بین «سنتهای مذهبی» و «باورهای مذهبی» چه تفاوتها و شباهتهایی وجود دارد؟ تا چه اندازه جامعه به برخی مراسم و سنتهای مذهبی به مثابه «بازیهای مردمی» نیاز دارد؟ آیا باید از مردم توقع داشته باشیم که این سنتها را زیر ذرهبین انتقادی خود قرار دهند؟ حکومت اسلامی با تقویت این نوع مراسم در ایران چه هدفی را دنبال میکند؟ آیا در جامعه ایران میزان تمایل مردم به شرکت در مراسم مذهبی افزایش یافته یا صرفاً به دلیل گسترش و نقش رسانهها و شبکه های ارتباط جمعی اینترنتی است که این حضور بیشتر دیده میشود؟
در همه جوامع سنتها و مناسک مذهبی، به ویژه هنگامی که در جریان مدرن شدن قرار میگیرند، میتوانند تغییر کنند. با کمبود تفریحهای مدرن، مردم چارهای جز این ندارند که حداکثر استفاده را بکنند و مراسم و سنتهای مذهبی را به نفع خودشان «مصادره» کنند.
این پرسشها را با فرزین وحدت، پژوهشگر کالج وسار (Vassar) آمریکا و استاد سابق جامعهشناسی در دانشگاه هاروارد در میان گذاشتهایم.
آیا در جریان مدرنیزاسیون یک جامعه، تحول، تغییر یا حتی حذف سنتها و مناسک مذهبی امکان پذیر است یا خیر؟
فرزین وحدت – در همه جوامع، سنتها و مناسک مذهبی، به ویژه هنگامی که در جریان مدرن شدن قرار میگیرند، میتوانند تغییر کنند. برای مثال اگر شما به تاریخ کارناوال نگاه کنید میتوانید بیینید تا چه حد زیادی در طول تاریخ تحول یافته است. کارناوال که مراسم مذهبی در میان کاتولیکها بوده تا حد زیادی تغییر به خود دیده و امروزه کاملاً سکولار شده و جنبه مذهبی خود را کاملا از دست داده است. البته باید متوجه بود که این نوع تغییرات، محصول عوامل بسیار مختلف و پیچیده هستند و نمیتوان ظهور آنها را به یک یا دو عامل تقلیل داد.
درواقع بسیاری از سنتها در حال حاضر به نوعی بازی و سرگرمی تبدیل شده است. تا چه اندازه جامعه به این بازیهای اجتماعی نیاز دارد؟
تا چه حدی مناسک مذهبی روی افراد جامعه تسلط دارند و اراده و شعور آنها را تحت الشعاع خود قرار میدهند؟ هرقدر جامعهای به سوی مدرنیته پیش رود تاثیر و تسلط مناسک روی افراد کمتر میشود و اراده و فکر فرد فرد یک جامعه مستقلتر خواهد شد.
یکی از مهمترین کارکردهای مراسم و سنتهای مذهبی و همچنین ملی، تولید همبستگی اجتماعی در جامعه است. با شرکت در این مراسم مردم با یکدیگر همذات پنداری میکنند که این یکی از مهمترین سنگ بناهای تولید همبستگی اجتماعی است. اما سوی دیگر قضیه این است که این نوع مراسم و حاصل آن، یعنی همبستگیهای اجتماعی، به تعصبهای مذهبی، قومی و فرهنگی نیز میتواند دامن بزند. به هرحال به گمان من، هیچ جامعهای نمیتواند بدون این مناسک به حیات خود ادامه دهد. موضوع مهم اما این است که تا چه حدی این مناسک روی افراد جامعه تسلط دارند و اراده و شعور آنها را تحت الشعاع خود قرار میدهند. هرقدر جامعهای به سوی مدرنیته پیش رود تاثیر و تسلط مناسک روی افراد کمتر میشود و اراده و فکر فرد فرد یک جامعه مستقلتر خواهد شد. باید اما اذعان داشت که حتی در جوامع مدرن که این مناسک به قول شما تبدیل به «بازی» شده است، کارکردهای بسیاری دارند که نمیتوان نادیده گرفت، از قبیل همبستگی اجتماعی، اما شاید همراه با تعصبهای کمتر، فرصت برای سرگرمی و تولید فرهنگ.
به نظر میرسد طی دهههای اخیر، مراسمی چون تاسوعا و عاشورا و حتی نذری گرفتنها هم برای مردم جامعه ایران، حتی اقشار غیر نیازمند و غیر مذهبی تبدیل به نوعی تفریح شده است.
