بر اساس تقویم اسلامی، در دهه اول هر ماه محرم، مهمترین مراسم مذهبی مسلمانان در ایران برگزار میشود که از جهاتی متفاوت مورد توجه حکومت اسلامی و مردم ایران قرار دارد.
در این گزارش سعی شده است به بررسی تاثیرات این مراسم مذهبی در زندگی روزانه مردم از زبان خودشان پرداخته شود و از نظرات آنان پیرامون حال و هوای این ایام پرس و جو شود. آیا مردم ایران با برگزاری این مراسم در عرصه عمومی موافق هستند؟ این مراسم چه تاثیرات منفی یا مثبتی در زندگی روزمره افراد گذاشته است و موافقان و مخالفان برگزاری این مراسم چه نظراتی درباره آن دارند؟
صداهای ناخواسته از صبح تا نیمه شب
با حمایت حکومت و نهادهایی مانند شهرداری، سازمان تبلیغات اسلامی، دفاتر نمایندگی نهاد رهبری و غیره از هیئتهای مذهبی، «تکیه»های متعددی در سطح شهرهای ایران برپا شده که سیمای شهرها را متفاوت کرده است.
یک شهروند ۵۱ ساله درباره تاثیراتی که این تکیهها بر روند روزانه زندگیاش دارد میگوید: «والله برای شما عرض کنم که همه دیگر خبر دارند اوضاع و احوال چطوری است. موردی که روی زندگی من اثر گذاشته باشد مثل خیلیهای دیگر سر و صدای این تکیههاست. اینطوری نیست که حالا من مذهبی نباشم ولی از صبح ساعت هشت و نه نوار میگذارند با اکو و دستگاه تا آخر شب. این خیلی اذیت میکند. بعضی جاها رعایت میکنند البته ولی اکثر تکیههایی که دست جوانها است رعایت نمیکنند. خوب جوانها دوست دارند آهنگ را با صدای بلند گوش بدهند. فرقی ندارد که نوحه باشد یا موسیقی دیگری.
با حمایت حکومت و نهادهایی مانند شهرداری، سازمان تبلیغات اسلامی، دفاتر نمایندگی نهاد رهبری و غیره از هیئتهای مذهبی، «تکیه»های متعددی در سطح شهرهای ایران برپا شده که سیمای شهرها را متفاوت کرده است.
در زمان قدیم، تعداد این تکیهها کمتر بود و مردم بیشتر جایی جمع میشدند که مداح آدم خوش صدایی بود و روضههای قشنگ میخواند. من یادم هست در کل این محل فقط یک تکیه بود که یک نفر به اسم آقای اسماعیل خیلی نرم و لطیف به حالت زمزمه روضه میخواند ولی این چهار راه از یک طرف به فاصله صد متر، از سه طرف دیگر به فاصله ۶۰ الی ۷۰ متر تکیه درست کردهاند. توهین نباشد ولی بلندگوی این تکیهها دست یک سری جوان بد صداست که با صدای خیلی بد و خام نوحه میخوانند. آنهم اکثراً آخر شب که دستهها بیرون هستند و مردم خسته و کوفته برگشتهاند خانههایشان تا استراحت کنند. این به نظرم یک نکتهای است که خوب است مسئولان رسیدگی کنند. عزاداری باید روی اصول و منطق باشد.»
صداهای سوزناک
ساعت یازده شب در یکی از تکیههایی که در کنار خیابان برپا شده است، چند نفر در یک گروه کوچک، در حال اجرای مراسم زنجیرزنی هستند.
مردی ۴۷ ساله با شلوار و گرمکن ورزشی سبز رنگ در کنار خیابان ایستاده و همراه با نگاه کردن به این دسته مذهبی به آرامی در حال سینه زدن است. بعد از پایان مراسم با او هم صحبت شدم و نخست از او درباره اینکه چرا پیراهن مشکی نپوشیده است سئوال کردم.
چرا مثل بقیه عزاداران شما پیراهن مشکی به تن ندارید؟
− من رفته بودم پارک برای ورزش. سر راه اینجا ایستادم.
داشتید سینه میزدید؟
− بله.
چرا همراه گروه عزاداری نمیکنید؟ دیدم که کنار ایستادهاید؟
− بیشتر جوان هستند.
