سازمان منع تسلیحات شیمیایی جایزه نوبل خود را تا اندازه زیادی مدیون سیاست مدبرانه باراک اوباماست که فعالیت این نهاد را در انظار جهانیان آورد تا همه ببینند از بین بردن سلاحهای شیمیایی در کشوری که در آن جنگ داخلی جریان دارد چقدر خطرناک است.
اعطای این جایزه، یک بار دیگر سیاستهای آمریکا تحت ریاست جمهوری اوباما را در معرض قضاوت جهانی گذاشت و نشان داد که او هر چند در سیاست داخلی و تنظیم بودجه با مشکل روبروست، در مسائل خارجی دست بازتری دارد. البته در جهانی که بعد از تشکیل اتحادیه اروپا و قدرتگیری چین و هند و برزیل و سایر قدرتهای منطقهای، دیگر دوقطبی نیست، آمریکا هم دیگر آمریکای سابق نیست؛ اما هنوز بزرگترین ابر قدرت جهان است و از او انتظاراتی بزرگ می رود
ضعف یا قوت؟
از قضا درست به همین دلیل محافظهکاران آمریکایی و به ویژه نئوکانها با سیاستهای جهانی اوباما مخالفند چون معتقدند که او فاقد اقتدار و صلابت لازم در تصمیمگیری در چنین مقامی است که اقتضای آن داشتن اراده و تزلزلناپذیری است. به اعتقاد آنها و به نظر نتانیاهو، اوباما در مورد سوریه و ایران از خود تزلزل نشان داده است.
اوباما بدون دخالت نظامی در سوریه که یک عراق دوم ایجاد میکرد، عملا به هدف جنگ دست یافت که خلع سلاح شیمیایی بشار اسد بود. به نظر پارهای ناظران سیاسی، تمام رهبرانی که خلع سلاح شدهاند، یکی دو سال بعد خودشان هم از قدرت خلع شدهاند.
اوباما یک سال پیش کاربرد سلاح شیمیایی را خط قرمز رژیم سوریه تعیین کرد و تخطی از آن را مستلزم حمله نظامی دانست. اما چنانکه دیدیم، بشار اسد از سلاح شیمیایی استفاده کرد و بار آخر شمار زیادی از مردم را کشت اما آمریکا به سوریه حمله نظامی نکرد. البته آمریکا تا آستانه جنگ هم پیش رفت، اما به ناگاه عقب کشید تا راه برای دیپلماسی باز بماند.
اوباما ضمن ادامه تهدید نظامی، تصمیمگیری نهایی را به کنگره سپرد و عملا در مقابل فشار روسیه عقب نشست. هر چند کشورهای اروپایی از این موضع اوباما حمایت کردند، اما گروهی از محافظهکاران آمریکا از جمله سناتور مککین و سناتور لیندسی گراهام این رویکرد اوباما را بزدلانه و نامتناسب با سیاست ابرقدرتی در حد آمریکا دانستند.
مطابق این سیاست، جرج دبلیو بوش به بهانه نابود کردن سلاحهای کشتار جمعی به عراق حمله کرد، اما سلاحهای ادعایی را پیدا نکرد . از اوباما نیز چنین انتظاری میرفت، با این تفاوت که این دفعه دلیل محکمی بر وجود این سلاح ها و کاربرد آنها توسط نظامیان بشار اسد وجود داشت و قضیه ثابت شده بود. بازرسان سازمان ملل نیز تلویحا بر این نکته صحه گذاشتند.
از هر نظر حمله به سوریه قطعی به نظر میرسید. آمریکا با تقویت ناوگانهایش در منطقه، اعلام کرد بدون نیاز به اعزام نیروی زمینی، جنگ را دو ماهه به پایان میرساند. اما موضع آمریکا، چنان که دیدیم، یک باره عوض شد.
قطعا در این مورد دیدار با پوتین که بر حمایت از اسد و جلوگیری از جنگ پای میفشرد، همچنین تزلزل متحدان اروپایی آمریکا که هیچ علاقهای به جنگ نداشتند، نقش داشت.
