دیدگاه

صدور حکم اعدام برای توماج صالحی توسط نهادهای قضائی جمهوری اسلامی موج گسترده‌ای از مخالفت و اعتراض در ایران و جهان را برانگیخته است. علاوه بر موج واکنش‌های مردمی در اعتراض به این حکم ، تعدادی از شخصیت‌های سیاسی مدعی رهبری از داخل و خارج کشور هم از توماج دفاع کردند؛ البته فقط به عنوان یک خواننده‌ی «رپر معترض». صدور حکم توماج همچنین مصادف شد با برگزاری دادگاه امیر تتلو و اظهار ندامت و توبه‌اش. و هم‌زمانی این دو رویداد به جدالی مجازی میان اهالی هنر حول مقایسه و مدح و مذمت کنش‌های این دو خواننده‌ی رپ جدالی دامن زد.

در شرایط کنونی اما اطلاق صرف «خواننده‌ی رپ معترض» به توماج و یا مقایسه‌ی او با تتلو و در واقع تتلو‌ها از بنیاد غیرتاریخی، انحرافی و غلط است. این نگرش غیرتاریخی به نقش شخصیت‌ها، اگرچه در نگاه به عقب در پاره‌ای از موارد درست از کار در می‌آید اما در چارچوب یک فرایند تاریخی و در نگاه به جلو و آینده به کلی نادرست است. چرا؟

«ما» در مقابل «جزما» 

توماج را سوم شخص مفرد و تتلوها را آگاهانه سوم شخص جمع به کار می‌بریم تا تفاوت نقش تاریخی آن‌ها را برجسته کنیم. توماج و تتلوها هر دو در نظام جمهوری اسلامی متولد شدند و رشد کردند. به لحاظ هنری هر دو خواننده‌ی رپ هستند و البته کارنامه‌ی هنری‌شان با هم فرق می‌کند (بررسی این کارنامه‌ی هنری موضوع این جستار نیست). توماج در وجه اجتماعی و هنری شباهت‌هایی با تتلو‌ها و سایر رپرهای معترض و غیر معترض دارد، اما چیزهایی است که او را کاملا از تتلوها و سایر خوانندگان معترض و غیر معترض متمایز می‌کند: علاوه بر ویژگی شخصیتی منحصر به فرد توماج و آگاهی عمیق‌ به رسالت اجتماعی که در آثارش تجلی یافته، موضوع نقش مهم تاریخی توماج و وفاداری به این رسالت تاریخی در عمل است. پرسش اما این است که رابطه‌ی تاریخ، نقش شخصیت و رسالت تاریخی در چیست؟

در تاریخ هر ملتی، حتی در یک بازه کوتاه و معطوف به یک دوره مشخص، انسان با انبوهی از رویدادها و شخصیت‌ها مواجه است و بسته به اهمیت این رویدادها و شخصیت‌ها ناچار به داوری در مورد آنهاست. در این راستا پرسش این است که انسان از کجا بداند کدامیک از این رویدادها و شخصیت‌ها دارای اهمیت تاریخی و تاثیرگذاری موثر در سرنوشت تاریخی یک ملت هستند؟ 

تاریخ یک سوژه یا ابژه‌ی ساکن، صلب و تغییر‌ناپذیر و موجودیتی مستقل از انسان و کنش و واکنش‌هایش ندارد و از سوی دیگر کنش و واکنش شخصیت‌ها در قالب رویدادهای تاریخی در حال وقوع مداوم در حال تغییر و دگرگونی‌اند و متناسب با این تغییر و دگرگونی، انتخاب‌های انسان و درنتیجه داوری‌اش نسبت به آن‌ها نیز تغییر می‌کند. 

در تاریخ و در زمان وقوع رویدادهای تاریخی، گاه به نظر می‌رسد که هیچ نقطه‌ی ثابت ارشمیدسی به عنوان معیار قضاوت وجود ندارد. به قول هگل در تاریخ:

