پارسا محمدی – این روزها اسفندیار رحیم مشایی، سوژه مشترک مواضع انتخاباتی در ایران است. راست سنتی و اصلاحطلبان به صورت همزمان در حال کوبیدن دولت احمدینژاد هستند و از مشایی به عنوان چشم اسفندیار و پاشنه آشیل دولت یاد میکنند. این روند در روزهای اخیر سرعت بیشتری گرفته است.
محمود احمدینژاد در “مراسم ملی استقبال از بهار” که در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی برگزار شد، پس از اعطای نشان درجه یک فرهنگ به مشایی، دست وی را بالا برد و اسفندیار رحیم مشایی را مردی “بهاری، بهاری و بهاری” خواند. مشایی نیز در توصیف “بهار” گفت: زیباترین توصیفی که من از امام زمان (عج) دیدهام تعبیر بهار انسانها بوده است، دنیا بداند که اگر ما امام خود را به دنیا معرفی میکنیم امام ما بهار است و این تعبیر تمام انسانها و تمام طبقات را در بر میگیرد.
در این مراسم که سیدحسن موسوی رئیس دفتر رئیسجمهور، حمید بقایی رئیس نهاد ریاست جمهوری و معاون اجرایی رئیسجمهور نيز حضور داشتند احمدینژاد گفت: «بر خود وظیفه دیدم به نمایندگی از ملت ایران از مشایی بعنوان یکی از فرزندان شایسته ملت تقدیر کنم؛ البته من برای نصب مدال فرهنگ و هنر از ایشان اجازه گرفتهام و این را جزو افتخارات زندگی خود میدانم که علیرغم تمام هیاهویی بی بنیان خداوند متعال این توفیق را به من داد به نمایندگی از ملت ایران از یک فرزند برومند کشور تقدیر کنم.» (منبع)
حملات شروع میشود
حسین شریعتمداری به صراحت در روزنامه کیهان به احمدینژاد تاخته است: «اگر احمدینژاد در تبليغات انتخاباتي خود، صادقانه به مردم میگفت كه رئيس جمهور «اسمی» خواهد بود و رياست جمهوری «رسمي» را به آقاي اسفنديار رحيم مشايي واگذار ميكند، آيا مردم به ايشان رأی میدادند؟! … نكته درخور توجه و تأسف آور آن كه آقای مشايی با ديدگاهها و نظرات انحرافی در هر دو عرصه سياسی و عقيدتی شناخته میشود كه بارها به صراحت از جانب وی اعلام شده است، بنابراين حمايت تمام قد رئيس جمهور از وی- چه بخواهد و بداند و چه نخواهد و نداند- دهنكجی به بسياری از مبانی اسلام و انقلاب و همخوانی با آرزوهای تاكنون برباد رفته دشمنان بيرونی و دنبالههای داخلی آنهاست.»
سایت بازتاب: «تکیهگاه احمدینژاد، دو بخش افشاگری و قدرت مالی است که هر دو از طرف نظام غیر قابل مدیریت هستند. هیچ کس در نظام نمیداند احمدینژاد چه میزان سند و فیلم و صدا از چه کسانی جمعآوری کرده و از چه طرقی میخواهد آنها را افشا کند.»
شریعتمداری در ادامه نوشته است: «يكي از شگردهای شناخته شده و بارها به كار گرفته دشمنان براي تحريف مفاهيم و آموزههای اسلامی، انتقال واژههای شناخته شده از ميدانهای «قابل تعريف» به ميدانها و بسترهای «غيرقابل تعريف» بوده است. به عنوان مثال؛ «مكتب اسلام» تعريف شناخته شدهای دارد ولی اگر به جای آن از «مكتب ايرانی» استفاده شود ديگر نمیتوان تعريف مشخص و به قول اهل منطق، «تعريف جامع و مانعي» برای آن ارائه كرد.»
زارع فومنی، دبيركل جبهه مردمی اصلاحات نیز در خصوص انتخابات رياست جمهوری سال آينده گفته است: «شخصی رئيس دفتر فردی شد و اين مسئوليت وی باعث شد تا ادعا كند كه میخواهد كانديدای انتخابات رياست جمهوری شود. به اينكه نمیگويند رجل سياسی.»
