«آوای تبعید» به کوشش اسد سیف، پژوهشگر ادبی در خرداد ۱۳۹۶ کار خود را آغاز کرد. ناشر این نشریه انتشارات پیام به مدیریت جلال رستمی گوران بود. آوای تبعید از همان نخستین شماره در پی تعریف مفهوم شکننده و مدام دگرگونشونده «تبعید» بود. تبعیدی چه کسی است؟ آوای تبعید در شناسنامه خود آورده است:
تبعیدی فقط آن کس نیست که از زادبوم خویش تارانده شده باشد. تبعیدی میتواند از زبان، فرهنگ و هویتِ خویش نیز تبعید گردد. آنکس که شعر، داستان، هنر، فکر و اندیشهاش در کشور خودی امکان چاپ و نشر نداشته باشد، نیز تبعیدی است. این نشریه میکوشد تا زبان تبعیدیان باشد. تبعید را نه به مرزهای جغرافیایی، و تعریف کلاسیک آن، بلکه در انطباق با جهان معاصر میشناسد.
به این ترتیب «آوای تبعید» در گستره ۴۱ شماره از خرداد ۹۶ تاکنون در تلاش بوده است، صدایی را که کمتر در ادبیات معاصر ایران بازتاب دارد، به گوش ما برساند. این نشریه از اندک نشریاتیست که موضوعی عمل میکرد، آن هم در عصری که به راستی میتوان آن را عصر قلمآشوب نامید. هر کس از هر جا، هرآنچه که میخواهد در شبکههای اجتماعی متعدد به زبان میآورد وهای و هویی در میگیرد که هرچند به زندگی ما تنوع و هیجان و رنگی از صداهای انسانی میبخشد، اما فرصتی برای تأمل باقی نمیگذارد. ادبیات اما گاهی به سکوت، به فرصت، به وقت و به تأمل برای تفکر نیاز دارد. در این فاصله اما یک حادثه دیگر هم روی داده بود: در خرداد ۹۶ که نخستین شماره آوای تبعید منتشر شد، عمر نشریات کاغذی، به ویژه در خارج از ایران یا به یک تعبیر در «کشور از خارج از کشور» به تدریج سپری شده بود. اکنون ظاهراً ما در آستانه تحول بزرگ دیگری به سمت هوش مصنوعی قرار گرفتهایم. اسد سیف در یک نگاه کلی درباره فعالیت آوای تبعید در گستره ۴۱ شماره میگوید:
اگر بخواهم یک جمعبندی از هفت سال انتشار آوای تبعید ارایه دهم، باید بگویم نشریه موفقی بود. تجربهای بود نو که میتواند در آینده به کار گرفته شود. نه اینکه ضعف نداشت، بلکه راههایی نو را تجربه کرد. برای نمونه در بسیاری از شمارهها دبیر میهمان با مسئولیت تمام در انتخاب و جمع آوری مطالب از شعر و داستان گرفته تا نقد و پژوهش با اختیارات کامل تصمیم میگرفت و اقدام میکرد. این خود باعث میشد تا نگاهها و صداهای گوناگون در نشریه راه یابند. یا اینکه برای نخستین بار شمارههایی از نشریه به دیگر زبانهای داخل کشور منتشر شد. من شادم از اینکه زبان و ادبیات مناطق مختلف ایران در آوای تبعید امکان حضور یافتند. شادم از اینکه ادبیات و فرهنگ ایران در وجود تمامی زبانهای موجود در ایران در آوای تبعید معرفی شده.
سیف در ادامه میگوید:
عمر آوای تبعید به پایان رسید و این سرانجام هر نشریه تبعیدی است. نشریهها در تبعید معمولاً به اعتبار کس و یا کسانی، بدون هیچ پشتوانه مالی، بنیان میگیرند. کسانی به لطف و به «همت عالی» همکاری با آن را آغاز میکنند. از همان آغاز هیچ ضمانتی برای یک کار پایدار وجود ندارد. تا کنون صدها نشریه در خارج از کشور این روند را تجربه کردهاند. بر من نیز آشکار بود که به هر حال روزی به پایان کار خواهیم رسید.
