگان و کاهش ارزش ما در برابر دشمن مورد استناد قرار داشته است.

سیاست رسواسازی

 در برابر میل به اختفاء و رازگونه سازی امور مربوط به محارم و خانواده نظام، جمهوری اسلامی سعی بلیغی نیز برای رسواسازی راز «غیر» نشان می‌دهد. اگر به اصل فقهی مربوط به اختفا باز گردیم به نظر می‌رسید که اراده به ندانستن، چنانکه در قرآن ذکر شده است در جهت عدم «تشییع فاحشه» باشد. اما از سوی دیگر «فاحشه» ای که به خودی‌ها مربوط نیست و همینطور مردم عادی که تحت قیمومت نظام هستند، عملاً منعی ندارد. چنانکه ذکر شد ساختن حقیقتی از جهانِ فحشاء برای «دشمنان» امری است که نمونه‌های بسیاری از آن در رسانه‌های رسمی منتشر می‌شود و گاه حتی به شکلی سنت شکنانه بیان می‌گردد. چه مخالفان داخلی نظام که دیگر به خانواده نظام باز نمی‌گردند و چه مخالفان خارجی هر دو موضوع یک حقیقت سازی جنسی بوده‌اند.

به نظر می‌رسد برای معنادار ساختن نسبت میان سیاست اختفا و سیاست رسوا سازی در جمهوری اسلامی باید به مفهوم سیاست هویتی توجه کنیم که پیشتر ذکر کردیم. در این سیاست هویتی سنجه اصلی نسبت داشتن به ماست؛ مسئله سنجیدن «زاویه داری » افراد است. اَعمال خارق العاده در سیاست رسانه‌ای در سایه سیاست هویتی ممکن شده است که شکاف مطلقی میان جهان خودی و غیر خودی یا دشمن می‌بیند. آنچه برای خودی و افراد ذیل حاکمیت ممنوع است می‌تواند در مورد «دشمن» نقض شود. برای مثال در ماجرای کنفرانس موسوم به کنفرانس برلین، لاریجانی مدیر وقت صدا سیما برخلاف رسم متدوال رسانه‌های جمهوری اسلامی دستور پخش و بازپخش چندین باره رقص یک زن و صحنه‌هایی لخت شدن مردی را در این مراسم داد. او در دفاع از این اقدام در مصاحبه‌ای ذکر می‌کند که «برخی از آقایان حتی در نزد اجانب، حرمت منافع ملی را حفظ نکردند لذا در معاونت سیاسی، برنامه‌ای تدوین شد که حدود نیم ساعت بود و اجمالاً ماجرای زشت آن جلسه را روشن می‌کرد»[21]. چنین نسبی گرایی در مورد مخالفان داخلی در اتهام زنی‌های جنسی که به ایشان وجود دارد تکرار شده است. یعنی کسانی که امیدی به خودی بودن ایشان نیست. برای مثال اتهام جرم لواط که دستگاه قضایی حتی موارد معمول آن را اعلام نمی‌کند و در راستای سیاست اختفاء آن را نمی‌توان شنید در مورد برخی فعالان سیاسی مانند سعیدی سیرجانی به سهولت به کار رفته است[22].

ویژگی دیگر بازنمود مطلق«شرّ» در این رسواسازی است. «دشمن» یا «غیر» به آن رذایلی منسوب می‌گردد که وجه اخلاقی او را کاملاً بستاند و لوث کند. کنفرانس برلین صحه‌ای است که در آن این جلوه غیر اخلاقی بازنمود می‌شود. شرکت کنندگان به دور از ایران در سرزمینی که بخش بزرگی از مردم ایران آن را نماد آزادی میل سرکوب شده خود تصور می‌کنند، در کنار مجلس لهو و لعب بازنمود می‌شوند. در جرم‌های کنش گران مدنی نیز گاه این بازنمود شرّ از طریق انتساب به جرم‌های جنسی انجام می‌شود. این بازنمود شرّ از «دیگری» در غالب اجرایی اتفاق می‌افتد که به شدیدترین وجهی می‌تواند وجهه او را در نزد مردم تخریب کند. برای مثال زمان پخش کنفرانس برلین ماه محرم است و زمان اجرای برنامه‌ی دیگری موسوم به «کارناوال عاشورا» که برای تخریب اصلاح طلبان و محمد خاتمی با همکاری وزارت اطلاعات و صداسیما ایجاد شده بود[23] نیز ماه محرم و دقیقا روز عاشورا است. این بازنمود شرّ در مورد «دشمن» خارجی می‌تواند شدیدتر باشد.

