با انتصاب نادره رضایی به سمت معاونت هنری وزارت ارشاد اسلامی، سید عباس صالحی سرانجام بر اساس فرمول «وفاق»، پستهای کلیدی وزارت ارشاد اسلامی را در بین جناحهای مختلف توزیع کرد. معاونت فرهنگی ارشاد اسلامی بهعنوان مهمترین و گستردهترین عرصه مدیریت فرهنگی کشور در اختیار عبدالحسین کلانتری، معاون فرهنگی وزارت علوم در دولت رئیسی قرار گرفت. مدیریت سینمایی کشور به رائد فریدزاده، برادرزاده مهدی فریدازده از مدیران اصلاحطلب رسید و مدیریت رسانهای کشور نیز سهم محمدرضا نوروزپور، مدیرعامل سابق خبرگزاری دولت و از اصولگرایان معتدل شد. از هر چمن گلی اما نه از هر دری سخنی.
یکی از حلقه یاران وزیر پرحاشیه و منفور دولت روحانی
معاونت هنری وزارت ارشاد اسلامی با توجه با زیرشاخههایی مانند تئاتر، موسیقی، هنرهای تجسمی و… جزو معاونتهای مهم این وزارتخانه محسوب میشود، به ویژه آنکه در سالهای گذشته تحت تأثیر جنبش «زن، زندگی، آزادی» بخشی از حاکمیت ارشاد اسلامی بر تئاتر و موسیقی و هنر از دست رفته است. موسیقی آلترناتیو ایران در زیر زمین در جریان است، نمایشهای بدون مجوز تئاتر در تماشاخانههای غیررسمی، به ویژه در تهران رونق دارند و در عرصه هنرهای تجسمی هم نگاه بسیاری از هنرمندان به خارج از کشور دوخته شده است.
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ۱۲ آبان گزارش داد که سید عباس صالحی، وزیر ارشاد اسلامی سرانجام نادره رضایی را به عنوان معاون هنری خود منصوب کرده است. رضایی بعد از انتخابات چهاردهم در شورای راهبردی انتخاب ارشاد اسلامی حضور داشت. البته سابقه او در زمینههای فرهنگی فقط به مدیریت انتشارات علمی و فرهنگی برمیگردد. او در دوران تبلیغات انتخاباتی سال ۱۳۹۶ حسن روحانی در کمیته اقشار ستاد بانوان حضور داشت. بعد از انتخابات قرار بود محمد شریعتمداری، وزیر کار و رفاه در دولت دوازدهم او را بهعنوان مدیرکل اداره کار استان تهران معرفی کند که به هر دلیل میسر نشد. سپس رضایی به ایرانخودرو رفت و بهعنوان مشاور مدیرعامل ایرانخودرو در امور مسئولیتهای اجتماعی منصوب شد و بعد هم بهعنوان مشاور اجتماعی رئیس جمعیت هلالاحمر معرفی شد.
گرفتاری بزرگ حاکمیت: سرکشی هنرمندان
در جزوه ۱۷صفحهای که سید عباس صالحی، وزیر ارشاد اسلامی ارائه داده، کلانبرنامهها و اصلیترین سرفصلهای اجرایی و عملیاتی وزارت ارشاد اسلامی در هفت بخش دستهبندی شده است: سنتها و آیینها و ارزشهای اسلامی و ملی، کتاب و چاپ و نشر، هنرهای نمایشی، تجسمی و موسیقی، رسانه و تبلیغات، سینما، پویانمایی و بازیهای رایانهای، دیپلماسی فرهنگی و روابط فرهنگی بینالمللی و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی. برای هر کدام از این هفت بخش، ریزبرنامههایی تعریف شد که هر کدام مطابق با بخشی از کلان برنامههای اوست. با اینحال مهمترین گرفتاری ارشاد اسلامی، اعمال حاکمیت مجدد بر هنرمندان و همسو کردن آنها با این تشکیلات عریض و طویل است که وظیفهای جز اعمال محدودیت و سانسور ندارد.
محمود سالاری، معاون هنری وزارت ارشاد اسلامی در دولت رئیسی یکم شهریور ۱۴۰۱ هنگامی که اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» شکل میگرفت گفته بود:
معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد دولت جمهوری اسلامی ایران هستم. من نماینده هنرمندان نیستم، نماینده دولت جمهوری اسلامی ایران هستم و باید منویات آن را اجرا کنم. معاون هنری نیامده است تا هنرمندی، خلاف سیاستهای کلان نظام جمهوری اسلامی ایران عمل کند و دولت از او حمایت کند. قرار نیست چنین اتفاقی رخ بدهد. قرار است سیاستهای جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر مفاهیم انسانی و اسلامی در حوزههای مختلف هنری را اجرایی کنیم.
یکی از مهمترین گرفتاریهای سالاری و سایر معاونتهای ارشاد اسلامی در دولت رئیسی، سرکشی هنرمندان موسیقی، تئاتر و تجسمی در برابر دستگاه سانسور بود. سالاری در همان یکم شهریور ۱۴۰۱ گفته بود:
اگر قانون اعلام کند که نباید برنامهای اجرا شود، همه باید بایستیم تا اجرا نشود، نه اینکه فشارهایی از دیگر مناطق و نهادها برای اجرا شدن آن وارد و قانون نقض شود یا حاشیه و مسائل فرامتنی بر متن غلبه کند. نظارت و قانون بر روی همه آثار هنری باید وجود داشته باشد و اجرایی شود.
