پس از ۴۶ ثانیه از شروع رقابت بوکس بین آنجلا کارینی، بوکسور ایتالیایی، و ایمان خلیف، بوکسور الجزایری، در المپیک ۲۰۲۴ پاریس، کارینی از مسابقه کنار کشید. چند دقیقه طول کشید تا برنده رقابت با انواع برچسب‌ها و ادعاهای نادرست در سطح جهانی روبه‌رو شود: او زن نیست (که به سرعت تکذیب شد)، او ترنس است (که تکذیب شد، اما این موضوع با زن بودن در تضاد نیست)، او قوی‌تر از رقیبش بود چون مرد است (که نادرست است و صرف مرد بودن تضمین‌کننده قدرت بدنی نیست)، و سطح تستوسترون او بالا است (که صحت ندارد و تستوسترون هرمون بدن زنان نیز هست و همان‌طور که در ادامه این مطلب می‌خوانید، در ورزشکاران المپیک چندان مهم نیست). فهرست واکنش‌ها و بازنمایی‌ها طولانی است و به نظر می‌رسد که برخی، به‌خصوص برخی از مردان در شبکه‌های اجتماعی که نگران حضور افراد ترنس و کوییر در مسابقات ورزشی هستند، حملات‌شان به ایمان خلیف را افزایش داده‌اند. در مواجهه با این خشونت کلامی، چه باید کرد؟

خشمی که معطوف به ایمان خلیف شد، تنها معطوف به او نبود؛ بیشتر از آن که به «زنی سیس» که با هنجارهای جنسیتی جامعه سازگار نیست معطوف شود، به تمام افراد ترنس که این هنجارها را به چالش می‌کشند، تعلق داشت.

روزها پس از ۱۱ مرداد، زمانی که ایمان خلیف در برابر آنجلا کارینی پیروز شد، واکنش‌ها به این مسابقه همچنان ادامه دارد و پرسش‌های زیادی مطرح است: چرا بخشی از جامعه این‌گونه بر سر مسائلی مانند جنسیت، نمادهای زنانگی و مردانگی، و کدهای اجتماعی و هنجاری جنسیت قطب‌بندی شده، حتی نمی‌پذیرد ایمان خلیف یک «زن بیولوژیک» است؟ چرا این گروه از جامعه پیش از ابراز نظر درباره جنسیت او، به بررسی حقایق و واقعیت‌ها نمی‌پردازد و بدون درک کامل واقعیت‌ها نظر شخصی‌اش را مطرح می‌کند؟ جایگاه زنان ترنس در این دعوا کجاست؟ آیا سیاست‌های بازنمایی هویت جنسیتی به حدی با سیاست هویت و جهان‌بینی هر جناح سیاسی، از محافظه‌کار تا لیبرال، در آمیخته شده که باعث ایجاد چنین خشم شدیدی در بخشی از جامعه علیه دیگر بخش‌ها شده است؟

نظریه هویت اجتماعی (Social identity theory) را هنری تاجغل و جان ترنر در دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی عرضه کردند تا معیارهایی برای شناسایی شیوه‌های تببین رفتارهای میان‌گروهی خلق کنند. هدف آنان دسته‌بندی جامعه نبود؛ ولی امروز، هویت افراد حرف نخست را برای دسته‌بندی اغلب غیرمنصفانه جامعه می‌زند.

در این میان، کاربران شبکه‌های اجتماعی، اغلب ناشناس و با اسامی مستعار (که آزادی بیان محترم اما هم‌زمان به آن‌ها اجازه می‌دهد بدون نگرانی از پذیرش مسئولیت، از ابزارهایی مانند خشونت و دروغ استفاده کنند)، از این موقعیت بهره‌برداری می‌کنند تا هر رویدادی را مطابق با خواسته‌هایشان تحلیل کرده و برچسب‌زنی کنند. آن‌ها بر اساس نظرات سیاسی، مذهبی، و سنتی خود، تلاش می‌کنند تا این رویدادها را به شکلی که می‌خواهند ارائه دهند و به هدف خود دست یابند. به نظر می‌رسد هدف آن‌ها کنار گذاشتن افراد ترنس، به هر قیمتی، از مسابقات ورزشی حرفه‌ای مانند المپیک است.

