در چهار قسمت پیشین ذیل عنوان عام «اسلام آغازی نو؛ در تداوم سنتهای کهن» جز به تأثیر و تأثر سنتهای عربی اسلام و سنن پیشین در مورد مفهوم خدا و توحید، به احکام عبادی اسلام (نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و زکات) و نیز در بخش احکام اجتماعی به موضوع زن و خانواده پرداخته شد و در این قسمت تتمه موضوع زن و خانواده گزارش می‌شود که در این تتمه به رویکرد اسلامی و تحولاتی که در صدر اسلام در این موضوع رخ داد اشاره می‌شود.

zanan22

 این گزارش نسبتا مفصل نشان می‌دهد که اسلام در اغلب موارد مقررات و فرهنگ و سنتهای عربی در مورد زنان و خانواده و حق و حقوق آنان و فرزندان را امضا کرده و در واقع در متن سنن عرب حجاز یک سلسله تغییراتی هرچند گاه مهم و اثرگذار انجام داده است.[1]گرچه این تغییرات به جد غالبا به سود زنان و در جهت بهبود وضعیت زنان در عرصه خانواده و جامعه بوده است اما در عین حال نمی‌توان انکار کرد که در مواردی نیز برای زنان اعمال محدودیت کرده که البته موجب ناخرسندی اعراب هم بوده و حتی با اعتراض نیز مواجه شده است.[2]قابل ذکر است که در روزگار جدید نیز برخی از پژوهشگران حتی مسلمان نیز بر این گمانند که در اسلام حداقل از جهاتی وضعیت زنان نه تنها بهبود پیدا نکرد بلکه بدتر هم شد.[3]

 اسلام هر نوع رابطه جنسی و لذت جویی و تولید فرزند را در خارج از کادر خانواده و غیر از طریق همسر رسمی و شرعی ممنوع دانست.[4]مرز بین زن و مرد را با توصیه‌هایی در مورد پوشش مناسب و یا حجاب پر رنگ‌تر کرد.[5]به هرحال این اخلاقیات جدید فاصله بین زن و مرد را بیشتر کرد. اما در این زمینه چند نکته قابل توجه و تأمل است:

اولا- احکام و یا سفارشهای قرآن و پیامبر در مورد پوشش به ویژه پوشش زنان در بستر خاص و در زمینه‌های ویژه پوشش مردمان آن روز عربستان قابل فهم و تفسیر است و جدا کردن این سفارشها بدون در نظر گرفتن آن زمینه‌ها چه بسا به بد فهمی و استنتاجهای نادرست منتهی شود، که شده است. از باب نمونه اشاره می‌شود که در جاهلیت پوشش بسیار اندک و در حد چند قطعه پارچه نادوخته (ازار=لنگ=حوله و رداء) بود. لباس به معنای بعدی و به ویژه امروزین آن تقریبا رایج نبود. برهنگی رایج بود و حتی شرمگاه (به اصطلاح فقهی: عورتین) نیز آشکار بود و قبحی هم نداشت. این واقعیت هم از برخی از اشارات قرآن به دست می‌آید و هم از کثیری از روایات نبوی و رهبران دینی چند قرن اول (مانند امامان شیعی). حتی شخص پیامبر نیز گاه کاملا لخت بوده است (مانند عریان شدن کامل وی هنگام نصب حجرالاسود در جوانی-بنگرید به: صحیح بخاری، حدیث ۳۵۱؛ صحیح مسلم با شرح نووی، جلد ۴، ص ۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری، جلد ۴، ص ۱۷ ). طبق روایات متعدد حداقل شمار قابل توجهی از اصحاب صفه در مدینه نیز عریان بوده و از پوشش پائین تنه نیز محروم بوده‌اند. این واقعیت شامل زنان هم بوده است و در واقع عرفی بود که ربطی به جنسیت نداشت. در جاهلیت زنان و مردان گاه به طور کامل عریان در کنار کعبه طواف می‌کردند. ظاهرا تا مدتها در دوران پس از اسلام هم این سنت ادامه داشته و از این رو آورده‌اند که در سال نهم هجرت این عادت کاملا نهی شد. در چنان فضایی قرآن و پیامبر بر پوشش تأکید دارند و تلاش این است که روابط جنسی مهار گردد و از مجموعه روایات چنین بر می‌آید که آنچه مورد تأکید شارع است پوشش عورتین به ویژه هنگام نماز است که واکنشی بود به برهنگی کامل مردمان در عصر نزول و تا حدودی بی بند و باری جنسی در آن دوره.[6]در واقع پوشش آن قسمت از بدن که از نظر شارع نباید لخت باشد. طبق یک نظر عورت هم عبارت است از بین ناف تا زانو. پوشش حداکثری مخصوصا برای زنان بعدها ایجاد شده و منتهی به پرده نشینی نسبی و یا کامل زنان شده است. حتی برخی فقیهان مفهوم «عورت» را چنان گسترش دادند که شامل تمام اندام زن و حتی ناخن و بالاتر صدای زن هم شد. البته آیات حجاب در سوره نور و حجرات در مورد پوشش زنان به طور عام یا همسران پیامبر تعارضی با این حکم کلی ندارد. به هرحال آنچه مسلم است این است که پوشش مسلمانان صدر اسلام اندکی بیشتر و منضبط تر از مردمان عصر جاهلی عرب بود و بسیار کمتر از لباس مردمان مسلمان (و البته عموم مردمان دیگر در سطح جهان و بیشتر در شرق و در آسیا) بود.[7]

