زندانیان سیاسی در زندانهای اوین، قزلحصار، خرمآباد، خوی، نقده و … امروز سه شنبه ۱۸ اردیبهشت، در ادامه کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» برای پانزدهمین هفته دست به اعتصاب غذا زدند. بنا به گزارش شورای هماهنگی تشکلهای صنفی این زندانیان نسبت به اعدام قریبالوقوع خسرو بشارت هشدار داده و خواهان همبستگی عمومی برای توقف اجرای حکم شدند. هفته گذشته زندانیان محبوس در زندان قزلحصار در چهاردهمین «سهشنبههای نه به اعدام» در یک نامه جمعی نوشتند: «ما برآنیم که باید با اصل حکم اعدام بهعنوان یک حکم “غیرقابل برگشت” مقابله کنیم و در این مسیر هزاران زندانی جرایم عمومی همچون زندانیان مواد مخدر که عموماً قربانی ساختارهای غلط، فقر و شکاف عمیق طبقاتی و فساد حاکم بر کشور هستند را از یاد نبریم».
خسرو بشارت یکشنبه ۱۶ اردیبهشت موفق شد تا برای آخرین بار با خانواده خود، که از مهاباد به قزلحصار فراخوانده شده بودند، حدود ۲۰ دقیقه دیدار کند. او نزدیک به ۱۵ سال است که در زندانهای جمهوری اسلامی محبوس است.
دستگاه قضایی جمهوری اسلامی حکم اعدام شش همپروندهای او، قاسم آبسته، ایوب کریمی، داوود عبداللهی و فرهاد سلیمی (پس از ۱۴ سال حبس) را به ترتیب در ۱۴ آبان، ۸ آذر، ١٢ دی و ٣ بهمن ۱۴۰۲ در زندان قزلحصار کرج اجرا کرد. بامداد چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت، أنور خضری، پسرعمه و یکی دیگر از همپروندهای های او، در همین زندان اعدام شد. این اعدامها در حالی صورت گرفته که پرونده این زندانیان بسیار مبهم و پر از نقایص حقوقی و روند دادرسیشان ناعادلانه بوده است، و تاکنون هیچ وکیلی پرونده آنها را ندیده است.
ماموستا عبدالرحیم تینا، امام جماعت مسجد خلفای راشدین شهرستان مهاباد ۷ مهر ۱۳۸۷ توسط افراد ناشناسی کشته شد. هفت زندانی یاد شده به اتهام آنچه مشارکت در این قتل عنوان شده در فاصله زمانی اواسط آذر تا اوایل بهمن ۱۳۸۸ در شهرهای سقز و مهاباد از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
خسرو بشارت، شهروند ۳۹ ساله اهل مهاباد، در بهمن ۱۳۸۸ توسط نیروهای امنیتی در شهر مهاباد بازداشت شد و بدون دسترسی به وکیل و اطلاع خانواده در بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه به مدت یک ماه مورد آزار و اذیت و شکنجههای شدیدِ جسمی و روحی قرار گرفت. او در رنجنامه خود، منتشرشده در ۱۳۹۸ نوشت:
مدت یک ماه کامل در سلول انفرادی انواع شکنجه های مختلف را روی من پیاده کردند. خیلی مواقع از ۱۲ شب به بعد تا صبح با ایجاد صداهای وحشتناک و صدای ناله و فریاد کسی که دارد شکنجه میشد ترس و لرز را به تمام بدنم وارد میکردند و تا صبح از ترس نمیتوانستم بخوابم و با اینکار بهشدت من را آزار و شکنجه روحی میدادند. برای مدتهای طولانی از پشت دستهایم را با دست بند میبستند طوریکه از درد دستهایم به خود مینالیدم. بارها من را ساعتها با دست بند به سقف آویزان می کردن و بارها من را به تختی بسته و با کابلهای برق فشار قوی زخیم و سه رشته محکم به کف پاهایم ضربه میزدند طوریکه نزدیک بود مغزم از دهانم بیرون بیاید و چشمهایم از حدقه جدا شود و قلبم داشت میترکید. این شکنجهها سه هفته ادامه داشت و بعد از آن من را به دستگیری اعضای خانوادهام تهدید میکردند و در آن هنگام زیر این شکنجهها و تهدیدها، بازجوی پرونده اتهامات دیکته شده به من را خودش مینوشت و از من به زور پای همان برگه امضا و اثر انگشت میگرفت در حالیکه درآن حال اصلا انگار در این دنیا نبودم و نمی دانستم چی را دارم امضا میکنم.
این زندانی سیاسی پس از پایان دوران بازجویی، مدتی را در زندانهای مهاباد، ارومیه اوین سپری و درنهایت در ۱۳۹۰ به رجایی شهر کرج منتقل شد.
حکم بدوی اعدام این زندانی را قاضی مقیسه، رئیس شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب تهران در اسفند ۱۳۹۴ و با اتهامهایی چون «اقدام علیه امنیت ملی»، «تبلیغ علیه نظام»، «عضویت در گروههای سلفی» و «افساد فیالارض» صادر کرده بود. دیوان عالی کشور حکم صادره را در اواخر ۱۳۹۵ نقض و برای رسیدگی مجدد به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب ارجاع داد.
بنا به گزارش شبکه حقوق بشر کردستان، «شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی در خرداد ۱۳۹۷ انور خضری و ۶ همپروندهای دیگرش را به اتهام افساد فیالارض مجددا به اعدام محکوم کرد. این حکم با فشار اداره اطلاعات ارومیه این بار از سوی شعبه ۴۱ دیوان عالی کشور تأیید شد و در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ صدور این حکم به وکیل مدافع آنها، محمود علیزاده طباطبایی، ابلاغ شد».
خسرو بشارت با پروندهسازی نهادهای امنیتی و اعتراف اجباریای که بارها در دادگاه توسط خود او و شاهدهای مربوطه انکار شده است در پرونده دیگری به قتل یک سرباز به نام ابراهیم شکاکی نیز متهم شده است. شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر ارومیه به اتهام «مشارکت و معاونت در قتل» در ۹ تیر ۱۳۹۷ به تحمل ۱۰ سال حبس محکوم کرد.
اطلس زندانهای ایران میگوید در بهمن ۱۳۹۸ مادر بشارت به جاوید رحمان، گزارشگر ویژه حقوق بشر در سازمان ملل نامهای نوشته و خواستار اقدام فوری برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام فرزند خود شده است. او در این نامه تأکید کرده که «فرزند او قربانی توطئه اطلاعات آذربایجان غربی شده است». خدیجه آذرپویا مادر این زندانی سیاسی معتقد است «این امر با نفوذ وزارت اطلاعات رخداده است».