روزنامه مردم سالاری هم به قلم مهدی مالمير نوشته است: «اهدای نشان درجه يك! فرهنگ به فردی كه بيشتر در ميدان سياسی آن هم به لطف اظهارنظرهای خاص و ارتباط غريبش با شخص رئيس دولت، مطرح بوده است و در عرصه فرهنگ و هنر اين مرز و بوم در مقام مقايسه با بسياری از فرهيختگان و زحمتکشان عرصه فرهنگ از كارنامهای سخت تهی و بیاهميت برخوردار است.
شايد بتوان جملگی فعاليتهای فرهنگی مهندس مشايی را در شركت در برخی همايشهای فرهنگی، سخنرانیهای شعارگونه و دم زدن از ايران باستان و ابراز علاقه به برخی از هنرمندان خلاصه و فشرده كرد. اينها همه در حالی است كه دولت در روزها و هفتههای اخير از هيچ فرصتی برای مبرا داشتن خود از شائبه فعاليتهای انتخاباتی فروگذار نکرده است و هماره به غير تبليغاتی بودن اقدامات خود پای فشرده است.»
نماینده بوکان در محلس نیز هنگام بررسی جزئیات لایحه اجازه دریافت و پرداختهای دولت در سه ماه اول سال ۹۲ (لایحه بودجه سه دوازدهم) پیشنهاد کرد: در سه ماهه اول سال آینده پرداخت یارانه نقدی و سود سهام عدالت مازاد بر سه دوازدهم سال ۹۱ ممنوع و تخطی از این حکم تصرف در اموال عمومی دولت محسوب شود. نمایندگان مجلس شورای اسلامی با ۱۳۳ رای موافق؛ ۲۷ رای مخالف و ۲۰ رای ممتنع از مجموع ۲۳۰ نماینده با الحاق این بند به لایحه بودجه موافقت کردند.
محمد قسیم عثمانی نماینده مردم بوکان در مجلس گفت: «الحاق این بند برای آن است که شائبههای انتخاباتی برطرف شود چون دولت در سه ماهه اول سال ۹۱ سود سهام عدالت پرداخت نکرد بنابراین پرداخت هرگونه سود سهام عدالت مازاد در سه ماهه اول سال ۹۲ ممنوع است.»
مشایی را روی شبکهها دیدهام. قد بلندتر از احمدینژاد است و آخوندها با او مخالف هستند. قرار است احمدینژاد او را بعد از خودش رئیس جمهور کند اما بقیه حکومت از او خوششان نمیآید.
صفار هرندی عضو فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام، نویسنده روزنامه کیهان و وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت محمود احمدینژاد به ماجرای دیدار خاتمی و کروبی با رهبر جمهوری اسلامی برای تعویق انتخابات اشاره میکند و میگوید: «این که آقای احمدینژاد تصور میکند میتواند محبوبیت خود را به دیگری انتقال دهد، تصور غلط و شکست خوردهای است. در نظرسنجیها آقای مشایی بیش از یک یا ۸ .۱ درصد رأی نداشته است. او مقبولیتی در جامعه ندارد و جزء منفورترین نامزدهای ریاست جمهوری درصدر قرار دارد.»
سایت بازتاب اما نظراتی متفاوت با اصولگرایان را منتشر کرده است و در مطلبی با عنوان «اشتباه نکنید؛ احمدینژاد مقابل نظام بازنده نیست!» مینویسد: «در چند ماه اخیر، چند روز یکبار، تحلیلی در سایت بازتاب منتشر میگردد که خلاصه آن، بنی صدریزاسیون احمدینژاد است، و گفته میشود این روند احمدینژاد در مقابل نظام، در نهایت به صدور عدم کفایت سیاسی وی و برکناریش منجر خواهدشد و او نمیتواند در انتخابات آینده شانسی برای موفقیت داشته باشد. اگرچه این تحلیلها امروز به صداوسیما هم رسیده و برخی هواداران سابق احمدینژاد هم آن را قبول دارند، اما … تکیهگاه بنیصدر، شبکه میلیشیا و قدرت اجتماعی و نظامی سازمان مجاهدین خلق بود که در راهپیمایی تهران به تصویر کشیده شد و محسوس و قابل مهار بود، اما تکیهگاه احمدینژاد، دو بخش افشاگری و قدرت مالی است که هر دو از طرف نظام غیر قابل مدیریتند.
