ناشران چه در داخل ایران و چه در خارج از کشور معمولاً از افت شمارگان کتاب گلایه دارند. آمار قابل اتکایی هم از سرانه کتابخوانی و از شمارگان کتاب در ایران در دست نیست. علتش این است که هر دولتی که سر کار میآید، برای اینکه نشان دهد سانسور در افت سرانه کتابخوانی بیتأثیر بوده، هر عدد و رقمی را که مایل است به عنوان سرانه کتابخوانی ارائه میدهد. برای مثال محمد مهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد اسلامی در دولت رئیسی ادعا کرده بود که سرانه کتابخوانی در ایران ۳۵ دقیقه است. او هیچ مبنای مستدلی هم برای این رقم حیرتآور و البته اغراقآمیز، جز «پیمایش فرهنگی» آن هم در «سراسر کشور» ذکر نکرده بود.
بنگاههای فربه نشر کتاب
اگر به واقعیتهای میدانی توجه کنیم، درمییابیم که شمارگان کتابهای ادبی به ۳۰۰ نسخه کاهش یافته است. به گزارش رضا اسدآبادی، خبرنگار فرهنگی خبرگزاری کار ایران (ایلنا) بنگاههای نشر و پخش کتاب که صاحب شبکه توزیع، فروشگاه و سایر خدمات نشرند، با تکیه بر شمارگان اندک کتاب، وضع اقتصادی خود را نامناسب جلوه میدهند، اما با اینحال روز به روز فربهتر میشوند، کسب و کار خود را گسترش میدهند و به فراخور، به کارکنانی هم نیاز دارند که آنها را معمولاً با قراردادهای سست و با دستمزد اندک استخدام میکنند.
از روند استخدامها میتوان پی برد که اوضاع بنگاههای بزرگ نشر کتاب آنقدر هم بد نیست که صاحبان این بنگاهها ادعا میکنند. علتش هم این نیست که کتاب به عنوان کالایی که آنها تولید میکنند و در اختیار مردم قرار میدهند خریدار دارد. اینگونه بنگاههای نشر کتاب بسته به رویکرد فرهنگیشان با دولت مستقر روابطی دارند و معمولاً از رانت کاغذ بهرهمند میشوند و در کنار دلالی کاغذ، به فعالیتهای سودآور دیگری نیز اشتغال دارند. علاوه بر آن، ناشران بزرگ و شناخته شده مخاطبان بیشتری دارند و کمتر تحت تأثیر تورم قرار میگیرند. یک ناشر شهرستانی با بنیه مالی اندک به زمانه میگوید:
اگر ناشر شناخته شده و در طول سالها فعالیت کارنامهای مقبول داشته باشد، تقریباً برای همه کتابهایی که منتشر میکند، مخاطب دارد. برای همین نگرانی کمتری نسبت به ناشر کمتر شناخته شده دارد.
در این میان کارکنان بنگاههای نشر بزرگ معمولاً از ثمرات اقتصادی بیبهره میمانند، چنانکه این نیروی کار فرهیخته که چرخ صنعت نشر را به گردش درمیآورد، چرخ زندگیاش لنگ میزند.
بهرهکشی، توهین و تحقیر
طبق گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا) بسیاری از شاغلان در صنعت نشر کشور از دستمزدهایی پایینتر از کارگران ساده برخوردارند. ایلنا از یک دکترای فلسفه به عنوان کارشناس نشر، از یک خانم ویراستار باسابقه و یک کارشناس فروش به عنوان کارکنان بنگاههای بزرگ نشر کشور که مورد سوءاستفاده و بهرهکشی قرار گرفتهاند مثال میآورد، بدون آنکه نام آنها را افشا کند. کارشناس نشر که در بنگاه بزرگی با سه زیرمجموعه مشغول کار بوده اما اخراج شده است، میگوید:
آن انتشارات که در آنجا فعالیت داشتم، انتشاراتی بسیار ثروتمندی است. برای فرار مالیاتی و کاهش هزینهها، ذیل این انتشارات سه نشر دیگر هم راهاندازی شده است. مدیر نشر به دلیل بهرهمندی از رانتِ کاغذ و انبار کردن کاغذهای دولتی در تعداد قابل توجهی از انبارهای مخفی مسکونی در محدوده خیابان انقلاب و فروش آن در دورههای گرانی، سود انبوهی به دست آورده است. مدیر آن، سه فرزند خود را به کار مدیریت نشر گمارده و خود در شمال تهران مشغول کار ساختمانی و ورود به عرصه پرسود ساخت و ساز است.
