مخالفت اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی با موضوع آموزش به زبان مادری در مدارس موجب واکنش شماری از فعالان «حقوق اقلیتها در ایران» شده است.
روز گذشته، چند تن از اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، طرح تدریس زبان مادری در مدارس کشور را «تهدیدی جدی برای زبان فارسی»، «توطئهآمیز»، «وارداتی و محصول انگلستان و کشورهای شمالی»، «خطرناک» و «تهدیدی برای امنیت ملی» دانستند.
شماری از فعالان حقوق اقلیتهای مختلف در ایران از جمله یوسف عزیزی بنیطرف، شاهد علوی، اصغر زارع کهنمویی، محمود ابراهیمی سعید و جعفر محمدی نیز طرح نکات یادشده را «فاقد جنبه استدلالی»، «تمسخرآمیز»، «دلسردکننده»، «نشان بیتوجهی به حقوق مردم غیر فارس» و «به چالش کشیدن قانون اساسی ایران» دانستهاند.
انتقادات اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی روز گذشته، هفتم بهمنماه سال ۱۳۹۲ در نشستی با وزیر آموزش و پرورش مطرح شد.
علی اصغر فانی، سرپرست وزارت آموزش و پرورش که چندی پیش در گفتوگو با وبسایت جماران (۱۱ مهرماه) وعده داده بود که زبانهای مختلف ایران به عنوان زبان مادری در مدارس کشور تدریس خواهد شد، در نشست روز گذشته اعلام کرد: کمیتهای تشکیل شده است تا به بحث تدریس زبان مادری در مدارس رسیدگی کند و در کنار آن اتاق فکری نیز فعال شده و عدهای به آن دعوت شدهاند تا روی آن به صورت تلفیقی کار کنند.
شماری از فعالان «حقوق اقلیتهای مختلف در ایران» از جمله یوسف عزیزی بنیطرف، شاهد علوی، اصغر زارع کهنمویی، محمود ابراهیمی سعید و جعفر محمدی طرح این نکات را «فاقد جنبه استدلالی»، «تمسخرآمیز» و «نشانه بیتوجهی به حقوق مردم غیر فارس» و «به چالش کشیدن قانون اساسی» دانستهاند.
طرح این نکات منجر به طرح انتقادهایی از سوی اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی شد. غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان ادب فارسی با اشاره به اینکه معیار آموزشی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، زبان معیار فارسی است گفت: «البته زبانهای دیگری هم هستند که جایگاهشان معلوم است اما آنچه باید آموزش دیده شود زبان فارسی است.»
این عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی هشدار داد: «مبادا از کیسه سرمایههای ملیمان همچون زبان فارسی برای پیروزیهای موقت و بیحاصل جناحی خرج کنیم.»
محمد علی موحد نیز این نکته را مطرح کرد که «دولت باید از مداخله مستقیم در آموزش زبانهای محلی و بومی خودداری کند». وی ادامه داد: «ما زبان معیاری داریم که زبان رسمی ما است. اگر دولت بخواهد آن را فراموش کند و به حوزه زبانهای محلی وارد شود کار ما زار است.»
محمد دبیر مقدم نیز پژوهش و کار علمی روی زبانهای محلی را در اولویت دانست و گفت: «بسیاری از آنها دارای گونهها و گویشهای متعددی هستند که اگر قرار باشد یکی را برای آموزش انتخاب کنیم مطمئناً با مسائل و مسائل زیادی همراه خواهیم شد.»
بهاءالدین خرمشاهی گفت: «دولت باید حدود زبان مادری را تائید کند و بگوید تا چه اندازهای و به چه شکلی این مسئله باید آموزش داده شود.»
سلیم نیساری هم با اشاره به اینکه «عدهای فکر میکنند علاقه به یک قومیت یعنی تحصیل با زبان آن قوم»، این موضوع را بسیار خطرناک دانست و گفت: «ما در ایران شانس داشتهایم که یک فردوسی بزرگ توانسته پایه محکمی برای زبان فارسی ایجاد کند و ما امروز در کنار دین اسلام به داشتن چنین زبانی مفتخر شویم.»