اکنون هیچ کس در نظام نمیداند احمدینژاد چه میزان سند و فیلم و صدا از چه کسانی جمعآوری کرده و از چه طرقی میخواهد آنها را افشا کند، آیا این اسناد از کشور خارج شده؟ آیا برای افشاگری از رسانههای داخلی مانند ایرنا یا سایت ریاست جمهوری استفاده میشود یا از شبکههای ماهوارهای مانند بی بی سی فارسی استفاده خواهد شد؟ بنابراین اهرم افشاگری احمدینژاد، غیرقابل کنترل است.
پشتوانه دوم احمدینژاد نیز مالی است، پولهای هنگفتی که معلوم نیست کجا رفته و دست چه کسانی است، این حجم مالی بزرگ، آن هم در شرایط تحریم و کاهش درآمد نفتی، برگ برنده مهمی در دست احمدینژاد است که رقبایش از آن بیبهرهاند.»
گزارش زیر حاصل گفتوگوهایی است با تنی چند از “طرفداران محمود احمدینژاد” که همگی از اعضای فرودست جامعه هستند. سؤال مشترک از همه آنها این بوده که آیا شما اسفندیار رحیم مشایی را میشناسید؟
هدف از این گزارش، صرفا انتقال اطلاعات موردی است و این ادعا را ندارد که آنچه از زبان تعدادی از طرفداران احمدینژاد در اینجا نقل میشود، قابل تعمیم به همه طرفداران اوست. مهم، توجه به انگیزههای واقعی برای موضعگیریهای سیاسی است. در سرتاسر جامعه این انگیزههای واقعی، عمل میکنند.
ماهواره گفت!
عباس مردی 54 ساله و بازنشسته ارتش است. میگوید:
− من همه چیز را میدانم.
− شما چه چیزهایی میدانید؟
− اینکه در مملکت دعواست. احمدینژاد و خامنهای به اختلاف خوردهاند. سر انتخابات همه به جان هم افتادهاند.
− نگفتید که آیا رحیم مشائی را میشناسید یا نه؟
− بله. روی شبکهها دیدهام. قد بلندتر از احمدینژاد است و آخوندها با او مخالف هستند. قرار است احمدینژاد او را بعد از خودش رئیس جمهور کند اما بقیه حکومت از او خوششان نمیآید. قرار شده اگر برای انتخابات تایید صلاحیت نشود احمدینژاد دوباره قهر کند، برود خانه و انتخابات برگزار نشود. دوباره مثل دفعه قبل مردم میریزند توی خیابان.
− همه اینها را شبکههای ماهوارهای گفتهاند؟
− نه آنها اینجوری نمیگویند. شبکهها مخالف احمدینژاد هستند ولی خبر زیاد پخش میکنند. از وسط خبرها ما این چیزها را میفهمیم.
− به او رای میدهید؟
− اینطوری باشد که میگویند، چرا رای ندهم.
نزدیک انتخابات معلوم میشود!
ملوک سادات سرپرست خانواده است. با دار قالیای که از کمیته امداد گرفته است قالی میبافد و زندگی خود را میگذراند. از او میپرسم:
− مشایی را میشناسید؟
− کی؟
− اسنفدیار رحیم مشایی
− نه. کی هست
− از نزدیکان احمدینژاد است.
− نه نمیشناسم
− در انتخابات ریاست جمهوری سال دیگر به چه کسی رای میدهید؟
− یکی مثل احمدی نژاد. یکی که دزد نباشد و به فکر نان شب مردم باشد.
− از کجا میفهمید یکی مثل احمدینژاد هست یا نه؟
− خودشان میآیند و میگویند.
− چه کسانی میآیند و میگویند؟ از کمیته امداد؟
− نه کمیتهایها قبلا احمدینژادی بودند آلان ضد هستند! مسخره میکنند و میگویند همین شماها بودید که این رای آورد.
