هفدهم اکتبر، روز جهانی ریشهکنی فقر است. این روز در سال ۱۹۹۲ میلادی در سازمان ملل متحد ثبت شد. تلاش جهانی برای ریشهکن کردن فقر هرچند سالهاست ادامه دارد، اما در گوشههای مختلف دنیا، بحرانهای اقتصادی و سیاسی، انسانهای بسیاری را با عوارض فقر روبهرو کرده است.
جمهوری اسلامی با این شعار بر سر کار آمد که فقر را ریشهکن میکند. شعارهای انقلابی دم از انقلاب مستضعفان و پابرهنگان میزدند. وعدههای مجانی شدن آب و برق و حق تحصیل رایگان، قرار بود فقر را از میان ببرد. با این همه حاکمیت ایران بیش از هرچیز فقر را تقسیم کرده و معیارهای رفاه اجتماعی در فرازهای مختلف تاریخ پس از انقلاب، همواره به دلیل مشکلات مختلف و سیاستهای غلط در معرض تهدید بوده و روند نزولی طی کرده است. نخست، جنگی هشت ساله زیرساختهای اقتصادی ایران را نابود کرد، سپس زورآزماییهای سیاسی. قرار گرفتن زیر فشار تحریمهای بینالمللی رمق از جان اقتصاد ایران گرفته است.
توسعه اقتصادی ایران در سایه سیاستهای بحرانساز خارجی و داخلی، بیش از هر زمان به عقب اقتاده است. قشر متوسط جامعه حالا فقیرتر شدهاند و اختلافهای طبقاتی شدیدتر و ملموستر شده است. در خیابانهای پایتخت، هرچند برجها سر به فلک کشیدهاند و بوگاتیها ویراژ میدهند، اما قدرت خرید طبقه متوسط و دهکهای پایین اجتماع به وضوح پایینتر آمده است.
زندگی روی خط فقر
در بررسی وضعیت فقر، معمولاً نخستین چیزی که مورد بررسی قرار میگیرد آمار مربوط به فقر است و اصطلاح خط فقر، یکی از شناخته شدهترین مفاهیم است. حداقل درآمدی که یک خانواده دارند، آنها را زیر خط فقر قرار میدهد و بحرانهای اقتصادی همواره بسیاری را که در مرز خط فقر بودند، به زیر آن میاندازد.
نمیتوان وضعیت زنان و خانواده را به عنوان یکی از برجستهترین نمودهای اثرگذاری فقر نادیده گرفت. در شرایط امروز ایران، اقتصاد خانوادههای ایرانی وضعیت مناسبی ندارد، درست مثل اقتصاد صنایع، اقتصاد دولتی و خصوصی. با اینحال خانوادههای ایرانی تشویق میشوند که در این وضعیت متزلزل، فرزند بیشتری داشته باشند.
در ایران وزارت رفاه و امور اجتماعی باید آمار فقر، خط فقر و شاخصهای آن را اعلام کند، اما این وزارتخانه مدتهاست از اعلام شاخصها و مبانی تعریف فقر خودداری کرده و به همین دلیل است که سالهاست آمارهای متفاوتی از خط فقر و درصد جمعیتی که زیر خط فقر زندگی میکنند ارائه میشود.
بهتازگی رئیس مرکز آمار ایران، در پاسخ به این سئوال كه آیا خط فقر در آینده از سوی مركز آمار اعلام خواهد شد یا نه، گفته است: «از گذشته تا امروز شاخص خط فقر نیز در مركز آمار ایران محاسبه میشود، ولی از آنجا كه این شاخص جزو شاخصهای اصلی نیست و قانون تكلیفی برای انتشار آن ندارد محاسبات انجام شده در اختیار وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعی قرار میگیرد.»
به گفته عادل آذر، وزارت رفاه و تأمین اجتماعی متولی اعلام خط فقر بود كه در حال حاضر با وزارتخانههای تعاون و كار ادغام شده است، ولی مانند گذشته مركز آمار محاسبات انجام شده در زمینه خط فقر را در اختیار این وزارتخانه قرار میدهد. بدین ترتیب تا زمانی كه تكلیف قانونی برای انتشار آن وجود نداشته باشد مركز آمار از اعلام این شاخص خودداری میكند.
برای تعریف فقر، معمولاً دو مفهوم فقر مطلق و فقر نسبی به عنوان معیار در نظر گرفته میشوند. فقر مطلق، یعنی نداشتن حداقل سطح زندگی که برای سنجش آن مسائل مادی و سطحیترین نیازهای مادی در نظر گرفته میشود، البته بدون توجه به زمان و مکان. در تعیین خط فقر نسبی اما زمان و مکان مهم است. یعنی شرایط یک جامعه معین، در دورانی مشخص بررسی میشود. به این لحاظ میتوان آمارها و بررسیهایی را دید که گاه در سطح جهانی و گاه در سطح شهری برای بررسی وضعیت فقر ارائه میشوند.