وی تاکید کرد: «در بحث آموزش زبان مادری نباید طوری عمل کنیم که در ادامه دچار مشکلات متعدد شویم.»
فتحالله مجتبایی موضوع آموزش زبان مادری در کشور را امری وارداتی نامید و گفت: «شک ندارم که این موضوع از خارج به ایران آمده است. قبل از این در هندوستان نیز این مسئله توسط انگلستان تجربه شد و امروز هم انگلستان و کشورهای شمالی ما هستند که میخواهند این مسئله را به ایران وارد کنند.»
به عقیده وی، «بهترین وسیله برای عقب نگهداشتن یک ملت بیتوجهی به زبان آن است. اگر بخواهیم زبانهای مادری مان را به عنوان زبان علمی و آموزشی به کار ببندیم به طور حتم به گذشته برگشت خواهیم داشت و این موضوع خطرناک است و از آن بوی توطئه میآید».
حق آموزش به زبان مادری
حق آموزش به زبان مادری، در بسیاری از اسناد و معاهدات حقوق بشری مانند منشور زبان مادری، اعلامیه جهانی حقوق زبانی، بندهای ۳ و ۴ ماده ۴ اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیتهای قومی، ملی، زبانی و مذهبی، ماده ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک، ماده ۲۷ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و… مورد تاکید قرار گرفته است.
روز گذشته،چند تن از اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، طرح تدریس زبان مادری در مدارس کشور را «تهدیدی جدی برای زبان فارسی»، «توطئهآمیز»، «وارداتی و محصول انگلستان و کشورهای شمالی»، «خطرناک» و «تهدیدی برای امنیت ملی» دانستند.
در اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی بر حق تحصیل به زبان مادری در کنار زبان فارسی در مدارس تاکید شده است.
براساس این اصل، «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتابهای درسی باید با این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است».
حسن روحانی در ۱۳ خرداد ۱۳۹۲ با انتشار بیانیه شماره سه موضوع تدریس زبان مادری ایرانیان (کردی، آذری، عربی و…) به طور رسمی در سطوح مدارس، دانشگاهها و اجرای کامل اصل ۱۵ قانون اساسی را مورد تاکید قرار داد.
علی اصغر فانی در پیوند با اجرای این بیانیه روحانی که بر تحصیل به زبان مادری تاکید داشت وهمچنین اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی گفته بود: «ما باید اصل ۱۵ را اجرا کنیم. یک سری برنامهریزیها در زمان آقای خاتمی شده که در نهایت متوقف شدهاند. باید اکنون با بررسیهایی دوباره این برنامهها، به جریان بیافتد. تدریس زبان قومیتها در مدارس اولویت من است.»
در دورههای پیشین ریاست جمهوری در ایران وعدههایی در پیوند با تدریس زبانهای غیر فارسی داده شد. ازجمله محمود احمدینژاد، رئیسجمهور دولت نهم و دهم در سال ۱۳۸۸ مصوبهای به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اعلام کرد که بر اساس آن دو واحد درس اختیاری زبان و ادبیات زبانهای کردی، عربی و ترکی در دانشگاهها ارائه میشد.
در سال ۱۳۹۰ خورشیدی هم محمدرضا مخبر دزفولی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در ایران اعلام کرد که دانشگاههای ایران میتوانند با نظارت فرهنگستان زبان و ادب فارسی دو واحد اختیاری برای آموزش «زبانهای محلی» داشته باشند.
با این حال تاکنون به هیچکدام از زبانهای غیر فارسی اجازه تدریس داده نشده و این امر بارها مورد اعتراض فعالان حقوق اقلیتها واقع شده است.
