مسائل جامعه ایران یکی دو تا نیستند و به زندان و سانسور و سرکوب و فساد دولتی محدود نمی‌شوند. یکی از آنها حرکت، حرکت از این نقطه به آن نقطه شهر، از ده به شهر و از این شهر به آن شهر است.

اتوبوس های تهران

 در کنار ایمن نبودن جاده‌ها و خودروهای مسافربری، مدیریت نادرست پلیس راهور، مسائل فرهنگی مربوط به عبور و مرور، مشکلات ناشی از رفتار بد بعضی از رانندگان و نبود قوانین حمایتی و نظارتی بر حقوق مسافران، مشکل مسافرت‌های شهری و بین شهری را افزایش داده  است. در این زمینه پای صحبت مردم نشسته‌ایم:

برای وقت و عمر مردم ارزش قائل نیستند

یکی از ساکنان شهر اهواز می‌گوید: «من بعد از جنگ برای یک پروژه عمرانی راهی اهواز شدم و ماندگار شدم. شاید برای همین است که مثل بقیه مسافرها نمی‌توانم آرام باشم. اتوبوس سر ساعت حرکت نمی‌کند. روی بلیت نوشته‌اند ساعت حرکت ۱۷ ولی راننده تا جایی که بتواند تاخیر می‌کند. یک فیلم می‌گذارند تا سر مسافران گرم شود. اکثر مواقع با نیم ساعت، ۴۵ دقیقه تاخیر حرکت می‌کنند. جاهای دیگر هم نگه می‌دارند؛ خروجی ترمینال که بسیار خطرناک هم هست و میدان‌های سر راه. روی هم بیشتر از یک ساعت تاخیر می‌شود. مردم بومی اعتراض نمی‌کنند. آدم‌های صبور و خونگرمی هستند. مسافت زیاد است و یک ساعت تاخیر به چشم‌شان نمی‌آید. تعاونی‌ها سوء استفاده می‌کند از صبر مردم. برای وقت و عمر مردم ارزش قائل نیستند.»

مسافر بین شهری: «راننده اتوبوس‌ها که هربار مسافر می‌زنند، نزدیک به ۳۰۰ یا ۴۰۰ هزار تومان کاسب هستند، حاضر نیستند برای امنیت مسافر پول خرج کنند.»

او ادامه می‌دهد: «در این ماشین دو ردیف از صندلی‌ها ‌دسته ندارد. خراب شده. از تهران تا اهواز مسافر جایی را ندارد تا آرنجش را بگذارد. مسافر ممکن است خوابش ببرد و از صندلی بیرون بیافتد. چون نظارت نیست به حق و حقوق مردم اهمیت نمی‌دهند. گاهی اوقات آبی که داخل آب سردکن می‌ریزند مانده است و مزه بدی می‌دهد. بهداشتی نیست.»

تبدیل اتوبوس بین شهری به اتوبوس شرکت واحد

یک از اهالی بروجرد که پاکت بزرگی پر از تخمه در دست دارد می‌گوید: «روزهایی که مسافر باشد زود راه می‌افتد، ولی اگر روز غیر تعطیلی باشد و مسافر نباشد، مثل خط واحد که ایستگاه به ایستگاه نگه می‌دارد تا همه صندلی‌ها ‌را پر نکند، دست بردار نیست.»

او ادامه می‌دهد: «اینقدر اتوبوس را دور ترمینال می‌چرخانند تا مردم شروع می‌کنند از عقب اتوبوس فحش دادن به راننده. حساب کنی به ضرر خودشان است. پلیس جلوی ماشین را می‌گیرد؛ یا مجبورند صدهزار تومان جریمه بدهند یا ۵۰ تومان رشوه بدهند به افسر. دو تا مسافر کمتر بزن، جریمه نشو. وضع جوری است که همه برای پول حرص می‌زنند.»