یکی از اخباری که به تازگی این رسانه‌ها به آن علاقه زیادی نشان داده‌اند مصاحبه‌ای از زیپی لیونی وزیر امور خارجه پیشین اسرائیل است در دوره‌ای که در قالب همکاری با موساد با سیاستمداران و افراد مرتبط روابط جنسی برقرار می‌کرده است. این رسانه‌ها اغلب داستان سرایی در مورد اعترافات او به داشتن رابطه با افراد مشخصی است که جمهوری اسلامی با ایشان مشکل داشته است از جمله امیر قطر، یاسر عبد ربه و صائب عریقات[24]. در رسانه‌هایی که این مصاحبه لیونی را منعکس کرده‌اند هیچ اسم مشخصی ذکر نشده است. اما رسانه‌هایی مانند «الدیار» که اعتبار خبری ندارند نام مذاکره کنندگان صلح دولت خودگردان را به نیابت از لیونی ذکر کرده اند[25]. علاوه بر این حقیقت سازی این رسانه‌ها علاقه به روابط دیگری نشان داده‌اند که تأیید نشده است از جمله رابطه لیونی و کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه سابق آمریکا و توسعه این حقیقت سازی به این که خود رایس نیز روابط جنسی با نزدیکان سرانِ عرب داشته است.[26] مثال‌های بسیاری را می‌توان در این زمینه مطرح کرد مانند پوشش خبری وسیع در مورد روابط جنسی در شبکه‌های ماهواره‌ای و ادعای تجاوز و سوء استفاده جنسی مدیران و بازنمود این شبکه‌ها به مثابه خانه‌های فحشاء و تجاوز به کارمندان جوان. در همه این مثال‌ها دیگری-دشمن در فاصله‌ای هویتی از ما قرار دارد و به سهولت سیاست رسواسازی در مورد آن اجرا می‌شود.

نتیجه گیری

سیاست جنسی که امر به اختفاء می‌کند زمینه‌ای از نظارت بر گفتار و بیان امور واقع است که سیاست حقیقت جمهوری اسلامی را می‌تواند تقویت کند. سیاستی که اختفاء در مورد بیان امور آنگونه که رخ می‌دهد را در برابر چشم «اغیار» و بیگانگان نفی می‌کند. آمارها و رخدادهایی مانند رشد بیماری‌های جنسی مخفی می‌شود و اطلاعات دقیقی در مورد روابط جنسی تابو مانند روابط خارج از زناشویی و همجنس گرایی نمی‌توان به درستی به دست آورد. این سیاست اختفامار ء یک زمینه معنا بخش به مخفی سازی اطلاعات می‌تواند تلقی گردد. به ویژه به مدد استعاراتی که از این حوزه به سیاست منتقل می‌شود مانند مفهوم «خانواده» و «غیریت» در مورد آن.

اما از سوی دیگر سیاست رسواسازی غیر همچنان بر جای خود باقی است. به نظر می‌رسد شکاف میان این سیاست اختفاء در مورد مسائل جنسی و سیاست رسواسازی را سیاست هویتیِ جمهوری اسلامی می‌تواند پُر کند. آنچه دوگانگی به نظر می‌رسد نسبی گرایی است که شکاف میان خودی و دیگری-دشمن ایجاد می‌کند. این نسبی گرایی در قالب فقه شیعه قابل فهم است. تمایز شدید میان کسانی که به ایمان متصل‌اند و کسانی که نیستند تابع اخلاقی با ملاک‌هایی جهان وطن نیست. فقه شیعه و اسلام به طور کلی انسان به مثابه انسان را ملاک داوری‌های اخلاقی خود قرار نمی‌دهد و قید ایمان داری و دست کم اسلام داشتن فرد چنانکه در بخش نخست اشاره شد اغلب مشاهده پذیر است. این تمایز انسان شناختی به ویژه راه به روایت رادیکال تری می‌دهد که در جمهوری اسلامی حاکمیت دارد و بر اساس آن «دیگری» به مثابه دشمن مطلقاً از قلمرو داوری اخلاقی ما فاصله دارد و بنابراین برخلاف اصل اخلاقی آنچه بر خود نمی‌پسندی بر دیگران مپسند، در اینجا این دیگری-دشمن چنان از ما فاصله دارد که این اصل اخلاقی در موردش راست نمی‌افتد.

