در حالی که دولت روحانی به صدمین روز کاری خود رسیده، سیاست خارجی او که با عنوان «سیاست تعامل سازنده» شناخته شده، شایسته ارزیابی در همین مدت کوتاه است.
این نوشتاربه طور گذرا، مبانی سیاست خارجی روحانی، موانع پیش رو و برخی دستاوردهای آن را بررسی میکند.
مبانی راهبرد تعامل سازنده
۱- حسن روحانی در کمپین انتخابی خود با اشارات روشن از وخامت اوضاع اقتصادی کشور گفته بود که: «خیلی خوب است سانتریفوژ بچرخد، به شرط آنکه چرخ اقتصاد کشور نیز بچرخد.»
این سخن او اشارهای روشن داشت که چرخ اقتصاد کشور به خاطر پرونده هستهای چنان لنگان است که باید برای اصلاح اقتصاد، سیاست هستهای کشور تغییر کند؛ سیاستی که «دشمنمحور» و به حول خصومت با آمریکا شکل گرفته است.
ایران در سه حوزه پرونده هستهای، سوریه و حقوق بشر زیر فشار تحریمها قرار دارد و روحانی به پرونده نخست به دلیل ناکارآمد کردن اقتصاد ، توجه ویژهای کرده است.
مدل سیاست خارجی دشمنمحور حکومت ایران، مدلی «دشمنپندار» از نوع دن کیشوتی است. مدعا این نیست که جمهوری اسلامی دشمن ندارد، بلکه مدعا این است که سیاست خارجی دشمنمحور، جز دشمن را مسبب مشکلات نمیبیند.
کافی است کاربرد واژه «دشمن» را در ادبیات آیتالله خامنهای احصا کنیم تا دانسته شود حتی سوءمدیریتهای داخلی نیز به پای دسیسههای خارجی نوشته میشود. برای مثال در حالی که رویکرد جمهوری اسلامی از آغاز رویدادهای سال ۸۸ رویکردی اقناعی نبود و طبیعتا بر خشم مردم افزوده میشد، حاکمیت جمهوری اسلامی تلاش وافری بخرج داد تا آن رویدادهای درونزا را به ریشههای خارجی از جمله دسیسه امریکا و انگلیس گره بزند.
۲- روی کار آمدن دولت خاتمی و روحانی، محصول انزوای جمهوری اسلامی بود. روز تحلیف محمد خاتمی، تمامی سفیران اتحادیه اروپا در تهران به دلیل حکم دادگاه میکونوس غایب این مراسم بودند. این وضعیت در کمتر از ۳ ماه پس از استقرار دولت اصلاحات تغییر کرد و رابطه ایران و اتحادیه اروپا رو به گرمی گرایید.
برای درک انزوای جمهوری اسلامی تا زمان روی کار آمدن حسن روحانی همین بس که در مراسم فراخوان رهبران ۱۹۴ کشور جهان برای حضور در روز تحلیف او، فقط ۵۵ کشور (عمدتاً غیر مهم) حضور یافتند.
۳- اگر تحریمها را (در کنار سوءمدریت داخلی) عامل وخامت اقتصادی بدانیم، دولت روحانی در شرایطی به قدرت رسید که تحریمهایی در سه حوزه بر ایران وضع شده است. این سه عبارتند از: پرونده هستهای، پرونده سوریه و پرونده نقض حقوق بشر.
در صد روز گذشته علایمی مبنی بر اتخاذ سیاستی واقعگرایانه در پرونده سوریه و نقض حقوق بشر دیده نشد و سیاست خارجی روحانی در این دو موضوع همان ادامه رویکرد پیشین است.
بدیهی است پرونده نخست سهم بهسزایی در ناکارآمد کردن اقتصاد ایفا کرده و به ناگزیر روحانی توجه ویژهای را به حل این موضوع معطوف داشته است.
سیاست تعامل سازنده
محمدجواد ظریف که اینک بر کرسی وزارت خارجه تکیه زده، در کتاب خاطرات خود (آقای سفیر)، به نکتهای اشاره میکند که میبایست آن را نقطه کانونی سیاستی دانست که زاویه دید او با خامنهای را نشان میدهد. او میگوید: «من تلاش میکنم هیچگاه از واژه “دشمن” استفاده نکنم.»
سیاست تعامل سازنده که ترجمان دیگر سیاست تنشزدایی از مناسبات خارجی ایران با جهان پیرامون است، مبتنی بر شناسایی آمریکا به عنوان یک ابرقدرت است.
راهبرد تعامل سازنده در صد روز نخست به قدری حجم کار سنگین برای تیم سیاست خارجی ایران تراشید که به جرأت میتوان گفت عمده کارنامه صد روز نخست دولت روحانی را به خود اختصاص داده است. عمدهترین این اقدامات عبارتند از:
– مکالمه تاریخی اوباما- روحانی برای نخستین بار پس از انقلاب اسلامی
– دیدارهای متعدد ظریف با همتای امریکاییاش
– تجدید رابطه دیپلماتیک تهران- لندن با انتصاب کاردارهای غیرمقیم
– مذاکرات رو به جلو در پرونده هستهای
– شفافسازی بیشتر در فعالیتهای هستهای طی قرارداد همکاری با آژانس در پی سفر آمانو به تهران در ۲۰ آبان ۹۲.