آوای تبعید به ضرورت و به اقتضای نیازهای مخاطبان به دو شکل چاپی و پیدیاف منتشر میشد. گزیدهای از برخی مطالب آن هم در وبسایت این نشریه معتبر بازنشر میشد. نسخه چاپی اگر در اختیار کتابخانهها و مراکز علمی قرار گیرد، برای همیشه در دسترس پژوهشگران است. جلال رستمی گوران، مدیر انتشارات پیام میگوید:
توزیع این نشریه به دو صورت چاپی و پیدیاف انجام میشود. بهخصوص در مورد نسخههای چاپی، انتظار میرفت استقبال بهتری وجود داشته باشد، اما واقعیت این است که استقبال چندانی مشاهده نشد. با این حال، اهمیت چاپ نسخههای فیزیکی به خاطر ارسال آنها به کتابخانه ملی آلمان و ثبت آنها در آنجاست. ثبت آوای تبعید در کتابخانه ملی آلمان به محققان و علاقهمندان ادبیات تبعید کمک میکند که به منابع معتبر دسترسی داشته باشند.
گوران در ادامه میافزاید:
یکی از دلایلی که مسئولیت چاپ «آوای تبعید» را بر عهده گرفتم، کاهش هزینهها از طریق چاپ بنا به تقاضاست. این مدل چاپ بهخصوص برای ناشران کوچک که با مرکز پخش آلمانی همکاری میکنند، اقتصادیتر و به صرفه است. در مورد تقاضای خرید نیز باید اشاره کنم که با وجود اینکه نشریه آنلاین نیز منتشر میشود، درخواست قابل توجهی نداریم. برخی مراکز پخش در آلمان معمولاً دو تا سه نسخه از هر شماره چاپ شده را سفارش میدهند، اما متأسفانه درصد قابل توجهی از این نسخهها به دلیل عدم فروش برگشت داده میشوند. مرکز پخش فردوسی در سوئد نیز که یک مرکز پخش کتاب ایرانی است پنج تا شش نسخه به صورت دورهای سفارش میدهد که برای کتابخانههای مرتبط با خود ارسال میکند.
در جدال با سکوت
درباره تفاوت ادبیات داستانی تولید شده در داخل و خارج از ایران تاکنون سخنها گفته شده. در این میان بهروز شیدا، پژوهشگر ادبی نظریه تازهای آورده است؛ او از گفتمان حاکم بر ادبیات داستانی داخل کشور با عنوان «گفتمان سکوت» نام میبرد و بر آن است که ادبیات داستانی خارج از کشور در چهارچوب این گفتمان به زیست خود ادامه نمیدهد. مراد این پژوهشگر ادبی از «گفتمان سکوت» هم، گفتمانی است که قدرتهای حاکم در یک دوران تاریخی بر همه متنهایی که در ایران تولید شدهاند، مسلط کردهاند. ادبیات تبعید در همه شاخههای خود این سکوت را برنمیتابد و با اینحال هرگز هم رسمیت پیدا نکرده است. فهرستنگاریها از نخستین تلاشها که با معینالدین محرابی در سالهای دهه ۱۳۷۰ آغاز شد و با داریوش کارگر تا اوایل سالهای دهه ۱۳۸۰ ادامه یافت، در این جهت انجام شد که «ادبیات تبعید» در حافظه ملت ایران باقی بماند. جمهوری اسلامی کمترین علاقهای به حفظ دستاوردهای این میراث عظیم فرهنگی ندارد، بلکه هر جا که بتواند در نابودی آن میکوشد. آیا اشعار اسماعیل خویی در «بیدرکجا» هرگز در ایران منتشر میشوند؟ آیا مهمترین رمانهای رضا براهنی، آثاری مانند «آزاده خانم و نویسندهاش» و یا «روزگار دوزخی آقای ایاز» و یا مهمترین رمان رضا دانشور، «خسرو خوبان» هرگز در ایران از مجرای رسمی بازنشر و فهرستنگاری خواهند شد؟ «آوای تبعید» مانند سایر نشریات معتبر تبعیدی، روزگار نو، چشمانداز، اندیشه آزاد، فصل کتاب، سنگ و مانند آن در تلاش بوده است که بخشی از این میراث عظیم را حفظ کند. اسد سیف میگوید:
البته وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با سماجتی ژرف تمامی فعالیتهای ایرانیان خارج از کشور را، از برگزاری جلسات گرفته تا چاپ و نشر دنبال میکند. در زمان خاتمی دو جلد کتاب از سوی وزارت اطلاعات به شکل محدودی منتشر شد و دست به دست میگشت. در این دو کتاب از تمامی جلسههای خارج از کشور، اینکه سخنران که بود، موضوع سخنرانی چه بود، چند نفر شرکت داشتند، سخنران چه گفت و پرسشها چه بود، و خلاصه تمامی کم و کیف جلسه گزارش شده بود. این اما به معنای یک پیگیری فرهنگی نبود. کاری بود اطلاعاتی.