با کمبود تفریحهای مدرن، مردم چارهای جز این ندارند که از آنچه نظام در اختیارشان میگذارد حداکثر استفاده را بکنند و مراسم و سنتهای مذهبی را به نفع خودشان «مصادره» کنند که در طبقات متوسط به وضوح به چشم میخورد.
حکومت سعی بر این دارد که هرچه بیشتر، محبوبیت خود را در میان اقشار فرودست و مذهبیتر در ایران افزایش دهد و از این راه برای خود پایگاه اجتماعی و مشروعیت کسب کند. یکی از راههای رسیدن به این هدف مسلماً حمایت و تقویت این نوع مراسم مذهبی است.
از سوی دیگر، چنین به نظر میرسد که حتی اقشار بسیار مذهبی نیز به نوعی همین مصادره را انجام میدهند. در برخی از موراد، این اقشار با تعبیر نسبتاً «عاقلانه» علما مخالفت میکنند و دیده شده است که بر خلاف رای آنان خودشان سبک برگزاری مراسم را تعیین میکنند، مانند قمه زنی. حتی دیده میشود که همین اقشار بیشتر سنتی در سالهای اخیر عواملی از فرهنگ غربی را هم داخل مراسم کردهاند مانند استفاده از سازهای غربی.
آیا باید از مردم توقع داشته باشیم که این سنتها را زیر ذرهبین انتقادی خود قرار دهند؟
به گمان من به هر حال، هنگامی که شکل قدیمی این سنتها تغییر کرد میتوان انتظار داشت مردمی که به آن عمل میکنند، خودآگاهی به نسبت بیشتری به این نوع مراسم نشان دهند.
هنگامی که قشرهای مختلف جامعه، این نوع مراسم را برای خود مصادره میکنند، به ویژه در میان طبقات متوسط، این انتظار را میتوان داشت که آنها خود را از زیر سلطه این مناسک به تدریج رها کنند. این اما یک فرآیند طولانی مدت است. هیچگاه نیز خودآگاهی کامل رخ نمیدهد و تا مقداری سلطه آئینهای مذهبی و ملی باقی خواهد ماند.
حضور مردم در صفهای طولانی تقسیم غذای نذری، ناشی از نیازهای اقتصادی است یا نیاز آنها به بازی و هیجان و گذراندن یک روز متفاوت؟
نمیتوان و نمیبایست محتوای عاطفی و احساسی مراسم مذهبی را کاملاً محو کرد. یعنی افسونزدایی و اسطورهزدایی کامل در یک جامعه نه امکان پذیر است و نه مطلوب. هر جامعهای احتیاج به آن دارد که جریانهای عاطفی و احساسی در آن رواج داشته باشد.
همانطور که قبلاً عرض کردم این نوع پدیدههای اجتماعی معلول بسیاری علتها هستند، از مسائل اقتصادی گرفته تا سیاسی، اجتماعی، تا روانشناختی که احتیاج به تفریح و داشتن هیجان جزئی از آن است.
با وجود انتقادهای روشنفکران ایران نسبت به این بازیها، حکومت اسلامی با تقویت آنها چه هدفی را دنبال میکند؟
حکومت سعی بر این دارد که هرچه بیشتر، محبوبیت خود را در میان اقشار فرودست و مذهبیتر در ایران افزایش دهد و از این راه برای خود پایگاه اجتماعی و مشروعیت کسب کند. یکی از راههای رسیدن به این هدف مسلماً حمایت و تقویت این نوع مراسم مذهبی است، اما از آنجایی که جامعه به طور کلی در حال تحول است، موفقیت حکومت، احتمالاً کمتر از آن چیزی است که آنها انتظار داشتند. به علاوه، در مواقعی که اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور وخیم است، حکومت نمیتواند به وعدههای خود عمل کند که این نیز، عامل عدم موفقیت حکومت در این زمینه است.
آیا در جامعه ایران میزان تمایل مردم به شرکت در مراسم مذهبی افزایش یافته یا صرفاً به دلیل گسترش و نقش رسانههاست که ما این حضور را بیشتر میبینیم؟
مسلماً حکومت اسلامی در ایران از آنچه «پارادایم عاشورا» نام برده میشود برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود بسیار استفاده و سوء استفاده کرده است. یکی از مولفههای این پارادایم، ملقمهای از عزاداریها و عصیان انقلابی بوده است.
این سئوال را نمیتوان با دقت جواب داد و محتاج تحقیقات میدانی وسیع و قابل اطمینان است که در ایران چندان میسر نیست.
دادههای موجود بیانگر آن است که در برخی موارد، تمایل مردم برای شرکت در مراسم مذهبی کاهش یافته و در برخی موارد شاهد افزایش حضور مردم در این مراسم هستیم. آنچه اما حتمی به نظر میرسد این است که جنسیت، کیفیت و محتوای این مراسم تا حد قابل ملاحظهای دگرگون شده و میتوان انتظار داشت که در سالهای آینده بیش از این هم دگرگون شود.