ثانیا- نکته مهم این است که شماری ازتوصیه‌های قرآنی و یا نبوی در مورد روابط زن و مرد و از جمله پوشش و یا پرهیز از اختلاط یا نگاه شهوی کاملا ماهیت و حتی زبان و بیان اخلاقی دارد و نه قانونی و حقوقی و از این رو نباید به جهات کمّی و شکلی آن توجه کرد.

ثالثا- در دوران پس از پیامبر، به دلایل اجتماعی و سیاسی و حاکمیت یافتن وجوهی از فکر و فرهنگ و شخصیت‌های متعصب و سختگیر نسبت به زن (از جمله عمربن خطاب[8])، به تدریج تسامح اسلامی و شخص پیامبر نسبت به زن به زیان زنان و در جهت اعمال محدویت بیشتر علیه آنان تغییر کرد و حتی آن رفرمها و تحولات مثبت و آن آزادی‌های صدر اسلام و زمان محمد نیز غالبا خنثی و بی‌اثر شد. شگفت است دینی که با ایمان یک زن آغاز شد و در واقع نخستین مؤمن آن یک زن است (خدیجه)[9]، پس از درگذشت بنیادگذار آن دین و ظاهرا در اوج شکوفایی و بسط تاریخی آن طی دو قرن، تبدیل شد به دین و شریعت سختگیر نسبت به زن تا آنجا که زنان را به طور کلی در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی و حتی فرهنگی و علمی نیز گرفتار انواع محدودیت‌ها کرد.

رابعا-ا این اشتباه معرفتی رخ داد که سنت نبوی در قلمرو جامعه و سیاست با سنت عربی یکی گرفته شد و تمام گفتار و رفتار زمانی-مکانی و در نتیجه موقت او به عنوان حکم شرعی الهی و جاوادنه تلقی گردید و این اشتباه و خلط مسائل و مفاهیم در مورد زنان مسئله ساز شد و در نهایت به زیان آزادی و رهایی زنان از سنت‌های جاهلی و قبیله‌ای تحول یافت. نیز در حوزه مسائل معرفتی بین توصیه‌ها و ترجیحات اخلاقی اسلام در مورد رابطه زن و مرد و حفظ کیان خانواده و تعالی اخلاقی زنان و مردان با قانون و مقررات حقوقی و الزامی مساوی و مساوق گرفته شد. مجموعه‌ای از عوامل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی سبب شد که در اسلام و به ویژه در دوران پرتنش پس از درگذشت پیامبر، بخشهایی از همان اندیشه‌ها و سنت‌های منفی جاهلی نیز در زیر پوست دین تازه و مناسبات نوین عربی-اسلامی ادامه حیات بدهد و در عمل صبغه اسلامی و مشروعیت مذهبی پیدا کند.[10]

