PAYYAZ02

فرشته مولوی

مهم‌ترین چالش‌ها در عرصه‌ نقد ادبی

نظام دموکراتیک برای ارزشیابی کارِ نویسنده تدبیرهایی دارد. از میان این تدبیرها نقد و بررسی پرکاربردترین هستند. زمانی نقد ادبی بیشتر نبردی فکری میان نویسندگان در عرصه‌ی رسانه‌های چاپی بود؛ سپس به رشته‌ای دانشگاهی بدل شد و راه را بر پدید آمدن تئوری‌های ادبی گوناگون و پیاده کردن آن‌ها روی کارِ ادبی گشود. امروزه هم نقد ادبی بیشتر در گستره‌ی تنگ و خاص دانشگاهی در میان استادان و منتقدانی که برای همتایان خود می‌نویسند، رایج است. بازار کتاب از کار همه، از جمله منتقدان و تئوری‌پردازان ادبی، به سود خود بهره می‌گیرد؛ اما این گروه نه در اندیشه‌ی بازارند و نه در فکر خواننده‌ی عام. منتقد دانشگاهی بنا به سرشت کارِ دانشگاهی و مصلحتِ حرفه‌ای خود چندان میلی به کار نویسنده‌‌ی زنده و گمنام یا کم‌نام ندارد و بیشتر به سراغ نویسنده‌ی مرده سرشناس می‌رود. نظام بازار چون کتاب را کالا می‌بیند، به راه دیگری می‌رود.
در جامعه‌ی استبدادزده گرته‌برداری از چاره‌جویی‌های نظام دموکراتیک، چه برای بهبود حال و روز نویسنده و چه برای پیشبرد کتاب، همیشه جواب نمی‌دهد و بسیاری از این تدبیرها – از جایزه و یارانه و وام بی‌برگشت گرفته تا فرصت‌های دیده شدن و خوانده شدن کتاب – به مضحکه‌ای بیهوده بدل می‌شوند.

صفحه بعد:

غیاب منتقد