“من یک روزی لات بودم”. این پاسخ حاج منصور ارضی به اعتراض تعدادی از طرفداران سید محمد خاتمی پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ بود. او با این جمله شاید میخواست ثابت کند که هیچ مرزی برای رفتارهای خود نمیشناسد. رد پای این جمله حاج منصور ارضی را میتوان به صورت مکرر در ادبیات او هم پیدا کرد.
منصور ارضی قبل از انتخابات مجلس پنجم، فائزه هاشمی را ” عایشه” خواند اما او رای دوم یا به عبارتی رای اول تهران را به دست آورد. یکی دو سال قبل از این انتخابات با بازگشت دوباره انصار حزب الله به عرصه سیاست، حاج منصور ارضی هم مطرح شده بود.
مداحان جایگاه ویژهای در ساختار سیاسی ایران دارند و چه بسا برخی مواقع جایگاهشان از روحانیان هم برتر هم میشود، چرا که هم زبانشان قابل فهمتر است و هم توانایی ایجاد شور بیشتری را دارند.
پیش از آن مصداق مداح انقلابی، صادق آهنگران بود که در روزهای جنگ شعرهای حماسی میخواند. او در اوج دوران سازندگی در همایش فرماندهان سپاه و با حضور هاشمی رفسنجانی، شعری خواند که حاشیههای بسیاری داشت: “جان مولا حرف حق را گوش کن / شمع بیت المال را خاموش کن / این تجملها که بر خوان شماست / زنگ مرگ و قاتل جان شماست”.
“مکان: مهدیه تهران“
مرز انتقاد آهنگران از هاشمی رفسنجانی به همین جا ختم شد، به همین دلیل او چهره مطلوبی برای ارضای خشم جوانان انصار حزبالله از سیاستهای هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی نبود. به این ترتیب مداحانی جدید قدرت گرفتند و دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی هم به مدد آنان آمد.
” مکان: مهدیه تهران” برای بسیاری از مردم تهران یادآور یک جوک مشهور است. جوکی که زمینه آن تبلیغات فراوان صدا و سیما برای جلسات مذهبی این مهدیه بود. جلساتی با مدیریت جمعیت ایثارگران؛ جمعیتی با دبیرکلی حسین فدایی، از چهرههای افراطی حامی رهبری.
از آن طرف اما آب حاج منصور ارضی با انصار حزبالله در یک جوی نرفت و او با حسینالله کرم در جلساتی با عنوان” جلسات معنوی حزبالله” تنها ماند. همزمان با مطرح شدن حضورهاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ حاج منصور برای حمله به هاشمی به صحنه آمد. چند هفته بعد هم با آتشسوزی مسجد ارگ او دوباره خبرساز شد.
احمدینژاد در دوره شهرداری خود کمکهای فراوانی به هیئتهای مذهبی کرد و خلقیات شخصی اش نیز از همه به مداحان نزدیکتر بود. اما دولت او هم به کام مداحان خوش نیامد تا آن جا که منصور ارضی حکم به مرگ مشایی داد.
مداحان برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اما کاندیدای اختصاصی داشتند. محمود احمدینژاد در دوره شهرداریش کمکهای فراوان به هیاتهای مذهبی کرده و به لحاظ خلقیات شخصی هم از همه کاندیداها به مداحان نزدیکتر بود.
دولت احمدینژاد هم اما به کام مداحان خوش نیامد تا آن جا که منصور ارضی حکم به مرگ مشایی داد. درگیری مشایی و احمدینژاد با حاج منصور ارضی اما مانند خاتمی و هاشمی نبود، آنان اقدام به تصفیه نزدیکان منصور ارضی در مناصب اقتصادی از حمله در شرکت سایپا کردند.
در باز بیت رهبری
کار به شکایت دولت از مداحان رسید اما سعید حدادیان و منصور ارضی هراسی از شکایت نداشتند، چرا که با وجود این شکایتها در بیت رهبری به روی آنان باز بود.
ریشه حمایت رهبری از مداحان اما به یک تحلیل از پایگاه قدرت او برمیگشت. جملهای از آیتالله خمینی در بسیاری از مراکز عمومی ایران نصب شده با این مضمون که ” این محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته.” ترجمه سیاسی این جمله اما برای بسیاری این است که ” این مراسم عزاداری است که جمهوری اسلامی را زنده نگه داشته است.”
