خبر را چند نفر از دوستان با آب و تابي كه حيرت و شگفتي شان را از اين ماجرا نشان میداد برايم پيامك كردند. اين كه محمدعلی اينانلو چهره سرشناس طرفدار محيط زيست به همراه سه لاشه شكار غيرمجاز در منطقه تپال شاهرود دستگير شد. نه اينكه گوش بخوابانم تا ببينم روزگار چه ميشود بلكه با همان بيعلاقگي كه در پيگيري اخبار مربوط به شكار و شكارچي و شكاركش دارم با اين ماجرا هم مواجه شدم. اين بي علاقگي از بي تفاوتي برنخواسته، اما مصرانه معتقدم كه در اين زمانه نابودي خاك و آب و چشم انداز ايران سينه چاكي براي چند حيوان زبان بسته كه زخم خوردگان برجاي مانده از جفاي باورنكردني انسان به طبيعت هستند اگر نگوييم جز يك فانتزی سرخوش كننده و يك سانتیمانتاليسم رنگ و رو رفته چيزي نيست، دستكم به تداوم نسل اين باقيماندگان در زمين هيچ كمكي نخواهد كرد و تا زماني كه عرصه هاي طبيعي كشور به واسطه طرحهاي به ظاهر عمراني دستخوش تغييرات گسترده كاربري اراضي و دخل و تصرف بي حساب و كتاب در زيستگاهها باشد جمعيت حيات وحش نه مستقيما و به وسيله شكار مجاز و غير مجاز بلكه عمدتا به واسطه كوچك شدن زيستگاه با روند غير قابل جبراني همچنان كاهش خواهد يافت.
اين بار اما آنچه داستان را به ظاهر هيجان بيشتري بخشيده تمركز ماجرا روي اسمي بود كه سابق بر آن انواع و اقسام القاب محيط زيستي و طبيعت گردي را با خود داشت. محمدعلي اينانلو نه فقط چهره آشنايي بود كه عموم مردم و خصوصا مخاطبان صدا و سيما را به ياد حفاظت و قدرشناسي از طبيعت مي انداخت بلكه در ميان چهرههای فعال دوستدار محيط زيست هم از شهرت و مقبوليت قابل توجهي برخوردار بود. گرچه ساز مخالفي كه در حمايت از شكار مجاز كوك ميكرد مخالفان زيادي را هم خصوصا در ميان چهره هاي جوان و علاقه مند به محيط زيست به اعتراض واداشته اما بر كسي پوشيده نيست كه شهرت و محبوبيت اينانلو در گرو سابقه چهل ساله اي از فعاليت در عرصه هاي طبيعي ايران بوده و بي شك يكي از پيشكسوتان حوزه آموزش و تربيت متخصصين طبيعت گردي كه دغدغه حفاظت از طبيعت را در ميان نسل جوان گسترش داده محمد علي اينانلو بوده است. خبر شكار سه راس قوچ به سرعت پيچيد و به سرعت هم تكذيب شد و در تدبيري ساده لوحانه و خامدستانه «محمدعلي» را از تيتر اخبار برداشته و به جايش «شكرالله» را نشاندند. تارنماي رسمي سازمان حفاظت محيط زيست ايران هم با تيتر «دستگيري بستگان يك چهره تلويزيوني در منطقه شكار ممنوع سمنان» به شيوه خود به اين خبر واكنش نشان داد.
شهرت و محبوبیت اینانلو در گرو سابقه چهل ساله ای از فعالیت در عرصه های طبیعی ایران بوده و بی شک یکی از پیشکسوتان حوزه آموزش و تربیت متخصصین طبیعت گردی که دغدغه حفاظت از طبیعت را در میان نسل جوان گسترش داده محمد علی اینانلو بوده است. اما به جرات ميتوان گفت در تمام يك ماه گذشته آن قدر كه قلم روزنامه نگاران و خبرنگاران محيط زيست به اسم محمدعلي اينانلو و خبر شکار قوچ روي كاغذ چرخيد هرگز به معضلات مهمي نظير آلودگي هوا فرسايش خاك و افت سطح آبهاي زيرزميني پرداخته نشده است.
