موسیقی در مشهدِ علم‌الهدی یکی از خطوط قرمزِ نانوشته‌ای است که سال‌ها گریبان‌گیرِ هنرمندان موسیقی‌ست که در این شهر زنذگی می‌کنند و یا قصد داشته‌اند در این شهر برنامه‌هایی اجرا کنند.

هانی در سال‌های دهه ۱۳۷۰ در این شهر مذهبی متولد شده است. تحصیلات آزاد موسیقی در زمینه آهنگسازی و تنظیم و تخصص موسیقی متن دارد و تحصیل‌کرده فیلم‌سازی در انجمن سینمای جوانان در مشهد است. او دو سال ریاست واحد موسیقی فیلم انجمن سینمای جوانان مشهد را به عهده داشت، اما به قول خودش، با «فشارهای بیرونی» ناگزیر شد عطای آن را به لقایش ببخشد و با سازهایش، کاخون، درامز و گیتار، پا به صحنه خیابان بگذارد. می‌گوید:

از بچگی با موسیقی آشنا بودم، چون پدرم از موزیسین‌های شناخته‌شده خراسان بود. او نوازنده دوتار و خواننده موسیقی فولکلور خراسان است. در بچگی و نوجوانی گروه موسیقی داشتیم، البته نه حرفه‌ای، یک‌جور دورهمی و وقت‌گذرانی. فعالیت حرفه‌ای‌ام از سال ۱۳۸۷ شروع شد، با تولید قطعات موسیقایی برای خواننده‌های مشهد. اما سرِ کمبود بودجه صداوسیمای خراسان، پرداخت‌های نامنظم فیلمسازها و نبود جای پیشرفت در مشهد، تصمیمم بر این شد که مهاجرت کنم به تهران. روز آخری که تصمیمم نهایی شد، آخرین دیالوگم به رییس انجمن این بود: «من می‌روم خیابان‌های تهران ساز می‌زنم، ولی اینجا دیگر نمی‌مانم».

هانی از سال ۱۳۹۵ ساکن تهران شد با تنها دارایی‌اش که سازهایش است. او و سازش هر روز عصر در یکی از خیابان‌های تهران شروع می‌کند به نواختن و این‌گونه موسیقی را ادامه می‌دهد تا به قول خودش بتواند در بحران معیشتی کنونی زنده بماند و موسیقی‌اش «سرد» نشود. کم‌کم او با تشکیل یک گروه موسیقی سه نفره شامل گیتاریست، ویولونیست و خودش به عنوان نوازنده کاخون (Cajon) اجرای خیابانی‌اش را گسترش داد، از تهران به شهرهای دیگر و در برخی موارد کشورهای خارجی. می‌گوید:

نوازندگی صرفا شغل نیست، و صرفاً بحثِ درآمد نیست، عامه مردم سمت هنر نمی‌روند و هر هنرمندی هم به خیابان نمی‌آید. هنرمندانی داریم که آثارشان برای اشراف‌زاده‌ها است، که خب، هنرمند هم هستند، ولی به‌اصطلاح درباری یا حکومتی‌اند. ولی ما انتخاب‌مان خیابان بود، چراکه مستقیماً با مردم رودررویی و حس‌وحالی را تجربه می‌کنی که به هیچ عنوان روی استیج‌های بزرگ نمی‌توانی لمس کنی؛ از گریه‌های پیرزنی با یک آهنگ شاد که بچه‌اش این آهنگ را دوست داشته و در اعتراضات سال‌های اخیر از دستش داده تا عروس و داماد جوانی که به خاطر کرونا نتوانستند جشن بگیرند و پای اجرای ما رقصیدند و اشک ریختند.

Ad placeholder

هانی درباره سختی‌های معیشتی می‌گوید:

 ما یک بخش عمده کارمان برای نشستن و نگاه‌کردن مردم و تجربه‌های این‌چنینی است، اما به لحاظ اقتصادی، بله گذرانِ زندگی است، شاید نود درصد درآمدمان از همین راه است تا تولید اثر و… و باز باید بگویم بله، این درآمد با تورم همخوانی ندارد، اما دوست داریم این کار را و چگونه پیش‌رفتنش را، هرچند با استرس همراه است و اضافه بر تورم، استرسِ مامور، شهرداری، اماکن، اعتراض مغازه‌دار، حتا گاهی اعتراضِ دستفروش‌ها و گاهی وقت‌ها هم مردم متعصبِ مذهبی.

به جست‌وجوی چشم‌اندازی برای ادامه کار

هانی در طول هشت سال فعالیت حرفه‌ای موسیقی‌اش که بخش بزرگ آن در خیابان بوده، برای برخی خواننده‌های داخلی و خارجی آهنگسازی هم کرده و با برخی خواننده‌های غیررسمی نیز اجرا داشته است. او معتقد است که در اجراهای خیابانی هم می‌توان موسیقی با کیفیت و چه بسا باکیفیت‌تر از اجراهای صحنه‌ای عرضه کرد. به نظر او نقش شبکه‌های اجتماعی در رونق این نوع موسیقی را هم نباید نادیده گرفت:  

وقتی از دنیای حرفه‌ای موسیقی حرف می‌زنیم، نباید آن را با این موسیقی پاپ رایج اشتباه بگیریم. نباید گفت حرفه‌ای، باید گفت بیزینسی، و خب مثل هر بیزینسی راه‌های خودش را هم دارد. مثل تبلیغاتی که به هر روشی می‌خواهد توجه مخاطب را جلب کند.