سر گردنه است دیگر

اهل اراک است. می‌گوید: «قدیم، جماعتی که کارشان دزدی از کاوران‌ها بود، سر گردنه‌ها کمین می‌کردند. اینکه می‌گویند مگر اینجا سر گردنه است یعنی غیر مستقیم به طرف می‌گویند داری دزدی می‌کنی.»

او ادامه می‌دهد: «سیستم ما از هر لحاظ مشکل دارد. از تهران تا اراک که ۲۵۰ کیلومتر است، هشت هزار و ۵۰۰ تومان کرایه می‌گیرند؛ از ترمینال اراک تا داخل شهر که پنج دقیقه راه است چهار هزار تومان دربستی می‌برند. ماشین خطی دارد، اما فقط دربستی می‌برند.

پلیس قانون گذاشته است که مسافر اتوبوس هم باید کمربند ایمنی ببندد. کار خوبی است به هر حال ایمنی را زیاد می‌کند. طول می‌کشد تا مردم عادت کنند ولی خوب است. بعضی از اتوبوس‌ها دارند، آنهایی که ندارند به جای اینکه ماشین را ببرند تعمیرگاه و نصب کنند، هر حقه‌ای که بلد بوده‌اند را زده‌اند. این کمربند ایمنی که اینجاست از جنس کیف مدرسه است. سرش هم به جای اتصال آهنی، یک گیره پلاستیکی گذاشته‌اند. فرمالیته است برای اینکه پلیس جریمه نکند. راننده اتوبوس‌ها که هربار مسافر می‌زنند، نزدیک به ۳۰۰ یا ۴۰۰ هزار تومان کاسب هستند، حاضر نیستند برای امنیت مسافر پول خرج کنند.»

او ادامه می‌دهد: «از همه چیز دزدی می‌کنند. قبلاً روی بلیت نوشته شده بود که ۶۵۰ تومان برای پذیرایی است. هزینه را از مسافر می‌گیرند اما بیسکویت‌های مانده، تاریخ مصرف گذشته و خشک که خداوکیلی صد تومان هم پولش نیست به مسافر می‌دهند.

کارمند زن: «در تاکسی مدام باید خودمان را جمع کنیم. بعضی از آقایان داخل تاکسی را با کاناپه اشتباه می‌گیرند و لم می‌دهند.»

بعضی از راننده‌ها همین را هم نمی‌دهند و جلوی چشم مسافر بسته‌های پذیرایی را می‌گذارند داخل قسمت بار. خانه می‌برند یا می‌برند و می‌فروشند؛ من نمی‌دانم. اینها همه ظلم به مسافر است. مردم جایی را ندارند که اعتراض کنند. سرویس قبلی که سوار شده بودم با راننده جر و بحث‌ام شد. راننده زور می‌گفت. رفتم پیش پلیس ترمینال گفتم آقا بیا من شکایت دارم. به من می‌گه: “حوصله داری مرد حسابی! مردم چاقوکشی می‌کنند خودشان حل می‌کنند، تو برای داد و بیداد راننده آمده‌ای شکایت؟”… نیامدند رسیدگی کنند. راننده اتوبوس‌ها این را می‌دانند و برای مردم و مسافران گردن کلفتی می‌کنند.»

خدمات نامناسب

یکی از اهالی روستاهای اطراف مشهد می‌گوید: «وقتی ۴۴ نفر یکجا می‌نشینند هرکسی یک جوری است. یکی سرمایی است، یکی گرمایی است. یک‌سری می‌گویند بخاری را روشن کن، یک‌سری می‌گویند گرم است، خاموش کن. زحمتی برای راننده ندارد. چندتا دکمه است جلوی راننده که همه چیز را خاموش و روشن می‌کند. یاد گرفته‌اند می‌گویند بخاری زیر ماشین است و در حال حرکت نمی‌شود خاموش و روشن کرد. آفتاب می‌زند، بخاری هم هست، مسافرها عرق می‌کنند؛ وقتی پیاده می‌شوند سرما می‌زند و همه مریض می‌شوند.