گاه آرمانی همگانی بی‌قدر می‌شود. گاه کوششی شگرف نتیجه‌ای اندک به بار می‌آورد و گاه امری به ظاهر ناچیز نتایج بزرگ می‌‌آفریند. همه جا هنگامه و کشاکشی درگیر است که ما را پایبند خود می‌کند و همین که یک چیز ناپدید می‌گردد، چیزی دیگر جای آن را می‌گیرد… روند منفی این اندیشه دگرگونی، ما را در اندوه فرو می‌برد. از دانستن اینکه آن همه شکوه و زیبائی زندگی در تاریخ؛ ناگزیر از میان می‌رود و از دانستن اینکه در میان ویرانه‌ی فضیلت گام بر‌می‌داریم، افسرده می‌شویم. تاریخ پرارج‌ترین و زیباترین چیزها را از ما می‌گیرد. عواطف بشری را تباه می‌کند. همه چیز در گذر است. هر جهان دیده‌ای این افسردگی را چشیده است. کیست که ویرانه‌های کارتاژ و پالمیر و تخت جمشید و روم را ببیند و درباره‌ی ناپایداری امپراطوری‌ها و انسان‌ها نیاندیشد و سوگ زندگی شکوهمند و پرمایه گذشته به دلش راه نیاید؟

هگل، عقل در تاریخ

در اینجا موضوع بر سر افراد و عزیزانی که در کشاکش رویدادها‌های تاریخی از دست می دهیم، نیست؛ موضوع حتی در رابطه با نقش شخصیت‌های منفرد نیست، خواه هرچقدر هم بزرگ و تاثیرگذار باشند؛ بلکه موضوع این است که این افراد تا چه اندازه می‌توانند بازتاب انگیزه‌هایی باشند که طبقات و توده‌های هر ملتی را در تولید و بازتولید زندگی واقعی به حرکت در‌می‌آورند. به قول هگل:

در داوری راجع به رهبران بزرگ تاریخ تنها معیار معقول آن است که اینان تا چه اندازه توانسته‌اند، آرزوهای شخصی خود را با خواست و آرمان کلی قوم خود سازگار کنند و کارهایشان تا چه اندازه به تحقق این خواست و آرمان یاری رسانده است.

هگل، عقل در تاریخ

رویکرد‌های اید‌ئالیستی و غیرتاریخی که به کنش شخصیت‌های تاریخی و آگاهی‌شان ویژگی خودکامه، انحصاری، شخصی و جوهری می‌دهد -به گونه‌ایی که انگار این عوامل سیر تکوین و تحول مناسبات اجتماعی را تعیین می‌کنند-، غافل از این واقعیت هستند که حتی آگاهی انتقادی‌ای که در وجود رهبران و اشخاص خاص تجلی می‌یابد از درون همین مناسبات تاریخی و طبقاتی به‌وجود می‌‌آید و تجلی آن محسوب می‌شود.

تاریخ و آگاهی، بیرون از سرشت اجتماعی انسان و مناسباتش، هستی عینی ندارد که انسان به طور شخصی آن‌ را جستجو، پیدا و بیان کند. تحلیل تمایز انسان‌ها و نقش شخصیت‌ها در تاریخ با نهادن «من» در مقابل «جز من» (به عنوان «دیگری») و سایر ملاحظات اخلاقی، دینی، هنری، تجویزی، انتزاعی و… متعین نمی‌شود. به زبان دیگر، انسان در تاریخ به دلیل سرشت اجتماعی‌اش همیشه و در همه حال در هیئت «ما» در مقابل «جزما» (به عنوان «دیگری») متعین می‌شود. در این حالت، اگر این واقعیت مسلم تاریخی را می‌پذیریم که تاثرات و کنش و واکنش‌های «من» به عنوان «امر جزئی» و شخصی برآیند تاثرات و کنش و واکنش «ما» در مقام «امر کلی» است و بدین ترتیب، تابع «منافع طبقاتی»، «مبارزه‌ی طبقاتی» و «آگاهی طبقاتی» است، بنابراین حقیقت همیشه انضمامی، تاریخی، مشخص و اجتماعی است.

Ad placeholder

شوالیه‌ بی‌باک جنبش انقلابی ژینا

در شرایط حاضر، نفس موج گسترده‌ی مخالفت با صدور حکم اعدام توماج در داخل و خارج از کشور که به عقب‌نشینی موقت نظام جمهوری اسلامی انجامید، اهمیت تاریخی نقش توماج را، آنهم نه فقط به عنوان یک خواننده‌ی رپر معترض، بلکه به عنوان یکی از رهبران برجسته، سربلند و ارجمند جنبش انقلابی ژینا برجسته می‌کند. این مخالف در عین حال بیان آرایش و صف‌بندی پیکار اجتماعی و تاریخی موجود است. 