Ad placeholder

آیا با نگریستن می‌توان جنس و جنسیت افراد را فهمید؟

از والدین پیش از تولد یک فرزند تا پزشکان، تا همین چند دهه پیش تصور عمومی این بود که یک نفر را با نگریستن می‌توان تعیین جنس کرد و او در دوگانه مرسوم «زن یا مرد» قرار داد. برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی، مانند جی کی رولینگ، نویسنده نام‌آشنای بریتانیایی مجموعه «هری پاتر»، نوشتند که از چشم‌انداز آنان، ایمان خلیف هرچه باشد زن نیست. یک کاربر ترنس ایکس/توییتر سابق در واکنش نوشت:

خیلی خنده‌داره که رولینگ ادامه داده و بهش که گفتن نه این زنه گفته نه من که مرد میبینم!

https://twitter.com/becksastic/status/1819548425504845882

اگر از نظرات اغلب محافظه‌کارانه افراطی جِی.کی. رولینگ یا ایلان ماسک درباره معیارهای جنسیت بگذریم، سوال دیگری مطرح می‌شود: آیا فردی که مطابق با استانداردهای شخصی یا هنجارهای عمومی از نظر فیزیکی تعریف نشود یا رفتار جنسیتی هنجاری نداشته باشد، نمی‌تواند هویت جنسیتی خود را داشته باشد؟ در این مورد، هویت جنسیتی ترنس‌ها پیشکش، جریان محافظه‌کار سیاسی هویت جنسیتی یک زن بیولوژیک را نیز بر اساس هنجارهای مورد پسند خود رد کرده است. به عبارت دیگر، آن‌ها اعلام کرده‌اند که ایمان خلیف زن نیست.

در مثال ایمان خلیف، او فردی غیرسفیدپوست است که فیزیک بدنش مطابق با استانداردهای زیبایی‌شناسی مردسالاری سنتی نیست. در این نوع مردسالاری، به‌ویژه در کشورهایی همچون ایران که به فرهنگ معاصر غرب و دوران ویکتوریایی جنسیت هنجاری ارجاع داده می‌شود، زن موجودی با بدن نحیف و ظریف است که در گوشه‌ای نشسته و به خیاطی مشغول است. اما خلیف الزاما مطابق با این تصویر نیست. او در برابر یک فرد سفیدپوست اروپایی قرار می‌گیرد و در کمتر از یک دقیقه پیروز می‌شود. نظریه‌های مبتنی بر سیاست هویتی به کاربران این امکان را می‌دهند که او را در قالب‌های از پیش تعیین‌شده خود بگنجانند: او ترنس است، او مرد است، او با کروموزوم‌های مرد به دنیا آمده است. بنابراین، طبق نظر مردسالارانه، باید از بازیکن اروپایی سفید «قوی‌تر» باشد و به همین دلیل، این بازی «منصفانه» نبوده است.

در این چهارچوب فکری، واقعیت اهمیتی ندارد. شرایط بازی در المپیک هم اهمیتی ندارد. آنچه مهم است، این است که به قبای برخی برخورده که چه به کودکان ما نشان می‌دهید، چهارچوب‌های خانواده را متزلزل می‌کنید و حقوق زنان را نفی می‌کنید، بدون اینکه توجه کنند بیشتر از بقیه، خود از خشونت کلامی برای پیش‌برد اهداف فرهنگی، سیاسی یا مذهبی خود استفاده می‌کنند.

در این شیوه نگریستن به جهان، معترضان به ایمان خلیف شبیه به مومنانی می‌شوند که آنچه در کتب مقدس‌شان به‌ نفع‌شان است پرچم می‌کنند و آنچه به ضررشان است،‌ قید نمی‌کنند. بدین‌شکل، ایمان خلیف مشکل برای خانواده و کودکان می‌شود اما استیفن فان دِ فِلدِه (Steven van de Velde) بازیکن والیبال تیم هلند که اتفاقا بلوند و سفیدپوست اروپایی است اهمیتی پیدا نمی‌کند، هرچند در المپیک اجازه بازی پیدا کرده به‌رغم اینکه در تجاوز به کودک ۱۲ ساله مجرم شناخته شده و برایش زندان هم رفته است. یک کاربر ایکس نوشت:

یک هفته‌ است این آقایی که به یه دختر ۱۲ ساله تجاوز کرده و تو دادگاه هم محکوم شده داره تو پاریس تو مسابقات المپیک شرکت می‌کنه آقای ایلان ماسک توییت زد نگران زن‌ها شد؟ کسی به فکر حقوق زنان بود؟

جواب تیتر این بخش گزارش ساده است: نه، با نگریستن نمی‌توان جنس یا جنسیت یک نفر را فهمید و همچنین واقعیت درونی یک نفر را نمی‌شود به او از بیرون دیکته کرد. با وجود این، آنچه بر ایمان خلیف گذشت، نشانی از یک مشکل بزرگ جامعه امروز چه در ایران و چه در کشورهای غربی است: تاریخ، فرهنگ و هنر گذشته را فراموش کرده‌ایم و به‌ندرت به سراغ آشنایی با آن می‌رویم. مثال گسترده آن در افتتاحیه المپیک پاریس دیده شد.

گناهان افتتاحیه المپیک پاریس

ایمان خلیف نخستین جنجال المپیک پاریس، مرتبط به احتمال وجود افراد ترنس در جامعه نبود. مراسم افتتاحیه المپیک امسال لبریز از نمادهای کوییر بود. شاید بتوان این اصرار به نشان دادن فرهنگ و هنر گذشتگان را در یک اختلاف کهن اروپایی هم دید. فرانسوی‌ها پس از نخستین انقلاب، از رابطه با همجنس جرم‌زدایی کردند. بریتانیایی‌ها در مقابل، به‌خصوص در دوران ملکه ویکتوریا، گسترده چه در داخل سرزمین خود، چه در مستعمره‌هایشان، چه مانند ایران با حضورشان در این سرزمین، این تنفر از رابطه با همجنس را هم به این کشورها وارد کردند.

https://www.radiozamaneh.com/828217

یک مثالش اینکه همچنان در ایران برای افراد ترنس و کوییر در جمهوری اسلامی معافیت از سربازی صادر می‌شود، چون ارتش ایران در زمان سلطنت رضا پهلوی، برگرفته از ارتش بریتانیا/آمریکا بازسازی شد. در مقابل، ما همچنان در نگارش فارسی ماه‌های میلادی را با آوانگاری یا ترجمه از فرانسه استفاده می‌کنیم، چون سیستم تدریس و تحصیل دانشگاهی معاصر ما ابتدا از فرانسه به ایران رسید و سپس به فرهنگ آکادمیک بریتانیایی‌/‌آمریکایی تطبیق یافت.

آنچه بیشتر از همه در فراموشی گذشته در افتتاح المپیک پاریس طنین‌انداز شد، صحنه‌ای از ضیافت خدایان و الاهگان باستان اروپاست که از یک اثر هنری هلندی الهام گرفته شده است: نقاشی «ضیافت دیونیسوس» (Le Festin des dieux) اثری از یان فان بَیلِرت (Jan van Bijlert) نقاش قرن هفدهم هلند که با همکاری چندین هنرمند، از جمله یک مدل فشن ترنس و چند درگ‌کویین در افتتاحیه المپیک بازسازی شد.

نقاشی «ضیافت دیونیسوس» اثری از یان فان بَیلِرت

برخی مخاطبان، بی‌توجه به اینکه با یک جست‌وجوی فضای مجازی می‌توانند نام خالق این اجرا را بیابند و حتی الهام‌های او را پیدا کنند، این اجرا را به نقاشی «شام آخر» لئوناردو داوینچی (که خود یک هنرمند کوییر است) نسبت دادند و سپس این اجرا را توهین به مذهب، به سنت و به خودشان یافتند.

هرچند در ۷۷۶ پیش از میلاد که المپیک شروع شد، ضیافتی به افتخار زئوس (Zeus)، از مهم‌ترین خدایان یونان باستان که همچنین خدای خدایان، فرمانروای آسمان و خدای رعد بود، برگزار شد. کاخ اصلی زئوس برابر اسطوره‌های کهن اروپا، بر کوه المپ قرار دارد و ۱۱ خدا و الاهه‌ی دیگر هم بر این کوه اساطیری در کنار او زندگی می‌کنند. از جمله دیونیسوس.