نکته پایانی سوالی است که می‌تواند ما را وارد بحث دیگری کند. این سیاست هویت گرایانه بازنمودی از حقیقت می‌دهد و بر مبنای آن رژیم خاصی از حقیقت بر پا می‌دارد که در زندگی همه شهروندان ایرانی اثر می‌گذارد. عرصه بازنمایی حقیقت در جمهوری اسلامی شامل همه حیطه‌های زندگی شخصی می‌شود چراکه که «صحنه» محل دستبرد «دشمن-شیطان» است. به همین جهت به مثابه یک سیاست حقیقتِ هویت گرایانه هیچ مجالی برای میل «فرد» باقی نمی‌گذارد. چراکه بازنمایی حقیقت برای حاکمیت در همه آنچه او «آحاد» ملت می‌خواند روی می‌دهد و همه این «آحاد» (که جایگزین تعبیر «شهروند» است)، فضاهایی از بازنمود حقیقت تلقی می‌شوند و به همین جهت نیاز به نظارت دارند. چنین نظام حقیقتی از پیش همه امکان‌های سیاسی مانند برابری، آزادی و خودشکوفایی را از جامعه مدنی سلب می‌کند، چراکه از قبل همه این تعابیر را در چارچوب تلقی دشمن شناسانه اش تعریف می‌کند؛ تلقی که وجه نگاتیو دارد و دائماً نگران نگاه دشمن است.

سوال این است که در برابر این بازنمود از حقیقت چه موضع رهایی بخشی می‌توان اتخاذ کرد؟ در گزارش کوتاه از دیدگاه آرنت دیدیم در سیاست‌های تمامیت خواه حفظ امنیت نظام بر بیان حقیقت تقدم دارد و بنابراین حقیقت عرصه فروبسته‌ای است که از قبل در مورد چگونگی آن تصمیم می‌گیریم. در این مورد خاص تمامیت خواهی بر ملاک هویت گرایی توجیه می‌شود. همانطور که در مورد نقد نظام تمامیت خواه می‌توان گفت رویکرد انتقادی به تمامیت خواهی می‌تواند استراتژی خود را دفاع از گشودگی به حقیقت در برابر نظام سیاسی تمامیت خواه بداند، در اینجا نیز تضاد آشکاری میان بازنمود گشوده از حقیقت و سیاست هویتی جمهوری اسلامی می‌توان ملاحظه کرد. بنابراین طبیعی است که یک رویکرد انتقادی نسبت به جمهوری اسلامی خود را موظف به اتخاذ یک سیاست حقیقت می‌شمارد. این امر در کنش سیاسی اپوزیسیون جمهوری اسلامی در این سال‌ها قابل مشاهده است که سیاست حقیقت دیگری در برابر این سیاست حقیقت هویت گرا اتخاذ شد است. در ادامه اهمیت سیاست حقیقت برای اپوزیسیون را بررسی می‌کنیم.

ادامه دارد

منابع

Foucault, M. (2008). The Courage of the Truth. (g. Burchell, Trans.) Hampshire: Palgrave Macmillan.

Foucault, M. (1978). The History of Sexuality (Vol. I). (R. Hurley, Trans.) New York: Pantheon Books.

Massad, J. (2002). Re-Orienting Desire: The Gay International and the Arab World. Public Culture , 14 (2), 361–385.

خلجی, م. سنگسار پشت پنجره تاریخ، بی بی سی، ۲۱ نوامبر ۲۰۰۶.

رضایی, م. (1392). سیاست حجاب. بازيابی در ۲ تیر ۱۳۹۲، از رادیو زمانه.

پانویس‌ها

 [1] . در این نشانی.