بیشترین حرارت جنگی را متحد اصلی آمریکا یعنی بریتانیا نشان میداد که آنجا هم پارلمان با رای منفی به جنگ دست دولت را بست. همچنین اوباما زیر فشار افکار عمومی آمریکا هم بود که خسته از جنگ در افغانستان و عراق، اکثرا مخالف درگیر شدن مستقیم کشورشان در جنگی دیگر بودند. جنگی که در صورت در گرفتن، منطقه را نیز به آتش میکشید و بنا به تهدیدات ایران و حزبالله، دامنه تروریستی هم پیدا میکرد.
اوباما در چنین شرایط بغرنجی، تصمیمگیری را به کنگره آمریکا سپرد تا باز بتواند زمان بخرد و ضمن فشار به سوریه، متحد بزرگ آن روسیه را نیز به موضع خود نزدیک کند. ارتش آزاد سوریه تعلل و تزلزل آمریکا در حمله را به نفع بشار اسد ارزیابی میکرد و همزمان محافظه کاران آمریکایی مانند مککین بر گزینه نظامی تاکید میکردند.
ایران نیز زیر فشارها، سرانجام خم شد و نرمش نشان داد. این نرمش که برای کاستن از خفت آن رسما “قهرمانانه” نامیده شد، تا حد زیادی ناشی از تحریمها و سرسختی آمریکا و اوباما در جلوگیری از تبدیل ایران به یک قدرت هستهای است.
سناتور جان مککین که برای دیدار با اوباما به کاخ سفید دعوت شده بود، رای منفی کنگره به طرح رئیس جمهور برای حمله نظامی به سوریه را مصیبتبار میدانست. او به خبرنگاران گفت، کنگره نباید طرحی را که رئیس جمهور متعهد به اجرای آن است، رد کند.
کرنش سوریه
در این میان اوباما از خود تدبیر نشان داد و در شرایطی بسیار دشوار رشته امور را به دست گرفت. او که میدانست طرح حمله نظامیاش احتمالا در کنگره رد میشود، از کنگره خواست رایگیری را به تعویق بیندازد و همزمان با روسیه به توافق رسید که سلاحهای شیمیایی سوریه با همکاری دولت آن کشور و حمایت و نظارت ناظران سازمان ملل از بین بروند.
به این ترتیب بدون دخالت نظامی، که به علت وجود فرقههای مختلف و متخاصم در سوریه، یک عراق دوم ایجاد میکرد، عملا به هدف جنگ دست یافت که خلع سلاح شیمیایی بشار اسد بود. به گفته پارهای ناظران سیاسی، تمام رهبرانی که خلع سلاح شدهاند، یکی دو سال بعد خودشان هم از قدرت خلع شدهاند.
روشن است که بشار اسد از روی حس بشردوستی حاضر به انهدام سلاحهای شیمیایی سوریه نشد. این ترکیب ماهرانهای از تهدید نظامی و دیپلماسی بود که او را به زانو زدن یا به کرنش واداشت. موفقیت این طرح به حدی بود که غالب کسانی هم که با آن مخالفت میکردند، رفته رفته به اهمیت آن پی بردند و به آن اذعان کردند.
درس عبرتی برای ایران
به عقیده مفسر هفتهنامه “دی سایت” آنچه اوباما در سوریه نشان داد، ضعف نبود بلکه قوت و قدرت بود. قدرت در این است که تهدید کنی اما مجبور نباشی از آن استفاده کنی. همین سبب میشود که سخنات، برایی و کارایی پیدا کند.
اوباما در سیاست داخلی مشکلات زیادی دارد که چالش بودجه با جمهوری خواهان یا سیاستهای کنترل امنیتی از جمله آنها هستند. اما او تاکنون دستکم در مورد سوریه و ایران درست عمل کرده، یعنی بدون دخالت مستقیم نظامی، یکی را خلع سلاح کرده و دیگری را هم به نرمش واداشته است.
به نوشته اشپیگل نکته مهم اینجا بود که اوباما اعلام کرد اجرای این طرح باید درس عبرتی برای ایران باشد. او در گفتگو با شبکه تلویزیونی”ای بی سی” گفت که ایرانیها حتما درک میکنند که طرحهای اتمی خیلی خطرناکتر از سلاحهای شیمیایی هستند و برای مقابله با آنها جور دیگری رفتار میشود.