برای همین حضور دیونیسوس (Dionysia) خدای ضیافت، شراب، کشت انگور، شهوت و شعف، باروری، همچنین خدای حامی تئاتر، دراز کشیده بر یک میز با تنی آبی‌رنگ و همراه نمادهای این خدا در مراسم افتتاحیه المپیک پاریس عجیب نبود. بالاخره هر کجا که نشانی از خوشی و میهمانی باشد و شراب هم موجود باشد، دیونیسوس هم پیدایش خواهد شد.

اما چرا برای مخاطب امروزی، دیونیسوس و نقاشی «ضیافت دیونیسوس» بدل به تصویری مذهبی و تابلوی «شام آخر» داوینچی شد؟ چرا تاریخ، فرهنگ و هنر اروپایی برای عمده مخاطبان المپیک پاریس نا‌آشناست؟ ولی مهم‌تر یک سوال دیگر است: چرا این کاربران به‌جای مکث، تامل، جست‌وجو و آموختن، اتهام و برچسب‌زنی را انتخاب کردند؟

تصویر خبرگزاری فرانسه از ساخت کله محبوب شاه عباس در رودخانه سن برای افتتاحیه المپیک پاریس
تصویر خبرگزاری فرانسه از ساخت صورت محبوب شاه عباس در رودخانه سن برای افتتاحیه المپیک پاریس

Ad placeholder

شاه عباس و محبوب: «لب يار و لب جوی و لب جام»

همان‌مقدار که مخاطب مسیحی غربی با تاریخ المپیک و همچنین تاریخ خدایان المپیک باستان آشنا نیست، مخاطب فارسی‌زبان هم تصویر فرهنگ ایرانی در المپیک را به‌خاطر نمی‌‌آورد. بخشی از آن البته به‌واسطه سانسوری است که گسترده توسط جمهوری اسلامی به عموم جامعه تحمیل می‌شود، تا بدانجا که نام اثر را «شاه عباس و جوان» خواندند، هرچند در خود تصویر می‌توان محبوب را دید که شاه دست بر گردنش انداخته است، با عشق او را می‌نگرد و وب‌سایت موزه لوور می‌گوید در کنار تصویر، این متن نوشته شده است:‌

هو / برآرد روزگارت از سه لب كام / لب يار و لب جوی و لب جام… بتاريخ يوم الجمعه بيست جهار جمادى الثاني سنه ۱٠٣٦ رقم كمينه خاكسار محمد قاسم مصور

هرچند در کلام کاربران فارسی‌زبان فضای مجازی او «شراب‌آور شاه» است، فقط معلوم نیست چرا شاه او را به آغوش کشیده است و جام شیشه‌ای شراب پشت‌سرشان به حال خود رها شده است. در حقیقت، این نقاشی، یکی از نمادهای کوییر تاریخ، فرهنگ و هنر ایرانی در جهان امروز است. ولی به جامعه فارسی‌زبان آموخته‌اند تا این بخش از تاریخ، فرهنگ و هنر ایرانی را نشناسد و اگر هم با چنین تصویری روبه‌رو شد، آنچه به چشم می‌بیند، باور نکند. خب، چرا این سانسور عمومی جامعه را کنار نمی‌زنیم تا گذشته را، شبیه به تصویر حقیقی‌اش، نگاه کنیم؟

نسخه اصلی «شاه عباس و محبوب» در موزه لوور پاریس نگهداری می‌شود

شبیه به همین رویه نگاه نکن چه می‌بینی بلکه شبیه به من خشمگین شو، برای ایمان خلیف افتاد: برچسب‌هایی که در ذهن مخاطب از پیش جاافتاده‌اند، بلافاصله به واسطه یک خبر کوتاه وارد عمل می‌شوند. پیش از آنکه این کاربران از خودشان بپرسند در مورد چه کسی صحبت می‌کنند، چه از او می‌دانند و اینکه بازخورد اعتراض‌شان در واقعیت چیست؟ در دام اعتماد به دیگران می‌افتند: اگر خیلی‌ها در فضای مجازی می‌گویند او ترنس است، لابد ترنس است! ولی چرا در چنین زمانی، این تفکر به سراغ آدمی نمی‌‌آید که چرا باید در همه زمینه‌ها نظری داشته باشند، پیش از آنکه به اندازه کافی آگاهی در موردش پیدا کنند؟