با این تعریف مداحان جایگاه ویژهای در ساختار سیاسی مییابند و چه بسا برخی مواقع جایگاهشان از روحانیان هم برتر هم میشود، چرا که هم زبانشان قابل فهمتر است و هم توانایی ایجاد شور بیشتری را دارند. بسیاری از مردم ایران در جمع اقوامشان کسانی را سراغ دارند که به بخش روضهخوانی مراسمهای عزاداری، بیشتر از سخنرانیها علاقه داشته باشند.
قدرت روز افزون مداحان برای برخی از روحانیان غیرقابل باور بود. از همین رو در دوره احمدینژاد رقابت پنهان روحانیان و مداحان را میشد در میان هشدار روحانیان سرشناس درباره افزایش خرافات در مداحیها شاهد بود.
از مداحی تا استانداری
انقلاب اسلامی نیز طبیعتا خود را مدیون مناسبتهای مذهبی میدانست و از همین رو برخی از مداحانی که پیش از انقلاب در مخالفت با رژیم پهلوی برنامههایی اجرا کرده بودند، سهمی از قدرت گرفتند.غلامرضا صحرائیان استاندار فارس در دوران اصلاحات، بیش از هر چیزی به نوحه مشهوری که علیه شاه خوانده بود مشهور بود.” کاخت کنم زیر و زبر یا ابن مرجانه.”
بعدها سیاستگذاران به فراست دریافتند که عزاداری صرف نمیتواند ضامن ادامه حیات فرهنگی جمهوری اسلامی باشد بلکه باید چاشنیهای سیاسی هم پیدا کند و جنگ ایران و عراق چاشنی خوبی بود. می شد با پیش کشیدن خون شهدا تمامی مخالفان را قلع و قمع کرد. رفته رفته مسائل سیاسی روز هم به موضعگیریهای مداحان افزوده شد.
قدرت روز افزون مداحان برای برخی از روحانیان غیرقابل باور بود. از همین رو در دوره احمدینژاد رقابت پنهان روحانیان و مداحان را میشد در میان هشدار روحانیان سرشناس درباره افزایش خرافات در مداحیها شاهد بود. این هشدارها تا آن جا پیش رفت که سایتهای خبری نقل کردند ” آیتالله علی صافی، مرجع تقلید به دلیل نقل مطالب سطحی از سوی یکی از مداحان دچار سکته شده و درگذشته است.”
کار درگیری مشایی و احمدینژاد با حاج منصور ارضی به شکایت کشید اما در بیت رهبری با وجود این شکایتها به روی حدادیان و ارضی باز بود.
برای اولین بار برخی سایتهای خبری هم از دستمزدهای چند میلیونی مداحان برای یک ساعت مداحی خبر دادند. این مباحث اما در همین حد باقی ماند چرا که عملکرد مداحان همواره در پشت پردههای سیاه عزاداری پنهان میماند و کمتر رسانهای امکان پرداختن به این موضوع را دارد.
نیاز به مداحان برای برخورد با دولت
تاثیر سیاسی مداحان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ نیز نمود پیدا کرد. آن جا که سعید جلیلی در مقابل حسن روحانی که از محمدرضا شجریان به عنوان یک چهره فرهنگی اسم برد، نام یک مداح را مطرح کرد. مداحان اما در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ محتاطانهتر عمل کردند چرا که به دلیل حمایت از احمدینژاد بخشی از پایگاه خود در میان نیروهای مذهبی را از دست داده بودند.
این روزها حتی مداحان درمورد حوادث سوریه نیز دخالت میکنند؛ به گونهای که سایتهای خبری از حضور حمید علیمی در سوریه برای جنگ در کنار نیروهای بشار اسد خبر دادهاند.
با پیروزی حسن روحانی و حامیان او در انتخابات ریاست جمهوری، مداحان دوباره فضا را برای حضور سیاسی خود مساعد دیدهاند چرا که از نظر آنان نهادهای زیر نظر رهبری برای مقابله با دولت کماکان دل به مراکز مذهبی بستهاند؛ همان نقشی که آنان برای برخورد با دولت هاشمی و خاتمی داشتند.