درگذشتگان در تبعید
چهلویکمین شماره آوای تبعید در حجمی نزدیک به هزار صفحه در سه جلد منتشر شده است. این شماره به یاد نویسندگان، شاعران، مترجمها و پژوهشگرانی فراهم آمده که در خارج از کشور درگذشتهاند. یک نوع فهرستنگاری؟ یا یادی از یاران؟ اسد سیف میگوید:
اینکه چه شد شمارهای را به درگذشتگان به تبعید اختصاص دادم، موضوعی است که سالها ذهنم را به خود مشغول کرده بود. در برخی از شمارهها فصلی با عنوان «یاد یاران» وجود داشت که به همین افراد همکار اختصاص داشت. ملموستر اینکه متأسفانه با مرگ هر یک از این عزیزان ابتدا خودشان گم میشوند و بعد آثارشان. من خود در تدارک این شماره فکر نمیکردم بیش از ۱۲۰ نام را شامل گردد. در عمل به ۴۰۰ نفر نزدیک شد و شک ندارم بالای ۶۰۰ نیز میتوانست بشود. فکر میکردم حداکثر ۳۰۰ صفحه شود. در عمل به هزار صفحه نزدیک شد.
اسد سیف در ادامه میگوید:
حال که به این سه جلد نگاه میکنم، به یک میراث فرهنگی ادبی میرسم. این میراث ارزشمندتر از آن است که از یادها برود. این گذشته ماست. یا حداقل بخشی از گذشته ما. ما بدون این گذشته و عدم شناخت آن، در واقع بخشی از تجربه هستی اجتماعی خودمان را نادیده خواهیم گذاشت. نتیجه این میشود که در همین گذشته خواهیم ماند و آن را تکرار خواهیم کرد.
معمولاً ما هرگاه نومید باشیم و چشمانداز نویدبخشی مقابل خود نبینیم، ممکن است به گذشته بیاندیشیم. اما این هم هست که گاهی برای بازنگری در آنچه که هستیم، به گذشته مراجعه میکنیم. نیما میگوید:
یاد بعضی نفرات
روشنم میدارد.
قوتم میبخشد،
راه میاندازد،
و اجاق ِکهن ِسردِ سرایم
گرم میآید از گرمی ِعالی دمشان.
اسد سیف میگوید «ادبیات تبعید» با یادی از درگذشتگان ما به پایان میرسد اما از آخرین تلاشها نیست:
ادبیات تبعید ما عمری به درازای جنبش مشروطه دارد. در تمامی این سالها حضوری پررنگ داشته است. و این یعنی فاجعه. من به آخرین تلاش فکر نمیکنم. به تلاش هایی نو میاندیشم که امیدوارم نسل نو آن را پی گیرد.
محمد محمد علی نویسنده فقید ایرانی نوشته بود: «ما وارث درگذشتگان خویشایم». آنچه که از درگذشتگان برای ما باقی مانده است، چیست؟ اسد سیف میگوید:
دوست ارجمندمان زنده یاد محمد محمدعلی درست میگوید که ما وارث درگذشتگان خویشایم. این میراث را نباید دستکم گرفت. از زین العابدین مراغهای تا هدایت و جمالزاده، از غلامحسین ساعدی تا شاهرخ مسکوب، از رضا دانشور تا داریوش کارگر، از نادرپور تا اسماعیل خویی، مگر میشود این نامها را به همین آسانی از یاد برد و جایگاهی برایشان در ادبیات معاصر ایران در نظر نگرفت؟ فراموش کردن، یعنی حذف بخشی از تاریخ، کاری که جمهوری اسلامی مشغول آن است. و این مباد. به فریاد میگویم مباد.