یا نمی‌پرسند چرا خون بعضی‌ها به جوش می‌آید اگر یک فرد ترنس در زمین ورزش باشد، اما اهمیتی به این نمی‌دهند که یک متجاوز به کودک آشکارا در المپیک بازی می‌کند، یا برخی بازیکن‌های مرد می‌توانند سطح هورمنی پایین‌تر از خلیف داشته باشند که توضیحش را در نیمه دوم این گزارش می‌خوانید.

البته باید یادآور شد که المپیک پاریس رکورد شکست و به‌گزارش خبرگزاری آشیوتید پرس، ۱۹۱ نفر فرد آشکارا کوییر از جمله چند فرد ترنس در مسابقات امسال حاضر هستند؛ به جز افرادی که به‌وسطه قوانین کشورشان یا فشار اجتماعی، نمی‌توانند برون‌آیی کنند و هویت یا جنس حقیقی‌شان را بیان کنند.

از ایمان خلیف چه می‌دانیم؟

بوکسر ۲۵ ساله الجزایری، در مه ۱۹۹۹ میلادی، در یک روستای استان الاغواط، در فقر متولد شد. پیش از المپیک پاریس، او در المپیک ۲۰۲۰ توکیو در ژاپن حاضر شده بود. برای رسیدن به المپیک، او سختی‌ها تحمل کرده بود، از فشار جامعه محلی که دختر را چه به بوکس تا حالا که جنس حقیقی او را وارونه جلوه می‌دهند و بر او ظلم می‌کنند. خلیف ۱۷۸ سانتی‌متر قد دارد و در شاخه سبک‌وزن بازی می‌کند.

ایمان خلیف نخستین اتهام «زن نبودن» را از «اتحادیه جهانی بوکس» با مدیریت روسیه گرفت که او را برای مسابقات جهانی زنان در ۲۰۲۳ میلادی واجد شرایط ندانستند، هرچند مدارکی برای اتهامشان ارائه ندادند و کمیته جهانی المپیک نظر آنها را قبول نکرد. سه روز پیش از اعلام این نظر اتحادیه جهانی بوکس، خلیف از بوکسری روسی برد که می‌گویند تا آن زمان در مسابقه‌های حرفه‌ای شکست نخورده بود.

بعد از آنکه الجزایر به این نظر اتحادیه جهانی بوکس اعتراض کرد و مدارک خود را ارائه داد، کمیته جهانی المپیک خلیف را واجد شرایط شرکت در المپیک پاریس اعلام کرد و از اتحادیه جهانی بوکس انتقاد کرد که بدون طی مراحل اداری، تصمیم خود را یک‌مرتبه اعلام کرده است.

برخلاف آنچه در شبکه‌های اجتماعی ادعا می‌شود،‌ تاکنون مدارکی که نشان دهد خلیف کروموزم ایکس‌وای دارد و یا سطوح غیرعادی بالای توسترون دارد، ارائه نشده است. پس از آنکه خلیف در بازی‌ای برنده شد که او را واجد گرفتن مدال برنز المپیک پاریس کرد، او به خبرنگاران حاضر گفت:

مدالم را به جهان تقدیم می‌کنم، و به تمامی عرب‌ها و به شما می‌گویم «زنده‌باد الجزایر»… می‌خواهم به تمام جهان بگویم که من یک زن هستم و یک زن باقی خواهم ماند.

توماس باخ، رئیس کمیته جهانی المپیک پیش از این بازی الجزایر و تایوان که خلیف در آن واجد شرایط دریافت مدل برنز شد، به رسانه‌ها گفت:

ما اینجا دو بوکسور داریم که زن متولد شده‌اند، زن بزرگ شده‌اند، پاسپورتشان می‌گوید زن هستند، و سال‌هاست به‌عنوان زن رقابت می‌کنند.

