دیدگاه

در فضای پس از حمله‌ی ۱۳ آوریل ۲۰۲۴ جمهوری اسلامی به اسرائیل زندگی‌ می‌کنیم: فضایی که به شدت ملتهب است، رو به امنیتی شدن می‌رود، زنان در آن دوباره با گشت ارشاد تحقیر می‌شوند، و روزنامه‌نگاران داخل کشور نمی‌توانند آنطور که باید وشاید به حقیقت‌گویی درباره سیاست داخلی و خارجی نظام بنویسند. به عنوان نمونه احمد زیدآبادی در یادداشتی به تاریخ ۱۵ آوریل در تلگرام نوشته: «به اطلاع مخاطبان این کانال می‌رساند که تا اطلاع ثانوی مطلب جدیدی روی این کانال منتشر نخواهد شد!»

این فضای بسته مسئولیت فعالین سیاسی و روشنفکران خارج از کشور را بیشتر از قبل می‌کند. این یادداشت مخاطب را دعوت به فکر کردن منصفانه و همه‌جانبه در این باره می‌کند که: اگر فرض کنیم اسرائیل به نوعی به ایران حمله کند که در آن حکومت تضعیف شود و مردم به خیابان‌ها بریزند، مخالفان حکومت چه واکنشی شایسته است از خود نشان دهد؟

به نظر می‌رسد در وضعیت خطربار کنونی صرف دعوت به صلح، خصوصا که گوش شنوایی در میان جنگ‌‌طلبان تهران و تل‌آویو ندارد، به تنهایی کافی و سازنده نیست.

این یادداشت مخاطب را دعوت به فکر کردن منصفانه و همه‌جانبه در این باره می‌کند که: اگر فرض کنیم اسرائیل به نوعی به ایران حمله کند که در آن حکومت تضعیف شود و مردم به خیابان‌ها بریزند، مخالفان حکومت چه واکنشی شایسته است از خود نشان دهد؟

تفکر آخرالزمانی خامنه‌ای و «آرمان» نابودی اسرائیل

با واکنشی که ج.ا ایران به شکل حمله‌ی گسترده‌ی پهپادی و موشکی و بالستیکی به اسرائیل در ۱۳ آوریل داد، به نظر می‌رسد نتانیاهو و کابینه جنگش به اهدافشان از تجاوز به سفارت ایران در دمشق در تاریخ ۱ آوریل رسیدند. بر خلاف تصور و خیال اصطلاحاً “ارزشی‌ها”، جمع‌بندی‌ها و تصاویر نشان می‌دهند خسارت بزرگ و غیرقابل جبرانی (جز خسارت اقتصادی و قدری بی‌آبرویی محدود به سبب رخنه کردن در سیستم پدافندی چندلایه اسرائیل و غربی‌ها) از طرف ایران به اسرائیل وارد نشده است. در نقطه مقابل به نظر می‌رسد جایزه بزرگی به نتانیاهو و دولت جنگ‌طلب او از طرف تندروهای حاکم بر ایران داده شد و آن (در منطق دست راستی نتانیاهو)، مجوز عملیات نظامی در داخل خاک ایران است، جوازی که از اول انقلاب تا کنون و خصوصا در دوران خمینی به نظام صهیونیست داده نشده بود. غیرمنطقی نیست بگوییم موشک‌ و پهپادپرانی‌های بیش از ۲۰ میلیون دلاری (خرج در طرف ایران) ۱۳ آوریل به رغم خرج‌های چندبرابری که مهارش روی دست غرب و اسرائیل گذاشت، در وضعیتی که افکار عمومی جهان در پی جنایات نتانیاهو در غزه به نفع مردم مظلوم فلسطین بود، کفه ترازو را دوباره به نفع اسرائیل برگرداند.

https://www.radiozamaneh.com/813796

این درجه از نابخردی از طرف زمامداران جمهوری اسلامی عجیب نیست. اصولگرایان حاکم بر ایران که دنیا را آخرالزمانی می‌بینند، چند سالی است که همان انتخابات‌های کم‌رمق پیشین را هم از اصول حکمرانی‌شان حذف کرده‌اند و نرخ مشارکت مردم در انتخابات‌ها را به پایین‌ترین میزان‌ها پس از انقلاب ۱۳۵۷ رسانده‌اند، و در واقع تنها میان خودشان رقابت می‌کنند. این پدیده قطعا ابعاد کلان بین‌المللی هم داشته که امروز رخ می‌نمایند.

