Opinion-small2

وقتی پشت صحنه فیلم «معراجی‌ها» منفجر شد و این فیلم رنگ خون گرفت که بعد حسام‌الدین آشنا، مشاور فرهنگی رییس جمهور در مراسم تشییع جنازه کشته‌شدگان بگوید هنرمندان ما همه اهل ارزش‌اند و امروز هنر ایثار و شهادت در مقابل ما حاضر است، در شامگاه همان روز انفجار رسانه‌ای دیگری هم اتفاق افتاد.

اگر انفجار اول پشت صحنه روی داد، این انفجار دومی روی صحنه تالار وحدت در تهران اتفاق افتاد: حسن روحانی با گروهی از هنرمندان دیدار کرد، پشت میز خطابه رفت و سخنانی گفت درباره اهمیت هنر و جایگاه و وظیفه هنرمند در اجتماع. در آن میان، مختصر اشاره‌ای هم کرد به ارکستر سمفونی تهران.

 دیدار حسن روحانی، رییس جمهور ایران با گروهی از هنرمندان در تالار وحدت
دیدار حسن روحانی، رییس جمهور ایران با گروهی از هنرمندان در تالار وحدت

روحانی اطمینان داد که دولت در ماه‌های آینده تلاش می‌کند ارکستر سمفونی را احیا کند، حتی اگر وزیر ارشاد مجدداً از مجلس شورای اسلامی «کارت زرد» بگیرد.

اشاره مختصر روحانی به ارکستر سمفونی تهران در رسانه‌ها چنان بازتاب یافت که اگر کسی از بیرون به ما نگاه کند گمان می‌برد به‌زودی بر سر منابر در تهران سوئیت‌ها و سونات‌های باخ طنین‌انداز خواهد شد.

جواد مجابی داستانی دارد به نام «اهمیت حسن بودن». این داستان در سال‌های پیش از انقلاب در مجموعه‌ای به نام آقای ذوزنقه منتشر شد. در این داستان حسن از ده به شهر می‌آید و فهرست‌وار اهمیت خودش را یادآوری می‌کند.

یکی از اهمیت‌های «حسن روحانی بودن» هم این است که می‌تواند در تالار وحدت ساعتی سخن بگوید بدون آنکه چیزی گفته باشد. به نظر آقای روحانی هر کسی که کار ارزشمندی انجام دهد هنرمند است، پس تقسیم هنرمند به خودی و غیر خودی، ارزشی و غیرارزشی کار بیهوده‌ای‌ست. حسام‌الدین آشنا، مشاور او هم که از افتخاراتش این است که حرف رمز عملیات کربلای ۵ را اعلام کرده، دقیقاً عین همین جملات را در مراسم به عروج‌پیوستگان عوامل معراجی‌ها در مقابل مؤسسه «روایت فتح» تکرار می‌کند.

حسن روحانی بر آن است که هنرمند مثل خدا جهان را بازآفرینی می‌کند، پس باید به مردم نزدیک شود و آثارش نشاط‌آفرین و امیدبخش باشد. برای همین آن هنرمندی که به هنر قائم به ذات نظر دارد، درون‌گراست و حال خوشی هم ندارد، نه هنرش خدایگونه است و نه خودش اصولاً هنرمند است. دولت هم نسبت به او هیچ وظیفه‌ای ندارد.

روحانی همچنین گفت: «ما باید فضای مناسب را برای هنر فراهم کنیم؛ دولت برای خود رسالت ترویج را بر عهده می‌گیرد نه اینکه هنر فرمایشی را در دستور کار خود قرار دهد. البته [دولت موظف است] از برخی موضوعات ملی مثل فرهنگ ایران و اسلام یعنی آنچه که هویت اسلامی و ایرانی ما را نگه می‌دارد بیشتر حمایت کند.»