چندی پیش، رئیس انجمن روانشناسی اجتماعی ایران، بر مبنای آمار موسسه جهانی لگاتوم اعلام کرد که بر اساس هشت معیار اقتصاد، کارآفرینی، فرصتهای شغلی، حکومتداری، آموزش بهداشت، امنیت – آسایش، آزادی فردی و سرمایه اجتماعی، وضعیت اقتصادی مالی و روانی، سطح رفاه مردم ایران در رتبه ۱۰۲ قرار دارد.
ایران از بین ۱۴۲ کشور مورد مطالعه جایگاه ۱۰۲ را به دست آورده است. در آمار شاخص لگاتوم کشورهای نروژ، دانمارک، سوئد، استرالیا، نیوزلند و کانادا رتبه یک تا شش را به دست آوردهاند و آخرین رتبه متعلق به کشورهای آفریقای مرکزی و افعانستان است.
در ایران وزارت رفاه و امور اجتماعی باید آمار فقر، خط فقر و شاخصهای آن را اعلام کند، اما این وزارتخانه مدتهاست از اعلام شاخصها و مبانی تعریف فقر خودداری کرده و به همین دلیل است که سالهاست آمارهای متفاوتی از خط فقر و درصد جمعیتی که زیر خط فقر زندگی میکنند ارائه میشود.
در این بررسی رتبههای ۷۲ تا ۱۱۲ که ایران نیز جزو این گروه است از نظر سطح رفاه زیر متوسط هستند. شورای شهر تهران هم اخیراً گزارشی منتشر کرده که در آن به آماری از فقر شهروندان تهرانی اشاره شده است.
خبرگزاری ایلنا گزارش داده که در جلسه علنی روز دوم مهر امسال در شورای شهر تهران، واعظ مهدوی، مدیر پروژه سنجش عدالت در شهر تهران، گزارشی برای اعضای شورای شهر تهران، ارائه كرده و در آن گزارش گفته است: «در شاخص فقر نیز در سال ۹۰ شاهد آن بودیم که سه درصد از شهروندان شهر در مقایسه یا سنوات گذاشته به زیر خط فقر رفتند در واقع در سال ۸۷، بیش از ۱۹ درصد از شهروندان زیر خط فقر بودند که این آمار در سال ۹۰ به بیش از ۲۲ درصد افزایش یافت.»
سیاستی که به تقسیم فقر تبدیل شد
هرچند شعار فقرزدایی، در ادبیات اقتصادی ایران در تاریخ سی و پنج ساله پس از انقلاب بسیار سر داده شده، اما دولت نهم بیش از همه دولتها روی عدالت محوری، توزیع عادلانه ثروت و فرصت سرمایهگذاری تاکید داشت و حتی محمود احمدی نژاد دولتهای قبلی را متهم به فقرگستری کرد.
برنامه پنجم توسعه در ایران هم روی کاغذ بر سیاستهای فقرزدایی تاکید بیشتری داشت. در این برنامه بر شاخصهای توسعه انسانی و رفاه و تامین اجتماعی به عنوان بستر کاهش فقر در کشور آشکارا تاکید شده بود و هدفمند کردن یارانهها نقطه پررنگ این سیاستها بود؛ سیاستهایی که حتی با ادعای عدالتمحوری هم تحقق پیدا نکردند.
دکتر سارا بازوبندی، استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه ریجنتز در لندن و تحلیلگر مسایل اقتصادی خاورمیانه، درباره سیاستهای جمهوری اسلامی درباره سیاستهای فقرزدایی به زمانه میگوید: «فقرزدایی یکی از اهداف اصلی دولت از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی بوده است. نهادهای مختلفی هم در راستای این هدف تاسیس شدهاند، ازجمله بنیاد مستضعفان و کمیته امداد که اغلب از محدوده مرزهای کشور هم پا فراتر گذاشتهاند و درسطح منطقه و در کشورهایی نظیر لبنان و افغانستان به فعالیتهای فقرزدایی میپردازند. یکی از جدیدترین سیاستهای فقرزدایی دولت ایران طرح هدفمندکردن یارانهها بوده که دولت در آن – در کنار سایر اهداف نظیر کاهش هزینههای دولت – تاکید زیادی بر نقش این طرح بر کاهش فقر در کشور داشته است. با پرداختهای نقدی یارانهها تغییر ناگهانی و فاحشی در میزان درآمد ایرانیانی که با درآمد کمتر از دو دلار در روز زندگی میکنند بهوجود آمد. به عنوان مثال، یک خانواده پنج نفره ساکن مناطق روستایی که در آن دو نفر با درآمد ده دلار در روز وظیفه نان آوری را بر عهده داشتهاند، بعد از هدفمند شدن یارانهها در مرحله اول بدون هیچ زحمتی ۴۵۰ دلار در ماه از دولت پول دریافت کردهاند. با در نظر گرفتن وضعیت تورم در کشور اما قشر متوسط که اغلب خانوادههای کوچکتری هم دارند، از محل پرداخت یارانهها درآمد کمتری به دست آورده و توان اقتصادیشان کاهش یافته است.»