نکته‌ی مهمی که در تحلیل رفتارعلی خامنه‌ای به عنوان فرمانده کل قوا و فرماندهان سپاه در قبال اسرائیل باید لحاظ کنیم و خصوصا در تحلیل‌های غیرایرانیان فراموش می‌شود، ذهنیت آخرالزمانی شیعی خامنه‌ای و طرفداران تندروی او است. ایشان بر این باورند که نابودی اسرائیل از وعده‌های آخرالزمان و ظهور مهدی موعود است و چون چنین است، در پی هرگونه تنش میان ایران و اسرائیل در نهایت امام زمان و امدادهای غیبی به مدد می‌رسد و حق بر باطل پیروز می‌شود.

مداخله ایران (البته با همکاری روسیه و پوتین) در جنگ داخلی سوریه پس از بهارعربی در حمایت از بشار اسد که به خاک و خون کشیدن وسیع مخالفان اسد انجامید و تاکید بر داشتن پایگاهی برای عملیات علیه اسرائیل در سوریه و لبنان در همسایگی این کشور به هر قیمتی، پیش‌زمینه‌ی جنگ آخرالزمانی ایران/اسلام و اسرائیل محسوب می‌شود، گرچه پوشش ظاهری آن مداخله که برای قشر سکولارتر و ملی‌گراتر ایرانی ساخته شد آن بود که برای محافظت از خاک کشور مداخله در ورای مرزها در سوریه و لبنان و عراق و یمن لازم است. اگر کسی تردید دارد کافی است سیاست‌های نظام در منطقه را در سایه «احادیث» گردآوری شده در کتاب عصر ظهور به کوشش روحانی لبنانی حجه‌الاسلام علی کورانی در مورد «عصر ظهور» تفسیر کند. از دید تندروهای حاکم بر جمهوری اسلامی خامنه‌ای «سید خراسانی» معروف است، «سفیانی» در روایات عصر ظهور یکی از حکام عرب یا….کنونی است، و الی آخر.

با این‌حال تا همین اواخر کوشیده می‌شد در سیاست خارجی ایران بنوعی میان آخرالزمان‌گرایی ضداسرائیلی و ضدآمریکایی شیعی و نوعی رئالیسم در روابط بین‌الملل تعادلی برقرار شود، تعادلی که با حمله‌ی ۷ اکتبر حماس به اسرائیل و نیز حمله‌ی موشکی ۱۳ آوریل از بین رفته است. جالب است که اگر به سخنان نماینده ایران در جلسه اضطراری شورای امنیت سازمان ملل، و پیش از آن وزیر امور خارجه عبداللهیان در گفتگو با رسانه‌ها بنگریم، می‌بینیم دولت ایران دست به دامان آمریکا و غرب شده‌ که جلوی اقدامات متقابل اسرائیل را بگیرد. رهبران جمهوری اسلامی که در ایام صلح فریاد «با خاک یکسان کردن تل‌آویو و حیفا» را می‌دهند، الان، از جمله به زبان باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، مدام تاکید می‌کنند که به دنبال تنش بیشتر با اسرائیل و آمریکا نیستند. توگویی نظام می‌گوید ما نمایشی حرکتی زدیم تا غرورمان خدشه‌دار نشود، شما هم اغماض کنید و تمام شود. ولی نتانیاهو با دیوانگی‌اش بعید است به این مطالبه پاسخ مثبتی دهد.