با جوانها راحت نیستید؟
− نه. چند دقیقه برای دل خودم سینه میزدم. اهل اینکه با دسته بروم، نیستم.
این جوانها برای دلشان عزاداری نمیکنند؟
− من به آن صورت مذهبی نیستم. این جوانی که دارد میخواند صدای قشنگی دارد. من سه شب است به خاطر صدایش سر راه میآیم چند دقیقه اینجا. روضههای الکی نمیخواند. متن نوحهاش ساده است. به اصطلاح آدم یاد غم و غصههای خودش میافتاد.
ببخشید سئوال میکنم. صدایش شما را یاد چه چیزی انداخته بود؟
− راستش یاد زنم میافتم. دو سال پیش فوت کرد. دوست داشت این چیزها را. شبهای ماه محرم با هم میرفتیم خیابان و قدم میزدیم. هر گروه عزاداری را که میدیدید، یک ربع دنبالشان راه میرفت و گریه میکرد…»
هزینههای میلیونی
تعدادی از تکیههای برپا شده از تجهیراتی مشابه غرفههای نمایشگاهی برخوردار هستند. پارتیشنهای حرفهای، سیمکشیهای از پیش آماده شده، تجهیزات نورپردازی و طاقهای کامپوزیتی این تکیهها نظر هر بینندهای را به خود جلب میکند.
یکی از مسئولان یکی از این تکیهها جوانی ۲۱ ساله است که مدل موهای سرش شبیه “کریس رونالدو” بازیکن تیم فوتبال رئال مادرید است. او یک شلوار جین با مارک دیزل به پا دارد. یک تیشرت مشکلی با آرم نایک به تن دارد و یک شال پارچهای مشکی با رشتههای سفید رنگ در ابتدا و انتهایش به دور گردن خود انداخته است.
ببخشید شما از مسئولان این تکیه هستید؟
− بله داداش. بفرما
ببخشید من توی کارِ تبلیغات نمایشگاهی هستم. میخواستم سئوال کنم هزینه برپایی این تکیه چقدر شده است؟
− داداش شما هم وقت گیر آوردی این وسط؟ آدم هر کاری میکند این ده روز ماه محرم باید بگذارد کنار. ده روز بی خیال کار و پول در آوردن باش.
چشم. پس اگر ممکن است شماره موبایلتان را بدهید تا بعد از عاشورا مزاحم بشوم.
− حالا سئوالت چی هست؟ بگو شاید بشه ردیفش کرد.
هزینه برپایی این تکیه چقدر شده است؟
− خدایی چشمت گرفته؟ گل سر سبد تکیههای شهر شده. هرکس میبینه کف میکنه. شرکتش واسه نمایشگاه بینالمللی غرفه میبنده. شمارهاش دست حاج آقا قهرمانیه. آخر شب بیا معرفیات کنم ازش شماره بگیری.
شما رقمش را نمیدونی؟ متری کار میکنند؟
− آره متریه. نمیدونم متری چند. برای ما ۴۰۰ متر مربع سقف زدند، ۲۰۰ متر هم تکیه ضد آب بستند با دیوار پلاستیکی. روی هم با نور، سیم کشی و این چیزها شد چهار میلیون و صد.
برای ده روز میارزه این قیمت؟
− نه داداش من. واسه یک روز. چهل و یک دادیم واسه ۱۰ روز. شاید هم بعدش تمدید کردیم.
پولش را از کجا آوردید؟
− داداش بگو ماشاء الله. نگو اینطوری تو را به خدا. دسته را چشم نزن
جوانی به سن و سال شما می تواند این مبلغهای میلیونی را مدیریت کند؟
− همه اش به خاطر امام حسینه. ما فقط وسیلهایم. ما دانشجوییم داداش.
چه رشتهای؟
− تربیت بدنی
کدام دانشگاه؟
− دانشگاه آزاد.
یک سوال دیگه هم میپرسم و بیشتر از این مزاحم شما نمیشم
− بفرما…
اگر اختیار این ۴۱ میلیون تومان دست شما بود ترجیح میدادید با آن چند نفر بیمار صعب العلاج را درمان کنید یا این تکیه را بزنید؟
− فرقی نداره. جفتش ثواب داره، اما خدایی اگه من پول داشتم بیشتر حال میداد خرج سرطانیها و اینا بکنی.