این بنگاه شماری از کارکنان خود را که از قراردادهای نسبتاً بهتری برخوردار بودند اخراج کرد، و اشخاص دیگری را با مزد کمتر به جای آنها به کار گرفت. برخی نیروها را هم تعدیل کرد و در نتیجه کار برخی کارکنان چند برابر شد، آن هم با دستمزدی که گاه کمتر از دستمزد پیشبینی شده در قانون کار است.
کارشناس یاد شده در ادامه گفتوگو با ایلنا میگوید:
عملاً میزان کار من و همکارم سه برابر شده بود. در این مدت از مدیران نشر مربوطه بارها به شکل مسالمتآمیز خواستیم که یا نیروی جدید بگیرد یا حقوق ما را به دلیل چندبرابر شدن حجم کار، حداقل ۵۰ درصد افزایش دهد. وقتی برای بار دوم پیشنهاد را با درصد ارائه دادیم، با برخوردی شدید مواجه شدیم که اصلاً در شأن جایی که نام انتشارات فرهنگی و حوزه علوم انسانی را یدک میکشد، نیست.
مدیر این بنگاه که نام آن افشا نشده، این کارشناس نشر را با «برخورد فیزیکی» از دفتر بیرون انداخت و اخراج کرد. او در ادامه میگوید:
کار علاوه بر اداره کار منطقه، به نیروی انتظامی نیز کشید اما هرگز فراموش نمیکنم که مدیر مربوطه در حین مجادله اظهار میکرد که «من انحصار چاپ و پخش و نشر عمومی تهران را دارم، نمیگذارم حتی در جای دیگری هم در این شهر کار کنی!»
حقالزحمههای بسیار ناچیز
این بهرهکشیها و رفتارهای ناهنجار با کارکنان فرهیخته و تحصیلکرده صنعت نشر در حالی ادامه دارد که بنگاههای بزرگ با شبکه توزیع کتاب و کتابفروشیهای اختصاصی از پرداخت مالیات معافاند.
از سال ۱۳۸۰ که پیشنهاد معافیت مالیاتی ناشران مطرح و در مجلس تصویب شد، تا زمانی که آییننامهی اجرایی آن به تصویب رسید، حدود ۱۳ سال زمان برد. عمدهترین دلیل این تأخیر گفته میشود که مربوط به این سؤال بود که آیا کتابفروشان هم باید مشمول معافیت شوند یا نه. در قانون معافیت مالیاتی ناشران در بند «ل» ماده ۱۳۹، فقط کتابفروشیهایی ذیل این معافیت قرار میگرفتند که کتابفروش اختصاصی ناشر بوده باشند. یعنی برای ناشری که کتابفروشی هم داشت، متعاقب معافیت انتشارات، کتابفروشی هم از پرداخت معاف میشد. این همان ماده قانونیست که اکنون به استناد به آن ناشران قرآنی از پرداخت مالیات معاف میشوند اما دیگران، از جمله ناشران کوچک شهرستانی نه.
ویراستاران معمولاً حقالزحمههای بسیار ناچیزی دریافت میکنند، در حالی که کار آنها بسیار زمانبر است. برخی کمتر از دو میلیون تومان برای ویرایش یک کتاب ۳۰۰ صفحهای میگیرند. یکی از این ویراستاران با ۲۰ سال سابقه کار در گفتوگو با ایلنا میگوید با وجود آنکه ناشران قیمت کتاب را به حسب تورم با برچسب به روز می کنند، اما دستمزدها همچنان بدون تغییر مانده است. آنها علاوه بر اینکه معمولاً از استخدام ویراستار پرهیز دارند، قرارداد هم نمیبندند:
عمده کارهایی که ناشران عمومی در حوزه علوم انسانی، ادبیات و مانند آن میخواهند، سخت و بسیار زمانبر است. با این حال یک ناشر بزرگ مانند چند نشر دیگر علیرغم ثروت و شهرت بالا، پیشنهاد صفحهای ۸ هزار تومان (صفحه ۳۰۰ کلمهای) را مطرح کرد. به این ترتیب اگر کتابی ۳۰۰ صفحهای را ویراستاری کنم، کمتر از ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان دریافت میکنم. در همان حال در عمل برای رساندن آن کار یک ماه باید وقت بگذارم.