آیا میتوان یک جامعه را بدون بازیهای سنتی و فرهنگی تصور کرد؟
این پرسش، پرسش بسیار مهمی است. به نظر من هیچ جامعهای نمیتواند مراسم و آئینهای اجتماعی نداشته باشد. همانطور که اشاره کردم همبستگی اجتماعی تا حد زیادی از طریق این مراسم تامین میشود. نکته بسیار مهم اما این است که در یک جامعه دموکراتیک و مدرن چه باید کرد؟
به نظر من میبایست کوشش کرد که این نوع بازیها سلطه خود را بر مردم کم کنند، یعنی اینکه مردم نسبت به این مراسم، آگاهی بیشتری کسب کنند. البته نمیتوان و نمیبایست محتوای عاطفی و احساسی این نوع مراسم را کاملاً محو کرد. یعنی افسونزدایی و اسطورهزدایی کامل در یک جامعه نه امکان پذیر است و نه مطلوب. هر جامعهای احتیاج به آن دارد که جریانهای عاطفی و احساسی در آن رواج داشته باشد. منتها، به گمان من در یک جامعه مطلوب، به جای افسون میتوان از هنر، موسیقی و ادبیات فاخر استفاده کرد. البته این یک مقدار جنبه ناکجاآبادی دارد، اما بدون قدری بلند پروازی در این زمینهها، راکد خواهیم ماند.
در جامعه ایران، بازیهای اجتماعی با عنوان «مراسم و سنتهای مختلف فرهنگی» در طول سالهای پیش و پس از انقلاب اسلامی، اغلب با عزاداری و حزن و اندوه توام بوده است، برخلاف کشورهای غربی که مردم از هر بهانهای برای برپایی جشنهای خیابانی بهره میبرند…
در سه دهه اخیر، مردم ایران، خشونتهای دهشتناکی را مانند انقلاب، نبردهای داخلی و جنگ خانمان سوز هشت ساله با عراق را تجربه کردهاند. این تجربیات بسیار مشکل، شخصیتهای بسیاری از مردم ایران را قوی و توانمند کرده است، ولی از سوی دیگر، مردم از خشونت، غم و غصه نیز به فغان آمدهاند و به دنبال شادی به هر نحوی هستند.
…البته در کشورهای غربی هم همیشه چنین نبوده است. حتی امروز در برخی از نقاط کاتولیک در اروپا و آمریکای لاتین مراسمی شبیه تعزیه وجود دارد که در آن، مصلوب کردن مسیح را با اندوه و غم زیاد به نمایش میکشند. تمام اینها اما میتواند تغییر کنند و حتی مراسم کاملاً جدیدی به راه بیافتد. برای مثال در زمان فرانکو در اسپانیا که حکومت و کشیشهای متعصب به واسطه آن شرایط، خفقان فرهنگی به وجود آورده بودند و به ویژه جوانان را زیر سخت گیریهای خشک مذهبی آزار میدادند، این جوانان به صورت خودجوش، مراسم پرتاب کردن گوجه فرنگی به یکدیگر را ابداع کردند که امروزه هرسال با شور و علاقه زیادی برگزار میشود.
مراسم آب بازی جوانان در ایران هم به نظر میرسد از همین نوع باشد. مسلماً حکومت اسلامی در ایران از آنچه «پارادایم عاشورا» نام برده میشود برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود بسیار استفاده و سوء استفاده کرده است. یکی از مولفههای این پارادایم، ملقمهای از عزاداریها و عصیان انقلابی بوده است. اما اینها، حداقل در طولانی مدت، میتواند تغییرات شگرفی به خود ببیند.
به نظر میرسد در نبود فضای شاد و پرتحرک در ایران، گاه همین عزاداریهای عمومی و مراسم مرتبط به آن فرصتی برای سرگرمی و تخلیه هیجانهای سرکوب شده است.
دقیقاً. همینطور است که میگویید. با نبود فضاهای شاد و امکانات شادی، مردم از هر روزنهای استفاده میکنند که حتی فضای عزاداری را هم تبدیل به مکانی برای بروز هیجانهای سرکوب شده خود بکنند.