این در حالی است که در هفتههای اخیر، خبرهایی از حذف سه دهک و قطع پرداخت یارانه نقدی به برخی از مردم منتشر شده است. به گزارش «تابناک»، این طرح از سوی دولت و مجلس، جداگانه در حال بررسی است و هنوز به نتایج مشخصی نرسیده است.
پایین آمدن کیفیت آموزش، بالا رفتن آسیبهای اجتماعی مثل اعتیاد و فحشا، مشکلات روحی و روانی و خشونت فراگیر، تنها بخشی از نمودهای فقر در جامعه است که اگر جلوی آن گرفته نشود، به تدریج جامعه را به سراشیبی فقر شدید فرهنگی نیز سوق خواهد داد.
هرچند دولت حرفی از قطع یارانهها نزده، اما سخنگوی دولت در یک برنامه تلویزیونی، با اشاره به کسری بودجه دولت و محل تأمین این کسری، بحث افزایش قیمت حاملهای انرژی را مطرح کرده است. او به موضوع حذف دهکهای درآمدی از دریافت یارانه اشاره کرده و گفته است: «ماده هفت قانون هدفمندی تأکید دارد که یارانه نباید به همه یکسان داده شود و نباید بخشی از افرادی که هماکنون یارانه میگیرند دریافت کنند، چون این عدالت نیست، بلکه مساوات است. باید بررسی شود چه دهکهایی نیاز به یارانه ندارند، چون همه به غلط فکر میکنند حتماً باید این رقم را بگیرند.»
او حتی در بخشی از مطالب خود، این موضوع را طرح میکند که یارانه نقدی که مردم دریافت میکنند، بیش از جمعیت ایران است. در چنین شرایطی، که اجرای طرح هدفمندی یارانهها به جز در دهکهای پایین در میان طبقه متوسط رضایت چندانی به بار نیاورده و در میان اقتصاددانان دولتی هم درباره آن اختلاف نظرهایی وجود دارد و برخی آن را شکستخورده میدانند، میتوان هر روز خانوادههایی را دید که به زیر خط فقر سقوط میکنند و احتمال دارد با بحرانهای پیچیدهتری روبه رو شوند. پایین آمدن کیفیت آموزش، بالا رفتن آسیبهای اجتماعی مثل اعتیاد و فحشا، مشکلات روحی و روانی و خشونت فراگیر، تنها بخشی از نمودهای فقر در جامعه است که اگر جلوی آن گرفته نشود، به تدریج جامعه را به سراشیبی فقر شدید فرهنگی نیز سوق خواهد داد.
نسخههای جمعیتی و بیماری فقر
در سخن گفتن از فقر نمیتوان وضعیت زنان و خانواده را به عنوان یکی از برجستهترین نمودهای اثرگذاری فقر نادیده گرفت. در شرایط امروز ایران، اقتصاد خانوادههای ایرانی وضعیت مناسبی ندارد، درست مثل اقتصاد صنایع، اقتصاد دولتی و خصوصی. با اینحال خانوادههای ایرانی تشویق میشوند که در این وضعیت متزلزل، فرزند بیشتری داشته باشند.
در ماههای گذشته، وزارت بهداشت ایران طرحی ارائه کرده که بر مبنای آن هر خانواده ایرانی باید پنج تا شش فرزند داشته باشد. چند ماه قبل، رئیس مرکز سلامت خانواده و جمعیت وزارت بهداشت در تشریح سیاستهای جدید جمعیتی این وزارتخانه گفته بود که قرار است رشد جمعیت کشور از نرخ ۱٫۸ کنونی به دو برابر و به حدود ۳٫۶ تا ۳٫۸ درصد برسد که بهطور متوسط هر خانواده ایرانی باید پنج یا شش فرزند داشته باشد. وزارت بهداشت اما فکری برای تامین هزینههای این پنج تا شش بچه نکرده است.
طبق آمار رسمی بانک مرکزی در بررسی وضعیت هزینههای ناخالص خانوادههای ایرانی از سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۳۹۰، هزینه هر خانوار چهارنفری ایرانی، از سال ۱۳۸۵ که هفت میلیون و ۷۰۰ هزار تومان بود، به ۱۷ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان رسیده است.
در همین زمینه، حسین راغفر، اقتصاددان در پاسخ به سوال خبرآنلاین درباره اینکه با وضعیت اقتصادی امروز حداقل نیاز ماهانه یک خانواده با پنج فرزند در شهر تهران برای داشتن وضعیت متوسط چه مبلغی است، گفته است: «برای سطح زندگی حداقلی شامل هزینههای مسکن، خوراک، حمل و نقل و دیگر ضروریات اولیه، خط فقر برای یک خانواده با پنج فرزند در شهر تهران دومیلیون و ۲۰۰هزار تومان است، البته این مبلغ برای گذران یک زندگی خوب نیست، برای زندگی روی مرز خط فقر است.»