با توجه به حجم اخبار رسانههای داخلی و خارجی از مذاکرات هستهای ایران و کشورهای ۵+۱ در ژنو، میتوان ادعا کرد بیشتر مردم ایران از دستیابی به توافق اولیه در زمینه پرونده هستهای مطلع هستند.
حال که بزرگترین مشکل از پیش روی دولت حسن روحانی برداشته شده است مردم ایران از او چه انتظاراتی دارند؟ اولویتهای کاری دولت از نظر مردم چیست؟ چه اثراتی از این توافق بر روی زندگی و آینده خود متصور هستند و چه دغدغههایی ذهن آنها را مشغول کرده است؟
این اپیزود تمام شد
یک کارگردان جوان میگوید: «زیاد اطلاعات سیاسی ندارم. جسته و گریخته خبرها را دنبال میکنم.
«مذاکرات هستهای مثل سریال است. قصه هستهای دیگر جذابیت ندارد و مردم بیشتر دوست دارند بدانند آخر سریال چطور تمام میشود.»
هفته پیش در کافی شاپ با دوستان دور هم نشسته بودیم. صحبت درباره تفاوت فیلم و سریال بود. بحث زیباییشناسی بود، یک نفر گفت در سریالها این صحنههای پرکننده هستند که اجازه نمیدهد سریال با فیلم رقابت کند. کارگردان یک سریال به ازای هر ثانیه از تصویر قرارداد دارد. وقتی شما در تلویزیون یک سریال را نگاه میکنید اگر از قسمتی خوشتان نیاید، نمیتوانید آنرا جلو بزنید. در بعضی قسمتها کارگردان سریال هیچ اطلاعاتی از اصل داستان به شما نمیدهد.
مذاکرات هستهای مثل سریال است. با این توافق یک ایپزود دیگر تمام شده و باید شش ماه منتظر باشیم تا اپیزود بعدی شروع شود. به نظرم خود قصه هستهای دیگر جذابیت ندارد و مردم بیشتر دوست دارند بدانند آخر سریال چطور تمام میشود.»
پولهای ایران را دارند پس میدهند
جوان ۲۵ سالهای که کمک راننده است میگوید:«الحمدالله تمام شد. دولت همه سختیها را انداخت گردن مردم. هر کس زورش رسید سختیها را انداخت گردن بقیه. دولت ۱۰ تومان گران میکرد و کاسب مغازه ۱۰۰ تومان. بلکه تمام شود.
صاحب ماشین به خاطر اینکه لاستیک گران شده بود حقوق مرا ۳ ماه عقب انداخت. میگفت لاستیک واجبتر است. شانسی که آوردم، من مجردم.
«دولت همه سختیها را انداخت گردن مردم. از موقعی که خبر دادند، مادرم خرید نمیکند؛ میگوید جنسها ارزان میشود.»
کسی را میشناسم که ۲۰ سالگی زن گرفته و یک بچههم دارد. خدا را شکر قیمت دلار آمده پایین و پولهای ایران را دارند پس میدهند. پول ما از ارزش افتاده بود. از موقعی که خبر دادند، مادرم خرید نمیکند؛ میگوید جنسها ارزان میشود.»
ما خواب بودیم انگار
یک مهندس صنایع ۵۱ ساله میگوید: «مثل وقتی است که یک مسابقه فوتبال جنجالی − مثل دربی یا تیم ملی− تمام میشود. نصف روز از این طرف کری میخوانند و نصف روز از آن طرف توی خیابان بوق میزنند. سر و صداها که میافتد همچین یکی یکی میروند داخل لاک خودشان. یکی قرض دارد، یکی زن و بچهاش مریض است، یکی دنبال کار میگردد. چند وقت دیگر سرد میشه همه چیز! همه از تک و تاب میافتند و میبینند ای دل غافل، زندگی هنوز سر جاشه و ما خواب بودیم انگار. بعد از مسابقه از جلوی آزادی رد شدهاید؟
شبهایی که استقلال و پرسپولیس در ورزشگاه آزادی میبازد این جوانها مثل کاروانِ شام غریبان بر میگردند. بعضیها فکر میکنند به خاطر خستگی است. بوق زدن، داد زدن، تشویق کردن، زیر آفتاب بودن؛ خسته کننده است ولی به خاطر این نیست! فوتبال که تمام شده اینها یاد بدبختیهای زندگی افتادند. مردم هم همینطوری هستند.
«مثل وقتی است که یک مسابقه فوتبال جنجالی تمام میشود. نصف روز از این طرف کری میخوانند و نصف روز از آن طرف توی خیابان بوق میزنند. سر و صداها که میافتد یکی یکی میروند داخل لاک خودشان.»