این مهمترین گرفتاری نادره رضایی در دوران تصدی معاونت هنری ارشاد اسلامی خواهد بود. ارزیابی اشعار ترانهها، انتشار تکآهنگها در شبکههای اجتماعی، تئاتر زیرزمینی، موسیقی آلترناتیو ایران و همچنین نحوه اعطای مجوز به گروههای هنری و تداوم سیاستهای حمایتگرانه از برخی هنرمندان مورد وثوق یا برخی جریانهای هنری مورد تأیید جمهوری اسلامی مانند موسیقی سنتی و مقامی از چالشهایی است که در انتظار اوست.
وزیر ارشاد اسلامی در متن حکمی که به نادره رضایی ابلاغ کرده ۱۲ ماموریت را بر شمرده است که پیگیری برنامههای چهارگانه ارشاد اسلامی در دولت چهاردهم، اهتمام به حفظ، تقویت و ارتقای هنرهای ایرانی ـ اسلامی و نیز هنرهای نواحی ایران، نقشآفرینی موثر در رویدادهای بینالمللی، سنجش پیوسته ذائقه و مصرف دیداری و شنیداری جامعه بهویژه نسل جوان و نوجوان و تلاش برای ارتقای مصرف تولیدات هنر ایرانی ـ اسلامی از مهمترین ماموریتهای محول شده به اوست.
سینما: تابلوی واژگون شده جمهوری اسلامی
بیتردید یکی از پربحثترین انتصابات در روزهای گذشته انتخاب رئیس سازمان سینمایی بود. بعد از گمانهزنیهای بسیار، سرانجام با حکم وزیر ارشاد اسلامی، رائد فریدزاده بر صندلی ریاست سازمان سینمایی تکیه زد. او پیش از این دبیر شورای عالی بینالملل سازمان امور سینمایی و معاون بینالملل بنیاد سینمایی فارابی به عنوان مهمترین نهاد سرمایهگذار در سینمای جمهوری اسلامی بوده است.
عضویت در کارگروه تخصصی سینمای فرهنگستان هنر، شورای فرهنگی کمیته ملی المپیک، شورای سیاستگذاری جشنواره جهانی فیلم، کارگروه تخصصی اقتصاد و فرهنگ اتاق بازرگانی، شورای پژوهشی و شورای نشر دانشگاه شهید بهشتی، همکاری با جشنواره بینالمللی فیلم فجر و جشنواره بینالمللی کودک و نوجوان به عنوان مدیر بینالملل و داوری چندین جشنواره بینالمللی، از دیگر سوابق اجرائی فریدزاده است.
بعد از قیام ژینا، سینمای اجتماعی ایران از حاکمیت جمهوری اسلامی عبور کرده است. بعید به نظر میرسد که دولت پزشکیان هم بتواند به سادگی حاکمیت خود بر سینماگران را مجدداً اعمال کند. موفقیت فیلمهایی مانند «کیک محبوب من» ساخته مریم مقدم و بهتاش صناعیها، یا «دانه انجیر معابد» ساخته محمد رسولاف که بدون مجوز ارشاد اسلامی ساخته شدهاند و با اینحال در جشنوارههای سینمایی معتبر جهان درخشش داشتهاند، حوزه بینالملل سینمای ایران را از زیر سلطه ارشاد اسلامی خارج کرده است. در سال جاری تنها به دبیرخانه جشنواره فیلم کن ۴۰ فیلم بدون مجوز با موضوعات اجتماعی از بدنه سینمای زیرزمینی ایران ارسال شده بود. تخصص رائد فریدزاده هم ارتباطش با حوزه بینالملل سینماست. وزیر ارشاد اسلامی هنگام معرفی او بر این نکته تأکید کرد:
سینمای ایران بخشی از تابلوی جمهوری اسلامی است. همانطورکه در حوزههای ورزشی و دیگر حوزهها برافراشتهشدن پرچم کشورمان موجب دیدهشدن بخشی از هویت ملی، انقلابی و اسلامی میشود، سینما نیز از چنین جایگاهی برخوردار است و بر همین اساس هر مقدار که حضور گستردهتری در این عرصه داشته باشیم میتوانیم این هدف را بهتر محقق کنیم. انتظار این است که دکتر فریدزاده نیز با تجربه مثبتی که در این حوزه دارند، کمکحال سینمای ایران باشند.
علاوه بر حاکمیتگریزی سینماگران، مشکلات معیشتی، امنیت شغلی آنان و ممنوعیت شماری از شناختهشدهترین و بهترین هنرمندان سینما از فعالیت به دلیل حمایتشان از جنبش اعتراضی مردم، افزایش بیسابقه هزینههای تولید از مهمترین موضوعاتیست که فریدزاده را درگیر خواهد کرد. باید توجه داشت که محمد خزاعی گزینه اول بود که این مقام را نپذیرفت و سرانجام قرعه به نام فریدزاده افتاد.
