Opinion-small2

ابتدا: می‌گوید آن کس که می‌خندد هنوز خبر را نشنیده است. البته خبر پیش‌رفتن ایران به سوی یک دوره طولانی خشکسالی را بسیاری از آن‌ها که باید بشنوند، شنیده‌اند. اصل خبر را ابتدا رسانه‌های معتبر بین‌المللی حدود یک ماه پیش به نقل از ناسا اعلام کردند. این خبر اگر چه بازتاب چندانی در رسانه‌های داخلی نیافت (فقط خبرگزاری مستقل محیط زیست ایران، ایرن، تفصیل خبر را منتشر کرد)؛ اما رسانه‌های فارسی زبان خارج کشور مثل سایت رادیو زمانه، بی‌بی سی فارسی و… این خبر را منعکس کرده و بعضاً گفت‌وگوهایی هم با کارشناسان در این باره منتشر کردند.

ماجرا این است که بخش تحقیقات اقلیمی ناسا بر اساس نتایج یک تحقیق چند ساله برای مدل‌سازی دوره‌های اقلیمی پیش بینی کرده است که در سه تا چهار دهه پیشِ رو، کره زمین با یک نوع تغییر نظام بارش مواجه شده است: از بارش در مناطق خشک کاسته شده و به بارش در مناطق مرطوب افزوده شده. بر این مبنا، مناطق خشک کنونی خشک‌تر می‌شوند، بیابان‌ها پیش‌تر می‌روند و مناطق استوایی پربارش تر خواهند شد. این تغییر در برخی مناطق شدیدتر و اثرگذارتر خواهد بود. ایران کشوری است که در این گزارش دو بار به نام آن به عنوان یکی از کشورهایی که در پیشانی این قهقرای مرگبار اقلیمی قرار دارد، اشاره شده است.

_55928970_jex_1193594_de46-1

در خیلی سال‌های پیش رو، میزان بارش ایران کمتر از نصف میانگین خواهد بود، بیابان‌ها در ایران بسیار گسترش خواهند یافت. غالب زیستگاه‌های ایران وارد یک دگردیسی پس‌رونده خواهند شد. یعنی جنگل‌ها درختزار می‌شوند، درختزاران بوته‌زار می‌شوند، بوته‌زارها بیابان می‌شوند و بیابان‌ها به عدم زادآوری مطلق نزدیک خواهند شد.

پس این دیگر فقط یک نگرانی نیست، یک اطلاع مسلم علمی است: در خیلی سال‌های پیش رو، میزان بارش ایران کمتر از نصف میانگین خواهد بود، بیابان‌ها در ایران بسیار گسترش خواهند یافت. غالب زیستگاه‌های ایران وارد یک دگردیسی پس‌رونده خواهند شد. یعنی جنگل‌ها درختزار می‌شوند، درختزاران بوته‌زار می‌شوند، بوته‌زارها بیابان می‌شوند و بیابان‌ها به عدم زادآوری مطلق نزدیک خواهند شد. هم اکنون حدود بیست درصد مساحت ایران بیابان مطلق است. یعنی زادآوری زیستی آن در حداقل ممکن است. نیمی از مساحت ایران بیابان است. دو سوم مساحت ایران در شمار مناطق خشک و نیمه خشک قرار می‌گیرد. گزارش ناسا تاکید می‌کند که بعید نیست بین سی تا چهل سال آینده بخش‌های وسیعی از ایران به بیابان مطلق تبدیل شده و یا غالب مناطق نیمه خشک کنونی نیز بیابان خواهند شد. ما خشک‌تر، بی‌برگ و بارتر، سترون‌تر و بسیار فقیرتر خواهیم شد.

این خبر مهم را بعید است کارشناسان یا دست‌اندرکاران ذی‌ربط نشنیده باشند. اگرچه در غوغای انتخابات کاملاً مورد بی‌توجهی رسانه‌های پرشمارگان داخلی قرار گرفت. اگر هنوز کسانی هستند که فارغ‌البال به آینده ایران فکر می‌کنند، به واقع بدین خاطر است که یا این خبر را نشنیده‌اند یا نمی‌دانند خشک‌تر شدن و بیابان‌تر شدن ایران یعنی چه.