اخبار مذاکرات هستهای را که توی تلویزیون نگاه میکردند انگار دارند جومونگ نگاه میکنند. کارگر شرکت ما موقع کار چرت میزد، بهش میگویم فلانی از نظر من مسئلهای نیست ولی میروند، میفروشنت؛ به مشکل بر میخوری. به من میگه: “دیشب دیر خوابیدم، صبح هم زود بلند شدم ببینم مذاکرات چی میشه! ” کل دریافتی این آدم ۵۱۳ هزار تومان است؛ الان امید داره بعد از این مذاکرات ارزانی بشه. فقط امید داره، همین.
اینها بیسواد هستن، تقصیری ندارند اما کسانی که اسم خودشان را گذاشتهاند فعال سیاسی چرا؟ اطلاع دقیق از ماجرا ندارند و برنامه هم ندارند. اگر مذاکرات شکست میخورد هیچ برنامهای نداشتند و حالا که توافق شده است هم برنامه ندارند. به این آدمها باید گفت این مسابقه فوتبال تمام شده و هنوز ما داخل ایران زندگی میکنیم و نظام هم سر جای خودش است. کار سیاسی برنامه میخواهد.»
روحانی تا حالا کاری نکرده
یک خانم خانهدار میگوید: «می گفتند گرانی به خاطر هستهای است حالا هستهای تمام شد. تو را به خدا دولت یک فکری به حال مردم بکند. با این گرانیها اصلاً نمیرسانیم که به ته برج برسیم. دو هفته اول حقوقمان تمام میشود. مردها توقع دارند که زن با حقوقی که میگیرند خرجی را به آخر برج برساند ولی نمیشود.
روحانی تا حالا کاری نکرده والله! میگفتند این بهتر است ما هم رای دادیم. قیمتها فرقی نکرده. به خدا قسم یک جفت گوشواره و یک النگو برایم مانده بود. فروختم و گذاشتم بانک که سودش را بگذارم روی خرجی. چهار ماه نشده اصلش هم خرج شد.
«می گفتند گرانی به خاطر هستهای است اما حالا که هستهای تمام شد تو را به خدا دولت یک فکری به حال مردم بکند.»
صاحبخانهها برای خودشان پادشاهی میکنند. هی تلویزیون میگوید کرایه خانه اینقدر درصد شده، کم شده؛ ولی کو؟»
طبیعتاً وضعیت بهتر میشود
یک دانشجوی ۲۱ ساله دید مثبتی نسبت به آینده دارد و میگوید: «با توافقی که امضا شد طبیعتاً وضعیت ایران بهتر میشود. در متن بیانیه آمده است که تحریم جدیدی علیه ایران تصویب نشود و چندتا از تحریمها برداشته شود. به قول آقای روحانی ساختمان تحریمها ترک خورد. جلوی همه بخشها را گرفته بودند و هر راهی برای دور زدن تحریمها استفاده میشد آنرا شناسایی میکردند و راه را میبستند.»
این دانشجو ادامه میدهد: «در همه زمینهها اثر خودش را میگذارد. با گران شدن دلار تعداد دانشجویانی که قصد ادامه تحصیل در خارج داشتند کاهش پیدا کرد. مسیر انتقال علم به داخل کشور دچار ضعف شد. حالا که قیمت دلار دارد افت میکند تعداد بیشتری دانشجو میتوانند به دانشگاههای خارج ایران بروند.»
این توافق کمک میکند که فضای سیاسی کشور باز شود
صاحب یک مبل فروشی که عضو یکی از گروههای اصلاحطلب است میگوید: « همه مردم ایران اخبار مذاکرات ژنو را پیگیری میکردند. بر خلاف دوره احمدینژاد که با هر دور مذاکره قیمت دلار و سکه بالا میرفت و مشکل تازهای برای مردم ایران درست میشد، در دوره آقای روحانی در هر دور مذاکره قیمت طلا و سکه پایین میآید و مردم واقعاً از روز اولی که مذاکرات توسط دولت تدبیر و امید به دست گرفته شد با یک امیدواری خاصی اخبار را پیگیری میکردند.
«بر خلاف دوره احمدینژاد که با هر دور مذاکره قیمت دلار و سکه بالا میرفت و مشکل تازهای برای مردم ایران درست میشد، در دوره آقای روحانی در هر دور مذاکره قیمت طلا و سکه پایین میآید.»
آقای روحانی ظرف کمتر از ۱۰۰ روز به وعده خود عمل کرد و اوضاع کشور را ساماندهی کرد. مسائل و مشکلات مالی هم انشاءالله به زودی حل میشود. وقتی سرمایهگذاران احساس آرامش کنند میزان تولید زیاد میشود. انتظار میرود مردمی که در دوران احمدی نژاد آن همه فشار تحمل کردند در دوره آقای روحانی کمی صبر و تحمل داشته باشند. این توافق کمک میکند فضای سیاسی کشور باز شود. مهم همین است. تا زمانی که اصلاح طلبان شرایط کار سیاسی داشته باشند اوضاع مردم بهتر خواهد شد.»