پس از حمله منصوبان رهبری به هاشمی رفسنجانی، حاج منصور ارضی هم به صحنه آمد و برای مرگ هاشمی دعا کرد.او برای این حمله همچنان مستظهر به حمایت رهبری است و رهبر جمهوری اسلامی در مقابل این گونه حملات به هاشمی رفسنجانی هنوز واکنشی نشان نداده است.
بازگشتندتا برای خردن جام زهر گریه زاری کنند.
farid / 19 October 2013
با تشکر از آقای محرابی به خاطر مقاله جالب و مفیدشان .
احمق آن کسانی که پای منبر این اراذل که خود به رذل بودنشان معترفند مینشینند و گریه و زاری میکنند .
مشتی لات و هرزه که معلوم است سر در کدام آخور دارند .
جمهوری نیرنگ و تزویر برای فریب مردمان زود باور و نادان از این عناصر نفهم و بیسواد به خوبی استفاده میکند .
امیدوارم زود باوران زودتر آگاه شوند .
بهنام / 19 October 2013
متاسفانه فقرفرهنگی جامعهٔ ایرانی در سالهای اخیر باعث پیشرفت اینگونه فعا لیت های مداحان شده است. برای از بین بردن این سرطانِ فرهنگی بو نامِ مداحی، باید ریشهٔ خرافات ها از بین برود.
امان دولت شاهی / 19 October 2013
با سلام من این مقالات رو دوست دارم واز اینکه تحلیلی هست لذت می برم مرسی اما نقدم اینه که روح خود رهبری آقای خامنه ای هم معلوم نیست از این چیزا واین خودسری ها با خبر باشه تا اونجا که من اطلاع دارم رهبری از خیلی چیزها خبر نداره ویکسری اومدن ودارن به اسم او این کارها رو میکنن میشه گفت ((مراکز قدرتی ))به تعبیر رهبرهمیشه مقاوم وپایدار جنبش سبز مهدی کروبی در این مملکت به وجود آمده که نابود کردن وازبین بردنش به این ساده گی نیست ورهبری خودش هم در خطره.
پانته آ / 19 October 2013
حاج منصور مثلا حالا دیگر لات نیست؟ میشود بفرمایند حالا مثلا چه چیزی هستند؟
Farbod / 19 October 2013
هنر فی نفسه جذاب و اثر گذار است و مداحی شاخه ای از هنر ملی ما است. هنر می تواند تاثیر گذار باشد ولی الزاما این اثرگذاری با خواسته ها و ارزش های همه جور در نمی آید. هنر مند مداح هم گاه برای دل خود هنر می ورزد و بیشتر اوقات هم برای به دست اوردن روزی و گذران زندگی. مگر آثار کسی مثل فرشچیان چیزی جز اشاعه ی عوامی گری و جهل در قالب هنر است و طرفه آنکه همه او را استاد خطاب می کنند. نمونه ی دیگر آواز ربنای شجریان است که دعایی بدوی را با اب و تاب و در جلد هنر قالب مردم می کند. کار بسیاری از مداحان هم به زیبایی کارهای اینهاست. اما خودمانیم ملت آبگوشتی ایران با فرهنگی در حد فیلم فارسی مگر قرار است چیزی را نثار جامعه ی بشری کند که ریشه در عمق فرهنگ منحطش نداشته باشد؟
مهسا / 20 October 2013
بیله دیگ بیله چغندر
babak / 20 October 2013
خانم مهسا کارهای بزرگترین نقاشان و مجسمه سازان چند قرن اخیر در اروپا بر اساس باورهای مذهبی آنها و برای تزیین بناهای مذهبی ساخته شده اند. نمیشود چون کلیسای نوتردام برای مذهب ساخته شده است آن را از فقره هنر خارج کرد چون از دید کسانی مذهب مروج خرافات است. بزرگترین محرک میکل آنژ در خلق آثارش باور او به مسیحیت بود. ایا میشود با نیت خوانی هنر هنرمندان را رده بندی کرد و مثلا اگر برای پیروزی خلق باشد آن را هنر والا دانست وگرنه هنر منحط. نگاه شما روی دیگر سکه هنر در خدمت ایدئولوژی است. لابد اگر فرشچیان در خدمت ایدئولوژی بد است نسخه خوب فرشچیان باید در خدمت ایدئولوژی مورد قبول شما باشد. مشکل مداحان هم آواز خواندن یا جلب توجه مردم به مذهب نیست بلکه مشکل قرار گرفتن امکانات و قدرت حکومتی و ثروتهای کلان برای اشاعه نسخه ایدولوژیک رهبری است که مداحان را به ابزاری برای گرد اوری و کنترل قدرت و ثروت بدل کرده است. رانتهای بیشماری که از جیب مردم ایران پرداخت میشود مشکل کار است و الا نمیشود کسی را به جرم مداحی مجازات کرد و یا از دید شما آن را در شمول هنر منحط قرار داد. دیدگاه نو به هنر دیگر رده بندی هنر به هنر منحط و والا و هنر عام و الیت و پست و… را نمیپذیرد.