به هرحال عدم تداوم تغییرات اصلاحی به سود زنان و در مقابل تقویت برخی محدودیت‌های اخلاقی و یا اجرایی علیه زنان در دوران پس از پیامبر، به علل و عوامل اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی و نیز به شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی قرون اولیه بر می‌گردد که نباید آن را به نام اسلام و یا به مقتضای دین و ارزش‌های عام اسلامی ثبت کرد و حداقل با آن ملازم گرفت.[11]به ویژه باید به تأکید گفت در دوران پس از پیامبر همان تفکرات گذشته موجب شد تا کسانی از صحابه و بعدها تابعین و تابعین تابعین روایاتی را به نام پیامبر بر ضد زنان و در جهت نقض حقوق انسانی شان جعل کنند و یا روایات درست را با انواع دستکاری (تحریف لفظی و معنوی) تا در نهایت افکار و سنت‌های متروک خود درباره زنان را با ادبیات و عقاید مذهبی توجیه نمایند و برای مؤمنان ساده اندیش مقبول نشان دهند. یکی از این اصحاب نامدار که به هر دلیل با جعل روایت فراوان خود در این زمینه نقش ویرانگری ایفا ابوهریره کرده است که از قضا یکی از منتقدان جدی وی در نقل روایات جعلی و یا تحریف شده از پیامبر عایشه همسر پیامبر اسلام است.[12]

در بررسی تاریخ اسلام به تفصیل به این تغییرات اشاره خوهد شد.[13]

ادامه دارد

بخش‌های پیشین

اسلام و محیط پیدایش آن؛ گسست و پیوست

گسست و پیوست در احکام شریعت

جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و زکات

احکام اجتماعی؛ زن و خانواده

پانویس‌ها

 [1]  . از جمله ارجاع برخی اختلافات خانوادگی  به یک شورای مرضی الطرفین و متشکل از دو طرف (نساء، ۳۵)، یک اقدام مهم و مؤثر و در عین حال رعایت حقوق برابر زن و مرد است که اسلام پیشهناد کرده و ظاهرا در گذشته نبوده است.

[2]  . جوادعلی (جلد ۵، ص ۱۳۹-۱۴۱) گزارش می کند که پذیرش تحریم زنا و شراب (خمر) برای اعراب بسیار دشوار بود و بر اساس روایتی از علی بن ابی طالب مردم طائف به تحریم شراب و زنا تن ندادند و به آن اعتراض کردند. اما در توضیح این خبر (البته با فرض صحت آن) باید به دو نکته توجه کرد. یکی این که مردان عرب در عصر جاهلی به زنا و شراب به شدت معتاد بودند (شاید تحریم تدریجی مسکرات به این دلیل هم بوده است). نکته دوم این که مردم طائف در اواخر و در دوران پس از فتح مکه مسلمان شدند و می توان احتمال داد که آنان نه با مبانی و لوازم تدین به دین اسلام آشنایی کافی داشتند و نه مجالی برای این آشنایی پیدا کرده بودند. با این همه این نکته هیچ از اهمیت گزارش یاد شده کم نمی کند.

[3] . از جمله بنگرید به تحقیق منصور فهمی. این نویسنده در کتاب خود ضمن این که تصریح می کند که محمد برای حمایت از زنان تلاش می کرده اما از جهاتی نیز دین اسلام (باید توجه داشت او بین محمد و اسلام فرق می نهاد)  بر خلاف مقاصد پیامبرش موجب شد تا وضعیت زنان به عقب برگردد (بنگرید به ص ۲۸).

به عنوان نمونه به این فراز بنگرید: «در عصر بت پرستی، جنگجویان شبها جلوی خیمه، در وسط شنهای بیابان و در پرتو ماه گرد می آمدند و حلقه ای از دختران جوان و زنان آنها را احاطه می کرد. جنگجویان شور و هیجان نبردها را با سرود سر می دادند و اشعار خویش را که سرشار از احساسات خوش و طبیعی و روحیه ای باز و شاد بود به نغمه می خواندند. این اشعار عموما با ابیاتی آغاز می گشت که به زنی تقدیم شده بود که شاعر از وی الهام گرفته بود، چه با عواطف اش و چه با عشقی که الهام بخش او بود و چه با کیفیت زیبا و متعالی معشوق؛ و این زن، زن جامعه باستانی عرب، شایسته عشق و احترامی تلقی می شد که شاعر روح و قلبش را از وی الهام می گرفت.