هیچ کس ما بازنشستهها را نمیبیند
یک بازنشسته ۵۵ ساله میگوید: «نمیدانم چطوری است تغییرات که میشود هیچ فایدهای برای ما ندارد. برای بعضیها خوب و بد میشود ولی برای ما بازنشستهها فقط بد میشود. هیچ کس ما بازنشستهها را نمیبیند. سیاسی کاری چقدر؟ همش سیاست؟ پس زندگی چی؟ مردم چی؟ به دولت بگویید حالا که خرش از پل گذشته به یارانهها کاری نداشته باشد. بروند دنبال بینالمللیِ خودشان بگذارند دل ما به این ۴۵ هزار تومان خوش باشد. ما که نگفته بودیم بروند دنبال اتم، خودشان بریدند و دوختند.
اول گفتند یارانه بد است، میخواهیم قطع کنیم؛ حالا میگویند به جای پول کوپن بدهیم. از جان ما دیگر چه میخواهند آخه؟ از زمانی که انقلاب شد ما توی صف بودیم. کوپن دیگر چرا؟ مملکتهای دیگر کامپیوتری میشود ما عقبگرد میکنیم.
« ما که نگفته بودیم بروند دنبال اتم، خودشان بریدند و دوختند. اول گفتند یارانه بد است، میخواهیم قطع کنیم؛ حالا میگویند به جای پول کوپن بدهیم. از جان ما دیگر چه میخواهند؟»
تو را به خدا بگذارید ما این آخر عمری توی خانه خودمان بمیریم. میخواهند ما بازنشستهها را از این سر شهر به آن سر شهر دنبال جنس کوپنی بدوانند تا آخرش توی دود و سرطان، سکته کنیم. خسته شدیم از این زندگی. امروز پنیر میخری فردا لوبیا نداری؛ فردایش این را میخری، آن را نداری. این قبض را میدهی آن یکی میآید. این را درست کنند.»
هشت سال برای هیچ
مردی ۴۲ ساله که از راه تدریس خوشنویسی امرار معاش میکند درباره نتایج به دست آمده در مذاکرات هستهای میگوید: «خوب آدمها معمولاً به این شکل است که نتیجه کارهایی که میکنند را میبینند. وقتی کاری را انجام میدهیم در آخر کار از روی دستاوردی که به دست میآید میتوانیم قضاوت کنیم که ارزش داشته است یا نه. مردم ایران هشت سال سختی کشیدند تا طرحهای اتمی اجرا شود. اگر این هشت سال نتیجهای در بر داشت دلم نمیسوخت.
فکر میکنم پول چیزهایی که ساختهاند خیلی زیاد باشد. این پولها میتوانست برای راحتی و آسایش مردم خرج شود، در کشور کارخانه بسازند و کار عمرانی بکنند. کارخانههایی که ساختهاند باید تعطیل شود. هشت سال برای هیچ. سعدی علیهالرحمه میفرماید “چشم تنگ مرد دنیا دوست را/ یا قناعت پر کند یا خاک گور” حاکمی که برای دوام قدرت به دنبال نقشههای خیالی میرود آسایش خودش را از بین میبرد و باعث گرفتاری و رنج مردم میشود.
«اگر این هشت سال نتیجهای داشت دلم نمیسوخت. پول چیزهایی که ساختهاند میتوانست برای راحتی و آسایش مردم خرج شود.»
بد نیست اگر سری به تخت جمشید بزنند تا متوجه شوند قدرت روزی از دست میرود. به قول حضرت خیام “کو کوره گر و کوزه خر و کوزه فروش؟ ” امیدوارم بعد از مدتی دوباره هوس نکنند توافق را به هم بزنند چون قدرت طلبی در ذات حکومت است.»
از قدرت ایران کم شد
یک دانش آموز مقطع پیشدانشگاهی میگوید: «دوست دارم کشورم قوی باشد. وقتی کشور قوی باشد خود به خود ثروتمند میشود. دور کشور ما را دشمن گرفته است. از نظر نیروی زمینی ما قویتر هستیم ولی داشتن سلاح جدید مهم است. اگر ما میتوانستیم بمب اتمی درست کنیم دیگر کشورهای همسایه جرات نمیکردند به ما حمله کنند.