ترافیک، مشکل همیشگی
یک شهروند ۳۶ ساله که همراه با همسر و فرزند هشت ساله خود پشت ترافیک حاصل از حرکت یک دسته عزادار در خیابان گیر کرده است میگوید: «هرسال قبل از محرم در تلویزیون میگویند که دستهها ساماندهی میشوند، ولی هیچ فرقی نمیکند.
یک زن سرپرست خانوار: «دختره جلوی من وایستاده سر تهدیگ جر و بحث میکند. صاحب مجلس را عصبانی کرد و نزدیک بود به من غذا ندهد. به خدا ظلمه. ۱۳ ساله بدون شوهر دارم سه تا بچه را بزرگ میکنم. از کل سال فقط ماه محرم و آخر صفر است که غذای درست و حسابی گیرشان میآید.»
مثل خط ویژه اتوبوس یک مسیرهایی را در نظر بگیرند برای حرکت دستهها که مردم به مشکل نخورند. فرض کنید به جای من یک آمبولانس بود یا کسی مریض داشته باشد و بخواهد به بیمارستان برود. با این وضعیت نظم شهر به هم خورده است. امام حسین برای کارهای خوب شهید شد، چرا کسی که برای امام حسین عزاداری میکند با خودش حساب نمیکند برای مردمِ دیگر مزاحمت ایجاد میکند یا نه؟ یک طوری هم هست که نمیشود اعتراض کرد. یک بوق بزنی، چند نفر اوباش و اراذلی که اسم عزادار روی خودشان گذاشتهاند، دور ماشین را میگیرند و بی ادبی میکنند.»
از صدقه سر امام حسین است
یکی از تمهیدات مسئولان هیئتهای عزاداری برای شلوغ نگهداشتن مراسم، موکول کردن توزیع نذری به بعد از مراسم عزاداری است. به این ترتیب همزمان با عزاداری جمعیتی بیشتر از عزاداران در اطراف تکیهها جمع میشوند تا در هنگام توزیع غذای نذری سهمی از آن دریافت کنند.
ساعت ۲۳ و ۴۵ دقیقه است. خانمی با چادر مشکی و یک نایلون حاوی چند ظرف یک بار مصرفِ غذا از صف دریافت نذری خارج میشود تا برود. زنان و مردان زیادی یا سر و وضع گوناگون در صف ایستادهاند و تعدادی نیز یک ظرف غذا در دست دارند و به سمت خانههای خود در حرکت هستند. از خانمی که چادر مشکی به سر دارد تقاضا کردم درباره کیفیت غذای نذری توضیح بدهد.
او پاسخ داد: «نذری خوب و بد و ندارد پسرم. اگر احتیاج داری برو بگیر. به نیت شفا میخواهی برو بگیر، اما اگر احتیاج نداری بگذار به مستحق آن برسد. مثل این دختر و پسرها نباش که با یک مَن دک و پُز توی صف ایستادهاند. دختره جلوی من وایستاده سر تهدیگ جر و بحث میکند. صاحب مجلس را عصبانی کرد و نزدیک بود به من غذا ندهد. به خدا ظلمه. ۱۳ ساله بدون شوهر دارم سه تا بچه را بزرگ میکنم. از کل سال فقط ماه محرم و آخر صفر است که غذای درست و حسابی گیرشان میآید. این هم از صدقه سر امام حسین است. الهی به حق دست بریده علمدار کربلا، هر کس در این مملکت حق و ناحق میکند را از روی زمین بردارد. هر کس دزدی میکند، گرانی میکند، مال یتیم را میخورد، حق مردم را نمیدهد، با صد برابر عذاب سزایش را ببیند.»
ماه محرم هم متفاوت است
یک دسته عزادار شامل ۳۵ نفر زنجیر زن، دو طبل بزرگ، سه دهل کوچک، دو نفر سنجزن، یک چرخ دستی شامل چهار عدد اکو و یک دستگاه آمپلی فایر در حال حرکت است.