− نگفتید چه کسی به شما میگوید رای بدهید.
− همینهایی که میآیند نامههای ما را برای احمدینژاد میبرند و بعضی وقتها برنج و روغن در خانه میآورند.
− همیشه میآیند؟ شما شماره تلفنی، چیزی از این افراد دارید؟
− نه. خودشان میآیند. میگویند سر احمدینژاد شلوغ است. راست میگویند. این همه مردم نامه مینویسند سخت است جواب همه را بدهد. خودم هفت بار نامه نوشتم. گرفتند، بردند و جوابش را آوردند. لنگ ۳۰۰ هزار تومن پول بودم. هر چه به آقای “…” گفتم نامه را امضا نکرد. کمیتهایها همیشه تبلیغ میکنند که به ما کمک میکنند اما اذیت میکنند. انگار پولی که میدهند ارث پدرشان است. پارتی بازی میکنند. چشم ناپاکی میکنند.
− وام را به شما دادند؟
− بله
− از کدام بانک؟
− بانک نبود. خودشان در خانه دادند. پس دادنی نیست. احمدینژاد از پول خودش داده است.
− چه وقت برای انتخابات میآیند؟
− نزدیک انتخابات معلوم میشود. انتخابات مجلس هم آمدند. گفتند طرفداران ما اینها هستند. اسم دادند. خودشان اینجا نیستند اما خدایشان اینجاست. گفتند زوری نیست، فقط اگر دوست دارید احمدینژاد کارهایش قطع نشود به اینها رای بدهید. زوری نبود. جوانهای خوبی هستند. وقتی میآیند هر کاری داشته باشیم، میکنند. موتور یخچال سوخته بود. سه ماه رفتم کمیته و آمدم ولی پول ندادند برای تعمیرش. این جوانها آمدند، خودشان وانت گرفتند، بخچال را درست کردند و برگرداندند.
انصافاً چیزی برای چسباندن به او ندارند!
علیرضا ۲۳ ساله است. موی صورتاش هنوز کامل نروئیده است. شبیه عکس شهدای جوان جنگ ایران و عراق است. به خودش این مطلب را میگویم. با خنده جواب میدهد: «انشاءالله لایق باشیم و خدا قسمت ما هم بکند.»
− مشایی را میشناسید؟
− بله
− افکار و عقایدش را قبول دارید؟
− بعضیها را آره. بعضیها را نه!
− در کل قبولش دارید یا نه؟
− در کل مشکلی ندارد!
− پس اینکه مراجع تقلید میگویند اندیشههای او اسلامی نیست، چه؟
− همه در کشور ما وقتی دعواهای سیاسی شروع میشود پای اسلام را وسط میکشند.
− حتی مراجع تقلید؟
− کشور ما پر از مرجع تقلید است ولی اسمی از آنها نیست. کسی که اینقدر بیکار است که هر روز در تلویزیون اظهار نظر میکند وقت شناختن و عبادت خدا را ندارد. مرجعی که فرزندانش از مفاسد اقتصادی هستند مرجع نیست.
− میشود اسم چند نفر از این افراد را بگوئید؟
− استغفرالله. من خدا نیستم. خدا اگر بخواهد خودش رسوا میکند. شاید خدا فرصت توبه داده باشد.
− احمدینژاد را قبول دارید؟
− از همه بیشتر در ایران قبول دارم.
− حتی از رهبر؟
− نه. رهبر که نه. بین آدمهای معمولی.
− مگر رهبر آدم معمولی نیست؟
− ولی فقیه با بقیه فرق دارد.
− اگر احمدینژاد بگوید به رحیم مشایی رای بدهید، به او رای میدهید؟
− بله. رای میدهم.
− ولی رهبری مخالف آقای مشایی است. یادتان هست برای آقای احمدینژاد نامه نوشتند و گفتند نباید معاون اول شود؟
− خواندهام. اما آقا گفتند فقط درباره معاون اولی. گفتند درباره استفاده از رحیم مشایی در پستهای دیگر نظری ندارند.
