[podcast]http://www.zamahang.com/podcast/2010/20131107_Talagh_DarvishPour_LidaHosieniJenad_SaraRushan.mp3[/podcast]
هفته گذشته، هفته آمارها و ارقام بود، آمارهایی که انتشارشان در طول سال و در فصلهای مختلف میتواند تصویری از وضعیت زنان در جامعه ایران ارائه دهد. البته این آمار و ارقام همواره علمی و دقیق نیستند و بسیاری از واقعیتهای اجتماعی در آنها گم میشود یا دستکم به همه ابعاد آنها اشاره نمیشود.
انتشار آمارهایی از میزان طلاق و خشونت خانگی در ایران، تعداد و ترکیب سنی زنان کارتن خواب و میزان اشتغال زنان، از جمله خبرهایی است که در طول هفته گذشته در حوزه زنان در ایران منتشر شده است که دیدبان زنان این هفته به آنها میپردازد.
سن کارتن خوابی زنان: ۱۷ سالگی
کارتن خوابی پدیدهای است که هرسال با شروع فصل سرما به آن پرداخته میشود شاید با این تصور ساده که آوارگی در خیابانها در زمستان سختتر است. اما در کنار توجه ویژه رسانهها به این موضوع، کارتن خوابی زنان همواره به شکل خاصی مورد توجه قرار میگیرد و کارشناسان آسیبهای اجتماعی بروز آن را خطرناکتر و قابل بررسیتر میدانند.
سال گذشته مدیر کل امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی ایران به کاهش متوسط سن زنان تن فروش در کشور اشاره کرده بود و گفته بود: «در چند سال اخیر سن این زنان همواره با کاهش مواجه بوده است و در سال ۸۹ تا ۹۰ نیز میانگین سنی این زنان یک سال کاهش یافته است.»
حبیب الله مسعودی فرید اعلام کرده بود که بر اساس آمارهای مراکز بازپروری سازمان بهزیستی، ۱۰ تا ۱۲ درصد زنان خیابانی متاهل هستند و اغلب آنان در سنین ابتدای جوانی ۲۰ تا ۲۹ سال قرار دارند. احمدرضا رادان جاشین فرمانده نیروی انتظامی هم خرداد ماه سال ۹۰، در سخنانی از توانایی کشور در ایجاد اشتغال برای ۴۰۰-۵۰۰ زن خیابانی خبر داده بود. عددی که در سخنان این فرمانده نیروی انتظامی اعلام شد، یکی از آمارهای احتمالی درباره تعداد زنان خیابانی است.
کارشناسان معتقدند که زنان حاضر در مراكز سازمان بهزیستی، معرف تمام زنان خیابانی نیستند، چرا كه اغلب از طریق مراجع قضایی و انتظامی و به اجبار به سازمان بهزیستی معرفی میشوند و به این ترتیب هرگز آمار درستی از تعداد این زنان در دست نیست.
حالا هم در جدیدترین آمار، معاون خدمات اجتماعی سازمان رفاه و مشارکتهای اجتماعی شهرداری تهران، به کاهش سن زنان کارتنخواب در پایتخت اشاره کرده و گفته که سن زنان کارتن خواب به ۱۷ سال رسیده است.
رضا جهانگیریفرد، گفته که اطلاع دقیقی از سن دقیق زنان کارتنخواب در شهر تهران در دست ندارد اما استدلال کرده که اکنون در شهر تهران برخی خانوادهها همراه فرزندان خود بیخانمان هستند و شاید بتوان استنباط کرد سن بیخانمانی به کودکان رسیده است.
بر اساس این خبر، میانگین سنی زنان کارتنخواب کاهش یافته و معاون خدمات اجتماعی سازمان رفاه به صراحت تاکید کرده که در هشت سال گذشته، عمده آمار زنان بیخانمان و کارتنخواب شهر تهران به زنان سالمند تعلق داشته اما این روزها حضور زنان جوان در خیابانها بیشتر دیده میشود.
