محمود احمدینژاد در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک با صدایی رسا میگوید: «در ایران همجنسباز وجود ندارد.»[۱]
او نماینده کشوری است که در آن سیاستمدار، نویسنده، هنرپیشه، مجری تلویزیون یا هیچ چهره تأثیرگذاری داخل و درون جامعه نیست که به طور علنی همجنسخواه باشد. او نماینده کشور با مذهب رسمی برای زندگی مردم و برای قوانین خود است و طبق این قوانین، همجنسخواهی نمیتواند آشکارا درون جامعه دیده بشود.
فارغ از این موضوع که چه برداشتی از نحوه کنشهای درون جامعه ایران داشته باشیم، احمدینژاد در شرایطی صحبت میکرد که سالها بود ایران مجهز به دنیای مجازی شده بود و واقعیت، بهجز اشکال حقیقی خود، با شکلهای سایبر خود نیز در ذهن نسلها و طبقههای مختلف جامعه وجود خارجی داشت. این واقعیت مجازی، ابزاری در دست همجنسگرایان ایرانی است و از آن برای بیان وجود خود استفاده میکنند. در این مقاله سعی میشود تا نگاهی تحلیلی به این ابزارها و بازخوردهای حذفکننده دولت ایران در مواجهه با حضور محسوس همجنسگرایان در فضای اینترنت ارائه بشود.
چرا همجنسگرا، متن و ابراز وجود خود را در یک دهه گذشته، در اینترنت جسته است؟ هویت، موضوع سادهای نیست. هویت یک انسان همجنسگرا، موضوعی است پیچیده، مخصوصاً وقتی که در بافت جامعه و دولت مذهبی و سنتگرای ایران قرار گرفته باشد.
همجنسگرایان با استفاده از فضای مجازی، توانستند خود را به آگاهی مجهز کنند و با تجهیز تدریجی خود به آگاهی، تلاش کردند تا روابط قدرت را در جامعه تغییر بدهند. این موضوعی است که در این مقاله بررسی خواهد شد: چگونه همجنسگرای ایرانی از انکار دولت، جامعه و مذهب با استفاده از ابزار مجاز دور میشود و بدنهای غیر واقعی برای خود واقعی خویش بنا میکند؛ ساختمانی که امروز هرچند نیمهکاره باقی مانده، اما حتی ستونهای برخاستهاش باعث وحشت دولت، جامعه و مذهب سنتی ایران شده است. درنتیجه مکانیسمها و نظامهای سرکوب و حذف، رودرروی برافراشته شدن این بنا قرار گرفتهاند.
بدن مجازی
روزنامه گاردین در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ مینویسد: «ما همهجا هستیم: گیها و لزبینهای ایرانی در فیسبوک برونآیی میکنند.»[۲] مقاله اشاره به صفحهای در شبکه اجتماعی فیسبوک دارد که در آن گروهی از همجنسگرایان ایرانی، فیلمهایی ویدئویی از خود منتشر کرده بودند و در آن به هویت خود، زندگی خود و برخوردهای جامعه اشاره میکردند. نام این صفحه، «ما همه جا هستیم»[۳] بود.
روزنامه «گاردین» از یکی از متنهای ویدئو نقل میکند: «به عنوان یک شخص همجنسگرا، بزرگترین مشکل من این است که نمیتوانم با خود واقعیام در جامعه باشم. همیشه باید نقش بازی کنم. همیشه باید وجود خودم را سرکوب کنم و بخشی از هویت خودم را سرکوب کنم و به خاطر وحشتهایم از جامعه و مشکلات واقعی که با آنها رودرو هستم، خودم را پنهان نگه دارم.».
این مقاله مثالی است از حضور همجنسگرایان ایرانی، ورای وحشتهایی که جامعه و دولت برایشان خلق کردهاند. این جامعه پراکنده و دور از هم، در فضای ناشناس و سرکوب شده جامعه، تحت فشارهای امنیتی دولت، خود را در فضای مجازی بازسازی کرده است. این جامعه، «بدن» خود را از حقیقت به مجاز کشانده است و توانسته واقعیتی جدید برای خود خلق کند و در این واقعیت خود را نشان بدهد.