خلیف در یک مصاحبه دیگر خواستار پایان یافتن قلدری (bullying) علیه تمامی ورزشکاران شد و گفت:

قلدری مردم را ویران می‌کند، می‌تواند اندیشه، روحیه و ذهن مردم را بکشد. برای همین است که می‌گویم به تمامی قلدری‌ها پایان دهید.  

Ad placeholder

آیا صرف جنس و هورمون ورزشکار را قوی‌تر می‌کند؟

در سال‌های اخیر، فدراسیون‌های ورزشی گوناگونی دست به بررسی موضوع حضور «زنان ترنس» در ورزش زده‌اند. تمرکز آنان بر اثبات زن بودن افراد ترنسِ حاضر در صحنه رقابت‌های ورزشی است و به‌صورتی نظام‌مند، همین تحقیر «هویت خودت را ثابت کن»‌ را عمدتا نصیب ورزشکاران مرد نمی‌کنند. آنها احتمالا در ذهن خود، مردان را قوی‌تر از زنان می‌شناسند.

یک مثال آن، فدراسیون جهانی شطرنج است که در شهریور سال گذاشته اعلام کرد زنان ترنس، اجازه شرکت در رقابت‌های شطرنج زنان را ندارند و مردان ترنس، اگر بخواهند در مسابقه‌های رده مردان حاضر شوند، بایستی از خیر تمامی جوایز پیشین خود که با جنسیت منسوب به زمان تولدشان دریافت کرده‌اند، بگذرند.

در آن زمان، یک اینفولئنسر ترنس در اینستاگرام نوشت:

چالشم برای همه این است که این [مقررات سازمان جهانی شطرنج] را توجیه کنند بدون اینکه تلویحا بگویند که زنان در زمینه هوش، پست‌تر از مردان هستند.

تصویر جودیت باتلر از ویکی‌پدیا و بخشی از طرح جلد کتاب «چه کسی از جنسیت می‌ترسد؟»
تصویر جودیت باتلر از ویکی‌پدیا و بخشی از طرح جلد کتاب «چه کسی از جنسیت می‌ترسد؟»

جودیت باتلر، استاد دانشگاه در آمریکا شاید معروف‌ترین چهره حال جهان معاصر در موضوع مطالعات جنسیت باشد. او در تازه‌ترین کتابش، «چه کسی از جنست می‌ترسد؟» به سراغ سوژه افراد ترنس در ورزش هم رفته است. در صفحه ۶۶ نسخه الکترونیک این کتاب در زبان انگلیسی، باتلر نوشته است:

در بحث اینکه چه کسی می‌تواند در ورزش‌های زنان شرکت کند، موضوع جنسیت به‌نسبت پیچیده می‌شود. در بحث‌های این موضوع، «جنس» در ویژگی‌های هورمونی، کالبدشناختی، بیولوژیک و کروموزی نمایان می‌شود که همیشه مطابق انتظارات رایج جامعه نیست.

باتلر سپس به سراغ پژوهشی می‌رود که در ۲۰۱۴ میلادی توسط کمیته جهانی المپیک و آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ بر حدود ۷۰۰ ورزشکار در ۱۵ رشته ورزشی صورت گرفت و مقدار هورمون تستوسترون (هورمونی که از دیدگاه بخشی از جامعه، هورمون «مردانگی» است و به تکامل اندام جنسی، همچنین صفات ثانویه جنسی منتسب به مردان مانند تغییر صدا، رویش موی صورت، یا تفاوت در عضلات و توده‌های استخوانی منجر می‌شود) در آنان سنجیده شد. نتیجه در میان گروه‌های جنسی زن، مرد و دیگر گروه‌ها این است:

این پژوهش دریافت که «۱۶٬۵ درصد مردان سطوح پایین تستوسترون دارند و ۱۳٬۷ زنان سطوح بالای تستوسترون دارند که به همپوشانی قابل‌توجه‌ای بین دو گروه منجر شد».