در طرف دیگر، پایه‌های رابطه‌ی ایران و آمریکا آنقدر در دوره‌ی زمامداری خامنه‌ای سست رها شده که بعید به نظر می‌رسد دولت‌‌ کنونی آمریکا بتواند یا بخواهد، جلوی مداخله‌ی نظامی جدید اسرائیل علیه ایران را بگیرد.

کسی نیست به خامنه‌ای و رهبران نظام بگوید اگر آمریکا اینقدر خوب و گل وبلبل است، چرا از زبان خودتان یا تندروهای اطرافتان چون حسین شریعتمداری کیهان چند دهه است دشمن‌دشمن می‌کنید و جلوی هرگونه عادی سازی رابطه با آمریکا در حد بازگشایی سفارتها را گرفته‌اید؟ چرا متوهمانه از فرصتِ بودن بایدن در قدرت، و پیش از او البته اوباما که به سبب جانبداری از ایران نتانیاهو و اسرائیلی‌ها را از خود خشمگین ‌ساخته بودید، استفاده نکردید و چرا دست ترامپ را برای مذاکره پس زدید؟ (برغم همه نقدهایی که بر ترامپ داریم، او تاجری بود که می‌شد با او معامله کرد.) بگذریم از اینکه خامنه‌ای در مانیفست گام دوم انقلاب صریحا گفته: «در مورد آمریکا حلّ هیچ مشکلی متصوّر نیست و مذاکره با آن جز زیان مادّی و معنوی محصولی نخواهد داشت.» (منبع سایت خامنه‌ای اینجا)

سیاست خامنه‌ای در مورد رابطه با آمریکا و اسرائیل در سراسر دوران زمامداری‌اش وضعیت نه جنگ و نه صلح بوده و بعید به نظر می‌رسد این پیرمرد ۸۵ ساله سیاست‌هایش را حتی امروز در شرایط تنش بالا با اسرائیل اصلاح کند.

Ad placeholder

در هفته‌های آینده چه خواهد شد؟

از۱۳ آوریل ۲۰۲۴ به این طرف که خامنه‌ای با واکنش مستقیم به اسرائیل در تله‌ی نتانیاهو افتاد و وضعیت «نه جنگ، نه صلح» آسیب دید و نزاع وارد مرحله جدیدی شد که شاید برگشت‌پذیر نباشد. (در مورد رفتار خامنه‌ای در مورد اسرائیل همچنین بنگرید به این مقاله که نگارنده دقیقا پس از حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس نوشت.)

جالب است بدانیم از روز ۱۳ آوریل که ج ا به اسرائیل حمله موشکی و پهپادی کرد تا این لحظه که این مقاله ویرایش نهایی می‌شود، خامنه‌ای دیدار یا سخنرانی عمومی نداشته، جز پیام ورزشی کوتاهی در واکنش به موفقیت در کشتی. گزارش شده سخنرانی ابراهیم رئیسی به مناسبت روز ارتش هم به شکل ضبط شده پخش شد و نه زنده. به نظر می‌رسد ترسی از حمله اسرائیل مقامات جمهوری اسلامی را دربرگرفته، گرچه نظام طبق عادت معلوم با دقت می‌کوشد آنرا رسانه‌ای نکند.

این وضعیت را بگذاریم در کنار دیوارنوشته‌هایی که این روزها در واکنش به حمله احتمالی اسرائیل از داخل پخش می‌شود و در فضای مجازی دست به دست می‌شود و حاوی نکات معنادار عجیبی است. ظاهرا برخی از مردم می‌خواهند پیام بدهند اگر مراکز مهمی هدف قرار داده شوند، حاضرند به خیابان بریزند. بازگشت گشت ارشاد و تشدید فشار بر زنان در مقوله‌ی حجاب را نیز باید از این منظر تحلیل کرد.