اما بعدها، وقتی که اسلام با حصر و خانه نشین کردن زن هرچه سختگیر شد، تأثیر منفی خود را بر جای گذاشت. آنچه شاعران در آغاز اشعار خویش می خواندند به صورت زنی رؤیایی در آمد، زنی از زمان کهن که شاعران دیگر، او را نمی شناختند و زاده تخیلات ذهنی آنان بود. در حالی که اشعار عهد بت پرستی دیروز را هاله ای از سیمای واقعی زنی حی و حاضر، براگیزاننده، نیرومند و بنا بر ارزشهای اخلاقی، زیبا در بر می گرفت. شاعران مسلمان به آنجا تنزل کردند که اشعار خود را به گونه ای مصنوعی، با سیمای ساختگی زنی غیر واقعی زینت بخشید زیرا زنان مسلمان در زندگی نزار و پنهانی خود در اعماق خانه ها می پژمردند (ص ۱۳۴).

البته در این مورد دو نکته قابل توجه است. یکی این که این نوع نگاه عمدتا برآمده از افکار و اندیشه های اومانیستی و برابری طلبانه مدرن است که به برابری ذاتی آدمیان و حقوق ماتقدم انسانها بر هر نوع مؤلفه دیگر (از جمله مذهب و جنسیت و نژاد) باور دارد و دیگر این که سیاست های تازه اسلام (البته منظور همان احکام شرعی و یا اخلاقی مطرح در قرآن و سنت معتبر نبوی است نه احکام و سنت هایی که بعدها در فقه و یا در سنن مسلمانان جوامع مختلف رایج شده و اکنون به نام اسلام شهرت یافته اند) در مورد زنان و خانواده و پوشش و مانند آنها را باید در چهارچوب جهان بینی و به ویژه انسان شناسی و از جمله معنویت و اخلاق خاص دینی آن فهم و تحلیل و تفسیر کرد تا داوری نهایی منصفانه تر و واقع بینانه تر باشد. چنان که این قاعده در مورد ادیان و اید ئولوژی های دیگر نیز صادق است.

[4]  . اصولا در دوران جاهلیت به دلیل هرج و مرج جنسی و حداقل بی مبالاتی گسترده در روابط زن و مرد تعیین پدر فرزند کار دشواری بود و این البته از جهاتی موجب اغتشاش در روابط خانوادگی و مناسبات حقوقی می شد. اما اسلام از طرق مختلف به این اغتشاش پایان داد و به گفته فاطمه مرنیسی (ص ۱۱۴) «هدف عده اطمینان یافتن از باردار نبودن زن بود تا در صورت باردار بودن زن، فرزند به پدر اصلی اش منسوب شود. در دوره پیش از اسلام ارتباط و منسوب کردن فرزند به پدر فرزند یا مهم نبود (برای این که قبایل هنوز سنت مادرسالاری را حفظ کرده بودند)، و یا مشکل بود . . .تعیین پدر واقعی بچه در آن هنگام، یک نوآوری محسوب می شد».

[5]  . موضوع «حجاب» یکی از مهم ترین و بحث انگیزترین موضوعات دینی و یکی از احکام پر مناقشه اسلامی در حوزه زنان و فمینیسم در حال گسترش است که، به ویژه در جهان مدرن و به طور خاص از منظر تفکر و سنن نوین غربی، بسیار مورد پرسش و محل نقد و انتقاد شدید است. در آینده چگونگی جعل این حکم و سیر تحولی آن را به تدریح و در بستر ثبت و بررسی وقایع تاریخ اسلام بررسی خواهیم کرد کنند. اما در اینجا به اجمال تمام به چند نکته اشاره می کنم:

اولا- استنباط  وجوب شرعی حجاب به معنای پوشش سر و گردن و یا بازوها و قسمت پایین پا از آیات مربوطه (احزاب، ۵۹ و نور، ۳۰-۳۱) محل تأمل است و به رغم غلبه نظریه وجوب کسانی هم صرفا از منظر تفسیری و فقهی چنین وجوبی استنباط نمی کنند. فکر می کنم دیدگاه این دسته اخیر درست باشد.

ثانیا- اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته در آیات (مانند جلباب)، دقیقا روشن نیست و حداقل می توان به گمان قوی گفت منظور اصلاح برهنگی و نیمه برهنگی رایج آن زمان در مورد مردان و زنان و در هرحال حداکثر رعایت همان پوشش متداول زنان عرب بوده منتهی با دقت و تحفظ بیشتر.