به گفته فعالان حقوق اقلیتها در سالهای گذشته تلاش برای تدریس زبانهای مادری در ایران بینتیجه مانده و حتی در مواردی این تلاشها با برخورد نیروهای امنیتی مواجه شده است.
حسن روحانی پیش از انتخابات در تبریز وعده داد «فرهنگستان زبان و ادب آذری» تاسیس کند، اما تاکنون این فرهنگستان تاسیس نشده است.
چندی پیش زبان گیلکی به عنوان زبان رسمی شورای شهر شهر رشت اعلام شد.
در همین زمینه:
مخالفت با آموزش زبان مادری در مدارس ایران
اقلیتها و وعدههای نافرجام علی یونسی
کارنامه حسن روحانی در حوزه اقلیتها
زبان مادری و نظام آموزشی تک زبانه
“افت تحصیلی و ترک تحصیل دانشآموزان خوزستانی نتیجه منع زبان مادری در مدارس است”
“افت تحصیلی و ترک تحصیل دانشآموزان خوزستانی نتیجه منع زبان مادری در مدارس است”
هر کشوری باید زبا ن واحدی داشته باشد تا تمام افرادبتوانند براحتی وبدون واسطه با یکدیگر در ارتباط باشند.از طرف دیگر باید زبان ها ولهجه های محلی نیز آزادنه مورد استفاده قرار گیرد.تاکید بر آموزش زبان های غیر ازبان رسمی کشور متلاشی شدن ایران را در بر خواهد داشت.
محمد رضا شهاب / 28 January 2014
باز هم توهم توطئه قدرت گرفت .
میشود اینگونه استنباط کرد که تا دیروز مادری که به زبان اقوام خود با فرزندش صحبت میکرده توطئه گر بوده و خودش نمیدانسته است .
البته اینها همه بهانه ای بیش نیست و حتی همین اجازه طبیعی را هم از اقوام دریغ میدارند مبادا خواسته ها و مطالبات بیشتری به عرصه در آید .
بهنام 1 / 28 January 2014
از دوستی اهل کاتالونیای اسپانیا (داری تجربه ای مشابه اقلیتهای ایران) شنیدم که گفت: برای از بین بردن زبان مادری شما و جایگزینی آن با فارسی قدغن بودن زبانتان برای سه نسل (تحصیل کرده) کافی است تا این نتیجه حاصل شود.
از زمانی که در ایران تقریبا همه به آموزش دسترسی پیدا کرده اند دو نسل می گذرد بنابراین من به حکومت فارس محور تبریک میگویم که بعد از یک نسل، فارسی را زبان تمام ایران خواهند کرد.
FHN / 29 January 2014
در جنگ جهانی اول، یکی از مشکلات کلیدی فرانسوی ها، گویشهای مختلف و زبان نفهمی سربازان از همدیگر در میدان جنگ بود، پس از اتمام جنگ، سیاستمداران و نخبگان فرهنگی دست بکار شده و زبان امروزی فرانسه را برای اتحاد و انسجام ملت فرانسه، مدون و عمومی کردند و فرانسه آن شد که امروز میبینیم. انسجام ملی یک کشور وابسته به یک زبان همگانی برای درک مشترک فرهنگی و اجتماعی مابین مردم آن زاد و بوم است، در این میان نقش گویشهای ناکامل و نارسا که در قدم اول روشنفکرانه و فرهنگ مدار بنظر میرسد ولی خودخواهانه و لجوجانه اصرار میشود، بسیار ارتجاعی و عقب مانده , و فقط خاطرات کودکی و دلمشغولی عدّه ایی رمانتیک سیاسی را زنده میکند که چشم به دهان استعمار برای کوچک شدن و وابستگی به بزرگترینها هستند .
جمهوریخواه / 29 January 2014
FHN ، غصه نخور!
مگه رادیو زمانه چنین اجازه ای میده؟!!