می‌بینیم که اصولاً بحث‌هایی که آقای روحانی در میان آورد بسیار کلی‌ست و مثل همین فرازی که خواندید اثبات‌کننده حقیقتی و در همان حال نفی‌کننده همان حقیقت است. آقای روحانی تلاش می‌کند با لحنی مهربان و پدرانه، بر سیاق یکی به نعل و یکی به میخ زدن، توقعات و انتظارات دولت از هنرمندان را بیان کند. در دست راستش حبه قندی است و در دست چپ شلاقی. اگر به خواست او تن بدهی، از قند نصیب می‌بری. اگر تن ندهی، شلاق آماده است. بیانگر این معنا: من با شما مهربانم، تا وقتی که پایتان را از گلیم بیرون نگذارید. حد و حدود این گلیم را هم مشخص می‌کنیم که یعنی آیین‌نامه سانسور آثار هنری و ادبی را منتشر می‌کنیم و در اختیار همگان قرار می‌دهیم که تکلیف‌شان را بدانند.

ساندور فرنچی، روانکاو مجارستانی در اینگونه موارد از درون‌فکنی سخن می‌گوید. بنا به تعریفی که او از «درون‌فکنی» به دست می‌دهد انسان فقط می‌تواند خودش را دوست داشته باشد. پس آنچه را که دوست می‌دارد، درونی می‌کند. مشکل اینجاست که گاهی انسان چیزی را دوست ندارد، اما به او تلقین می‌کنند که می‌بایست آنچه را که دوست ندارد، دوست داشته باشد. پس خودش را فریب می‌دهد و انتظارات و خواسته‌های دیگران را انتظارات و خواسته‌های خودش می‌پندارد.

در این میان هنر روحانی، به عنوان رییس جمهور ایران این است که در دعوای بین مجلس و دولتش، با هنرمندان به گونه‌ای صحبت می‌کند که آنها از میان سخنان او آنچه را بشنوند که دوست می‌دارند و آنچه را که دوست نمی‌دارند نشنیده بگیرند و در همان حال کسانی هم هستند که آنچه را که هنرمندان نمی‌پسندند (مثل ضرورت سانسور) به خوبی می‌شنوند. چنین است که در متن خطابه‌ای که بیشتر به موعظه و نصیحت می‌ماند، وعده احیای ارکستر سمفونی تهران، آن هم در حد یکی دو دقیقه از یک خطابه طولانی مثل انفجار پشت صحنه معراجی‌ها در فضای رسانه‌ای ما طنین‌انداز می‌شود: ما ارکستر سمفونی را احیا می‌کنیم. از کارت زرد هم نمی‌ترسیم.

باید گفت که رییس جمهوری اسلامی در بسیج کردن گروهی از هنرمندان تا حدی موفق بوده است. از اسماعیل خلج و محمد رضا شریفی‌نیا نمی‌توان انتظار زیادی داشت. اما هرچه باشد محمود دولت‌آبادی هم در تالار وحدت پای وعظ روحانی نشسته بود. با این‌حال از اعضای کانون نویسندگان ایران و از نویسندگانی که آثارشان در محاق قرار گرفته است، ظاهراً فقط آقای دولت‌آبادی حضور داشت.

پرسش این است که آیا حضور در تالار وحدت الزاماً به معنای درونی کردن خواسته‌ها و توقعات دولت است؟ گمان نمی‌کنم.

آقای روحانی در شامگاه ۱۸ دی ماه در تالار وحدت سخنرانی کرد. فردای آن روز آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران در سخنانی گفت دشمنی آمریکا در مذاکرات روشن شده است.

علی جنتی، وزیر ارشاد هم ۱۷ دی‌ماه مورد استیضاح محترمانه مجلس قرار گرفت. پیام استیضاح این بود: فروبستگی یا گشایش فضای فرهنگی در ایران در گروی مذاکرات است.

در این کشاکش، اهمیت حسن روحانی این است که با حضور در تالار وحدت، رهبری و هدایت ارکستری را به دست گرفت که در آن هر کس ساز خود را می‌زند.

در همین زمینه:

سخنرانی حسن روحانی در جمع هنرمندان در تالار وحدت