یکی از اجراهای خیابانی هانی

هانی در ادامه می‌گوید یک سر موسیقی به خودشناسی می‌رسد:

 دنیای حرفه‌ای موسیقی، بیشتر به تفکر خودِ هنرمند برمی‌گردد، یعنی اول باید خودش را بشناسد و دغدغه‌هایش را کشف کند، بعد اگر توانست اثری تولید کند. قاعدتاً در ایران، انتشار اثر از مجراهای اصلی، سخت و گاهی غیرممکن است. اما با کمک اینترنت که مرزهای سیاسی را برداشته است، می‌توان هر اثری را خلق کرد، منتشر کرد و گاهی که شرایطش مهیا باشد، در فضاهای غیررسمی مثل کافه یا خیابان هم آن را اجرا کرد.

به نظر هانی، اگر هنرمند موسیقی خیابانی، درگیر روزمرگی نشود و با آگاهی کارش را انجام بدهد، «اُفت» نخواهد کرد و به تکرار مبتلا نخواهد شد. او از این زاویه تاکید می‌کند که ممکن است با توجه به شرایط کشور، پیشرفتی که انتظارش را داریم در خیابان حاصل نشود، اما می‌توان هنوز کار خلاقه کرد. می‌گوید:

وقتی صددرصد نگاه مردم تغییر کرده است، می‌توان یک اجرای نو، متفاوت و خلاقانه داشت؛ چون مثل قدیم‌ترها که برخی نوازنده‌ها یا خواننده‌ها از این طریق به ‌نوعی تکدی‌گری می‌کردند، اجراهای خیابانیِ این روزها در ایران، به‌نوعی اجرای حرفه‌ای است؛ یعنی اکثرا کارهای خودشان را اجرا می‌کنند، منتها در قالب غیررسمی. مثلِ قدیم‌ترها که ما ترکمن‌ها را داشتیم که موسیقی حماسی روایت می‌کردند و مردم خودخواسته در ازای چیزی که یاد می‌گرفتند و لذت می‌بردند، هدیه‌‌ای می‌دادند یا گوسان‌ها و قومیت‌های دیگر… مردم آگاه شدند و متوجه می‌شوند که تفاوتی بین این نوع اجراها است، زمانی که مردم سازها را نمی‌شناختند، ماها در خیابان بودیم تا بپرسند، تا ببینند، تا بشنوند، سازی مثل کاخون را کی می‌شناخت؟ هنگ‌درام را از کجا یاد گرفتند؟

Ad placeholder

 اجراهای خیابانی به عنوان یکی از شیوه‌های مقاومت مدنی

هانی که تجربه اجرا در خیابان‌های چند کشور همسایه ایران را هم دارد، می‌گوید به لحاظ نگاه مردم و فرهنگ، تفاوت چندانی نیست. او با اشاره به اینکه در کشورهای دیگر، برخوردِ حکومتی با موسیقی خیابانی نیست، بر این باور است که اجرای خیابانی در کشور بسته‌ای مثل ایران، دارای اهمیت دوچندان است. می‌گوید:

آن سوی مرزها، شما کار به قول معروف شاقی نمی‌کنی، چون هم موسیقی و دیسکو و نایت‌بار و جم‌سشن‌های مختلف و کارناوال‌های موسیقی رایگان هست، و هم مردم دیدند، می‌شناسند، بلدند، پس صرفاً برای درآمد در خیابان‌ها ساز می‌زنند. اما اینجا در ایران همه‌چیز متفاوت است؛ جدای از همه این‌ها، شما به عنوان موزیسین مدام داری می‌جنگی، چه برای خودت، انتخابت، و چه برای مردم غیراشرافی. در چنین فضایی است که اهمیت موزیسین خیابانی در ایران نسبت به دیگر کشورها دوچندان می‌شود.

او اما از سختی‌ها هم غافل نیست. می‌گوید:

 و البته همین موجب می‌شود تا کار شما نیز سخت‌تر شود و شما وقت و زمان و هزینه بیشتری برای ارائه یک کار خلاقه‌تر، بگذاری. در چنین چشم‌اندازی، موزیسین‌های بیزینسی که رسالتی ندارند که بخواهند راه و نگاه مردم را تغییر بدهند، می‌ماند تعداد کمی هنرمند، که هنوز رسالت اجتماعی و سیاسی دارند. چشم‌انداز موسیقاییِ من این است که موزیسین‌های مستقل می‌توانند تا حدودی تاثیر مثبتی بگذارند، به ویژه اگر بتوانند از حضورِ زن‌های موزیسین‌ در اجراهایشان استفاده کنند، با همه خطراتی که هست و وجود دارد. در این فضای سرکوب و سانسورزده‌، چنین کارهایِ پُرریسکی، غنیمتِ بزرگی است، هم برای موسیقی، هم برای جامعه.