اعتیاد اصلیترین دلیلی است که معاون خدمات اجتماعی سازمان رفاه و مشارکتهای اجتماعی شهرداری تهران درباره افزایش تعداد کارتنخوابهای زن اعلام کرده است. او همچنین معتقد است که زنان زودتر از مردان در برابر اعتیاد ضربه میخورند و از خانواده طرد میشوند، از این رو در هر سن و سالی به بیخانمانی مبتلا میشوند. علاوه بر این، طبق آمارهای سال ۹۰، «فقر» مهمترین عامل و «تعارضات خانوادگی» دومین عامل موثر در بروز پدیده زنان خیابانی است.
اما در کنار سایر عوارض اعتیاد، مسئله کارتن خوابی کارتن خوابی زنان جوان، به معنی افزایش روسپیگری و فحشا هم هست.
چرا که با ورود تعداد بیشتری از زنان جوان به خیابانها، آمار روسپیگری هم بالاتر میرود و این مسئله خود زمینهساز بالارفتن آمار باداریهای ناخواسته، ثقط جنین، گسترش بیماریهای مقاربتی و ایدز و همچنین انواع آسیبهای روحی و روانی است.
کارشناسان معتقدند که زنان حاضر در مراكز سازمان بهزیستی، معرف تمام زنان خیابانی نیستند، چرا كه اغلب از طریق مراجع قضایی و انتظامی و به اجبار به سازمان بهزیستی معرفی میشوند و به این ترتیب هرگز آمار درستی از تعداد این زنان در دست نیست و به طبع شناسایی و حل مشکلات آنها نیز دور از دسترس است.
زنان ایرانی و موانع اشتغال
با اینکه شمار زیادی از زنان در مشاغل رسمی و غیر رسمی در ایران مشعول به کار هستند و به طور سنتی از دیرباز در عرصه اقتصاد کشاورزی و دامداری و روستایی فعال بودهاند، اما میزان ورود آنان به عرصه کار با موانع جدی روبه رو است. به این معنا که با وجود آمار بالای زنان تحصیلکرده و متخصص، تعداد کمی از آنها جذب بازار کار میشوند. گزارش تازه مرکز آمار ایران نشان میدهد که کمتر از ۱۴درصد زنان ایرانی در فعالیتهای اقتصادی مشارکت دارند. این گزارش که هفته گذشته منتشر شده است همچنین نشان میدهد که جمعیت فعال اقتصادی کشور در تابستان امسال، ۲۴ میلیون و ۷۵۴ هزار و ۸۶۸ نفر بوده که این رقم نسبت به فصل بهار، دو درصد کاهش داشته است.
هر سال ۷۰ هزار طلاق در کشور ثبت میشود و هر ساعت ۱۷ طلاق در کشور رخ میدهد. از این میزان، ۱۲ هزار طلاق تنها در تهران به ثبت میرسد.
برابر این آمار، مشارکت اقتصادی مردان حدود پنج برابر زنان است. به طوری که نرخ مشارکت در بین مردان ۷/ ۶۴ درصد و در بین زنان ۱۳/۶ درصد گزارش شده است.
۴۱۱ زن هر روز در ایران طلاق میگیرند
آمار طلاق یکی از آن آمارهایی است که همواره توجهها را به خود جلب میکند، شاید از ان رو که حفظ ساختار سنتی خانواده و تشویق به ازدواج در ایران یکی از ایدههای اصلی حکومت اسلامی است و در عین حال این آمارها میتوانند تصویری از مطالبات زنان، تغییرات اجتماعی و مهمترین مشکلات خانوادگی در ایران ارائه دهند. در اعلب موارد آمار طلاق، میتواند تحلیلهای دیگری را هم به همراه بیاورد؛ مثل تحلیل وضعیت اشتغال زنان تنها، مسائل زنان سرپرست خانوار، آسیبهای اجتماعی ناشی از طلاق در میان کودکان، خشونت خانگی و فقر.
