سوزان رايس، مشاور امنيت ملی آمريکا روز چهارشنبه٬ ۱۳ آذرماه (چهارم دسامبر) در واشنگتن گفت آمريکا همچنان از حقوق اساسی همه ايرانيان دفاع خواهد کرد و تحريمهای آمريکا عليه ناقضان حقوق بشر در ايران ادامه خواهد داشت.
بهگزارش رويترز، رايس که در يک گردهمايی حقوق بشری صحبت میکرد گفت آمريکا دفاع از حقوق بشر و حق دستيابی همگانی به اينترنت و رسانههای اجتماعی در ايران را همزمان با پيگيری مذاکرات هستهای و بهبود روابط با اين کشور را ادامه میدهد.
وی تأکيد کرد که آمريکا پيشرفت در وضعيت حقوق بشر در ايران را پیگيری میکند.
مشاور امنيت ملی آمريکا ضمن بيان اينکه ايالات متحده بر ضرورت وجود آزادی بيان در ايران پافشاری میکند، از جمهوری اسلامی ايران خواست تا به احمد شهيد٬ گزارشگر ويژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ايران اجازه دهد تا به ايران سفر کند.
استعمار اول است بعد استبداد یا بر عکس ، یا هر دو با هم هستند
همه دعواها و اختلاف نظرها ریشه در این الویت گذاری دارد
هنوز هیچ یک از احزاب و شخصیت های سیاسی و نظریه پردازان ایرانی (که معمولا بدون توپ و فارغ از واقعیت ها اجتماعی کشور و جهان بازی میکنند تا ضمن بازی با آتش نسوزند و از گرما و حس دلنشین بازی با آتش سود ببرند ) در نگرش سابق پیشا مدرنی و پیشا گلوبالیزاسیون و پیشا اینترنت و مهاجرت و ماهواره در جا میزنند، نسبت به موضوع فوق تغییری نداده اند در حالیکه اکثریت قریب به اتفاق جهانیان نظرات فوق را کاملا اصلاح کرده اند .
اندیشه مارکسیستی لنینیستی روسی استعمار را اول میداند و امپریالیسم را شیطان مجسم و بقیه را جملگی حاصل ان . تقریبا همه کشورهایی که با این اندیشه حکومت تشکیل دادند الان کاملا بر عکس ان با امپریالیست ها! رابطه خوبی دارند و از سرمایه آنها در رشد کشور خویش استفاده مبرند اگر چه کما بیش همان استبداد ما رکسیستی لنینیستی را داخل کشور شان ا عما ل میکنند . دو کشوری که این کار را نکرده اند ( کوبا و کره شمالی ) در فقر و استبداد رکورد زده اند
کسانی در ایران بودند و هستند که استبداد داخلی را زمینه ساز استعمار خارجی میدانستند و به همین دلیل انقلاب مشروطیت بر افراشتند ولی روسیه آنرا به توپ بست و انگلیس آنرا در دست انداز انداخت پس از شکست مشروطه جنبش ملی کردن نفت علیه استعما را نگلیس و شوروی ( نفت شمال ) بر پا کردند که استبداد داخلی (شاه ) با حمایت امریکا و انگلیس و شوروی آنرا سرکوب کرد . پس از آنکه در جنبش ملی کردن نفت شکست خوردند انقلاب ٥٧ را تهیه دیدند و حتا با امریکا و انگلیس هم مذاکره کردند تا اینکه انقلاب را بدون خونریزی های زیاد و سریعا به پیروزی برسانند . اما عوامل آشکار و پنهان و فریب خوردگان داخلی ( از مبارزین گروه قبلی و همین گروه ) بازیچه و یا کارگردان صحنه هایی شدند که به کودتا علیه آرمانهای انقلاب های پیشین بیشتر شبیه بود تا فعالیت سیاسی علیه استبداد یا استعمار !
اعمالی مثل شورش و درگیری علیه دولت نوپای انقلاب در میان خلق ها ! و بعد ان عملکرد خیانت آمیز اشغال سفارت امریکا که در جهان بی نظیر است از نظر حماقت و توهمات پشت ان
البته نیروهای ارتجاعی سیاسی و مذهبی در همه این دورانها نقش خود را بازی کرده و میکنند اما عملکرد این نیرو ها بدون ان توهم و اعما ل
خطا کا رانه مبارزین نمیتواند کار ساز باشد
دوران جدیدی که من مایلم آنرا دوران پسا ژنو بنامم آغاز شده که حاصل ان بروز نگرش جدیدی است که حیات خود را در بازبینی نوستالژیک شکست های گذشته جستجو میکند . جریاناتی دنبال انند که هر دو عا مل استبداد و استعمار را با هم مقصر گذشته دردناک جنبش ها بدانند و بر اساس ان عملکرد خود را تنظیم کنند اما خیل عظیم باورمندان سابق به مارکسیسم لنینیسم در میان این گروه و عملکردهای فرافکنانه و لوده بازیهای سیاسی و شیوه های هتاکانه استالینیستی و ترور شخصیت و سانسور اخبار و اطلاعات منفی در مورد روسیه و کوبا و ونزوئلا و حذف تحلیل کنندگان و تحلیل هایی که منتقد گروه اول و متحدان آنها هستند و دستکاری اخبار، این جریان را در آغاز با شکست سنگینی روبرو کرده و به حاشیه های انحرافی میکشا ند
روزمرگی سیاسی ، تکرار شعار های خلقی ، قو می و حقوق بشر گرایانه اما به شکلی کاملا ابزاری و مخالفت با همه چیز و همه کس ، گیر کردن و گیر دادن های بیهوده به گذشته و درجا زدن در تاریخ برای امتیاز گیری سیاسی این جریان را کاملا زمینگیر کرده
وجه مثبت دوران پسا ژنو اما در جبهه حکومتی به پیشرفت های مهمی نا یل آمده و آینده درخشان تری دارد . تغییراتی که از این دریچه به شکلی ناگزیر و بر اساس الزامات بازیهای جهانی قدرت در حال شکل گیری است به صورت عا مل اصلی گزار در آمده و در حال تغییر نگاه از استبداد داخلی و استعمار خارجی به سوی منفعت گرایی سیاسی و تطابق گرایی و همرنگ شدن با برندگان است
بازیگر نقش اول در دوران پساژنو مثل چین تنگ شیائو پینگ و روسیه یلتسین – پوتینی دولتمردان هستند نه مبارزین انقلابی شکست خورده و نه ایده الیست های متوهم . مردانی که در کوره مبارزات و تخاصم ها نیش خود از دست داد ند و سپر انداخته و شمشیر نهاده عقل خود به کار گرفتند برای معیشت
**
صدای پای خرد ورزی می اید
در غرب و شرق خبری نیست
khoda pedarat ra biamorzad / 05 December 2013
Trackbacks