از زمان پیشروی روسیه به شبهجزیره کریمه در ۹ اسفند ۱۳۹۲، جمهوری اسلامی هیچ واکنشی در قبال این اقدام نشان نداده و با سکوت مطلق از کنار این رویداد مهم گذشته است.
میتوان چنین سکوتی را به معنای عدم اعتراض تهران به موضوعی تلقی کرد که به گمان برخی میتواند زمینهساز “جنگ جهانی سوم” شود.
تنها اظهار نظر رسمی در این خصوص، سخنان محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران است که تحولات اوکراین را منتسب به عوامل بیرونی دانست و گفت: «معتقدیم تحولات اوکراین که با دخالت بیرون همراه بوده به بهبود شرایط کمک نکرده و مردم اوکراین خودشان باید آینده کشورشان را رقم بزنند.»
سکوت تهران در حالی است که دو وزیر خارجه اروپایی (وزیر خارجه لهستان و اسپانیا) که جداگانه به تهران سفر کرده بودند، برای پیگیری تحولات اوکراین و حضور در نشست اضطراری وزیران خارجه اتحادیه اروپا سفر خود را کوتاه کردند.
مشاهده این درجه از حساسیت در کشورهایی اروپایی که موجب میشود وزیران خارجه لهستان و اسپانیا دیدارشان از ایران را کوتاه کنند، این گمان را تقویت میکند که سکوت جمهوری اسلامی در برابر تحولات اوکراین اولاً عامدانه و ثانیاٌ مصلحتاندیشانه است. به بیان دیگر، مزیت عدم اتخاذ موضع، بیش از مزیت اتخاذ هرگونه موضعی است. اما چرا؟
دلایل سکوت تهران
میتوان علت سکوت تهران را در پنج مورد و به شرح زیر خلاصه کرد:
۱– نگرانی از تشابه سرنوشت رهبر انقلاب نارنجی و رهبران جنبش سبز: یکی از علل سکوت معنیدار جمهوری اسلامی در قبال تحولات منتهی به سقوط دولت یانوکوویچ (رییس جمهور متمایل به روسیه) را باید در آزادی یولیا تیموشنکو یافت.
سکوت جمهوری اسلامی در برابر تحولات اوکراین اولاً عامدانه و ثانیاٌ مصلحتاندیشانه است. به بیان دیگر، مزیت عدم اتخاذ موضع، بیش از مزیت اتخاذ هرگونه موضعی است.
تیموشنکو، از رهبران برآمده از “انقلاب نارنجی” اوکراین در سال ۲۰۰۵ است که دوبار به نخست وزیری این کشور رسید. وی در رقابت با یانوکوویچ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۰با فاصله اندکی شکست خورد و سپس توسط یانوکوویچ به اتهام فساد و اختلاس به زندان افتاد تا اینکه با سقوط دولت او در فوریه ۲۰۱۴ از زندان آزاد شد.
آزادی او بازتاب گستردهای در بیشتر رسانههای ایرانی داشت تا آنجا که مصطفی پور محمدی، وزیر دادگستری گفت: «بعضیها در روزنامه ها طوری تیتر میزنند که گویا مسئله داخلی اتفاق افتاده است.»
احتمالا خطاب پورمحمدی به کسانی است که آزادی تیموشنکو را نوید آزادی رهبران جنبش سبز (موسوی، کروبی و رهنورد) قلمداد کردهاند.
۲– خودداری از تأیید جنبشهای براندازانه: جمهوری اسلامی که در سال ۸۸ تا آستانه سقوط پیش رفت، در یکایک انقلابهایی که منتهی به سقوط دیکتاتوریهای تونس، مصر، لیبی و یمن شد، رفتار مشابه در قبال انقلاب اوکراین را داشته است.