بازی «ناشناسها» با قدرت
بعد از انقلاب ایران، در سال ۱۹۷۹، میشل فوکو وارد این کشور شد. او در آن زمان مشتاق هنرمندی بود که محدودیتهای منطق ذهن را کنار بزند و خود با علاقهای فراوان در دفاع از غیر منطقیهایی میگفت که مرزها را در هم خرد میکردند. او مثال خودش را داخل ایران و انقلاب مذهبی این کشور میجست.[۴] از همان زمان، علاقهای در ذهن جامعه روشنفکر ایرانی نسبت به فوکو شکل گرفت و بعدها، او جزو مثالهایی از اندیشه بود که در ایران منتشر میشد و کتابها و مقالههایش، محبوبیت ویژهای در این جامعه دارند.
فوکو مبحث «قدرت» را در اندیشه خود مطرح میکند و این احتمال جدی وجود دارد که در تفکر دولتی با مدیریت محمود احمدینژاد، موضوع «قدرت» مسئلهای اصلی برای هدایت جامعه باشد. فوکو ارزشگذاری نمیکند و تفکیک قائل نمیشود. او نمیگوید سنت بهتر از مدرنیته است، اما دولت ایران، اهمیت فراوانی برای ارزشگذاری قائل است، این دولت سعی میکند ظاهری منزه و آراسته از خود نشان بدهد. سعی میکند تا کشوری بسازد که بیشباهت به دولتشهر افلاطون نیست: بسیاری به آن راه ندارند. از جمله همجنسگرایان. این دولت سعی میکند وجود این بخش از جامعه را از ابتدا پاک شده و نبوده مطرح کند.
فوکو گفته است: «قدرت یک سازمان اجتماعی نیست، یک ساختار نیز نیست؛ همچنین ویژگی در دستان کسانی نیست که بر اساس آن تحکیم کنند؛ تنها نامی است که اشاره به وضعیت خاص استراتژیک در یک جامعه مشخص دارد.»[۵]
این حرفی است که جامعه همجنسگرای ایرانی، بیهیچگونه رسمیتی در فضای مجازی اجرا میکند: قدرت تنها نامی است مشخص برای یک وضعیت مشخص و میتوان برای تغییر آن گام برداشت. تغییر به سمت شناخت خود، به سمت آگاهی دادن به جامعه و تغییر به سمت تلاش برای حضوری حقیقی در داخل جامعه ایرانی، داخل یا خارج از مرزهای کشور.
ساخت دموکراسی در فضای استبداد
در حقیقت بدنه همجنسگرای ایرانی، با فعالیتهای جداگانه خویش تلاش کرده است تا در محدوده فضای سایبر برای خود یک «دموکراسی مجازی»[۶] برقرار کند. این عنوانی است که دکتر مارک پوستر در مقاله «دموکراسی سایبر: اینترنت و فضای عمومی» به آن پرداخته و خود اشاره میکند: «… شهروندان بیشتری دچار آسیب و سوءاستفاده میشوند و حقوق شهروندیشان زیر پا گذاشته میشود و این رویدادها بیشتر از آنکه توسط تروریستها صورت بگیرد، توسط دولت اجرایی میشود.»
بیان «من» و ساخت «من» برای یک همجنسگرا در ایران، به معنای مبارزه با احساسات درونی او و پیروزی یافتن بر خویشتن، مبارزه با خانواده، فامیل، دوستان، جامعه، یعنی مبارزه با همجنسگراستیزی، مبارزه با بافت مذهبی و مبارزه با سنت درونی جامعه است. همچنین او باید در مقابل اندیشه دولت نوشته شده در چهارچوب قانون قرار بگیرد: در این چهارچوب، به جز مجازات هیچ چیزی برای یک همجنسگرا نوشته نشده است.
همجنسگرای ایرانی باید تأثیر جامعه و هراسهای جامعه از هویت جنسی خود را نیز به دولت اضافه کند و فشارها، سوءاستفادهها، سوءبرداشتها و سوءتعبیرها نسبت به خود را در این مجموعه گسترده و متضاد خود، تصحیح کند. همچنین همجنسگرای ایرانی باید آشکارا بگوید این هراسها از داخل تن او شروع میشود، ولی به شناخت او از خویشتن منجر میشود و در تلاشهایش برای ساخت هویت فردی و اجتماعی خود، منجر به این میگردد تا با جامعه خود و تعریفهای سنت و مذهب از خود به تضاد و مقابله برخیزد. او باید با خانواده، فامیل، دوستان، مدرسه و دانشگاه، محل کار، خیابان، شهر، کشور و دیگر اشکال جامعه هر روز در جهان واقعیت دست به گریبان باشد و ابزار امروز او، دنیای مجاز شده است و از این طریق میسازد و دیده میشود.