− ریاست جمهوری از معاون اولی رئیس جمهور بالاتر است.
− انسان وقتی از گناه کبیره توبه کند اگر خدا قبول کند پاک میشود. آقای مشایی این همه سال به دولت خدمت کرد. شاید نظر آقا عوض شده باشد.
− فکر میکنید چرا رهبری با معاون اولی آقای مشایی مخالف بودند و نامه نوشتند؟
− کسانی که مفاسد اقتصادی داشتند از روی کار آمدن احمدینژاد ترسیدند. کسانی که در لباس دوست و با ریاکاری در نظام نفوذ کردهاند. امثال آقای لاریجانی چرا با آقای احمدینژاد مخالفت میکنند. برای اینکه میدانند احمدینژاد دست آنها را رو میکند. احمدینژاد با کسی شوخی ندارد. مفسد اقتصادی حتی اگر برادر رئیس مجلس باشد هم برای احمدینژاد فرقی ندارد.
انصافاً چیزی برای چسباندن به او ندارند. اگر داشتند تا الان رو کرده بودند. کاری به اطرافیان دولت ندارم اما خود احمدینژاد آدم پاک و مومنی است. حتی یک خط سند هم علیه او ندارند وگرنه تا الان رو کرده بودند. متاسفانه افرادی دور آقا را گرفتهاند و نمیگذارند خبرهای درست به آقا برسد. کسانی که از مفاسد اقتصادی هستند! شاید هم آقا میخواستند احمدینژاد را امتحان کنند و ببینند با رای میلیونی که دارد هوای دنیا او را نگرفته باشد. اگر دو دوره دیگر خط فکری احمدینژاد باقی بماند ریشه همه کسانی که به اسم دلسوزان نظام مشغول غارت بیتالمال هستند خشکیده میشود.
یارانهها قطع بشود بیچاره میشویم!
اینکه دلشان نمیخواهد مشایی رای بیاورد به خاطر چیزهای دیگری است. از فقیر و فقرا میترسند. اینکه احمدینژاد از دهان بالا شهریها میگیرد و در دهان پائین شهریها میگذارد به آنها زور آورده است.
صدیقه ۳۷ ساله است. با شوهر خود از کرمانشاه به رامسر مهاجرت کرده است تا شاید شغل مناسبی بیابد و تغییری در وضعیت خود و خانوادهاش ایجاد کند اما تا اینجای کار بخت با او یار نبوده است. شوهرش به کارهای موقت مشغول است و او نیز به عنوان نظافتچی خانههای اجارهای به صورت پاره وقت در خدمت یکی از خانوادههای بومی منطقه است.
− رحیم مشایی را میشناسید؟
− بله
− چکاره است؟
− برای احمدینژاد کار میکند. میخواهد رئیس جمهور شود. اگر صلاحیتش را باطل نکنند!
− او را از کجا میشناسید؟
− عاطفه خانم دختر آخری خانم “…” که من برای او کار میکنم. ما که کار میکنیم میآید و همه خبرهای مملکت را برای ما تعریف میکند. کامپیوتر بلد است. میرود روی سایت. برای ما خوب است. حوصلهمان سر نمیرود. وقتی کار میکنیم کنارش میفهمیم دنیا دست چه کسی است.
− فکر میکنید تایید صلاحیت میشود؟
− میگویند احمدینژاد دارد زور میزند که از گزینش رد نشود. مخالفهای احمدینژاد به او چسباندهاند که بهایی است و مکتب است! میگویند اگر از گزینش رد بشود دوباره احمدینژاد قهر میکند.
− به او رای میدهید؟
− احمدینژاد بی خود از کسی تعریف نمیکند. کسی که این همه از او میترسند و دارند پشت سرش حرف میزنند حتماً کارهای است و چیزی هست که از او میترسند. برای مردم مهم است که یارانهها را دست نزنند. اگر احمدینژاد یارانهها را نفری ۲۵۰ هزار تومان کرده بود وضع امثال ما خیلی بهتر میشد. اما مجلس مخالف است. میترسد اگر یارانههای ۲۵۰ هزار تومان بشود همه به احمدینژاد رای بدهند.