نرمش ایران
چنان که دیدیم ایران نیز زیر فشار، سرانجام خم شد و نرمش نشان داد. این نرمش که برای کاستن از بار خفت بار آن رسما “قهرمانانه” نامیده شد، تا حد زیادی ناشی از سختی تحریمها و سرسختی آمریکا و شخص اوباما در جلوگیری از تبدیل ایران به یک قدرت هستهای است.
سیاست اوباما از سویی به شخص خود او مربوط میشود که از مخالفان جنگ ویتنام و همچنین حمله به عراق بوده است. او برنده جایزه صلح نوبل نیز هست. اما او در عین صلحطلبی، با جنگ و اعمال خشونت هم به کلی بیگانه نیست. نمونهاش حملات متعدد هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی به مواضع بنیادگرایان و القاعده در افغانستان، پاکستان و اخیرا در لیبی انجام گرفتهاند و درمواردی به علت کشتن افراد غیرنظامی با انتقاد شدید هم روبرو شدهاند. با این حال، اوباما تاکنون به دشمنان ضرب شصت نظامی نشان داده و ثابت کرده که وقتی یک برنده جایزه صلح نوبل از گزینه نظامی حرف میزند، در سخن خود جدی است. این مقدار تهدید بالقوه، لازمه پیشبرد موثر دیپلماسی است.
روشن است که پیشرفت تکنیکی در زمینه پیشبرد جنگهای مدرن نیز که سربازان خودی را به کشتن نمیدهند و ضربات برقآسا و موثر به اهداف نظامی وارد میکنند، در کارایی تصمیمگیریهای اوباما اثر داشتهاند. فقط با دیپلماسی خشک و خالی نمیشود کشورهای سرسخت را نرم کرد، این دیپلماسی چنان که مورد سوریه نشان داد، فقط وقتی کارایی دارد که گزینه نظامی جدی گرفته شود.
اگر کرنش سوریه در اثر وحشت از حمله نظامی بود، نرمش ایران بیتردید نتیجه سیاست تحریم است که از زمان جرج دبلیو بوش آغاز شد و اوباما آنرا جهتدار و موثر کرد و به ویژه راههای دور زدن آن را اگرنه غیرممکن، بسیار دشوار و پرهزینه نمود. در کنار پارهای دولتها، دهها فرد حقیقی و حقوقی نیز تحریم و جریمه شدند تا سیاست تحریم، فشار لازم را بر دولتمردان ایران بیاورد، که دست آخر آورد.
بعضی مفسران غربی از جمله مفسران هفته نامه “دی سایت” نرمش ایران را با چرخش چین بعد از انقلاب فرهنگی آن کشور مقایسه میکنند. اما بحث بر سر این است که آیا نرمش ایران نیز مانند چرخش چین جدا پیگیری خواهد شد و ثمربخش خواهد بود یا نه.
جدل بر سر شعار مرگ بر آمریکا، گفتگو با امریکا، و قبل از آن تبریک سال نوی یهودی و جنایت خواندن هولوکاست از نخستین نشانههای نرمش جمهوری اسلامی تلقی میشود. این نرمش نه از روی تفکر و منطق، بلکه زیر فشار و از سر ناچاری به دست آمده است.
تحریمها قطعا مردم عادی را نیز آزردهاند و در این زمینهها باید حتما بی قید و شرط برداشته شوند. اما فشار اصلی تحریمها بر گرده دولتمردان بوده است. به گفته هاشمی رفسنجانی “دیگر نمیتوانیم نفت بفروشیم و اگر هم بفروشیم پولش را نمی توانیم نقد دریافت کنیم”. زیر چنین فشارهایی بوده است که شاهد اعتدال و نرمش جمهوری اسلامی و دست برداشتن از ماجراجویی خانمان برانداز اتمی هستیم.
اوباما در سیاست داخلی چنان که میدانیم درگیریهای زیادی دارد و دعوای بودجه با جمهوریخواهان نیز هنوز ادامه دارد. او در سیاستهای مربوط به آزادی بیان و کنترل امنیتی هم مورد انتقاد قرار گرفته است، اما دستکم در مورد سوریه و ایران تاکنون درست عمل کرده، یعنی بدون دخالت مستقیم نظامی جلوی نظامیان این دو رژیم را گرفته و یکی را خلع سلاح کرده و دیگری را هم به نرمش واداشته است.