هفته گذشته یک کارشناس آسیبهای اجتماعی در ایران اعلام کرده است که روزانه ۴۱۱ زن در ایران طلاق میگیرند. به گفته مجید ابهری، آمار طلاق در ایران در مرز هشدار است.
او همچنین گفته که میزان طلاق در ایران ۱۳ درصد افزایش یافته و میزان ازدواج هم ۱.۵ درصد کاهش پیدا کرده است.
بر اساس همین گزارش، هر سال ۷۰ هزار طلاق در کشور ثبت میشود و هر ساعت ۱۷ طلاق در کشور رخ میدهد. از این میزان، ۱۲ هزار طلاق تنها در تهران به ثبت میرسد.
این رفتارشناس ایرانی ،دلیل وقوع این طلاقها را همسرگزینی اشتباه، مشکلات اقتصادی، تورم، اعتیاد و کمبود مسکن اعلام کرده است. مشکلات جنسی و نارضایتی همسران از روابط زناشویی، از دیگر عوامل افزایش طلاق در ایران است که البته از سوی بسیاری از کارشناسان اشاره چندانی به آن نمیشود و در میان عوامل دیگر طلاق گم میشود.
انتشار این اخبار در حالی صورت میگیرد که تابوهای سنتی و مدل خانواده سنتی با ارزشهای مردسالار همچنان در ایران شیوع دارد و در این فرهنگ، آزار زنان و خشونت خانگی همچنان یکی از رفتارهای شایع است که گاهی زنان را به مرز طلاق میرساند. در این شرایط، بسیاری از زنان دیگر تمایلی ندارند که بنا بر ارزشهای سنتی، در هر شرایطی در زندگی مشترک باقی بمانند. جعفر بوالهری، رئیس انستیتو روانپزشکی تهران از افزایش۲۰ درصدی همسرآزاری در ایران خبر داده و گفته که قرار است «مدل کاهش همسرآزاری» در چهار استان ایلام، خوزستان، چهارمحال و بختیاری و گلستان اجرا شود.
در این مدل، قرار است روشهای کاهش آسیب و بهداشت روان آموزش داده شود به این ترتیب که از طریق روانشناسان و بهورزان، سئوالات مشخصی از افراد پرسیده میشود و این افراد در صورت تمایل در این مدل قرار میگیرند.
آموزش، ارتقای سطح بهداشت و کنترل خشم از موارد دیگری است که در این کلاسها به افراد آموزش داده میشود. این طرحها در کنار ایجاد تعداد محدودی خانه امن، تنها اقداماتی هستند که در زمینه مقابله با همسرآزاری در ایران انجام میشود و به نظر میرسد در این طرح بیش از آنکه از زنان آسیبدیده حمایت شود، قرار است از آنان خواسته شود تا بیشتر در فضای خشن خانواده باقی بمانند تا آمار طلاق پایین بیاید.
طلاق عاطفی
روزنامه قانون در مقالهای تحت عنوان «نیمیاز زوجهای ایرانی درگیر طلاق عاطفی هستند» به قلم میترا شهبازی نوشته است: «طلاق عاطفی، واژهای تازه وارد به زندگی زناشویی ایرانیان است که گستره آن با بیشتر شدن مشکلات زندگی، بیشتر و بیشتر شده است.»
به عقیده این نویسنده، «گروهی از زوجهای ایرانی با وجود نارضایتی از زندگی مشترک و میل به جدایی، به دلیل واهمه از طلاق و جدایی، به هر شکل ممکن به زندگی با فرد مقابل ادامه میدهند و طلاق نمیگیرند».
کاظم قجاوند: از هر ده ازدواج صورت گرفته دو مورد آن به طلاق رسمی ختم شده و چهار مورد آن نیز گرفتار خاموشی روابط زناشویی و طلاق عاطفی میشوند. تعداد طلاقهای عاطفی در خانوادهها همیشه به دلایل عرفی و فرهنگی جامعه بیشتر از طلاقهای رسمی است.