به جز یک فرد مسن و یک فرد میانسال و فربه، همگی اعضای این دسته جوانانی زیر ۳۰ سال هستند. این دسته عزاداری کمی بی حال و بی رمق است. مدت ۲۵ دقیقه با این دسته حرکت کردم تا به یک ازدحام جمعیت در مقابل یکی از تکیههای برپا شده در خیابان رسیدیم. به محض مواجه شدن با دختران جوانی که پیادهروهای اطراف تکیه را اشغال کردهاند، صدای مداح و شدت ضرب طبل و سنجها بالا رفت. به شکل عجیبی بر سرعت و شدت زنجیرزنی جوانان افزوده شد و قامت خمیده افراد حاضر در گروه عزادار، راست شد. جوانان این دسته به شکلی مصنوعی سینههای خود را جلو دادند و سعی میکردند چهار شانه به نظر برسند.
یک شهروند سیرجانی: «یک وقتی این چیزها، این نذریها به دست همه کس نمیرسید. مردم بچههای خودشان را با نذری امام حسین از مریضی و بلا میگرفتند. روی همین حساب اعتقاد مردم به امام حسین و نظرش بیشتر بود. بچههای این دوره و زمانه فکر میکنند این چیزهای قدیمی شده است.»
دختر جوانی با فاصله از ازدحام جمعیت به همراه دختری دیگر روی سکوی مقابل یک مغازه نشسته و مشغول خوردن بستنی لیوانی است. به این دختر جوان توضیح می دهم که مشغول نوشتن یک گزارش درباره ماه محرم هستم. او هم با اشاره به برخی از درباره مشکلات دختران جوان می گوید: «… من چند خانواده مذهبی سراغ دارم که دخترهایشان به جز ماه محرم نمیتوانند شبها بیرون خانه باشند. دختر مستاجر خاله من برای اینکه دوست پسر خودش را ببیند به بهانه رفتن به جمکران ماهی یکبار بیرون خانه میماند.»
این دختر ادامه میدهد: «فرق شب عید با روزهای معمولی چیه؟ متفاوته. ماه محرم هم متفاوته. پسرها و دخترها بچه محلهای خودشان را میشناسن. بعضیها با خانواده میآیند بیرون و آدم میتواند شناخت پیدا کند که طرف، رابطهاش با خانوادهاش چطوری هست و از نظر اجتماعی در چه سطحی هستند. این بد نیست. اصلاً این حرفها که این کارها سطحی است را قبول ندارم. پسرها با یک سری مسائل حال میکنند و دخترها با یک سری چیزهای دیگر. شما فوتبال نگاه میکنید، ما ویترین مغازهها را نگاه میکنیم. شما بدنسازی کار میکنید، ما آرایش میکنیم. شما ماشین شاسی بلند دوست دارید ما ماتیز و ۲۰۶ دوست داریم. چون پسرها و دخترها توی ایران به همدیگر احترام نمیگذارند بزرگترها هم به ما جوانها احترام نمیگذارند. در کل هم همه داریم توی این مملکت تلف میشیم…»
بیاعتقادی مردم
یکی از شهروندان سیرجانی که به همراه نوه برادرش راهی استان اصفهان است تا تیغه علامت و پارچه ترمه خریداری کند درباره مراسم ماه محرم میگوید: «الآن را نگاه نکنید که دکتر و دوا خانه هست. یک وقتی این چیزها، این نذریها به دست همه کس نمیرسید. مردم بچههای خودشان را با نذری امام حسین از مریضی و بلا میگرفتند. روی همین حساب اعتقاد مردم به امام حسین و نظرش بیشتر بود. بچههای این دوره و زمانه فکر میکنند این چیزهای قدیمی شده است، ولی وقتی دکترها مریضی را جواب میکنند، اگر اعتقاد داشته باشد از امام حسین شفا میگیرد، از امام رضا شفا میگیرد. فرقی ندارد همه امامها، اما امام حسین امام شهید است. همه کس و کارش را در راه خدا داده. با لب تشنه سرش را بریدند… خدا به حرفش بیشتر گوش میدهد. از حضرت علی که اصلِ همه امامها بود هم بیشتر شفا میدهد. برای همین برای هیچ امامی قد امام حسین نذری نمیدهند. از وقتی بی اعتقادی شروع شده رزق و روزی مردم رفته.»
مردم ایران را در اسلام صفوی دفن کردند.
برنده انگلیس است.
nader / 10 November 2013