این سیاست اگر پیگیری شود و به جای جنگ و خونریزی به باز شدن فضای سیاسی این کشورها بیانجامد مورد استقبال تمام صلحخواهان قرار خواهد گرفت.
چرخش چین
بعضی مفسران غربی از جمله مفسران هفته نامه “دی سایت” نرمش ایران را با چرخش چین بعد از انقلاب فرهنگی آن کشور مقایسه میکنند که نقطه عطف آن دیدار نیکسون از چین در سال ١٩٧٢ بود.
مشابهت ظاهری این دیدار با گفتگوی تلفنی اوباما و حسن روحانی در نیویورک که به سی و اندی سال عدم رابطه پایان داد، به این مقایسه دامن زده است. از این گذشته ضد آمریکایی بودن هردو نظام، سلطه ایدئولوژیک از راه انقلاب فرهنگی، و انزوای هردو کشور نیز دلایل دیگر این قیاس بودهاند.
چین با چرخش در سیاستهای اقتصادی و رویکرد بازتر به دنیا و به غرب رفته رفته به یک ابر قدرت نظامی و اقتصادی تبدیل شد. قدرتی که امروز تقریبا در همه زمینهها با آمریکا رقابت شانه به شانه دارد. بحث بر سر این است که آیا نرمش ایران نیز مانند چرخش چین جدا پیگیری خواهد شد و ثمربخش خواهد بود یا نه. بنا به تجربه، چرخش چنانچه واقعی و به موقع باشد سرافرازانه خواهد بود، ورنه کار به کرنش و سرافکندگی خواهد کشید.
عجالتا تمام شواهد حاکی از آن است که ایران تنها به رفع تحریمهایی میاندیشد که تا همین چندی پیش آنها را کاغذ پاره میدانست و مدام در صدد دور زدن و یا بیاثر کردن آنها از راه “اقتصاد مقاومتی” بود. اما واقعیت این است که تحریمها هنگامی رفع خواهند شد که نرمش ایران جدی گرفته شود .
گفتگو با کشورهای گروه ٥+١ فرصت بزرگی است که ایران در اختیار دارد تا با اثبات صلحآمیز بودن برنامه هستهای خود یک چرخش اساسی – و نه ظاهری و موقت – در سیاستهای سختگیرانه داخلی و خارجی خود اعمال کند و به جای “محور شرارت” در جرگه کشورهای متمدن پذیرفته شود.
این آخوندا برای منفعت خودشون هم نرمش نشون میدن هم کرنش.
taghavi / 15 October 2013
منم امیددارم که این درس عبرتی برای جمهوری اسلامی باشه و ایناام مثه سوریه خلع سلاح بشن . اما مهم اینه به نظرم که جنگ نشه و بدون جنگ مسئله تموم بشه;
رضا / 15 October 2013
اینا پشت پرده در زمان مذاکره کرنش می کنن ، اونو قت میان جلوی مردم هارت و پورت می کنند !!
بهروز / 16 October 2013
تحلیل تون عالی بود .
توی این مذاکرات با پنج و یک کرنش نشون دادن ولی فعلا صداشو در نمی آرن ,,
خاطره / 18 October 2013
سیاست اعتدالی رژیم جمهوری اسلامی: نرمش و کرنش مقابل قدرتهای بزرگ در خارج؛ خشونت و سرکوب و اعدام در داخل ;;
علایی / 21 October 2013
[ به نظر پارهای ناظران سیاسی، تمام رهبرانی که خلع سلاح شدهاند، یکی دو سال بعد خودشان هم از قدرت خلع شدهاند. ]
++
خدا از دهنتون بشنوه. فعلا که کم کم دارن زیر پای بشار اسدو خالی میکنن. ایشالا بعدش نوبت ماست
shahriyar / 23 October 2013
بسیار دقیق و جامع و با قلمی شیو ا تحلیل فرمودین . موفق باشید
asadi / 06 November 2013
این آخوندا میخوان که کرنش کنن ولی غربیها میخوان که به پاشون بیفتن. شاید برای برچیدن تحریما ناچار به این کار م بشن!!
sossan / 09 November 2013
اینا کارشون از نرمش گذشته، دارن مملکتو حراج میکنن تا جیبای خودشونو پر کنن
mahin / 17 January 2014