کارتین هلن پایشوسکی میگوید: «هنگامی که به رابطه جنبشهای سایبر و دولت نگاه میکنیم، باید ابتدا رهیافتهای تئوریک موجود خودمان دربارهی سئوالهای موجود را به چالش بکشیم. باید به جای تمرکز بر سئوالاتی مانند رابطه جنبههای مختلف و در تضاد جامعه با دولت در شرایط کنونی، باید بر این متمرکز بشویم که جنبشهای سایر و جنبههای مختلف جامعه چگونه توانستهاند با ابزارهای موجود، درک کنونی دولت از جامعه را به چالش بکشند.»[۷] خب، چگونه همجنسگرای ایرانی توانسته است درک کنونی دولت از جامعه را به چالش بکشد؟
«من» تعریف میکنم، «من» میسازم
چرا همجنسگرا، متن و ابزار وجود خود را در یک دهه گذشته، در اینترنت جسته است؟ هویت، موضوع سادهای نیست. هویت یک انسان همجنسگرا، موضوعی است پیچیده، مخصوصاً وقتی که در بافت جامعه و دولت مذهبی و سنتگرای ایران قرار گرفته باشد.
هویت یک انسان، موضوعی است مرتبط با واقعیتهای زندگی او و واقعیتهای زندگی را نمیتوان مطابق خواستههای جامعه یا دولت تغییر داد. بر همین مبنا، همجنسگرای ایرانی تلاش کرده است تا هویت خودش را شخصاً بسازد، جامعه خودش را فردا بسازد و شکل بدهد و سرانجام سعی کرده است این ساخت «خود» و این ساخت «من» را به جهان بیرون منتقل کند.
برای این انتقال، ابزاری قوی، ناشناس و آزاد روبهروی او قرار گرفته است: اینترنت. مکانی که بتواند به هر شکل که دلش میخواهد، خود را بیان کند. خواه به شکلی فلسفی و مبتنی بر اندیشه باشد یا شکلی مبتنی بر آمیزش و احساسهای جنسی درونی او.
بیان «من» و ساخت «من» برای یک همجنسگرا در ایران، به معنای مبارزه با احساسات درونی او و پیروزی یافتن بر خویشتن، مبارزه با خانواده، فامیل، دوستان، جامعه، یعنی مبارزه با همجنسگراستیزی، مبارزه با بافت مذهبی و مبارزه با سنت درونی جامعه است. همچنین او باید در مقابل اندیشه دولت نوشته شده در چهارچوب قانون قرار بگیرد: در این چهارچوب، به جز مجازات هیچ چیزی برای یک همجنسگرا نوشته نشده است.[۸]
همجنسگرای ایرانی سعی کرده است «فضای خصوصی» خودش را به «فضای عمومی»[۹] جامعهاش وارد کند. برای این عمل، از ابزار اینترنت استفاده کرده است و همچنین او در این میان، سعی کرده است جایگاهی حقیقی در دنیای مجاز خلق کند.
او با این عمل خود، امنیت روانی جامعه را زیر سئوال برده است و دولت، در شکل نماینده جامعهای مذهبی و سنتگرا، روشهایی برای مبارزه با این حضور را اجرایی کرده است. یعنی همجنسگرای ایرانی توانسته است روابط قدرت داخل ایران را درهم بریزد، توانسته است جامعه و حکومت را متوجه خود کند و در این میان، اول از همه با خشونت و تلاش برای حذف شدن مواجه شده است: با ابزارهای تنبیه و مکانیسمهای حذف که خواستار سکوت، عدم حضور و نبودن او در این جامعه هستند؛ جامعهای که همیشه تلاش میشود ایدهآل و اسلامی و مبتنی بر ارزشها توسط دولت، نقش زده شود.
بیشتر از ده سال است تقابل بین دولت و همجنسگرای ایرانی، از طریق ابزارهای اینترنتی و مجازی وجود داشته است و به تدریج به زندگی خصوصی و واقعی همجنسگرایان نشت کرده است: وحشتها واقعیتر شدهاند، همانطور که این روزها اینترنت یک شاخه واقعی و اجرایی در پلیس ایران دارد.
مکانیسمهای تادیب
حضور همجنسگرا در سطح مجاز، عذابی است بر جامعه بسته همجنسگراستیز. عکسالعمل این جامعه، به شکلهای سادهای مانند فیلترینگ و مسدود کردن ابزارهای حضور همجنسگرایان در فضای وب، مانند وبلاگها، وبسایتها، مجلهها، شبکههای اجتماعی و غیره شروع شد.