یکبار به یکی از راننده‌ها ‌گفتم شما چرا ملاحظه مسافر را نمی‌کنید؟ دوبار خاموش و روشن کردن بخاری که صدمه به ماشین نمی‌زند. گفت بحث خراب شدن ماشین نیست، اگه به مسافرها رو بدهیم پررو می‌شوند و هربار یک دستوری می‌دهند.

قسمت نشده برویم خارج. می‌گویند آنجا خیلی به مسافر اهمیت می‌دهند. نه اینکه فقط مسافر باشد؛ پلیس‌اش، اداره‌اش، مدرسه‌اش، همه جا احترام می‌گذارند به مردم. باید بازرسی باشد و سرکشی کنند که نیست. مردم به امان خدا رها شده‌اند.»

وضع تاکسی‌ها بدتر از اتوبوس‌ها است

خانمی ۴۱ ساله که برای رفت و آمد به محل کار خود مجبور است به صورت روزانه از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کند می‌گوید: «من از اتوبوس استفاده می‌کنم. دلیلی اصلی که خوب بحث هزینه‌ها است که اکثر مردم سعی می‌کنند هزینه‌ها را پایین بیاورند. از نظر مسائل دیگر هم اتوبوس بهتر از تاکسی است. بعد از کار، خسته و کوفته، دیگر تحمل اذیت و مزاحمت را ندارم. توی اتوبوس راحت می‌نشینم و جلوی خانه پیاده می‌شوم. بعضی وقت‌ها که عجله دارم یا اتوبوس را از دست می‌دهم سوار تاکسی می‌شوم. وضع تاکسی‌ها بدتر از اتوبوس‌ها است. صندلی اتوبوس بزرگ است ولی در تاکسی مدام باید خودمان را جمع کنیم. بعضی از آقایان داخل تاکسی را با کاناپه اشتباه می‌گیرند و لم می‌دهند. درست است که با اتوبوس بیشتر طول می‌کشد، اما از جنبه‌های دیگر بهتر است.»

یک محصل دبیرستانی هم می‌گوید: «بعضی راننده تاکسی‌ها‌ دنبال گوش مفت هستند. مغز آدم را می‌خورند. هی می‌گویند زمان قدیم اینجوری بود، اینطوری بود. هزاربار این حرف‌ها را می‌زنند. برای اینکه مجبور نشوم حرف بزنم با هدست موزیک گوش می‌کنم. بعضی وقت‌ها می‌زنند روی پای آدم و گیر می‌دهند به موزیک گوش دادن. یکی نیست بگه آقا به تو چه ربطی داره آخه دخالت می‌کنی.»

کارگری ۳۲ ساله که به دلیل بدمسیر بودن محل کارش نمی‌تواند همه مسیر را با مترو و اتوبوس طی کند، می‌گوید: «بی انصافی می‌کنند. حلال و حرام سرشان نمی‌شود. صبح که می‌روی ۷۰۰ تومان می‌گیرند، شب که بر می‌گردی هزار تومان. بعضی راننده‌ها می‌گویند دو مسیر است و اضافه می‌گیرند. به جایی نمی‌شود اعتراض کرد. نمی‌شود به پلیس شکایت کرد. هزار تومانی را که می‌دهی بقیه پول را نمی‌دهند. گاز می‌دهند و می‌روند.»

یک آقای ۵۲ ساله می‌گوید: «بدترین کار بعضی از این راننده تاکسی‌ها این است که وقتی زن تنها گیر می‌آورند جلوی زبان‌شان را نمی‌گیرند. بدترین حرف‌ها را می‌زنند. به خاطر صد تومان اختلاف کرایه جلوی مردم داد می‌زند و خیلی معذرت می‌خواهم فحش می‌دهند.