در شرایط پس از جنبش ژینا، امروز هیچ شخصیت سیاسی و هنری در داخل و خارج از کشور به اندازه توماج، برجسته، تاثیرگذار و مهم نیست که بتواند به شکل خودجوش، متحد و سراسری، به وحدت مردمی از پایین تجسم بخشد. 

https://www.instagram.com/reel/C6gLgSIqW8K/?utm_source=ig_web_copy_link&igsh=MzRlODBiNWFlZA==

توماج فقط یک خواننده‌ی رپر معترض نیست، بلکه ستارخان جنبش انقلابی ژینا است. او فرزند خلف قیام آبان ۹۸ است که در خیزش انقلابی ژینا ۱۴۰۱ به بلوغ رسید و صلاحیتش را به عنوان یکی از رهبران برجسته‌ی جنبش انقلابی ژینا -این جنبش بدون رهبر واحد- در عمل به اثبات رساند. 

توماج، اگرچه در نظام جمهوری اسلامی متولد شده است اما وجودش در نفی این نظام شکوفا و بربالیده است. به عنوان یکی از بی‌شماران «نسل زد» که به ویروس اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی آلوده نشده‌‌، او در فرایند رشد تکاملی‌اش از درون همین نظام تبدیل به برآیند صدای این نسل و البته نسل‌‌های پیشین و آینده شده است و خطوط نظام نوین و بدیلی را که در آرمان‌های جنبش انقلابی ژینا، یعنی «زن، «زندگی»، «آزادی» به بیان درآمده‌، به شکل عینی بارز کرده است.

توماج بسیار آگاهانه بر این نقش تاریخی اشراف دارد. و این میزان آگاهی تاریخی بر رسالت اجتماعی‌اش او را نه تنها از سایر خوانندگان رپر معترض، بلکه از تمام افراد حقیقی و حقوقی داخل و خارج از کشور که مدعی رهبری جنبش انقلابی هستند، اما هنوز به این درک تاریخی از این رسالت اجتماعی نرسیده‌‌اند، متمایز می‌کند. 

در این مورد، حتی شروین حاجی‌پور را (که ترانه‌ی «برای…» او ابعاد جهانی پیدا کرد) نمی‌توان با توماج مقایسه کرد. شروین حاجی‌پور و تعداد بسیار محدودی از شخصیت‌های هنری داخل کشور که در انقلاب ژینا اعتراضشان را علنی و آشکار کردند و در این راستا بهای گزاف پرداختند، از پتانسیل برانگیختن اعتراضات برخوردار بوده یا هستند اما برای بالفعل شدن نقش تاریخی مشابه و هم‌عرض توماج، علاوه بر صلاحیت‌های فردی و آگاهی تاریخی جهت حل بنیادی تضاد‌ها در شرایط بحرانی، باید بتوان همچون توماج شوالیه‌ی بی‌باک جنبش بود. 

می‌توان ادعا کرد که نظام جمهوری اسلامی حتی حاضر بود به شکل پنهانی و مهندسی‌شده مقدمات فرار توماج را به خارج از کشور فراهم کند تا فرایند خنثی‌سازی را سازمان‌دهی کند، برای اینکه بتواند این نقش و رسالت تاریخی را در پرانتز بگذارد و بی‌مصرف کند. اما توماج به دلیل بصیرت عمیق بر این نقش و رسالت تاریخی، آگاهانه پس از آزادی موقت از زندان، اقدام به افشاگری شجاعانه در مورد انواع شکنجه‌های زندان کرد، به گونه‌ای نظام جمهوری اسلامی را مجبور کرد او را دوباره به زندان بازگرداند. بدون مقایسه جایگاه‌ها، سپیده‌ قلیان نیز به عنوان یکی دیگر رهبران واقعی جنبش ژینای بدون رهبر واحد، بر این نقش و رسالت آگاه است و شجاعانه، حتی پس از آزادی موقت از زندان، به شکل علنی و بی‌باکانه این رسالت را فریاد زد.

توماج در فرایند عمل تبدیل به قلب تپنده‌ی بهترین آرزوها و آرمان‌های جامعه‌ی ایران شده است. صدای توماج نه تنها از اعماق تاریخ ایران بلکه همانگونه که در آثارش منعکس شده، برخاسته از صدای بچه‌ها‌ی کار امروز و دست‌های پینه‌بسته‌ی کارگران است که آن را به خون ندا آقا سلطان، به خشکی دریاچه ارومیه، به صورت سرباز سیلی خورده و به تیری که بر سینه‌ی اهواز تشنه نشسته، به بلوچ، کرد، عرب، ترک، بختیاری و… پیوند زده است. او تجسم عینی، زنده و واقعی این صداها در فرایند عمل است. صدای توماج به مدد گذشته‌ی تاریخی و درد مشترک، ترس در دل دشمن می‌اندازد؛ دشمن را تحقیر می‌کند؛ تهدید می‌کند؛ طاعون زندگی‌ و کابوس رویاهایش می‌شود تا او را فراری‌ دهد و وطن را پس بگیرد و بسازدش.