در این وضعیت حکومت می‌ترسد با حمله‌ی اسرائیل جنبش اعتراضی «زن زندگی آزادی» دوباره در خیابان‌ها شعله‌ور و منفجر شود. وضعیت امروز ایران با ایام جنگ ایران و عراق که ملت پشت نظام و ولایت فقیه بودند هم زمین تا آسمان متفاوت است. البته چنانکه اشاره شد این بیزاری شدید مردم از حکومت امری است که خامنه‌ای و سپاه در طول این سالیان با حذف حداکثری و بی‌پروای مخالفان ایجاد کرده‌اند، طوری که هیچ اصلاح‌طلبی در بدنه‌ی اصلی حاکمیت باقی نمانده.

حاکمان جمهوری اسلامی همزمان می‌دانند رویکرد بخش مهمی از مردم ایران به اسرائیل متفاوت با اکثریت مسلمانان جهان، و البته طرفداران حکومت، است و سیاسیون اسرائیل هم از این امر آگاهند.

با این مقدمات تحلیل خودمان را از آنچه ممکن است در ادامه‌ی تنش ایران و اسرائیل در هفته‌ها و ماه‌های آینده رخ دهد می‌آوریم.‌ نگارنده بر خلاف برخی تحلیلگران عملیات اسرائیل در داخل خاک ایران را متاسفانه غیرممکن نمی‌داند. نتانیاهو وعده پاسخ به حمله ۱۳ آوریل ایران را داده و کارنامه‌ی جنایت‌آمیز او در جنگ غزه هم نشان می‌دهد به اسم دفاع از امنیت اسرائیل به حرف هیچ‌یکی از متحدانش حتی آمریکا تماما گوش نمی‌دهد، گرچه در هنگام نیاز به دفاع به خوبی از ایشان سواری رایگان می‌گیرد. در حمله‌ی اخیر نیز دفع حمله‌ی بخش زیادی از پهپادهای انتحاری و موشک‌های بالستیک ایرانی از سوی یگان‌های دفاع هوایی آمریکا، بریتانیا، فرانسه، اردن و حتی عربستان سعودی رخ داد و تنها موشک‌های اندکی توسط خود اسرائیل در آسمان این کشور خنثی شد.

اگر اسرائیل به خاک ایران حمله‌ی جدید و تاثیرگذاری کند، جمهوری اسلامی وادار به واکنش می‌شود و دور باطلی دوباره راه می‌افتد و آمریکا و غرب که دوست نداشتند وارد منازعه و جنگ بزرگ‌تری در خاورمیانه شوند، در برابر کار انجام شده قرار می‌گیرند و طبعا به دفاع از اسرائیل می‌پردازند. این در حالی است که روسیه و چین دو متحد به ظاهر استراتژیک ایران تعهد مشابهی به دفاع از ج ا از خود نشان نداده‌اند، جز در حد محکومیت‌ حمله به کنسول‌گری ایران، در شورای امنیت و اموری از این دست.

از سوی دیگر بعید است حمله اسرائیل به ج ا در مرحله کنونی به شکل حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران رخ دهد. یک دلیل آن است که تاسیسات اتمی ایران با استحکام در اعماق زمین بنا شده‌اند و نابودی موثرشان محتاج حمل مقدار زیادی مهمات و پشتیبانی هوایی از نوعی است که بدون وارد شدن مستقیم آمریکا و دیگر متحدان غربی اسرائیل ممکن نیست. ضرر کم به آن تاسیسات هم امتیاز تبلیغاتی برای نتانیاهو و کابینه جنگ‌طلب او محسوب نمی‌شود، چون می‌شود مشابه خراب‌کاری‌هایی که اسرائیل علیه برنامه هسته‌ای ایران در ۱۵ سال اخیر انجام داده که و به ادعای اسرائیلی‌ها ایران را برای چندین سال از رسیدن به بمب اتمی دور کرده.