این خانم ویراستار در ادامه میگوید اوضاع مترجمان و نویسندگان از این هم بدتر است. با احتساب ۱۰ تا ۱۵ درصد از قیمت پشت جلد، با توجه به شمارگان اندک کتابها که معمولا از ۳۰۰نسخه فراتر نمیرود، دستمزد یک نویسنده یا مترجم حداکثر به ۱۵ میلیون تومان میرسد که آن هم با چندین ماه تأخیر و گاه بهصورت اقساط پس از چاپ دوم کتاب به صاحب اثر میدهند.
برخی ناشران کار را به آنجا رساندهاند که برخی هزینههای نشر را هم به نویسندگان و مترجمان تحمیل میکنند. یک مترجم فعال با کارنامهای بالغ بر ۱۵ اثر منتشر شده، به زمانه میگوید:
وضعیت طوری شده که ناشر بدون خجالت پیشنهاد میدهد که خودت روی کتاب سرمایهگذاری کن. تازه این در صورتی است که کتاب را بپسندد و به نظرش برسد که کتاب خوبی است و در انبار نخواهد ماند. اگر کتاب را نپسندد که دیگر هیچ.
قانونشکنیهای مکرر
یک کارشناس فروش که تا پیش از مهاجرت به کانادا در یک بنگاه باسابقه و شناخته شده کار میکرد در گفتوگو با ایلنا میگوید فروشندگان در کتابفروشیهای انتشارات گاهی مجبورند بیش از ۱۰ ساعت در روز بدون اضافهکاری یا بیمه کار کنند. نبود اتحادیههای مستقل و نمایندگیهای صنفی، مانع از آن میشود که کارکنان بتوانند در برابر این بهرهکشیها مقاومت کنند. بسیاری مجبورند بخش نشر را ترک کرده و به سایر حوزهها بروند. توهین و تحقیر و گاه حتی دشنام هم یک امر متداول است:
کارفرما با وجود آنکه ما برای انبارهای ذخیره و احتکار کاغذش هم کار میکردیم، عملاً در چند جبهه از ما کار میکشید. خود من به این علت با درگیری از آنجا خارج شدم که برای ختم یکی از بستگانم مرخصی ساعتی گرفتم و وقتی دو ساعت دیرتر مراجعه کردم، کارفرما که مدیر این انتشارات سیاسیِ باسابقه و داعیهدار فرهنگ و شخصی بنام در عرصه علوم انسانی است، با بدترین ادبیات که در شأن هیچ انسانی نیست، با من برخورد کرد.
این کارشناس فروش در ادامه میگوید:
برخوردها با سایر نیروهای انبار و کتابفروش هم به همین نحو بود. ما گاهی به دلیل شدت بهرهکشی شدن توسط کارفرما، از درد کمر و پا رنج میبردیم زیرا در روز حداقل ده ساعت سرپا [بودیم] و اغلب باوجود آنکه شغل ما باربری نبود، بار کتاب میبردیم!
فروشندهها معمولا از ۸ صبح تا ۸ شب در کتابفروشیها کار میکنند. اما از اضافه کار مطابق قانون کار خبری نیست:
برخلاف قانون کار، بهکارگیری برای اضافه کار هم اجباری بود. تنها در پایان ماه مبلغی اضافه به نام «پشت پاکتی» آن هم به سلیقه و نظر مدیر نشر به برخی پرسنل که در بهبود کار نقش داشتند، پرداخت میشد.
به گفته این کارشناس فروش وضع کارکنان ناشران کتابهای کمک درسی از این هم بدتر است. حقوق ویراستار و صفحهآرا و طراح در زمینه کتابهای کمک درسی گاهی دو میلیون تومان کمتر از قانون کار است:
اغلب آنان پس از دو سال با درگیری در ادارات کار درحالی که اخراج شدند، به دنبال حقوقشان هستند. حساب کنید یک خانم طراح مسلط به نرمافزار دشوار «ایندیزاین» در سال ۱۴۰۲ برای ۱۰ ساعت کار در روز ۷ میلیون تومان میگرفت.
در نشر ایران انواع تشکلهای صنفی وجود دارد؛ تشکلهایی مانند انجمن صنفی مترجمان ایران، انجمن صنفی کارگران ویراستاری، انجمن تصویرگران، انجمن نویسندگان کتاب کودک و نوجوان، انجمن صنفی کارگری داستاننویسان، انجمن فرهنگی ناشران کودک و نوجوان، انجمن فرهنگی ناشران بینالملل، انجمن فرهنگی ناشران کتاب دانشگاهی و انجمنها و اتحادیههای دیگر از جمله اتحادیه ناشران و کتابفروشان و اتحادیه شرکتهای تعاونی ناشران ایران. هیچیک از این تشکلهای صنفی در پی منافع کارگران فرهنگی نیستند.