موزیک ویدئو بازمانده از توماج و افراسیاب

 حکم اعدام برای توماج اعلام جنگ تمام عیار و رسمی دیکتاتوری جمهوری اسلامی و دعوت به دوئل نابرابر با جنبش انقلابی ژینا برای از پا درآوردن کامل آن است و صحنه‌ای از نبرد نهایی حکومت با تمام مردم آزادی‌خواه ایران به شمار می‌رود. به همین دلیل اگر مردم در این مقطع یک قدم عقب‌نشینی کنند و تن به سکوت دهند، هیولای جمهوری اسلامی در آینده‌ی نزدیک دمار از روزگار سایر آزادی‌خواهان سازش‌ناپذیر درخواهد آورد و کینه و انتقامش را از انقلاب ژینا، که در آن تا مغز استخوان تحقیر تاریخی شد، به شکل جمعی و سراسری از مردم ایران خواهد گرفت. در واقع صدور حکم اعدام برای توماج نوعی تسویه حساب تاریخی جمهوری اسلامی و نوکیسگان امنیتی و نظامی‌ آن برای دفن قطعی مطالبه‌های جنبش ژینا و آرمان زن، زندگی، آزادی به حساب می‌آید. 

Ad placeholder

دقیقا به همین دلیل جنبش انقلابی جوان و بدون فرمانده و بی‌سنگر ژِینا به شکل غریزی و سراسری به این حکم واکنش نفرت و انزجار نشان داد و بار دیگر جان تازه‌ای به وحدت مردمی داخل و خارج از کشور بخشید. توماج در شرایط تاریخی کنونی نماد آزادی از زنجیرهای دهان‌بند و چشم‌بند بردگی همگانی و سراسری است.

توماج فقط یک خواننده‌ی رپر معترض نیست، بلکه ستارخان جنبش انقلابی ژینا است. او فرزند خلف قیام آبان ۹۸ است که در خیزش انقلابی ژینا ۱۴۰۱ به بلوغ رسید و صلاحیتش را به عنوان یکی از رهبران برجسته‌ی جنبش انقلابی ژینا -این جنبش بدون رهبر واحد- در عمل به اثبات رساند. 

در این رویایی،‌ تقلیل نقش توماج به یک رپر معترض یعنی نشناختن اهمیت نقش او و نفی آینه‌گی شخصیت و رسالت تاریخی‌اش که چیزی جز بیان وحدت آرزوهای مردمی و تاریخی جامعه‌ی ایران نیست. 

تاکید بسیاری از شخصیت‌های سیاسی مشهور و مدعی رهبری جنبش انقلابی ژینا در داخل و خارج از کشور و اطلاق فقط عنوان خواننده‌ی رپر معترض بر توماج، اگرچه حاوی بخشی از واقعیت است، اما با قصد و هدف بزرگتری در رقابت با توماج بر سر این جایگاه و تصاحبِ نقش تاریخی‌اش صورت می‌پذیرد، و بزرگترین دروغ است. 

به زبان دیگر اگر آنان این نقش و رسالت را برای توماج به رسمیت بشناسند، دیگر قادر نیستند مطالبات واقعی جنبش انقلابی ژینا را که در آرمان «زن»، «زندگی»، «آزادی» متبلور شده است، به انحراف بکشانند و یا مصادره به مطلوب کنند. 

هیچ کدام از این شخصیت‌های سیاسی اپوزیسیون داخل و خارج از کشور در شرایط کنونی وزنی برتر و یا حتی برابر و مشابه‌ توماج ندارند، کسی که توانسته است مانند آینه بازتاب انگیزه‌هایی باشد که توده‌ها و طبقات جامعه‌ی ایران را در فرایند تولید و بازتولید زندگی واقعی، که در آرمان «زن، زندگی،‌ آزادی» متبلور شده، به حرکت درآورد. 

بنابراین اطلاق صرف عنوان هنرمند و رپر معترض و مقایسه‌های غیرتاریخی، حتی در قالب دفاع از توماج، آگاهانه یا ناآگاهانه نوعی فروکاست نقش و رسالت تاریخی توماج و به زیر کشاندن اعتلای صدای رهبران واقعی جنبش انقلابی ژینا برای برآمدن صدای «تتلوهای سیاسی» به قصد «امیری» ست.