البته این تنها بخشی از سرکوبی گستردهتر بود که دولت و بخشی از جامعه ایران، بر کلیت کشور اعمال میکند: محدودسازی روشها و ابزارهای انتقال اطلاعات از خارج به داخل کشور، تا دولت و این بخش از جامعه، بتواند تضمینی بر بقای خود بیابد.
چون آگاهی ابزاری است که آنها را به شکلهای مختلف زخمی میکند و آپارتاید بسته آنان را به شکلهای مختلف از هم باز میکند و به جامعه اجازه میدهد نگاهی بازتر به واقعیتها داشته باشد. در دنیای واقعیتهای امروز، گذشته فراموش میشود و دولت و این بخش از جامعه ایران، گذشته هستند.
واقعیت میگوید همجنسگرای ایرانی، برخلاف حرفهایی مانند صحبتهای محمود احمدینژاد در دانشگاه کلمبیا، در همهجایی هستند و در همهجایی حضور دارند. البته، امروز حضور همجنسگرای ایرانی را میتوان بیشتر و پرقدرتتر از هر کجایی، در فضای مجاز با ابزار اینترنت تماشا کرد.
دولت و مذهب و سنت ایرانی، تلاش میکند با وحشتآفرینی، با سرکوب مجازی و با قوانین حقیقی، هویت وجودی همجنسگرای ایرانی را از جلوی چشمان مابقی جامعه، کنار بزند و بر حرف خود تاکید کند که چنین انسانهایی در ایران، وجود خارجی ندارند: ما از اینها نداریم.
همجنسگرای ایرانی، توانسته است از طریق اینترنت، نظامی آموزشی برای خود و برای جامعه خلق کند و تصویر نامرئی خود را به تدریج مرئی و به تدریج تصویری رنگ گرفته داخل واقعیت جامعه کند. بیشتر از ده سال است تقابل بین دولت و همجنسگرای ایرانی، از طریق ابزارهای اینترنتی و مجازی وجود داشته است و به تدریج به زندگی خصوصی و واقعی همجنسگرایان نشت کرده است: وحشتها واقعیتر شدهاند، همانطور که این روزها اینترنت یک شاخه واقعی و اجرایی در پلیس ایران دارد.
وحشتها جدیتر شدهاند چون به جز سازمانهای امنیتی سابق مانند، وزارت اطلاعات و امنیت ایران، سازمانهای موازی، مخصوصاً سازمان امنیت و اطلاعات سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران نیز ماههاست به شکلی بسیار جدی و سازمانیافته، زندگی همجنسگرای ایرانی را زیر نظر دارد و حتی بازداشتگاههایی غیر قانونی برای برخورد با این بخش از جامعه آماده دارد و در برخی موارد، از این ابزارها استفاده حقیقی نیز کرده است.
در پایان
فاصلهای جدی بین حکومت و بخش سنتگرا و مذهبی جامعه ایران، با واقعیتهای داخلی این جامعه و همچنین جوامع بیرون از ایران، چه ایرانی و چه جوامع غیر ایرانی، خلق شده است و این فاصله رو به گسترش است. در این فاصله، همجنسگرای ایرانی بندبازی میکند و تلاش میکند از یک سو با ابزارهای مدرن، حقیقت خود را بسازد، حفظ کند و گسترش بدهد و از سویی دیگر، مجبور است تا در فاصلهای دورتر، به واقعیتهای داخل ایران، آویخته باقی بماند.
باید صبر کرد و دید در آینده این روند، همجنسگرای ایرانی را به کدام سمت میراند، او، خود خواستار پیروزیهای بیشتری است، اما واقعاً چه خواهد شد؟ دولت ایران به صورتی گسترده از ابزارهای خشن و قانونی داخلی خود استفاده خواهد کرد یا با سرکوبهای مجازی سعی میکند سکوت را به زور به حلق این جامعه فرو کند و آنها را به گذشته نامرئی خود بازگرداند؟
نتیجه هر چه باشد، این تقابل و تضادها در داخل جامعه ایران، مانند هر جامعه دیگری در جهان ادامه خواهد یافت، چون پاک کردن و ساکت نگهداشتن و سرکوب کردن واقعیت و حقیقت، چه در شکل مجازی و چه در شکل واقعی، عملی پایدار و ممتد نخواهد بود.
پانویس:
[۴] – Janet, Afary & Kevin, Anderson (2005). Foucault and the Iranian Revolution: Gender and the Seductions of Islamism. ChicagoUniversity Press, pp. 13.