پس از بالا گرفتن موج بهار عربی، رسانههای رسمی جمهوری اسلامی به کندی و به طور محدود شروع به پوشش این رویداد پردامنه کردند. در واقع جمهوری اسلامی هنگامی پوشش رویدادهای جهان عرب را آغاز کرد که دیگر چارهای جز این نداشت و وسعت تحولات جهان عرب امکان “سکوت خبری” را از جمهوری اسلامی گرفت. (مراجعه شود به مقاله: نادیده انگاری جمهوری اسلامی از تحولات جهان عرب چرا؟)
جمهوری اسلامی ناگزیر به پوشش اخبار انقلاب های عربی شد ولی برای خنثی کردن ماهیت ضد دیکتاتوری انقلابهای عربی که میتوانست جنبش سبز را بازفعال کند، ترفند ابداعی خود را به کار بست مبنی بر اینکه تحولات خاورمیانه “بیداری اسلامی ملهَم از انقلاب اسلامی” است. (مراجعه شود به مقاله: پاسخ دندان شکن هیات مصری در تهران به احمدینژاد)
۳– خودداری از تایید انقلابی که مورد تایید امریکاست: انقلاب اوکراین از آنجا آغاز شد که دولت یانوکوویچ از امضای توافقنامه تجارت آزاد با اتحادیه اروپا (که آغاز روند فاصله گرفتن از روسیه تلقی میشد) خودداری کرد. حضور چند ماهه مردم در کییف و مقاومت در برابر خشونت دولت، سرانجام منتهی به سرنگونی یانوکوویچ شد.
چرخش اوکراین به سوی غرب نه تنها مستقیما بر امنیت روسیه بلکه بر امنیت جمهوری اسلامی نیز تاثیرگذار خواهد بود.
این انقلاب در همسویی با اتحادیه اروپا، مورد تایید واشنگتن نیز قرار گرفت. در سفر جان کری وزیر خارجه امریکا به کییف، کمک یک میلیارد دلاری ایالات متحده به اوکراین اعلام شد.
۴– خودداری از مخالفت با روسیه: از روزی که شعار مرگ بر شوروی از شعارهای رسمی جمهوری اسلامی حذف شد، پیوندهای راهبردی تهران با مسکو هر روز بیش از پیش شده است. از تأمین نیازهای تسلیحاتی گرفته تا پشتگرمی به مسکو در مذاکرات هستهای و حمایت روسیه از رژیم بشار اسد، مثالهای بارزی از پیوند راهیردی تهران و مسکو هستند.
انقلاب یا تحولی که منتهی به کم رنگ شدن نقش مسکو در اوکراین و پر رنگ شدن نقش اتحادیه اروپا و امریکا شود، طبعا رضایت و تایید جمهوری اسلامی را به همراه ندارد.
۵– خوشنودی از به حاشیه رفتن پرونده هستهای: تحولات اوکراین که اینک اتحادیه اروپا و امریکا را به خود مشغول کرده در عین حال از فشار رسانههای جهان در پرونده هستهای ایران کاسته است. در همین راستا امیر محبیان، دبیر سیاسی روزنامه رسالت طی مقالهای با عنوان “منافع ایران در بحرانی بودن اوکراین است” نوشت: «حدس زده میشود با بروز بحران جدید، ایران از اولویت فشارهای غرب خارج شده و از سوی دیگر با تهدید غیرقابل اجرای تحریم روسیه عملا رژیم تحریم ایران دچار اخلال شود.»
نتیجهگیری
پیوند استراتژیک جمهوری اسلامی با روسیه در حال حاضر به گونهای است که باور داشته باشیم تهران همه تخممرغهای خود را در سبد روسیه نهاده است.
اگر این فرض درست باشد، چرخش اوکراین به غرب نه تنها مستقیما بر امنیت روسیه بلکه بر امنیت جمهوری اسلامی نیز تاثیرگذار خواهد بود. در این فرض جمهوری اسلامی آگاهانه از اتخاذ هرگونه موضع به نفع انقلاب اوکراین و علیه حضور نظامی روسیه در شبهجزیره کریمه اجتناب کرده تا اولا الهام بخش آزادی رهبران جنبش سبز نباشد، ثانیا مخالف روسیه تلقی نگردد.