اگر باور داشته باشیم که موفقیت سیاست خارجی یک کشور در گرو سیاست داخلی منسجم و منضبط داخلی آن کشور است، به سختی بتوان ادعا کرد که سیاست خارجی روحانی واجد عقبهای محکم در داخل باشد.
– ابتکارهایی در سیاست خارجی از جمله انتشار نامهای از روحانی در روزنامه واشنگتن پست، انتقال پرونده هستهای از شورای عالی امنیت ملی به وزارت خارجه، انتصاب نخستین سخنگوی زن، ارتباط مستقیم فیسبوکی ظریف با افکار عمومی در فضای مجازی و…
میزان واقعگرایی در سیاست خارجی دولت روحانی
مذاکره با آمریکا که در ادبیات جمهوری اسلامی از آن به «شیطان بزرگ» نام برده میشود، بی شک نشان از سیاست واقعگرایی دارد. اما آیا سیاست خارجی روحانی در همه عرصه ها، سیاستی واقعگرایانه است؟
پاسخ پرسش فوق منفی است اگر به یادآوریم که در صد روز گذشته شاهد علایمی مبنی بر اتخاذ سیاستی واقعگرایانه در دو پرونده سوریه و نقض حقوق بشر نبودیم. به دیگر سخن، سیاست خارجی روحانی در دو موضوع سوریه و نقض حقوق بشر، همان ادامه رویکرد پیشین است.
در صد روز گذشته هیچ علامتی مبنی بر تغییر سیاست سنتی ایران در حمایت کور از بشار اسد دیده نمیشود که خود موجبات برهم خوردن روابط ایران با کشورهای همچون ترکیه و عربستان را فراهم آورده است.
در پرونده همکاری دولت روحانی با گزارشگر ویژه حقوق بشر نیز به جرأت میتوان گفت که با هیچ تغییری مواجه نیستیم. در صد روز گذشته حتی یک خبر کوچک به گوش نرسیده که دستگاه سیاست خارجی ایران با احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل، همکاری کرده باشد.
رویکرد تقابل (نه تعامل) با گزارشگر تا آنجاست که سخنگوی وزارت خارجه انتصاب گزارشگر ویژه حقوق بشر درباره ایران را «توهین به ملت بزرگ ایران» دانسته و گفته است که جمهوری اسلامی «آن را به رسمیت نمیشناسد.»
مهمتر اینکه اساساً بعید به نظر میرسد حتی در آینده دور نیز شاهد رویکرد مثبت سیاست خارجی دولت روحانی به حل پرونده نقض حقوق بشر باشیم.
بعید به نظر میرسد حتی در آینده دور نیز شاهد رویکرد مثبت سیاست خارجی دولت روحانی به حل پرونده نقض حقوق بشر باشیم. روحانی در کمپین انتخاباتی خود نیز کمترین اشارهای را به حقوق بشر نداشت.
این پیشبینی ناشی از این حقیقت است که روحانی در کمپین انتخاباتی خود کمترین اشارهای را به حقوق بشر نداشت و نهایتاً خود را ملزم به تدوین «حقوق شهروندی» در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی (که اخص از اعلامیه جهانی حقوق بشر است) دانسته بود.
واقعیت این است که روحانی (رییس جمهوری که در کمپین انتخاباتی اش خود را حقوقدان و نه سرهنگ توصیف کرد) حتی اگر هم بخواهد رویکرد مثبت حقوق بشری داشته باشد، نخواهد توانست. دلیل این امر آن است که نهادهایی مثل قوه قضائیه و سپاه پاسداران مستقل از دولت بر روال پیشین خود تحت فرمان رهبر عمل میکنند.
موانع پیش رو
صد روز نخست دولت روحانی، نمونه خوبی است که سیاست خارجی او تا کجا در تنگناهای داخلی قرار دارد. خودروی حسن روحانی در پی بازگشت از نیویورک و در پی مکالمه تلفنی با اوباما، در پایتخت مورد حمله و کفشپرانی قرار گرفت و این رفتار با یک رئیس جمهور، نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی بود. شاید این هم بیسابقه باشد که رهبر جمهوری اسلامی در کمتراز دو ماه نخست، علناً اقدامی از اقدامات رییس جمهوری را «نابجا» توصیف کرده باشد.
اگر باور داشته باشیم که موفقیت سیاست خارجی یک کشور در گرو سیاست داخلی منسجم و منضبط داخلی آن کشور است، به سختی بتوان ادعا کرد که سیاست خارجی روحانی واجد عقبهای محکم در داخل باشد.
این دشواری در حالی است که مذاکراتی سخت و دشوار به گفته ظریف پیش روی تیم مذاکراتی ایران قرار گرفته است. کافی است برای درک این دشواری، در نظر آوریم با پایان جنگ هشت ساله فقط یک قطعنامه (قطعنامه ۵۹۸) آن هم در برابر کشوری در حد واندازه عراق بر دوش ایران فشار میآورد حال آنکه اینک انواع قطعنامههای الزامآور بر دوش کشور سنگینی میکند که مطالبه کنندگان آن آمریکا و متحدان قدرتمندش هستند.