[2] . در این نشانی.

[3] . Alethurgy

[4] . در قیاس با اپیستومولوژی. اولی به شیوه بازنمایی حقیقت و حقیقت گویی سوژه در تاریخ نظر دارد و دومی به مفهوم محض شناخت.

[5] . Incitement to discourse

[6] . گزیده کافی ج ۱ ص ۲۵۷.

[7] . محمد رضا کدخدایی مواردی از این دشواری را در مقاله ای مربوط به اجرای حد سنگسار گرد آورده است. بنگرید به اینجا.

[8] . برای مقال بنگرید به تحقیقی از مورای  (Murray, 1997) که اصل تسامح در صورت پوشیده نگاه داشتن روابط را در مقاله ای شرح داده است.

[9] . برای مطالعه بیشتر این دیدگاه از همین نگارنده بنگرید به این نشانی.

[10] . در اینجا.

[11] . در اینجا.

[12] . در اینجا.

[13] . شرح اصول کافی- الاصول و الروضه از صالح مازندرانی ج۱۱ ص ۲۱۹.

[14] .  در یک حدیث نبوی: فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص أَبْشِرْ يَا عَلِيُّ فَلَوْ وُزِنَ الْيَوْمَ عَمَلُكَ بِعَمَلِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ لَرَجَحَ عَمَلُكَ بِعَمَلِهِمْ وَ ذَلِكَ لِأَنَّهُ لَمْ يَبْقَ بَيْتٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ إِلَّا وَ دَخَلَهُ وَهْنٌ‏ وَ لَا بَيْتٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا دَخَلَ عَلَيْهِمْ عِزٌّ. تأویل الایات ظاهره فی فی فضائل العتره الطاهره ص ۴۴۴ سوره احزاب آیه ۲۵

[15] . بنگرید به: عیون اخبار الرضا علیه السلام  ج۲  ص ۹۲  باب ۳۳ فی ذکر ما کتب  به الرضا الی محمد بن سنان فی جواب مسئله فی العدل. این معنی از وهن همچنین در جای دیگری مورد اشاره است که محمد از فرار عده ای در جنگ خبیر چنین وهنی را برداشت کرده است:و إمّا فرار على العقب، و إسلام النبي صلّى اللّه عليه و آله، كيوم خيبر، و ردّهما فيه راية رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، مصرّحين بالجبن، متلاومين على الفرار، و ظهور الوهن‏ لهزيمتهما في الاسلام، و غضب النبي صلّى اللّه عليه و آله من ذلك، و ذمّهما عليه، و وصفهما بالفرار، و نفي محبة اللّه و رسوله لهما و محبتهما له تعالى و لرسوله عليه السلام.

[16] . «إياك و مشاورة النساء فإن رأيهن إلى أفن و عزمهن إلى وهن‏».این حدیثی است که از اباعبدالله هم نقل می شود که بنابر روایت کافی او نیز مشاورت زنان را موجب عجز و سبکی می شمارد. «عَنْهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْجَامُورَانِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ صَنْدَلٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ إِيَّاكُمْ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ فَإِنَّ فِيهِنَّ الضَّعْفَ وَ الْوَهْنَ‏ وَ الْعَجْزَ».ط-اسلامیه ج۵ ص ۵۱۷ باب فی ترک طاعتهن ص ۵۱۶. همچنین از علی نیز این حدیث نقل شده است: ««قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فِي رِسَالَتِهِ إِلَى الْحَسَنِ عليه السلام: إِيَّاكَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ؛ فَإِنَّ رَأْيَهُنَّ إِلَى الْأَفْنِ، وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى الْوَهْن‏». مافی ط-دارلحدیث ج ۱۰ ص ۶۰۶ باب ما یستحب من تزویج النساء عند بلوغهن و تحصینهن بالازواج.

[17] . در اینجا.

[18] . در اینجا.

[19] . در اینجا.

[20] . در سخنان محمد رضا عارف در اینجا.

[21] . در این نشانی.

[22]. بنگرید به  این مبنع.

[23] . در این مورد بنگرید به این منبع.

[26] . در این نشانی.

بخش‌ پیشین

سیاست هویت و ساخت حقیقت