تقی / 29 January 2014
در کشورهایی که ملل گوناگون درکنارهم زندگی می کنند ،یک زبان مشترک برای افراد ان کشورلازم است وشکی دران نیست.ولی برای حفظ یکپارچگی ،رعایت حقوق ملتها ضروریست وهیچ ضرری نخواهدبودوبرعکس موجب انسجام نیزهست.تمامی جامعه شناسان معتبردنیابراین امرتاکیددارند.دربسیاری ازکشورهااین حق رعایت میشود.انانی که ازاین موضوع میترسندیابطور کامل تعمق دراین امرنکرده اندویامغرضند ونمونه های موجوددراروپا،اسیاو…رانادیده گرفته،مردم راازپدیده ای مبهم میترسانند.قانون اساسی ایران دردمکراتیک ترین وصادقترین فضاوتوسط انقلابی ترین افرادنوشته شد.اگرخطری ازاین بابت بود،درک انان کمترازاقای حدادوهمفکرانش نبود.قدری به خطر عدم رعایت حقوق حقه ملل ساکن درجغرافیای ایران بیندیشیم.کین توزانه به سایرملتها نگاه کردن بس است.درهزاره سوم زندگی میکنیم.
بهرام / 29 January 2014
هردم از این باغ گلی میرسد.
انچە بە عقیدە من عجیب و بچەگانەاست این است کە فتح الە مجتبایی عضو فرهنگستان زبان فارسی میگوید: بهترین وسیلە برای عقب نگهداشتن یک ملت بی توجهی بە زبان ان است.
اگر اقلیت های قومی جزو ملت ایرانند چرا باید سعی نمود ملت را عقب ماندە نگهداشت. از این چە سود؟؟؟؟؟؟
اگر جزو ملت ایران نیستند رهایشان کنید کە خودشان سرنوشتشان را تعیین بکنند.
وای برما کە رهبرانمان و دانش اموختگانمان اینچنین ازاداندیشند. بلە جمهوری اسلامی یعنی عقب ماندە نگهداشتن ملت ایران . زندگی سراپادروغ و ریاکاری این دستاندرکاران ریاکار یعنی نابودی ایران.اما ارزانیمان باد چون خودکردە را تدبیر نیست.از ایرانی بودنم از هموطن خواندن این ابلهان گم گشتە در جهالت شرمندە و خجلم.نفرین خدا بر شما و رهبرانتان کە جز دروغ و جنایت چیز دیگری عایدتان نیست.اما از این ملت در عجبم کە اینهمە خواری و پستی را تحمل میکند.
اکارون اریا / 30 January 2014
مناسب است زبان های قومی در کنار فارسی به هر قومی تدریس شود. توجه کنید ما در ایران شهرهایی داریم که چهار یا پنج قومیت مختلف در کنار هم در آن زندگی می کنند . تدریس مطلق زبان قومی اختلافی شدید در این شهرها ایجاد می کند. تدریس زبان های قومی به صورت درسی اختیاری بد نیست . حتی شاید کسانی از یک قومیت ترجیح دهند زبان قومیت دیگر را فرا بگیرند. اما تبدیل این زبانها به درس اصلی افراد می تواند روابط بین آنها را در بسیاری شهرها به شدت مخدوش کند. تازه یکی دو نسل است که افراد آموخته اند از قومیتهای مختلف با هم زندگی سازگاری داشته باشند. نباید این وضعیت مخدوش شود. همزیستی مسالمت آمیز دغدغه بسیار مهم تری است که نباید فراموش شود.