باتلر سپس می‌گوید پس اگر جنس فقط دو تاست، این تفاوت‌ها را چگونه می‌خواهیم توضیح دهیم؟ آنگونه که باتلر در این کتاب شرح می‌دهد، جنس که در زمان تولد به فرد داده می‌شود، موضوع جنس و جنسیت را تمام نمی‌کند بلکه فرد رشد می‌کند و درنهایت به جنس و جنسیت خود آگاهی پیدا می‌کند. باتلر در ادامه همین صفحه نوشته است:

اگر بپذیریم که سطح تستوسترون در ورزش تنها در زمانی معنا پیدا می‌کند که موضوع تمرین‌ها را در نظر گرفته باشیم، پس باید بپذیریم که تمرین اغلب به‌معنای دسترسی به باشگاه‌ها و سالن‌های ورزشی است، یعنی این تعامل تستوسترون را بایستی با طیف گسترده‌یی از رویه‌ها و نهادهای اجتماعی بسنجیم که بسیاری از آنها به طبقه اجتماعی فرد [یعنی ثروت و جایگاه اقتصادی او] بستگی دارند و درنهایت تمامی این‌ها به تقویت عضلات، تراکم استخوان خوب و استقامت فرد منجر می‌شود.

باتلر سپس یادآور می‌شود قاعده کمیته جهانی المپیک برای زنان و افراد ترنس می‌گوید سطح تستوسترون آنان «برای ۲۰ ماه باید کمتر از ۱۰ نانومول (nanomoles یا nmol) در هر لیتر باشد»، و این بر پایه پژوهشی است که کمی بالاتر ذکر شد و همین پژوهش تایید می‌کند برخی از مردان ورزشکار حرفه‌ای المپیک، سطح تستوسترونی پایین‌تر از ۱۰ دارند، و حتی برای برخی از آنان، سطح ۷ نانومول در هر لیتر دیده شده است.

آیا برای این موضوع، باید آنها را از رقابت‌های مردان بیرون کشید و به رقابت‌های زنان فرستاد؟ آیا چون سطح تستوسترونی پایین‌تر از ۱۰ دارند، باید هویت دیگری به آنها تحمیل کرد؟ جوابش ساده است: نه. همان‌طور که نمی‌توان به ایمان خلیف تحمیل کرد چه هویت جنسی‌ای دارد، به هیچ‌کس دیگری نباید هویت جنسی‌ای تحمیل شود. چون اخلاقی نیست، چون خشونت است، چون جسم و روان فرد را ویران می‌کند، چون به بقیه ربطی ندارد و ده‌ها دلیل دیگر که می‌توان ذکر کرد.

باتلر سپس از دکتر ریچارد بوجت (Dr. Richard Budgett) مدیر علم و پزشکی کمیته جهانی المپیک این نقل‌قول را نوشته است:

علم راهش را پیش گرفته است و به‌سادگی نمی‌توان روی عدد دیگری توافق کرد، چون عملکرد ورزشی ارتباطی پیش‌بینی‌پذیر با سطح تستوسترون درون فرد ندارد. همان‌طور که ورزش‌های مختلف در مناطق مختلف مقررات خود را تدوین می‌کنند، سطح تستوسترون و بلوغ مردان می‌تواند تنها دو عامل در میان عوامل بسیار دیگری در افراد باشد، اما هیچ‌کدام از این دو نمی‌توانند تنها و تعیین‌کننده باشند.

دوباره بررسی کنیم: ایمان خلیف در سطح مورد قبول کمیته جهانی المپیک برای «زن بودن» است. مدارک شناسایی و سابقه ورزشی او با زنان است. هرچند مقررات المپیک بر پایه پژوهشی است که نشان می‌دهد ورزشکارهای حرفه‌ای المپیک که مرد هستند، می‌توانند سطح هورمونی پایین‌تری از خلیف داشته باشند و همچنان اعتراضی به حضور آنان در مسابقات مردان نیست. ضمنا علم نشان نمی‌دهد که صرف یک هورمون بتواند در کوتاه‌مدت یا بلندمدت فرد را برتر از جنسی دیگر کند. عوامل گوناگون در اینجا نقش بازی می‌کنند تا فرد به این ورزشکار حرفه‌ای بدل شود.