مهاجر، تبعیدی
بسیاری از رویکردهای آوای تبعید نوآوارانه بوده است. از شمارههای ماندگار این نشریه برای مثال ادبیات ترکی یا ادبیات گیلکیست. شماره ویژه آثار سانسور شده هم جای ویژهای در نشریات ادبی ایران دارد. همچنین باید گفت مجموعهای از درگذشتگان تبعیدی تاکنون و در این حجم منتشر نشده است. و این به این معناست که باید امیدوار شد تا این کارِ هنوز ناکامل «آوای تبعید» را کسانی دیگر کاملتر کنند.
در این مجموعه از نزدیک به چهارصد شخصیتی یاد شده که هر یک به شکلی از کشور خویش تارانده شدهاند و در جغرافیای خارج از ایران عمر به پایان رساندهاند. برخی اما جزو نویسندگان مهاجر بودند. در این معنا که میتوانستند آزادانه به ایران آمد و شد داشته باشند. تفاوتی اما باید باشد بین هوشنگ ابتهاج که بین ایران و آلمان در رفت و آمد بود و اسماعیل خویی که در حسرت بازگشت به ایران در تبعید جان سپرد. اسد سیف میگوید:
مهاجر و تبعیدی، بیآنکه بخواهم به بحثهای دراز وارد شوم، یک ویژگی مشترک دارند و آن اینکه هر دو در خارج از کشور خود زندگی میکنند. یکی داوطلبانه و آن دیگر به اجبار. مهاجر نیز به هر دلیل ترجیح داده در خارج از کشور خودی ساکن گردد. در رابطه با کارورزان فرهنگی طبیعی است که چگونگی این حضور در تولیدات ادبی و فرهنگی نقشآفرین است.
این را نیز باید در نظر داشت که امروز با توجه به موقعیت جهان و ناآرامیهای موجود مشکل بتوان با معیارهای پیشین مهاجر و تبعیدی را تعریف کرد. این را نیز باید بگویم که با حضور هشت میلیون ایرانی در خارج از کشور، این پدیده محتاج بررسی است. اما نباید فراموش کرد که همه این افراد و یا اکثریت آن از حکومت جمهوری اسلامی ناراضی است و در فرار از آن جمهوری، سکونت در خارج از ایران را ترجیح داده است.
یکی از اهداف فرهنگی نشر پیام در شهر بن آلمان تبادل فرهنگی بین ایران و آلمان است. شاید بتوان روزی یک آنتالوژی از آثاری که در آوای تبعید منتشر شده، به زبان آلمانی تهیه و منتشر کرد. جلال رستمی گوران درباره چشمانداز چنین فعالیتهایی میگوید:
«آوای تبعید» از نظر فهرستنگاری وضعیت خوبی دارد و آثار منتشر شده ما در کتابفروشیها و بانکهای اطلاعاتی آلمان ثبت شدهاند. با این حال، انتشار آنتالوژی نیاز به انتخاب و ترجمه آثار دارد که به دلیل هزینه بالای ترجمه در آلمان، ممکن است با چالشهای جدی مواجه شود.
و با اینحال تا زندگی باقیست، ادبیات و هنر هم ادامه دارد. نسل تازهای از ایرانیان در کشورهای میزبان به نویسندگی روی آوردهاند. رستمی گوران میگوید:
در حال حاضر بسیاری از نویسندگان جوان و موفق ایرانی به زبان جوامع میزبان خود مینویسند و آثارشان مورد توجه قرار گرفته است. توسعه ادبیات نسل دوم و سوم تبعیدی ایرانیان در کشورهای میزبان، بهویژه از طریق نویسندگان جوان و آوانگارد، یک روند رو به رشد است. آثار آنها نه تنها به مسائل مهاجرت و چالشهای جامعه میزبان میپردازند بلکه در برخی موارد به ایران و تاریخچه خانوادگی خود نیز اشاره دارند.
با بیتی از شاملو این سخن به پایان ببریم که میگوید:
جخ امروز
از مادر نزادهام
نه
عمر جهان بر من گذشته است.
“آوای تبعید” شماره ۴۱ در سه جلد: [جلد نخست] [جلد دوم] [جلد سوم]