YARI / 20 October 2013
@ مهسا، با احترم به عقیدهٔ شما در مورد هنر. شما هنر مداحی را با هنرهای دیگر در یک کفه ترازو نمی توانید قرار دهید. بحث اینجا مقایسهٔ هنراستاد فرشچیان و استاد شجریان که در زمینهٔ هنرشان سالهایِ سال تحصیل و تحقیق کرده اند با یک هنر ساده تر و عوام پسند که تحصیلاتی آنچنان نمی طلبد نیست.
هیچ مشگلی در مورد هنر مداحی در این بحث نیست. لطفأ به صحبتای یکی از این مداحان گوش دهید. ایشان با قلدری و تکبر خاصی به اعضای مجلس تائین تکلیف میکند به نامزدِ فلان وزارت خانه رأی نباید بدهند. مشگل اینجا در هنر مداحی نیست. مشگل در اینجاست که چگونه یک مداح بی سواد در دستگاههای اجرائی مملکتی به خودش اجازه میدهد که یاوه بگوید و حریم هنر و سیاست را درک نکند.
این مداحان حتئ با نالایق ترین رئیس جمهور سابق نیز نتوانستند سلوک کنند. مداحان همانا که به معنی لغوی مدح و ستایش قدرت مطلقه در یک نظام را انجام میدهند. نتیجتأ میتوان پی بُرد که در بیت رهبری رفت و آمدی دارند . افکار بیت را در بین مردمی ساده و عامی و قشر بسیجی با زبان لات منشانه اشاعه میدهند و . . .
یک تنه رفتن به قاضی از خصوصیات فکری عوام در سالهای اخیر بوده است . من و شما نیز جزعی از ایرانیانی هستیم که این خصلت را داریم. نصیحت فقط اینگونه است که می باید با مطالعه و جستجو فکرمان را پرورش دهیم.
نکته آخر که من آنرا قابل اشاره میدانم این است:
اگر حرفی حسابی برای گفتن نداریم، بهتر است لب از لب نگشاییم
امان دولت شاهی / 20 October 2013
خوشحالم که دو نظر قابل تامل در مورد مداحی به عنوان تلفیقی از هنرهای موسیقی و شعر را به مجموعه ی نظرات این ستون افزودید.
امان مداحی را هنر نمی داند چون لابد آن را دوست ندارد (من هم از رقص سر در نمیاورم ولی نمی توانم حوس کرده و بگویم هنر نیست) یا آدم های بیسوادی آن را می آفرینند( تو گویی فردوسی و سعدی و … تحصیلات آکادمیک داشته اند) یا مخاطب این هنر عوام هستند ( گویا مخاطب هنرهای دیگر فقط اساتید دانشگاه هستند و نه ایشان) و یاری می گوید هنر هنر است و نمی توان آن را به بد و خوب تقسیم کرد ولی خود هنر سفارشی حاکم را بد و اخ و مردود می داند و لابد آنان که سی سال برای دریافت صله ای شاهنامه سرودند را درخور تحقیر میداند. من هم تاکید کردم که گاه کار هنری با ارزش ها و خواست همه جور در نمی آید و بالاخره انتقادی به فرم یا محتوای آن وارد می شود.کما اینکه هر دوی این نظر دهندگان نتوانسته اند از دیدگاه اعتقادی خود در مورد هنر دست بکشند و به سرکوب مداحی و مداحان به بهانه های مناسب فکر خود پرداخته اند و قطعا اعتقاد راسخ دارند که خواست و ذوق هنری آنها برتر از خواست دیگرانی چون من است.