چقدر از این عوامل، مانند امکانات اجتماعی دسترسی‌پذیر برای عموم جامعه را در نزدیکی خود پیدا می‌کنید؟ اگر جواب ساده نیست،‌ اگر این امکانات در دسترس شما نیست، شاید برای این باشد که حواس‌تان را پرت کرده‌اند تا خشم‌ درونی‌تان را به‌جای اینکه نصیب ظالم بر جامعه کنید، آن را به بخش‌های به حاشیه‌ رفته جامعه روان کنید؛ به افغانستانی‌تبارهای ایران، به زنانی که اجبار به حجاب را نمی‌خواهند، به مردانی که آرایش می‌کنند یا به ورزشکارهایی که در استانداردهای همین ظالمان به من و شما، به اندازه کافی زیبا نیستند تا زن باشند.

فریب فقط این نیست. وقتی شبکه‌های اجتماعی بی‌پروا و با خشونت تمام در موضوع افراد ترنس صحبت می‌کند، نتیجه فقط گسترش خشونت نه تنها علیه افراد ترنس، بلکه علیه هر کسی می‌شود که این افراد خشن را به یاد افراد ترنس بیاندازد. خشونتی که چه در ایران، چه در دیگر کشورهای جهان، گسترده جان افراد کوییر، مقدم بر همه افراد ترنس را می‌گیرد.

Ad placeholder

فراموشی خشونت عمومی جامعه علیه افراد ترنس و نان‌باینری

رنگالری که محتوای کوییر برای افراد جامعه ال‌جی‌بی‌تی فارسی‌زبان منتشر می‌کند، در یک پست اینستاگرامی در معرفی ایمان خلیف نوشت:

• ایمان خلیف به عنوان یک دختر الجزایری، مسیر طولانی و سختی برای پیگیری ورزش بوکس و شرکت منظم در کلاس‌ها طی کرده است.

• ایمان در مصاحبه با سایت یونیسف، در پاسخ به این پرسش که به چه چیزی بیشتر افتخار می‌کند؟ بیان می‌کند «این که بتوانم بر موانع زندگی خود غلبه کنم.»

https://www.instagram.com/p/C-Qf1T0xYXk/?img_index=1

متن کامل این پست که در وب‌سایت رنگالری منتشر شده است، می‌گوید:

تمامی این حملات به ایمان خلیف، با میس‌جندر و مرد خطاب کردن وی همراه بود و به علاوه خشونتی در سطح فضای مجازی شکل گرفت که منجر به حملات گسترده به زن‌های ترنس و میس‌جندر کردن آن‌ها شد.

در انتهای این گزارش ذکر شده:

در فضای مجازی فارسی زبان، ایمان خلیف بارها «نر خر» یا «نر غول» توصیف شد. به علاوه ارجاع به وی، همراه با میس‌جندر کردن یا تقلیل وی به «جنس سوم» بود، در حدی که حتی «موجود» خطاب شد. این ارجاعات و توصیفات اغلب مشتمل بر انسان‌زدایی ناشی از نفرت از زن‌های ترنس بود، به همین دلیل نیز حملات و آزارگری‌های مجازی گسترده‌ای در کنار گفتمان مشوق حذف زن‌های ترنس، از ورزش زن‌ها شکل گرفت!

از ایران، تا فرانسه، تا هر کجای دیگر جهان، قتل افراد ترنس (trans killing) و یا قتل زنان (femicide)، یک فاجعه برای جامعه است. هم‌زمان با اوج‌گیری نفرت‌پراکنی مبتنی بر جنس و جنسیت در گذر المپیک فرانسه، مکزیک نخستین کشور جهان شد که برای «ترنس‌کشی» مجازات «۷۰ سال زندان» فراتر از دیگر مجازات‌های قتل و تلاش به قتل را به اجرا گذاشت. اما همزمان جمهوری اسلامی، آزار مردان را به‌خاطر شلوارک، مدل مو و یا آرایش را به اهداف گشت‌های ارشاد در «طرح نور» اضافه کرد.

راه‌حل چیست؟ راه‌حل عدم قبول خشونت است. به خشونت نه بگویید. به‌خصوص در فضای مجازی. در قسمت بعدی این سلسله گزارش‌ها، بیشتر درباره این موضوع صحبت خواهیم کرد.

ادامه دارد…