بعد: چه کار می‌شود کرد؟ در وهله نخست باید حاکمیت و مردم متوجه اهمیت موضوع بشوند. حتی یک ثانیه زمان را نباید از دست داد. فرض کنید ما اطلاع قطعی داریم سال آینده در روز و ساعت خاصی قرار است زلزله بزرگی در تهران رخ دهد. چه کار می‌کنیم؟ هم اکنون باید مردم همان قدر نسبت به خبر پیش‌گفته ملتهب و حساس باشند. لازم است یک نهاد ویژه، تحت نظر بلندپایه‌ترین مقام اجرایی دولت و با مشارکت تمامی دستگاه‌های ذی‌ربط، کار راهبری نظام اجرایی کشور را برای آمادگی در برابر وقوع این پدیده به عهده گیرد. تمامی سیاست‌های مدیریت محیطی در ایران باید تغییر کنند.

کنترل جمعیت باید بسیار سختگیرانه و با الگوی تک فرزندی اجرا شود. کشاورزی و دامداری در ایران باید تغییر کند. مدیریت سکونتگاه‌ها باید بر مبنای یک وضعیت خشکسالی طولانی تطبیق یابد. الگوی مصرف باید در ایران منطبق با توان اکولوژیک کشور از نو تعریف شود.

نظام مدیریت آب کشور باید دگرگون شود. کنترل جمعیت باید بسیار سختگیرانه و با الگوی تک فرزندی اجرا شود. کشاورزی و دامداری در ایران باید تغییر کند. مدیریت سکونتگاه‌ها باید بر مبنای یک وضعیت خشکسالی طولانی تطبیق یابد. الگوی مصرف باید در ایران منطبق با توان اکولوژیک کشور از نو تعریف شود. شاید ناچار شویم به نفع برخی زیستگاه‌ها از حفاظت برخی از آن‌ها چشم بپوشیم، تا بتوانیم تعداد بیشتری از گونه‌های زیستی کشور را نجات دهیم. فراموش نباید کرد که ما داریم به سمت یکی از مهیب‌ترین و طولانی‌ترین دوره‌های قحطی در ایران پیش می‌رویم و از این نظر باید که کل سیاست‌های اقتصادی کشور از نو تدوین شود؛ و این‌ها فقط بخشی از کارهایی است که باید انجام شود.

سرانجام: حالا که هنوز فرصت هست، چقدر ممکن است که حاکمیت و مردم ایران مسئولانه‌تر و مؤثرتر و سریع‌تر به آماده‌سازی کشور در برابر پدیده مهیب خشکسالی بپردازند؟ فراموش نکنیم که ما درباره یک خشکسالی معمولی حرف نمی‌زنیم. دو یا سه سال کمبود بارش هم‌اکنون نیز بسیاری از چشم‌اندازهای طبیعی کشور را به مرز ویرانی می‌کشاند. مثل آنچه که در نیمه دهه هفتاد در استان‌هایی مثل فارس،کرمان، هرمزگان، سیستان و بلوچستان شاهد آن بودیم. اما این یک خشکسالی دو-سه ساله نیست. چند دهه ممکن است طول بکشد. از پس آن، بسیاری از چشم اندازهای ایران دیگر آن نخواهند بود که در طول تاریخ بوده‌اند. واقعاً چه کار باید کرد تا حاکمیت، نخبگان، روشنفکران، اقشار مرجع و همچنین توده مردم نسبت به اهمیت این موضوع واقف باشند؟ جایی هیولایی منتظر ایستاده تا ما را فرو ببلعد. قدم زنان و آوازخوان داریم به سمت این هیولا پیش می‌رویم. چه کار باید کرد تا همگان متوجه وضعیت مرگباری باشند که در پیش است؟