در سه دهه اخیر، مردم ایران، خشونتهای دهشتناکی را مانند انقلاب، نبردهای داخلی و جنگ خانمان سوز هشت ساله با عراق را تجربه کردهاند. این تجربیات بسیار مشکل، شخصیتهای بسیاری از مردم ایران را قوی و توانمند کرده است، ولی از سوی دیگر، مردم از خشونت، غم و غصه نیز به فغان آمدهاند و به دنبال شادی به هر نحوی هستند. شمار فیلمهای کمدی سینمای ایران در ۱۵ سال اول بعد از انقلاب را با فیلمهای کمدی سالهای اخیر مقایسه کنید. در این چند سال اخیر، ما شاهد روانه شدن بسیاری فیلمهای به اصطلاح «کمدی» به بازار هستیم که بسیاری از آنها از محتوی و کیفیت بسیار نازلی برخوردار هستند ولی به هر حال مخاطب دارند.
رابطه مردم امروز ایران با سنتهای مذهبی را چگونه میبینید؟
به طور کلی به گمان من، جامعه ایران در حال گذار به مدرنیته است. یعنی از آستانه ورود به دنیای مدرن، گذر کرده است، اما بسیاری از خصلتهای دنیای سنتی در آن هنوز یا به طرز قوی موجود است یا خود آنها در حال استحاله هستند. البته این یک فرآیند بسیار طولانی است که به صورت یک خط مستقیم هم پیش نمیرود، فراز و نشیب دارد و گاهی دو قدم به جلو و یک قدم به عقب و گاهی به چپ و گاهی به راست میرود. رابطه مردمان امروز ایران هم با سنتهای مذهبی دقیقاً به همین صورت است و در زیر بسته کلی گذار به دنیای مدرن که بسیار پیچیده است قرار میگیرد.
ببین
پیغمبر 1400سال پیش فرمودند که برای قتل امام حسین علیه السلام خداوند حرارتی دردل مؤمنین قرار داده که تا ابد سرد نخواهد شد.
تمام تلاشتون رو بکنید.
این مدرنیته که همه دنیا رو بدبخت کرد وفرهنگ همه دنیا رو تغییر داد با تمام گستردگیش این حرارت شیعه نسبت به امام حسین رو نمی تونه سرد کنه.
بازی وسرگرمی هم اون کاراییه که جوونای غرق شده در مدرنیته تو کاواره ها و کنسرتهای شیطان پرستی انجام میدن. نه جوونایی که برای امام حسین عزاداری می کنن.
برو روز عاشورا تو کربلا تا حرفهام رو خودت ببینی.
البته من قمه زنی و این رفتارهای شیعیان رو تأیید نمی کنم و درست نمی دونم، همونطود که آقای خامنه ای فرمودند.
این کارها عشق توش هست ولی درست نیست ما به دست امثال شما وشبکه هاتون بهانه بدیم برای تخریب شیعه. ولی درد بلای همون قمه زنهاش هم بخوره تو سر شماها وامریکا واسرائیل.
خلاصه همه تلاشتون رو بکنید تا ببینیم میتونید امام حسین رو از مردم بگیرید یانه.
البته معلومه که این کامنت رونمیذارید. ولی این حرفها رو گفتم شاید رو همون عوامل سایتتون که کامنتها رو کنترل می کنن تأثیر بذاره.
ناصر / 27 January 2014
من مايلم نتيجه تجربه خود را عرضه كنم .شنيده ايد اين زبانزد را كه ما هم خدايي داريم .اين خدا بنا به بافت و زمينه بيان زبانزد آه دل مخلوق ستمديده است .گوينده اين زبانزد غالبا يك زندانى يا يك فرد ساده و جان به سر شده است .اين خدا خداى مردم اس نه خداى قدرت طلب و خونريز حكام .حافظ مى گويد : صحبت حكام ظلمت شب يلداست نور ز خورشيد خواه بو كه بر آيد حالا هر قدر هم كه مداحان حكومتى و جيره خوار كه شامل همه مداحان نمى شوند زور بزنند كه امام حسين و خداى مردم را به رنگ مجتبى و بابك زنجانى و سعيد مرتضوى و سردار نقدى كه به شمر ذوالجوشن معروف است در آورند ريشه تاريخى و فرهنگى تصوير مردمى امام حسين قوى تر از آن است كه بتوانند او را به معاويه تبديل كنند .مخصوصا آنكه مردم همه با خبرند كه در عاشورا در ماه حرمت خونريزى با ماشين از روى سر جوانان معترض رد شدند .نه دى آخرين زور حكومت بود براى بهره بردارى از اعتقاد مردم اما امسال ميلياردها پول بى صاحب براى اجراى اين مراسم تلف شد و نتيجه ؟آفتابه لگن هفت دست. ………….،بنابر اين امام حسين به عنوان يك واقعيت فرهنگى براى نظام هم فرصت است هم تهديد .شعار جنبش سبز يك نمونه است :يا حسين ،مير حسين
صادق پويان / 29 January 2014