 ثالثا-همان آیات (واجب یا غیر واجب)، بر اساس ضرورت و رفع مشکلی خاص (از جمله اصلاح پدیده برهنگی و نیز به نص قرآن وقوع آزار جنسی زنان در کوچه های تاریک و شبانه مدینه) بوده و طبعا بر اساس قاعده فقهی رابطه حکم و موضوع، با انتفاء موضوع حکم نیز منتفی خواهد شد و از این رو رعایت شکل و یا نوع خاصی از پوشش نمی تواند جاودانه باشد و از آن نمی توان یک حکم شرعی دایمی استنباط کرد. چرایی و چگونگی نزول آیات حجاب و سیر تحولی آن نشان می دهد که در همان زمان پیامبر هم نوع خاص و فرم ویژه و محدوده معین و ثابت برای پوشش زنان (از سر و گردن گرفته تا تمام اعضای بدن) وجود نداشته و در واقع حمی خاص و ثابت تشریع نشده است. هرچه بود همان پوشش رایج و عرفی بود و اسلام به دلایل کم و بیش روشنی اندکی آنها را اصلاح و متحول کرد.

رابعا- از کاربرد آیات قرآن در این زمینه، می توان استنباط کرد که بیان و مضمون توصیه ها از جنس توصیه های اخلاقی و ترجیهی (استحسانی و به تعبیر فقهی استحبابی) است نه در مقام جعل حکم شرعی به مثابه یک قانون الزام آور (به همین دلیل در قرآن هیچ مجازاتی دنیوی برای متخلفان لحاظ نشده است). مضمون و یا بهتر بگوییم «فحوا»ی آیات این است که زنان مؤمنه در پوشش و رفتارهای خود در حریم مردان مواظب باشند و به تعبیر دقیق قرآن از «تبرّج» (احزاب، ۳۳) (قابل ذکر شماری مفسران تبرج را رفیق بازی خاص زنان شوهردار دانسته اند) دوری گزینند تا حریم ها حفظ شود و جامعه (زنان و مردان) به همسرانشان وفادار بمانند و مرتکب زنا نشوند. اصولا واژه «تبرج»، که به معنای «خود عرضه کردن» است (نه لزوما آرایش و یا رعایت نوعی خاص از پوشش چرا که تبرج رفتار زباندار و عامدانه است نه ظاهر و پوشش)، به خوبی مراد و مقاصدالشریعه در این مورد را نشان می دهد. همان گونه که مردان با ایمان نیز لازم است از تبرج خودداری کنند.

خامسا- اگر تمام این ملاحظات جدی را نادیده بگیریم و طبق فتوای فقیهان محترم پوشش تمام بدن و حتی سر و گردن را یک حکم دایمی شرعی بدانیم که زنان مسلمان حتما باید رعایت کنند، با هیچ معیار فقهی و عقلی و نقلی نمی توان حجاب را اجباری دانست و آن را برای زنان مسلمان و به ویژه زنان غیر مسلمان در یک جامعه اکثرا مسلمان تحمیل کرد و برای این تحمیل قانون وضع کرد و افراد را مجازات کرد.

در هرحال به گمانم حجاب به معنای پوشش خاص سر و گردن اگر هم در زمان واجب و لازم بوده (مانند بسیاری از احکام اجتماعی و مدنی دیگر) یک حکم جاودانه نیست.

[6]  . به گفته درست مرنیسی (۲۶۸): «توسل به حجاب تنها هنگامی فهمیده می شود که ما نکوهیدگی زنا را، که اسلام علیه آن مبارزه می کرد، درک کنیم».

[7] . گزارش این قسمت برگرفته از تحقیق مفصل و بسیار پر نکته آقای امیر ترکاشوند است که با عنوان «حجاب شرعی در عصر پیامبر» است. این تحقیق در بیش از هزار صفحه تنظیم و تدوین شده و در سال ۱۳۹۰ به سامان رسیده و تا نگارش این سطور هنوز موفق به اخذ مجوز برای نشر نشده است. مطالعه این تحقیق برای روشن شدن مفهوم حجاب شرعی و سیر تطور و تحول آن در بستر تاریخ اسلام و به مقتضای مقتضیات روزگار و به دست فقیهان بسیار مفید است.