رائد فریدزاده، آقازاده محمدجواد فریدزاده و نوه یک آخوند به نام فریدالاسلام است. محمدجواد فریدزاده پدر رائد در سالهای دهه ۱۳۶۰ و هنگام وزارت ارشاد محمد خاتمی از معاونان او بود و بعد از دوم خرداد و راه افتادن بحث گفتوگوی تمدنها ریاست مرکز گفتگوی تمدنها را برعهده گرفت و به دنبال آن مدتی سفیر ایران در واتیکان بود.
رائد فریدزاده برادرزاده مهدی فریدزاده از جمله مدیران سینمای بعد از انقلاب است. مهدی فریدزاده که در دوران محمد هاشمی در تلویزیون فعالیت میکرد، در دوران وزارت علی لاریجانی مدتی کوتاه معاون سینمایی شد. بعد از آن که مصطفی میرسلیم وزیر ارشاد شد و در فاصلهای کوتاه تا دوم خرداد ۷۶، فشارهای اصولگرایان علیه سیاستهای سینمایی وقت باعث شد، مهدی فریدزاده بعد از یک سال استعفا دهد و به ایالات متحده برود. او دبیر سیزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر بود که سیمرغ بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی را از بهرام بیضایی و «روز واقعه» دریغ کرد.
دو سانسورچی دیگر در وزارت «رویداد و روادید»
محمدرضا نوروزپور که سابقه فعالیت رسانهایاش به سالهای دهه ٧٠ بازمیگردد و تجربه حضور و فعالیت در رسانههای مختلفی را داشته است، به عنوان معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد اسلامی معرفی شده است. او که ۵۱ سال دارد در دولت حسن روحانی یکی از اعضای اصلی شورای اطلاعرسانی دولت بود و معاونت سخنگوی دولت را برعهده داشت. او عضو شورای سردبیری خبرآنلاین و مدتی هم در دولت رئیسی مدیر عامل خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی بود.
معاونت مطبوعاتی از حساسترین معاونتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که کار حمایت و نظارت مطبوعات را به عهده دارد. سانسور کتاب و مطبوعات در ایران نهادینه شده و به یک معنا جا افتاده، آنچه که باقی میماند مهار رسانههای نوظهور و نظارت بر سانسور و همچنین توزیع پول در بین رسانههای مورد وثوق و هدایت آنها به مجراهای دلخواه از آن طریق است.
عبدالحسین کلانتری، معاون فرهنگی وزیر ارشاد اسلامی هم دغدغههای بیش و کم مشابهی دارد. جمهوری اسلامی ایران موفق شده کتاب را از سکه بیندازد. سانسور کتاب یک امر نهادینه و پذیرفته شده است، و صرفاً مدیریت و نحوه اجرای آن ممکن است دستخوش تغییراتی شود. تخصیص یارانه کاغذ به ناشران مورد وثوق از ابزارهای سلطهگری فرهنگی در وزارت ارشاد اسلامیست که اهرم آن هم در دستان عبدالحسین کلانتری قرار دارد. او پیش از این در دولت رئیسی معاونت فرهنگی وزارت علوم را به عهده داشت و در این زمینه به یک معنا کارآزموده است. ریاست پژوهشگاه فضای مجازی کشور از دیگر سمتهای اوست.
و سرانجام باید از حسین انتظامی، از حلقه علی لاریجانی و علی اکبر ولایتی یاد کرد که مدیریت اصلیترین بخش وزارت ارشاد اسلامی را به عهده دارد. او که خودش یکی از گزینههای شورای راهبردی دولت چهاردهم برای تصدی پست وزارت ارشاد اسلامی بود با حکم سید عباس صالحی بهعنوان معاون توسعه، مدیریت و منابع ارشاد اسلامی منصوب شد. انتظامی سابقه دو معاونت تخصصی (مطبوعاتی و سینمایی) را در کارنامه خود دارد و در دولت دوازدهم دستیار ارشد سیدعباس صالحی هم بود. بودجه از این معاونت به بخشهای مختلف وزارت ارشاد اسلامی میرود. به همین سبب نیز این معاونت از اهمیت ویژه برخوردار است.
احتمالا به دلیل کمبود منابع مالی یکی از مهمترین اهداف او کوچک کردن وزارتخانه است. انتظامی اوایل مهر سال جاری در مقالهای نوشته بود:
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عمدتا به وزارت رویداد و روادید محدود شده و به همین مشعوف است و به دلیل بدنه لَخت خود و بعضی موانع دیگر توان سیاستگذاری روزآمد فرهنگی را ندارد.
او در ادامه خواهان جدایی سازمان اوقاف و سازمان حج و زیارت از وزارت ارشاد و واگذاری سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به وزارت امور خارجه و واگذاری معاونت قرآن به سازمان اوقاف یا سازمان تبلیغات شده بود. انحلال خبرگزاریهای پرتعداد و تجمیع آنها در یک پایگاه اطلاعرسانی تخصصی از دیگر برنامههای انتظامیست که مخالفان بسیاری هم دارد.