علی / 30 January 2014
تدریس زبانهای غیر فارسی و نگرانیهای ناشی از اجرای آن
آقای حسن روحانی در بند ۴ بیانیه حقوق ادیان،اقوام و مذاهب که در نهم خرداد ۹۲ منتشر شد، “تدریس زبان مادری ایرانیان (کردی، آذری، عربی و…) بطور رسمی در سطوح مدارس و دانشگاه ها دراجرای کامل اصل ۱۵ قانون اساسی” را به عنوان وعده انتخاباتی خود مطرح کرد. رییس جمهور روز ۵ آبان در جلسه رای اعتماد به وزیر آموزش و پرورش بار دیگر بر این وعده تاکید کرد: “ما باید اصل ۱۵ قانون اساسی را اجرایی و عملیاتی کنیم و این کار از دبستان میتواند آغاز و شروع شود و در مراحل مختلف تا پایان دوره متوسطه ادامه پیدا کند.” در قانون برنامه پنجم توسعه آمده است: “آموزش و پرورش مجاز است در حدود مقرر در اصل پانزدهم قانون اساسی، گویش محلی و ادبیات بومی را در مدارس تقویت نماید”. آقای روحانی در سفر تبریز خود نیز از تاسیس فرهنگستان زبان آذری در دولت خود خبر داد. در راستای تحقق این وعده ها بعد از به دست گرفتن سکان قوه مجریه کشور آقای یونسی را به عنوان دستیار ویژه خود در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی انتخاب نمود. آقای یونسی چندی پیش اعلام کرد که تدریس زبانهای محلی در دستور کار قرار دارد. مساله ای که چند ماه قبل توسط آقای فانی وزیر آموزش و پرورش نیز به نوعی دیگر مطرح شده بود. آقای فانی تدریس زبانهای قومی را از اولویتهای کاری خود اعلام کرده بود. اما مساله امروز و در واقع موضوع این نوشته مربوط به موضع گیریهای است که از سوی برخی صاحبنظران و صاحب مسندان اتخاذ میشود. بعد از اظهار نظرهای اعضای فرهنگستان زبان فارسی در ادامه برخی نمایندگان مجلس نیز موضعهای تندی را در خصوص این طرح روحانی و دولتش اتخاذ نمودند.
مهمترین نگرانی مطرح شده از سوی اکثر منتقدین مقوله وحدت ملی است و اینکه وحدت ملی کشور در گرو حفظ و ترویج زبان فارسی است و با تدریس زبانهای غیرفارسی بر این وحدت خلل وارد خواهد شد. ضمن ارج نهادن بر نگرانی و دغدغه های این عزیزان در جواب بایست گفت که اولاً خلاصه کردن موضوع وحدت ملی در یک معیار زبانی کاری بس اشتباه است و این عزیزان ناخواسته شمار ستونهای محکم و اصلی وحدت ملی ایران را به دست خود کاهش می دهند؛ زیرا که وحدت ملی کشور ایران دارای اساسهای محکمتری چون دین اسلام، تاریخ مشترک سیاسی، آرمانهای بزرگ ملی، افتخارات مشترک تاریخی ملی نظیر انقلاب اسلامی، هشت سال دفاع مقدس و دهها مورد دیگر می باشد. دهها هزار شهید و جانباز و جاوید الاثر دوران دفاع مقدس فارغ از قوم و زبان و مذهب همه یکدل در راه آرمانهای اصلی انقلاب و کشور جانفشانی نمودند و این یکدلی چیزی نیست که با تدریس زبانهای مادری شان تضعیف که صد البته تقویت نیز خواهد شد.
دوماً در جواب همین نگرانی بایست افزود که مطابق با اصل 15 قانون اساسی تدریس زبان های غیر فارسی جایگزین تدریس زبان فارسی نمی شود که بخواهد خللی در زبان فارسی و ادبیاتش بوجود آورد. زبان فارسی به عنوان زبانی با ادبیات غنی سالهاست که در ایران به رشد و توسعه خود می پردازد و حتی در سالهای استیلای زبان عربی در ایران اتفاقاً فاخرترین آثار ادبی زبان فارسی خلق شده است و در میان ادیبان و بزرگان زبان فارسی دهها ایرانی با زبان مادری غیر فارسی نیز بوده اند که آخرین آنها شهریار صاحب سخن بوده است. لذا نگرانی از ایجاد خلل در وضعیت زبان فارسی صحیح و به جا نیست.