این که منافع جمهوری اسلامی در همکاری ونزدیکی با روسیه است شکی نیست اما اینکه روسیه را با دروان شوری یکی دانستن و حذف شعار مرگ بر شوری با همکاری با روسیه یکی دانستن وحرکت های کشمکشی میان دوجناح سرمایه داری را در مورد سوریه ، اکراین وغیر ه را انقلاب نامیدن وجنایت کاران سبزرا که درمقابل جنایت کاراندیگر جمهوری اسلامی قرار داده آنها را انقلابی قلمداد کردن همه گی به این برمیگردد که همانگونه جمهوری اسلامی درطرفجنایت کاران مانند روسیه قرار دارند نوسنده نشان می دهد که در طرف جنایت کاران دیگر مانند اروپا و آمریکا قراردارد که در جنایت کاری صد بار بدتر از روسیههستند هنوز مسئله اکراین خیلی جدید است و نوسنده این مقاله خود را به نادیده گرفتن زده است رهبران جدید اکران دقیقا” خودشان اعلام می کنند نئو نازی هستند و تمامی اروپا و امریکا خبر دارند آنها نئو نازی هستند و با این ها انها را صد در صد پشتیبانی می کنند و دقیقا” همان گونه که امریکا و اروپا تمامی تروریست های القاعده و طالبان را صد در صد پشتیبانی می کنند و جالب است که نئو نازی های اکراین با کشتن مردم و افراد پلیس به قدرت رسیدند و این را رهبران اروپا دارند اعتراف می کنند و جالبتر این است که عملی که نئو نازی های اکراین اجام دادند دقیقا” همان عملی است که به دستور هیتر در مورد رایشتاگ در دهه سی و همچنین حمله و کشتار مردم توست نیروهای مسلح غیر نظامی هیتر صورت می گرفت و این دو اعمال آنقدر به هم شبیه هستند که به عنوان تکررار تاریخ ثبت می شود . با توجه به همه این حقایق نام انقلاب به ان دادن و انقلابی قلمداد کردن این چنین حرکت های تروریستی نشان می دهد که نوسنده مانند جمهوری اسلامی از طرف دیگر به آغوش جنایت کاران افتاده است ودر جهت تبلیغ دشمنان انسانیت به نام حامیان حقوق بشر در حال تبلیغ است از این جهت بین این نوسنده با جمهوری اسلامی یا دقیقتر بگویمبین این نوسنده که تبلیغ کننده امریکا واروپا و زیبا نشان دادن جنایات انها است با حسین شریتمداری که تبلیغ کننده جمهوری اسلامی و زیبا نشان دادن جنایات جمهوری است تفاوتی وجود ندارد
علی محمد / 07 March 2014
هر چهار نکته ای که برشمردید اشتباه محض است شما هنوز در دوران منسوخ شده ای بسر می برید زیرا همه میدانند که انقلاب نارنجی خیلی پیشتر شکست خورده بود زیرا تنها نتیجه اش روی کار آوردن سیاستمداران فاسد در راس هیات حاکمه ی اوکراین بوده است . هم ینوکوویچ و هم تیموشنکو هر دو بخشی از مافیاهای قدرت در اوکراین هستند از اینرو هیچ قرابتی بین اوکراین و ایران و منافع جمهوری اسلامی در این جنبه ها وجود ندارد اما می توانیم در دو بخش دیگر یعنی اول همانطور که ایران در جنگ جهانی اول و دوم شمال و جنوب که در دو قطب انگلیس و روس قرار گرفتند با شرقی غربی شدن اوکراین مقایسه کرد . دوما که مهمترین است اینست که جمهوری اسلامی در آستانه ی مذاکرات هسته ای بوده و علاقه ای به از میان بردن شانس رفع تحریمها را ندارد به همین دلیل موضع تقریبا بی طرفانه ی دیپلماتیک را ترجیح داده است .
فرهاد - فریاد / 07 March 2014
Trackbacks