اما متوجه نشدم چرا ادعای من در مورد انحطاط فرهنگی ایران را نادیده گرفتید یا به شکلی لطیف ترش کردید. سالهای سال است که دیگر آثار هنری بدیع، ماندگار و متنوع در حد حتی 30 یا 40 سال پیش در ایران تولید نمی شود. حتی بقایای هنرمندان نسل گذشته جز اجرای مجدد آثار قدیم خود کاری نمی کنند. اگر نموداری از تولید آثار هنری (در همه ی رشته ها ) از قرن 4 تا امروز را رسم کنیم بوضوح انحطاط فرهنگی این مرز و بوم را خواهید دید.
در پایان با نظر امان که قطعا ندای بحقی از درون اوست کاملا موافقت می کنم
مهسا / 20 October 2013
خانم ىا آقاىى که نوشتى علت خلق شاهکارهاى هنرى مىکل آنژ باوراوبه مسىحىت بود ..زهى خىال
باطل! علت خلق چنىن شاهکارهاىى در کلىساها واماکن مذهبى فقط وفقط اىن بود که
کارفرماىى چون کلىسا پول بى حساب وکتاب وفراوان داشت که
مىتوانست با هنرمندان قرارداد ببندد.هنرمندان هم درست مانند بقىه اقشار جامعه باىد از راهى گذران زندگى مى کردند .
افرا / 21 October 2013
@ مهسا، با تشکر از وقتی که صرف نوشتن تحلیل نوشته های اینجانب داشتید. در نوشتن تحلیل بر سخن دیگران شرط اول صداقت در نقل قول است. شما از قول خودتان نوشتید، “امان مداحی را هنر نمی داند چون لابد آن را دوست ندارد”. این همان صحبت گذشتهٔ من از یک تنه به قاضی رفتن است، بهتر است که در نقل قول هایمان مُهری بر دیگران نزنیم که چگونه آنها فکر میکنند.
مهسا شما متاسفانه هنوزمتوجه مطالبم نشده اید که دوباره به صورتی ساده تر برایتان باز گو میکنم. ایکاش مداحان فقط در زمینه مداحی کار و تلاش کنند و مداخله در مسایل سیاسی نکنند. حال مداحی چه هنر باشد یا نباشد.
اگر مداحان حرفی حسابی برای گفتن ندارند، بهتر است در زمینهٔ سیاست لب از لب نگشایند.
امیدوارم که این تذکر جدید بحث را روشن کرده باشد.
نکته دیگر که باید اصلاح شود مقایسه هنر شاعرانی چون سعدی و فردوسی و… با هنر مداحان است. این اشتباه نابخشودنی است، وارد ادامهٔ این بحث هم نمی شوم .
خوشحال هستم که تیتر مداحی در رادیو زمانه مطرح شد که معلومات کافی وبسنده در اختیار من بگذارد. اطلاعاتی فراوان نیز از طریق خواندن مطالب دیگران کسب کردم.
من در مو تور جستجوی گوگل معنی “هنر مداحی” را جستجو کردم که متاسفانه مطلب بدرد خوری پیدا نکردم که در اختیار مهسا نیز بگذارم.
شاید هم به طعنه باشد اگر بگویم” به گریه در آوردن مردم هنر فاخر و شایسته ای نیست “.
من تنها می توانم حدثی آکادمیک بزنم که کلمهٔ مداحی وروزه خوانی را با کلمات مرثیه خوانی ، پرده خوانی و نقّالی اشتباه گرفته شده اند. مداحی و روزه خوانی هنر نیستند، در حالی که مرثیه خوانی، پرده خوانی و نقّالی هنر شناخته شده اند.
بهترین سایتی راکه متاسفانه محتویات بسیار رقیقی از هنر مداحی بیان کرده بود برای خوانندگان تفسیرم در زیر الصاق میکنم. اگر به آن سایت رفتید با تفکر بَدَوی و ستیزه جوی مداحان به خوبی پی میبرید.
http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/114/5469/53021
امان دولت شاهی / 22 October 2013
مدیر شبکه قران ایران یک مداحه میدونستید
میترا / 29 October 2013