از هر دهاني جمله اي بيرون آمد و همگان از هر تريبوني كه دم دستشان بود از فيس بوك و وبلاگ و سايتها و خبرگزاري ها گرفته تا صفحات روزنامه ها و مجلات به قضاوت و صدور راي و توبيخ و تخريب يا دفاع و سينه چاكي پرداختند. از عموم اصرار و از طرفداران ايشان انكار و اما حقيقت اين بود كه در مواجهه با انبوه اخبار ضد و نقيض و بدون منابع موثق در واقع همگي در تاريكي نشسته و از روشنايي حرف ميزدند. به جرات ميتوان گفت در تمام يك ماه گذشته آن قدر كه قلم روزنامه نگاران و خبرنگاران محيط زيست به اسم محمدعلي اينانلو روي كاغذ چرخيد هرگز به معضلات مهمي نظير آلودگي هوا فرسايش خاك و افت سطح آبهاي زيرزميني پرداخته و اظهار نظر نشده است. شايد پرداختن به امور سطحي و شايعات زندگي افراد نامدار در حوزه هاي بحران زده و نابسامان يك اجتماع به جاي پرداختن به مسائل حياتي كه هر روزه با وخامت بيشتري گسترش مي يابد، يكي از خصوصيات دنياي نامتمدني باشد كه اميد به اصلاح وضع موجود نه فقط در ميان عوام بلكه در سطح روشنفكران و صاحب نظران آن نيز رو به افول گذاشته و پيكار و جدلهای شخصي و لفاظيهاي عاميانه به جاي گفتگو و تبادل آرا و افكار و در نهايت حل و فصل مناقشات با راهكارهاي قانوني در طبقه اليت اجتماع رو به گسترش باشد. برخي فعالان و دلسوختگان طبيعت هم عقب ايستادند و به دليل خصوصيات رفتاري و شخصيتي و همينطور نداشتن اطلاعات كافي پيرامون صحت و سقم ماجرا كوچكترين اظهارنظري پيرامون رخداد پيش آمده نكردند.
محمدعلي اينانلو در مقابل دوربين برنامه نود، بي وقفه كارگروهي كه براي چاپ تصوير يوزپلنگ ايراني بر روي پيراهن تيم ملي فوتبال زحمت بسيار كشيده بودند و علي الخصوص ايده اصلي اين طرح كه از آن «آرش نورآقايي» بود را به نام خود تمام كرد و در برابر چشم ميليونها بيننده تلويزيوني خود را ايده پرداز اصلي اين طرح معرفي كرد.
گروهي ديگر معتقد بودند ارزشمندي و احترام به طبيعت و حفاظت از محيط زيست كه اعتبار و حوزه نفوذ و گسترشش درميان عوام منوط به فعاليتهاي گروه كوچك طرفدارانش در سطح جامعه است؛ در ميانه اين پيكار طولاني قرباني نزاع هاي بي نتيجه و جار و جنجال هاي رسانه اي گرديده و تخريب يك چهره شناخته شده كه عموم مردم وي را با مستندهاي زيست محيطي و حضورش در طبيعت مي شناختند مثال آب دهاني است كه سربالا انداخته شده و به يقه خودمان برخواهد گشت. انديشيدن به محيط زيست به مثابه همان يك دست تنهايي كه هيچگاه صدايي نداشته و طرفداراني كه هرگز اتحاد و همدلي سازماندهي شده اي با هم ندارند؛ عده اي از صاحب نظران را به سكوت واداشت و پي گيري اين جار و جنجال ها را بيشتر به زيان محيط زيست و بيهوده و بي نتيجه دانستند. در حالي كه حرارت هيجان و خشم طبيعت دوستان ميرفت كه فروكش كند دوشنبه شب، ۱۴ بهمنماه، در پربينده ترين برنامه زنده تلويزيون دولتي ايران، برنامه نود، محمدعلي اينانلو ( و نه شكرالله اينانلو!) در مقابل دوربين تلاش هاي بي وقفه كارگروهي كه براي چاپ تصوير يوزپلنگ ايراني بر روي پيراهن تيم ملي فوتبال زحمت بسيار كشيده بودند و علي الخصوص ايده اصلي اين طرح كه از آن «آرش نورآقايي» بود را به نام خود تمام كرد و در برابر چشم ميليونها بيننده تلويزيوني خود را ايده پرداز اصلي اين طرح معرفي كرده و طوري كه انگار امر به شخص خودشان هم مشتبه شده باشد با همان اعتماد به نفس كاذبي كه محصول سالها حضور در برابر دوربين هاي صدا و سيماست، این ادعا را نه در خلوت كه در مقابل ميليونها چشم بيدار به خورد مردم ايران داد.