یکی دیگر از نگرانیهای مطرح شده از سوی برخی منتقدین بار مالی ناشی از شروع تدریس زبانهای قومی و محلی و عدم داشتن قابلیت اجرایی است؛ و حتی عزیزی از این نمایندگان محترم نگرانی خود از نحوه اجرای کنکور به چند زبان مختلف ابراز کرده است! در پاسخ به این نگرانی نیز بایست گفت که اولاً همانگونه که در بالا گفته شد تدریس زبانهای غیر فارسی نه به جای زبان فارسی بلکه در کنار آن اتفاق می افتد. لذا لزومی ندارد کنکوری را که شامل درسهایی نظیر ریاضیات، شیمی، فیزیک، زیست شناسی و … می باشد را به همه زبانها برگزار کرد. کنکور به همان زبان فارسی می تواند باشد و زبانهای غیر فارسی صرفاً در حد در زبان و ادبیات آنها به عنوان یک ماده درسی به مانند آنچه در حال حاضر در خصوص زبان انگلیسی یا عربی عمل می شود، باشد؛ یعنی به عنوان یک ماده درسی در کنار دهها درس دیگر که در دوره های مختلف آموزشی وجود دارد. در ثانی به نظر نمی رسد که تدوین و تالیف و چاپ چند کتاب به زبانهای غیر فارسی برای وزارت آموزش و پرورش که در حال حاضر سالانه بیش از هزار عنوان کتاب را تالیف یا بازنگری و چاپ می کند، کاری دشوار و یا داری بار مالی قابل توجهی باشد. سوماً قرار بر تدریس دهها زبان نیست. مقوله زبان چیزی فراتر و جدا از لهجه های موجود در آن زبان است. همانگونه که در زبان فارسی دهها لهجه گاهی با تفاوتهای بسیار از هم تکلم می شود و در نهایت در سیستم آموزشی زبان فارسی معیار یا همان زبان فارسی ادبی تدریس می شود در زبانهای دیگر نیز وضع بدین منوال است. یعنی در کنار زبان فارسی زبانهای عمده کشور (ترکی آذربایجانی، کردی، عربی، ترکمنی، بلوچی و …) منظور نظر می تواند باشد و این زبانها نیز نه در کل کشور بلکه در نواحی متکلمین به آن زبان تدریس خواهد شدو در نتیجه بار مالی آن چندان زیاد به نظر نمی رسد. ضمناً می توان برای تدریس زبانها از همان معلیمین کنونی شاغل در سیستم آموزشی بهره جست و صرفاً با برگزاری دوره آموزشی، آنان را برای امر تدریس در حوزه زبان مورد نظر تربیت نمود. همچنین جهت جلوگیری از افزایش به یکباره حجم کار و جلوگیری از ایرادهای اولیه که احتمالاً به وجود بیاید، طرح را فازبندی نمود و به تدریج در مناطقی محدود تدریس را شروع و سپس کل حوزه زبانی مورد نظر را پوشش داد.
در نهایت اینکه لازم به ذکر است تصمیم دولت جدید برای اجرایی نمودن تدریس زبانهای غیر فارسی در کشور امری مبارک و صد البته مفید است که مطمئناً بر قوام اقوام ایرانی و تقویت هویت و وحدت ایرانی و ملی خواهد افزود و بهتر است این مقوله و بررسی و طراحی ساز و کارهای اجرایی آن به دست کارشناسان سپرده شود و به جای طرح مسائل احساسی و گاهی خام و غیر کارشناسی که برخی اوقات رنگ و بوی جناح بندی های سیاسی نیز در آنها دیده می شود، فرصتی فراهم شود تا در فضایی آرام و به دور از جنجالها و رقابتهای سیاسی موضوع به دست کارشناسان متخصص و متعهد کشور مورد مطالعه و اجرا قرار گیرد.
والسلام
و-صادقی (کارشناس ارشد ادبیات فارسی)
وحيد صادقي / 30 January 2014
Trackbacks