میگویند بنزین میشود لیتری ۲۵۰۰ تومن. خوب بشود. ما که ماشین نداریم. هر کس ماشین دارد مشکل خودش است. ما که نباید چوب ماشین سواری آنها را بخوریم. یارانهها قطع بشود بیچاره میشویم. گرانیها سر جای خودش میماند. باید یارانهها را بیشتر کنند تا مردمی که زیر فشار هستند بتوانند دوام بیاورند.
کجا بودند وقتی برای برنده شدن احمدینژاد جشن گرفتیم؟
حسین ۳۴ ساله است. از آن تیپهایی که معمولاً از انصار حزبالله و اعضای سپاه پاسداران در ذهنها وجود دارد. قد بلند، با شکم بیرون زده. انبوهی ریش و صدایی دو رگه و خشن دارد. در صافکاری کار میکند و عضو بسیج است. صحبت کردن با او قلقهای خاص خودش را دارد. نه ضبط صوت و نه کاغذ و قلم. همه چیز باید مشابه یک گفتوگوی معمولی باشد.
− رحیم مشائی را میشناسید؟
− ای آقا. شما هم رفتهای سر کار حرفهایی که میزنند؟
− کدام حرفها
− جریان انحرافی و این حرفها
− به هر حال حرفهایی پشت سر او میزنند.
− قرار نیست همه مثل هم فکر کنند. خیلی از مسائل فقط حرف است. حرف زدن آدمها با هم فرق دارد. یک حرف را میشود صد جور زد. میگویند مکتب ایرانی ضد اسلام است. شیعه را چه کسانی زنده نگه داشتند؟ ایرانیها راه علی را زنده نگه داشتند. ما مسلمان هستیم، ایرانی هم هستیم. مخالف هم نیستند این دو تا.
− فکر میکنید مردمی که به احمدینژاد رای دادند به مشایی هم رای میدهند؟
− جمع کردن همه آنها سخت است ولی رای احمدینژاد بالاست. اینهایی که آلان مخالف شدهاند کجا بودند وقتی در محلههای ما برای برنده شدن احمدینژاد مردم جشن گرفته بودند؟ مردم شیرینی و شربت پخش میکردند. محلهها بسته بود، ماشین رد نمیشد. اگر بگذارند احمدینژاد حرف بزند مردم به حرف او گوش میدهند و به کسی که میگوید رای میدهند.
− اگر اجازه ندهند حرف بزند چطور؟
− اگر اجازه ندهند کار سخت میشود. امکان دارد شکست بخوریم. مملکتی که رهبر دارد و همه مسلمان هستند مگر میشود کسی مخالف اسلام باشد. اینکه دلشان نمیخواهد مشایی رای بیاورد به خاطر چیزهای دیگری است. از فقیر و فقرا میترسند. اینکه احمدینژاد از دهان بالا شهریها میگیرد و در دهان پائین شهریها میگذارد به آنها زور آورده است.
− اگر احمدینژاد به جای مشایی کس دیگری را مطرح میکرد که فشار روی آن نباشد بهتر نبود؟
− معلوم است که بهتر بود. خط مستضعفین که جلو رفت خیلیها از قطار احمدینژاد پیاده شدند. پشت احمدینژاد را خالی گذاشتند. کاش احمدینژاد دستش باز بود و یک نفر دیگر را میآورد انتخابات. آنوقت میدیدیم اینها که مدام از اسلام حرف میزنند حرف حسابشان چه بود. اسلام، اسلام کردن آنها بهانه است.
بروید نگاه کنید صف هیئتها را چه کسانی پر میکنند؟ بچه های جنوب شهر، بدبخت و بیچاره ها. داراها با اسلام کاری ندارند. زن و بچه خودشان هر روز عکس و فیلمشان در میآید در حال خلاف و بی اعتقادی. مشکل آنها جیب خودشان است. فقط خدا کند که آقا اسیر جو سازی امثال لاریجانی و عسگر اولادی نشود. امام حسین نظر کند و ایمان داشته باشیم، پرچم امام حسین پائین نمیآید. خدا خودش میداند که پاکتر از احمدینژاد بین این جماعت نیست.