هر کشوری بمب اتمی داشته باشد، میرود بین کشورهای بزرگ و شریک آنها میشود. معاون پرورشی مدرسه روی تابلو اعلانات پرینت زده بود. هر کسی دلش میخواست مجانی برایش کپی میکرد. بیبیسی اعلام کرده بود عربستان از پاکستان بمب اتمی خریده است. ما از عربستان بدتر نیستیم. چرا آنها داشته باشند و ما نداشته باشیم؟
«هر کجا ایران پول توی بانک گذاشته است آنرا بستهاند و برداشتهاند برای خودشان. اگر ما بمب اتمی درست میکردیم همه پولها را پس میگرفتیم.»
چین پول نفت ما را پس نمیدهد، ترکیه و بقیه جاهای دنیا پول ایران را نمیدهند. هر کجا ایران پول توی بانک گذاشته است آنرا بستهاند و برداشتهاند برای خودشان. اگر ما بمب اتمی درست میکردیم همه پولها را پس میگرفتیم. از قدرت ایران کم شد. فرماندهان نظامی به حرف سفیران گوش دادند که ترسو هستند. معاون پرورشی سندی که امضا کردهاند را گذاشته. همه کارهای تعطیل شده به جز پنج درصد. پنج درصد به درد نمیخورد.»
نوبتی هم که باشد نوبت گرانی است
یک کارمند ۳۸ ساله میگوید: «قبل از اینکه سر کار بروم از تلویزیون متوجه شدم. جای خوشحالی دارد که مسئولان دولت محترم موفق شدند پرونده هستهای را با موفقیت حل کنند. حالا نوبتی هم که باشد نوبت گرانی است. رئیس جمهور محترم گفتند که تولید کنندگان باید فعال بشوند و مشکلات اقتصادی را حل کنند. امیدوارم مشکل دیگری پیش نیاید و همه امکانات کشور برای حل مسئله تورم و گرانی بسیج بشود. خواسته همه مردم در حال حاضر رسیدگی به این مسئله است.»
تمام که میشود گشت ارشاد را بیشتر میکنند
خانمی ۲۷ ساله که از طریق آرایشگری هزینه زندگی خود و مادرش را تامین میکند درباره توافق ژنو میگوید: « موقع انتخابات و راهپیماییها گشت ارشاد را کم میکنند تا مردم شرکت کنند. تمام که میشود گشت ارشاد را بیشتر میکنند. مشتریهای من هر روز فیلم روی موبایلم بلوتوث میکردند که زنها با گشت ارشاد درگیر میشوند، مقاومت میکنند و سوار نمیشوند.
«تا وقتی این رژیم از یک چیزی بترسد خوب رفتار میکند ولی وقتی نترسد هر کاری دوست داشته باشد میکند.»
اگر این مدت که ظریف در خارج بود یکی از این بلوتوثها در میآمد خبرنگارها آبرویش را میبردند. حالا که ظریف برگشته و کاری در خارج ندارند امکان دارد دوباره بگیر، بگیرها شروع شود. برای گشت ارشاد فرقی ندارد.
یک روز میگوید “خانم محترم لطفا روسریت را بکش پایینتر” و فردا داد میزند “بهت گفتم اون روسری را بکش پایین تا سوارت نکردم.” تا وقتی این رژیم از یک چیزی بترسد خوب رفتار میکند ولی وقتی نترسد هر کاری دوست داشته باشد میکند.»
حرف تلویزیون را باور نکنید
از دولت خواهش میکنیم حالا که به خیر و خوشی تمام شد به فکر بیمهها باشد. تلویزیون میگوید داروی ایرانی تولید شده ولی داروخانه میگوید خانم اگر میخواهی بچهات خوب شود خارجی ببر ولی خارجی گران است.
«یک ذره پول از گوشه و کنار بگذارند برای مریض سرطانی. پولهایی که آمریکا پس داده را بدهند برای این کارها. دولت خودش این همه پول دارد.»
قیمت چند قلم کم شده است. خوردهاش کم شده؛ به حال ما فرقی ندارد. من که دارو میخریدم ۶۱۵ هزار تومان شده ۵۸۰ هزار تومن. اینها به خدا از نصف کمتر بود.
حرف تلویزیون را باور نکنید. اعلام کرد وزیر بیمارستانها گفته داروهای خاص تحت پوشش است از این به بعد ولی داروخانه میگوید بخشنامه هنوز نیامده. هر چه التماس میکنیم فایده ندارد. میگویند توی کامپیوتر اینجوری است و درستش نکردهاند.
بهزیستی پرونده درست کردیم ولی هنوز نوبت ما نشده. بچه بیحالم را با اتوبوس میبرم برای تزریق. یک ذره پول از گوشه و کنار بگذارند برای مریض سرطانی. پولهایی که آمریکا پس داده را بدهند برای این کارها. دولت خودش این همه پول دارد.»