۳۵ سال از انقلاب میگذرد، انقلابی فراگیر در عمق جامعه و انقلابی پرتناقض، انقلابی که از نظر گروهی جامعه شناسان آخرین انقلاب کلاسیک جهان بود، انقلابی که تاثیرات عمیقی گذاشته است، آن هم نه تنها در ایران، بلکه در منطقه و جهان.
آیا انقلاب به خواستههای همه انقلاب کنندگان پاسخ داد؟ نسلی که در انقلاب شرکت کرد چه خواستههایی داشت؟ وقتی پس از یکی دو دهه کم کم جامعه شناسان و تحلیلگران به بررسی انقلاب ایران پرداختند، شرکت کنندگان در انقلاب را آرمانگرایان با آرزوهای بزرگ نامیدند. این آرزوهای بزرگ چه بودند؟
برای رسیدن به این پاسخ با تنی چند از فعالین نسل انقلاب که عمدتا در آن دوران جوان بودهاند، به گفت و گو مینشینیم و از آنها میپرسیم که از انقلاب چه میخواسته اند؟ چه فعالیت هائی داشتهاند و تا کجا خود را با انقلاب همگام میدیده اند؟
گفتوگو با
محمد برقعی، در زمان انقلاب ۴۰ ساله بود و استاد جامعه شناسی در دانشگاه همدان و عضو کمیته پنج نفر شهر قم.
فرزانه عظیمی در زمان انقلاب دانش آموزی ۱۷-۱۶ ساله بود که با دیدن مشکلات جامعه و به ویژه نبود آزادیهای سیاسی و وجود زندانیان سیاسی به صف انقلابیون پیوست و در فعالیتهای دانش آموزی و تظاهرات خیابانی شرکت میکرد.
علی پورنقوی در زمان انقلاب ۲۶ ساله و هوادار سازمان چریکهای فدائی خلق بود. نزدیک به سه سال در زندان بود که به یمن انقلاب آزاد شد.
پروین بختیارنژاد، در زمان انقلاب دانش آموزی ۱۵-۱۴ ساله بود. با دیدن فاصله طبقاتی در جامعه و خواندن کتابهای بازرگان، شریعتی و صمد بهرنگی به انقلاب دل بست و به صف تظاهرکنندگان خیابانی پیوست.
ادامه دارد
حکومت اسلامی = کودتای دیگر توسط بی بی سی و شرکا برای سرکوب مردم ایران و ایجاد جنگ و تنش در منطقه و فروش اسلحه و غارت نفت ارزان !
hasani / 06 February 2014
اخیرا مطلبی تحت عنوان “مرثیهای نیمه تمام در وصف انقلابی که زود پوسید” نوشتم که در آن به تجربیات شخصی دانشجوی ١٨ ساله شهرستانی در مورد انقلاب بهمن ۵٧ پرداختم و اینکه چرا و چگونه عروس شکوهمند رویاهای ما به عجوزهای خونخوار در حجله هزار تازه داماد نوکیسه و از گردِ راه نرسیده تبدیل گشت.
اگرچه عاشورای ما نسل انقلاب برای نوحه خوانی همین “دهه فجر” است، اما در این نوشتار کوتاه قصد بازگویی داستان انقلاب و نوحه خوانی در مورد وقایع قبل و بعد از آن را ندارم. بلکه هدف فقط طرح یک درخواست مشخص است از نسل انقلاب تا در این فرصت پیش آمده، بدون سرزنش دیگران و رد اتهام و یا ادعای فضل و بیگناهی، برای یکبار هم که شده بصورت دست جمعی بپذیریم که حتی بدون عمد و آگاهی کافی، آتش بیار معرکه ای شدیم که برای ملت ایران به جهنمی تبدیل گشت. جهنمی که نیمی از رفقا و یارانمان در آن سوختند و نیمی دیگر تبعید شدند. به احتمال زیاد طرفداران اصلاحات که سوختن ملت در آتش جهل و نفرت را در حد یک نزاع درونی بین “اعضای خانواده انقلاب” تنزل می دهند، با ثابت قدمی همیشگی و وفاداری کامل به نظام شکست خورده، از چنین درخواستی حمایت نخواهند کرد. زیرا آنها به احیای مجدد آرمانهای انقلاب و “دوران طلایی امام” ایمان دارند!!؛ و اگر قرار باشد عذرخواهی کنند باید به شکست اهداف انقلاب بهمن ۵٧ اعتراف کنند و در ذهن و باورهای خویش جسد پوسیده عجوزه ای را که بر روی دست مردم مانده است دفن کنند.
و این امر شهامت و از خودگذشتگی می طلبد.
اما برای آنهایی که “انقلاب اسلامی” سالها پیش مرده است، نفس عمل عذرخواهی جمعی می تواند شهامت و از خودگذشتگی آنها را برای نجات مردم دلسوخته و اسیر ایران نشان دهد. باور کنید کار سختی نیست. هر کدام از ما می تواند از قطره وجود خویش آغاز کند تا به دریا برسیم و گناهان گذشته خود را در آن بشوئیم.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان
سه شنبه ١۵ بهمن ١٣٩٢
neda / 07 February 2014
جناب عبدالستار دوشوکی،
یعنی شما برای نقد این انقلاب عزیز از دست رفته تان نمی توانید از بدن زن ها استفاده نکنید؟ یا باید نوعروس جوان و خوشگل شما باشد و اگر نبود عروس هزار داماد است و عجوزه؟ احترام عروس های هزار داماد عجوزه کجاست بعد؟ خدا را هزار مرتبه این نوعروس دست انسان هایی با ذهنیت شما نیفتاد وگرنه خدا به عروس های بیش از یک داماد دار و زنان نازیبا و عجوزه های پیر رحم می کرد که صبح تا شب باید در بیان استعاری شما به ایشان تحقیر می شد.
فلانی / 07 February 2014