اين بار طرفداران محيط زيست نه در تاريكي اخبار درهم و برهم كه در روشنايي صفحه تلويزيون در خانههايشان نشسته بودند و با گوش خود صحبتهاي دروغين محمدعلي اينانلو ( و نه شكرالله اينانلو) را شنيدند و تصوير محمدعلي ( و نه شكرالله !) را در قاب تلويزيون ديدند. بله؛ ماجراي جنجالي اين طبيعت مرد، وارد مرحله تازه اي شد و اگر در پراكندن شايعه شكار غيرمجاز (كه هنوز هم البته صحت و سقم آن به وضوح اعلام نشده) عده اي از روزنامه نگاران تند رفته و عده اي نيز از ماجرا كناره گرفتند؛ اين بار با رخدادي از جنس ديگر مواجه شديم كه شايد بتوان آن را در شمار آفات فرهنگي اي قرار داد كه در هشت سال اخير گريبان مردم ما اعم از روشنفكران و عوام را گرفته است. اين كه يك نفر به واسطه نفوذ و شهرت و امكان بهره گيري از تريبونهاي دولتي و پرمخاطب؛ در حالي كه چشم در چشم انظار عمومي دوخته و بدون آن كه خم به ابرو بياورد با چنان ژست محكم و مطمئني آسمان و ريسمان را سرهم كند و حقيقت را تغییر دهد كه ذرهای شک در دل مخاطب نیندازد.
يوز ايراني در برزيل و نابخرديهاي سازمان حفاظت محيط زيست
اين كه قرار گرفتن تصوير يوزپلنگ آسيايي روي پيراهن ملي پوشان در جام جهاني فوتبال اساسا منفعتي براي محيط زيست ايران و يا اصلا براي همان يوزپلنگ بداقبالي كه از بخت بد تنها چند قلاده از آن در« ايران» و نه در هيچ كجاي ديگر دنيا باقي نمانده، داشته باشد نيز با شبهات زيادي مواجه شده است. بنا به ايده اصلي مبتكران و مجريان اين طرح، تصوير يوز روي پيراهن ملي پوشان اولا ميتواند انگيزه اي باشد براي سرعت عمل بيشتر فوتباليستها در حين بازي چرا كه يوز آسيايي سريعترين دونده دنياست و ثانيا با اين طرح يوز ايراني به عنوان نماد محيط زيست ايران تلقي خواهد شد.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان پروژه حفاظت از یوزپلنگ ایرانی تنها به عکاسی از معدود یوزپلنگ باقیمانده در طبیعت ایران پرداخته و در تمام بیست سال گذشته حتی از ارائه آمار دقیق جمعیت این حیوان عاجز بوده است. آیا تصویر یوز ایرانی در جام جهانی فوتبال قرار است منشاء سرازیری کمکهای کلان مالی باشد به مدیریت پروژه باشد؟
پيرامون دليل اول ما نيز دل بسته بوديم كه صلابت و شكوه يوز غيرت و حميت ملي پوشان را كمي قلقلك دهد كه با اين تصوير محو و رنگ پريده يوز خسته ايران كه هفته گذشته روي پيراهن ملي پوشان نقش بست اميدمان بيش از گذشته نقش بر آب شد! اما پيرامون دليل دوم سوالات زيادي مطرح است؛ نخست آنكه درج تصوير يوز به عنوان نماد محيط زيست براي كشوري كه طبق آخرين آمار رسمي اعلام