[8]  . خانم فاطمه مرنیسی در کتاب خود «زنان پرده نشین و مردان جوشن پوش» به خوبی و به طور مستند نقش مؤلفه های اجتماعی و شرایط زمان پیامبر و سیر تحولی مثبت و منفی مقررات مربوط به زنان از جمله حجاب را از آغاز تا دوران خلفای راشدین و به طور خاص دیدگاه های خلیفه عمر در موضوع زن را در دوران پیامبر و پس از آن به ویژه در زمان خلافت اثرگذارش تشریح کرده است. او هم به مقاومت های کسانی چون عبدالله بن ابی به دلایل خاص مادی و اجتماعی در برابر برابری خواهی محمد و برخی همسرانش (به ویژه عایشه و ام سلمه) اشاره کرده و هم به نقش کسانی چون عمر پرداخته است. در مورد اول تحلیل مرنیسی (ص ۲۷۱ کتاب وی) را در کتاب دوم (فصل چهار در ذیل ماجرای افک عایشه) آوردیم اما او گفتارهای زیادی در باره سهم عمربن خطاب در این زمینه دارد. عمربن خطاب در زمان پیامبر، به رغم ایمان استوارش به محمد، همواره یکی از منتقدان جدی وی در مورد زنان بود. او می گفت در مکه ما امیر بر زنانمان بودیم و در مدینه زنانمان بر ما امیر شده اند و بدین ترتیب محمد را در این تغییر بنیادین و از نظر وی منفی مسئول و مقصر می شناخت. از اقدامات عمر این بود که از ذکر نام زنان در شعر نهی کرد چرا که آن را موجب رسوایی و فضیحت می دانست. قابل تأمل این که هنگام جمع قرآن در زمان ابوبکر تنها عمر بود که سوره کوتاهی از قرآن عرضه کرد که در آن حکم رجم (سنگسار) آمده بود و چون هیچ شاهدی برای انتساب آن به وحی و قرائت پیامبر نداشت، مقبول نیفتاد و در نتیجه در قرآن قرار نگرفت. وی اصولا معتقد بود که در قرآن آیه رجم وجود داشت و در زمان پیامبر هم این حکم اجرا شده و پس از آن نیز ما آن اجرا کرده ایم. مرنیسی (ص ۲۷۰) تصریح می کند «عمر فردی شجاع، عادل، از خود گذشته، و پرهیزگار بود، اما فضیلت های حضرت محمد را در مورد احتراز از خشونت و داشتن ملایمت پیام های اصلی این مذهب نو-چه در عمل و چه در نظر نداشت . . .عمر هر گز در مورد مقوله فردیت که دین نو در مورد آن تأکید می ورزید، نمی اندیشید و اساسا از درک آن ناتوان بود. از دیدگاه او تنها راه برقراری نظم، ایجاد موانع و پنهان سازی زنان بود» (درباره عمر بعدا در زندگینامه وی به تفصیل اشارت خواهد رفت).

 جوادعلی، جلد ۹، ص ۲۴۷ و ۲۷۴

نیز: طبری، جلد ۲، ص ۴۴۵

نیز خانم آرمسترانگ در کتاب خود به برخورد روا دارانه نخست با موضوع حجاب و سپس اعمال محدودیت بیشتر در این مورد را بررسی کرده و به نکات قابل توجهی اشاره می کند. از جمله ایشان مهم ترین حادثه در این تغییر موضع را تشدید جنگ و خشونت می داند. او در پایان این تحلیل می گوید «قوانین قرآن درباره زنان، تحت الشعاع آیات مربوط به جنگ قرار گرفت که به ناگزیر بر همه رویدادهایی که در آن زمان در مدینه اتفاق افتاد، تأثیر گذاشت». بنگرید به صفحات ۱۲۵-۱۲۶ و ۱۳۱

قابل تأمل این که مرنیسی نیز عینا چنین تحلیلی از چگونگی و چرایی حجاب ارائه می کند. او نیز به تفصیل شرح می دهد که در جهت گیری های اصولی پیامبر در مسیر تحقق تدریجی برابری حقوقی زن و مرد بود اما بحرانهای اجتماعی و خشونت های نظامی موجب شد که این سیر متوقف شود. او تصریح می کند که از سال سوم تا هشتم طرح های پیامبر در جهت برابری زن و مرد شکست خورد. بنگرید به فصل نهم و از جمله ص ۲۴۴. نیز گفتنی است مرنیسی در مورد برده داری نیز همین تحلیل را ارائه می کند.

[9]  . منصور فهمی (ص ۳۷) می نویسد: «خدیجه نه همچون خدمتکاری که مطیع ارباب مستبدش باشد، بلکه برابر با شوهرش در نظرمان جلوه می کند و شوهرش را نه تنها از مشورت های خویش بهره مند می سازد، بلکه حتی او را راهنمایی می کند. این آزادی زن آنجا بیشتر آشکار می شود که می بینیم خدیجه همراه شوهرش و همراه با پسر عموی جوانشان، علی، هر سه با هم به خانه کعبه می روند تا در برابر خدای بزرگ محمد نماز بگزارند».