راننده تاکسی: «هیچ کاری به اندازه مسافرکشی دنگ و فنگ ندارد. استخوان آدم پشت فرمان آب می‌شود. صبح تا شب کثافت این هوا را بده داخل ریه‌ات، ترافیک و هزار مصیبت دیگر. مردم توقع دارند وقتی دلار گران می‌شود پنیر گران بشود ولی قیمت لاستیک و لوازم یدکی تکان نخورد.»

زمان قدیم هر کسی از این حرف‌ها می‌زد جوان‌‌ها می‌رفتند جلو، مردم اعتراض می‌کردند. الان جوان‌ها به جای اینکه جلو بروند، نگاه می‌کنند و می‌خندند. توی خیابان جلوی هزار نفر آدم بدترین فحش‌های ناموسی را به خاطر صد تومان به یک زن به یک دختر می‌زنند. دولت چرا هیچ کاری نمی‌کند؟ هر کس از راه می‌رسد بدون تحقیق و بررسی به او مجوز تاکسی می‌دهند. چشم زن و بچه مردم با این فحش‌ها پر از اشک می‌شود. سرشان را می‌اندازند پایین و فرار می‌کنند. اینها پایش بیافتد به خاطر صد تومان روی زن و دختر دست بلند می‌کنند. به راننده می‌گویم دهانت را ببند، چرا به ناموس مردم توهین می‌کنی؟ مرا هل داد وسط خیابان. پلاک ماشین را به پلیس دادم، گفتند به تاکسی‌رانی مربوط است. به تاکسی‌رانی زنگ زدم، گفتند باید خود شاکی بیاید و شما نمی‌توانید. کسی رسیدگی نمی‌کند.»

یک فروشنده لوازم ساختمانی می‌گوید: «راننده تاکسی‌ها زیاده‌خواه هستند. سیری‌ناپذیرند. به بهانه اینکه شغل‌شان سخت است سر مردم را با پنبه می‌برند. من همیشه گفته‌ام اگر روزی جمهوری اسلامی توانست حریف این راننده تاکسی‌ها شود من قبول می‌کنم که انرژی هسته‌ای درست کند. کوچکترین جنسی در کشور گران شود، کرایه تاکسی هم اضافه می‌شود. قبل از عید و اول تابستان خود راننده‌ها‌ کرایه را بالا می‌برند. سه ماه بعد شورای شهر مجبور می‌شود افزایش کرایه را قبول کند.»

یک راننده تاکسی که بیشتر از ۱۵ سال است در این شغل فعالیت دارد درباره وضعیت سیستم حمل و نقل و رفتار همکاران خود می‌گوید: «در همه شغلی بالاخره خوب و بد پیدا می‌شود. مشکلات این شغل را هم در نظر بگیرید. بعضی از مسافرها اذیت می‌کنند. دولت از راننده‌ها حمایت نمی‌کند. اگر کرایه پایین باشد راننده نمی‌تواند ماشین را تعمیر کند. نمی‌تواند لاستیک نو بیاندازد زیر ماشین. جان هرکس برایش عزیز است. وقتی راننده نتواند خرج ماشین را در بیاورد جان مسافرش هم در خطر است. هیچ کاری به اندازه مسافرکشی دنگ و فنگ ندارد. استخوان آدم پشت فرمان آب می‌شود. صبح تا شب کثافت این هوا را بده داخل ریه‌ات، ترافیک و هزار مصیبت دیگر. مردم توقع دارند وقتی دلار گران می‌شود پنیر گران بشود ولی قیمت لاستیک و لوازم یدکی تکان نخورد. زن و بچه‌مان را فقط شب به شب موقع خواب می‌بینیم. قانون اگر قانون باشد باید جلوی مسافرکش شخصی را بگیرد. چرا نمی‌گیرد؟ همسایه‌ها سر خط گیر می‌دهند که چرا اینجا پارک می‌کنید. چکار کنیم؟ از وقتی یادمان است ایستگاه همینجا بوده. این وظیفه شهرداری است که برای تاکسی‌ها ایستگاه درست کند. تقصیر ما نیست.»