شده شاخص عملكرد زيست محيطي اش با سي و شش پله سقوط به رتبه ۱۱۴ از بين ۱۳۶ كشور نزول كرده است چه سودي خواهد داشت و اصلا چنين طبيعت و محيط زيست ورشكسته اي نماد هم ميخواهد يا نه؟! ديگر آن كه اگر بنا بوده اين نماد موجبات توجه بيشتر به اين حيوان و در نتيجه سرازير شدن كمكهاي بين المللي به «پروژه حفاظت از يوزپلنگ آسيايي» را فراهم كند آيا قبل از اين نمادسازيها و اقدامات نمايشي كارنامه عملكرد مسئولان و دست اندركاران پروژه مذكور كه در مدت زماني بالغ بر بيست سال با انواع و اقسام كمكهاي بين المللي اداره و مديريت گرديده؛ مورد ارزيابي هاي دقيق مالي و عملكردي قرار گرفته است يا خير؟!
به اعتقاد بسياري از كارشناسان اين پروژه تنها به عكاسي از معدود يوزپلنگ باقيمانده در طبيعت ايران پرداخته و در تمام بيست سال گذشته حتي از ارائه آمار دقيق جمعيت اين حيوان عاجز بوده است. علاوه بر آن تخريب و كوچك شدن زيستگاه يوز ايراني در نتيجه جاده سازي ها و معدن كاوي هاي بي ضابطه و فراهم شدن امكان ورود بيش از پيش اتومبيل ها و شكارچيان به محل زيست حيوان: علت اصلي انقراض اين گونه ارزشمند طبيعت ايران است و سازمان حفاظت محيط زيست به عنوان متولي اصلي حفظ امنيت زيستگاه اين گونه نادر در انجام وظيفه خود كوتاهي نموده است. حال تصوير يوز ايراني به عنوان نماد محيط زيست ايران در جام جهاني فوتبال آيا قرار است منشاء سرازيري كمكهاي كلان مالي باشد به مديريت پروژه اي كه در ارائه تصوير درستي از عملكرد بيست ساله خود ناتوان است و يا سازمان دولتياي كه با مديريت ضعيف خود بيشتر از آنكه متولي حفاظت از محيط زيست باشد سرگرم برگزاري طرح هاي نمايشي نظير احياء ببر مازندران بوده است؟! آيا اين حركت مردمي كه توسط گروهي از طرفداران محيط زيست و به صورت كاملا خودجوش به ثمر نشسته و از آن به عنوان آرمان جامعه محيط زيست كشور ياد ميشود در نهايت با همين نمادسازي بي مورد موجب ماست مالي كردن عملكرد نادرست سازمان حفاظت محيط زيست و ناديده گرفتن مديريت نامقتدر سازمان مذكور در حفاظت از حيات وحش و منابع آب و خاك اين سرزمين نخواهد شد؟ اينها نمونه هايي از شبهات سفر يوزپلنگ ايران به برزيل است كه اگر حتي به گوش محمدعلي اينانلو هم خورده بود نه فقط مدعي دروغين طرح يوزپلنگ روي پيراهن ملي پوشان نميشد بلكه از حضور در برنامه نود هم خودداري ميكرد!
در همین زمینه:
مخالفت فیفا با نماد یوزپلنگ روی پیراهن تیم ملی
برخی از منابع محیط زیستی استان سمنان از شکار غیر مجاز محمدعلی اینانلو خبر دادهاند
پلنگ و یوزپلنگ ایرانی: در جامجهانی یا قتلگاه؟