[10] . با بررسی دقیق افکار و آداب عرب جاهلی در مورد زن و خانواده و فرزند و ازدواج و پوشش و دهها موضوع ریز و درشت مربوط به جنس زن، می توان به روشنی رد پای همان افکار و سنت را در برخی دیدگاههای اسلامی و در زبان و ادبیات دین جدید ملاحظه کرد که حتی گاه عینا تکرار شده اند. البته این تداوم سنت و آداب کهن در بستر و در ادبیات فرهنگ و دین تازه، از منظر تاریخی، کاملا طبیعی و قابل فهم است و در عمل نیز حداقل تا حدودی گریزناپذیر بوده است. از این رو در تمام مقاطع تاریخی در تمام جوامع، این گسست-پیوست تاریخی رخ داد ه و می دهد.  در متن به برخی از این افکار جاهلی اشاره شد. مثلا فکر و عقیده جاهلی «وشاورهن و خالفهن» (با زنان مشورت کنید اما با آن مخالفت کنید) عینا به نام بزرگان اسلام نقل شده است. این در حالی است که به استناد منابع کهن اسلامی پیامبر گاه با زنانش مشورت می کرد و به نظر آنها احترام می نهاد و عمل می کرد. به عنوان نمونه می توان به مشورت محمد با همسرش ام سلمه در جریان حدیبیه اشاره که که پیامبر نه تنها با نظر ام سلمه مخالفت نکرد بلکه به آن عمل کرد (واقدی، مغازی، تحقیق مارسدن جونز، ۱۹۸۹، جلد ۲، ص ۶۱۳). یا برخی سخنانی که در نهج البلاغه در مورد زنان نقل شده (کلام ۷۹ و ۲۳۰، فیض الاسلام) بازگویی همان افکار عقب مانده اعراب در مورد زنان است. البته باید دانست که این مدعا در صورتی درست است که واقعا پیامبر و یا علی و دیگر اصحاب و بزرگان صدر اسلام آن سخنان را گفته باشند. بی گمان بخش بزرگی از این روایات و اخبار در مورد زنان (مانند موارد و موضوعات متنوع دیگر) برساخته های قرون بعدی است که جعل است و احتمالا به قصد مشروعیت و اعتبار بخشیدن به آن افکار سنتی و عربی به پیامبر و دیگر بزرگان صدر نسبت داده است. اثبات آن چندان کار دشواری نیست. به ویژه در مواردی که این سخنان برساخته متأخر، آشکارا با مبانی مسلم دینی در تعارض اند. از قضا سخنان منسوب به امام علی بن ابی طالب، که بدان اشاره شد، از نمونه های بارز این تناقض است.

[11]  . باید توجه داشت که احکام مربوط به زنان در قرآن و حتی در سنت معتبر نبوی محدود و اندک است و بسیاری از آنها نیز کلی و غیر دقیق اند و اگر آن احکام اندک با احکام بسیار تفصیلی بعدی و از جمله در روزگار ما مقایسه شود، روشن می شود که تقریبا اکثریت قریب به اتفاق این احکام جزئی و دقیق یا برآمده از اجتهادهای ضروری فقیهان در برابر پرسش های پیاپی شرعی و عملی مؤمنان و مقلدان در ادوار مختلف بوده و یا مستقیما برگرفته از قوانین و مقررات اقوام دیگر از عرب و غیر عرب بوده است. تحقیق و تفحص تاریخی نشان می دهد که بخش های قابل توجهی از احکام فقهی مربوط به زن و خانواده در فقه و شریعت اسلامی برگرفته و یا ملهم از احکام مذهبی زرتشی عصر ساسانی است. در تاریخ ایران باستان گزارشی از شریعت گسترده زرتشتی داده ام و می توان آنها را یک به یک با فقه اسلامی مقایسه کرد و یکسانی های شگفت انگیز و یا مشابهت های آشکار را مشاهده و ملاحظه کرد.

در اینجا به مناسبت از باب نمونه گزارش کوتاهی  از برخی مقررات فقهی مذهب زرتشتی ساسانی را می آورم.