در این گزارش، پروفسور حسین باهر، جامعهشناس گفته است: «جدا شدن زوجها به صورت رسمی مشکلات زیادی را برای زن و مرد به دنبال دارد. مهریههای سنگینی که در زمان عقد، خانوادهها بر سر آن به توافق میرسند و نداشتن تصور صحیح از آینده، یکی از مواردی است که در صورت ناتوانی مرد در پرداخت مهریه، زوجها را مجبور به ادامه زندگی میکند.»
ترس از تنهایی در سنین بالا، بدنام شدن فرزندان به دلیل طلاق والدین و نگرانی از حرف و حدیثهای دوستان و خویشاوندان که پس از طلاق رسمیشروع میشود، زندگی مشترک را به افراد تحمیل میکند.
به گفته حسین باهر، طلاق عاطفی بیشتر در میان شهرنشینان رخ میدهد و اقلیتی از روستانشینان و بخش ناچیزی از قبایل، عشایر و مرزنشینان را نیز در بر میگیرد.
این بنیانگذار مکتب رفتارشناسی در ایران همچنین توضیح داده است که «تقریباً ۲۵ درصد ازدواجها به طلاق رسمیمیانجامد، ۲۵ درصد در مسیر صحیح ادامه مییابد و مابقی زوجها از درجاتی از طلاق عاطفی رنج میبرند.»
ناصر قاسمزاده، روانشناس و درمانگر نیز در گفتوگو با روزنامه «قانون» ضمن تاکید بر ضرورت فراگیری مهارتهای زندگی در پنج سال اول ازدواج گفته است: «متأسفانه مهارتهای مورد نیاز برای زندگی مشترک به جوانان آموزش داده نمیشود و اطلاعات کافی در این زمینه در اختیار آنان قرار نمیگیرد. مهارتهای زندگی به جوانان میآموزد که در موقع بروز مشکلات چه واکنشی از خود نشان بدهند تا زندگی زناشویی مستحکم تری داشته باشند.»
به گفته دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روان جامعه، «طلاق عاطفی بیشتر در زوجهایی که بیش از یک دهه از زندگی مشترکشان گذشته است مشاهده میشود. در واقع این دلسردی بعد از بروز اختلافاتی رخ میدهد که زوجها در برطرف کردن آنها ناکام میمانند.»
این پژوهشگر علوم انسانی تاکید کرده است کودکانی که توسط والدینشان مورد توجه قرار میگیرند و میتوانند نظراتشان را در محیط خانواده بیان کنند، یاد میگیرند در آینده هم حق انتخاب و انتقاد را به دیگران بدهند. این افراد در زندگی زناشویی نیز همسرشان را در شرایط سخت و در مواجهه با مشکلات بهتر درک میکنند.
کاظم قجاوند، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه با اشاره به اینکه احساس رضایت و نارضایتی از زندگی مشترک، یک موضوع کیفی است و با شاخصههای کیفی نیز سنجیده میشود گفته است: «این امر سنجش پدیده طلاق عاطفی را نیز دشوار ساخته است. بر این اساس آمار دقیقی را نمیتوان در این زمینه ارائه داد اما این روشن است که از هر ده ازدواج صورت گرفته دو مورد آن به طلاق رسمی ختم شده و چهار مورد آن نیز گرفتار خاموشی روابط زناشویی و طلاق عاطفی میشوند. تعداد طلاقهای عاطفی در خانوادهها همیشه به دلایل عرفی و فرهنگی جامعه بیشتر از طلاقهای رسمی است. طلاقهای عاطفی نه تنها برای خود افراد نتایج سوئی را به دنبال دارد بلکه برای جامعه هم مشکل ساز میشود زیرا تأثیر خاموشی روابط زن و مرد در فعالیتهای خارج از خانه هم دیده میشود و زن و شوهری که مدتی است دچار اختلاف شدهاند از لحاظ روانی نیز آمادگی لازم را برای فعالیتهای خارج از خانه ندارند.»