حجاب. در ایران ساسانی زنان به ویژه در شهرها و باز هم مخصوصا در خاندانهای شهری و به طور خاص تر در دربار و طبقات اشراف پوشش کامل داشتند. آرایش برای زنان عادی حرام شرعی بود. بین زن و مرد دیوار ستبری وجود داشت و زنان اشرافی و درباری هرگز در برابر مردم قرار نمی گرفتند و دیده نمی شدند. به طور خاص چادر، که امروز به عنوان حجاب برتر اسلامی در ایران متداول است، حجاب اشرافی زنان ایران بود. چادر مشکی به ویژه چنین بود. در ایام قاعدگی زن آمیزش جنسی حرام و ممنوع بود و ارتکاب آن مجازات داشت. سقط جنین شدیدا حرمت داشت و مرتکبین آن با مجازات مرگ مواجه بودند. از نظر قانونی زنان با بردگان و کودکان برابر بودند. از باب نمونه میزان مهریه دختران و زنان در حدود دو هزار درهم بوده که با قیمت یک برده برابر بوده است. در این زمان از نظر مذهبی دختران در سن ۹ سالگی و پسران در ۱۵ سالگی به ازدواج تشویق می شدند. چند همسری (تعدد زوجات) رواج کامل داشت و اغلب بزرگان و به ویژه شاهان از زنان پرشماری تحت عناوین مختلف (و غالبا معشوقه) بهره می گرفتند. حق طلاق با مرد بود. اگر زنی از تمکین جنسی در برابر همسرش خودداری می کرد (=نشوز و ناشزه در فقه اسلامی) و به طور کلی اگر زن به وظایف خود در قبال شوهر تن می زد، مرد می توانست او را طلاق دهد. نیز اگر زن عقیم و نازا بود، مرد حق طلاق داشت. البته در مواردی نیز زن می توانست حق طلاق داشته باشد. در ازدواج اذن پدر برای زن لازم بود و اگر زنی بدون اذن ازدواج می کرد فرزند ناصالح شمرده می شد. ترک منزل پدری برای کسب آزادی ازدواج غیر قابل تحمل بود. آمیزش جنسی بدون ازدواج و زناشویی ممنوع بود و این عمل دزدی تلقی می شد. عمل لواط شدیدا حرام و ممنوع بود و ارتکاب این عمل زشت مجازات اعدام داشت. این فهرست ادامه دارد. مشروح آن را در کتاب «شاهنشاهی ساسانی» ،اثر تورج دریایی، ص ۱۷۱-۱۷۲ و ۱۷۵ ملاحظه کنید.

[12]  . در این مورد بنگریر به تحقیق مفید فاطمه مرنیسی در کتاب «زنان پرده نشین و مردان جوشن پوش».

قابل ذکر است که احتمالا و به صورت گریزناپذیری برخی رفتارهای پیشین عربی در مورد زنان در رفتار پیامبر اسلام نیز وجود داشته که به سهم خود در تداوم برخی سنت های قبلی بی تأثیر نبوده است. چنان که یکی از زنان پژوهشگر مسلمان در آمریکا بدان اشاره کرده است. لیلا احمد بر این نظر است که «استمرار برخی سنت های قبیله ای در رفتار حضرت محمد در برخورد با زنان بود که در فرجام این امکان را در اختیار قدرتمندان نهاد تا با فرازمند کردن این بخش از رفتارهای او، آموزه های قرآنی دلالت کننده بر مساوات زنان و مردان و مؤکد رفتار عادلانه با زنان را به حاشیه برانند و به سکوت برگزار کنند». محمد کریمی زنجانی اصل، دیباچه کتاب «زنان پرده نشین . . .، اثر مرنیسی، ص ۱۶.

[13]  . گزارش این فصل، جز منابعی که در متن به آنها اشاره شده، عمدتا برگرفته از جوادعلی است: جلد ۴، ص ۳۵۷-۳۵۹، ۶۰۸-۶۰۹، ۶۱۷-۶۲۰، ۶۲۳-۶۲۷، ۶۴۱-۶۴۴، ۶۵۵-۶۵۶؛ جلد ۵، ص ۲۷، ۱۳۹-۱۴۲، ۴۹۸-، ۵۲۷

نیز: خضری بک، تاریخ الامم الاسلامیه، ص ۲۰

نیز: احسان صدقی العمد،  الحجاج بن یوسف الثقفی، بیروت، دارالثقافه، ۱۹۷۳، ص ۵۱۱