مطالعه‌ی تاریخ دو دهه‌ی گذشته نشان می‌دهد اسرائیل تاکنون در مورد هیچ کدام از حملاتش علیه مواضع ایران در منطقه پیش از حمله هشدار بارزی نداده و بر خلاف کاری که ج ا در حمله‌ی ۱۳ آوریل (و پیشتر در حمله به پایگاه عین‌الاسد آمریکا در عراق) انجام داد بعید به نظر می‌رسد که بتوان تاریخ واکنش متقابل اسرائیل علیه ایران را پیش‌بینی کرد. تاریخ حمله خلاف موازین بین‌المللی (که حتی با واکنش متحدان اسرائیل چون اتحادیه اروپا مواجه شد) به کنسولگری ج ا در دمشق در۱ آوریل ۲۰۲۴ هم فقط بعد از عملیات معلوم شد. به نظر می‌رسد زمان واکنش اسرائیل از چند روز تا چند ماه آینده در نوسان باشد. بنابر برخی اخبار پیش از پایان ماه آوریل و عید یهودیان در اسرائیل این حمله رخ نخواهد داد، چنانکه به گمان نگارنده حتی غیرممکن نیست واکنش به پس از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در نوامبر امسال موکول شود.

Ad placeholder

جمهوری‌خواهی: ایده‌ای اجماع‌ساز میان مخالفان

شواهدی وجود دارند که برغم خواست صلح‌طلبان و نیروهای متعدد ضدجنگ در جهان، ممکن است تقابل جمهوری اسلامی با اسرائیل به سرنوشت تقابل رایش سوم در آلمان نازی با نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم بدل شود. به زبان منطقه، حمله پهپادی و موشکی جمهوری اسلامی با در نظر گرفتن تبعات محتملش که زنگ‌شان به صدا درآمده، ما را به این سوق می‌دهد که بگوییم خامنه‌ای و فرماندهان حلقه به گوشش در سپاه دچار کورذهنی صدامی و ارتش بعثی شده‌اند و لاجرم همان مسیر بی‌بازگشت را می‌روند. این دوری از عقلانیت عجیب نیست اگر مثلا حذف هاشمی رفسنجانی در دی ۱۳۹۵ و انتخابات‌های فرمایشی ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ (گماشتن رئیسی)، ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ (مسلط کردن پایداری بر مجلس) و کلا روند خالص‌سازی را به یاد آوریم، روندی که به نظر بر ماندن قدرت در بیت خامنه‌ای و احیانا انتقال قدرت به مجتبی خامنه‌ای پس از فوت پدرش متمرکز بوده‌اند. در فقدان پشتوانه مردمی و غلبه‌ی انتخابات‌های نمایشی، هیچ نیروی معقولی داخل بدنه نظام باقی نمانده که بتواند جلوی یک تقابل گسترده میان ایران و اسرائیل را بگیرد و کشتی را به سوی دیگری سوق دهد. به نظر می‌رسد دیر یا زود گذار از جمهوری اسلامی رخ خواهد داد.

همزمان نقاط مبهم متعددی در چشم‌انداز وجود دارند. نگارنده معتقد استمخالفان حکومت در ایران باید تکانی به خود بدهد و بحث تاسیس یک جمهوری سکولار، دموکراتیک و غیرمتمرکز به صورتی ایده‌ای اجماع‌بخش که اکثر مخالفان ج ا با همه‌ی جناح‌هایش می‌توانند دورش جمع شوند، با جدیت دنبال کنند. البته شکل و محتویات جمهوری (که به نظر نیکوست دموکراسی پارلمانی با مقام رئیس‌جمهوری تشریفاتی و با قوه‌ی قضاییه بسیار نیرومند و مستقل باشد) در مجلس موسسان معلوم خواهد شد. به نظر می‌رسد، و نگارنده امیدوار است در این موضوع در آینده بیشتر بنویسد، اکثریت نخبگان ایرانی در لزوم دموکراتیک بودن، سکولار بودن/جدایی دین و دولت، و نیز نامتمرکز بودن (چه اسمی از فدرالیسم بیاید یا نه) نظام حکمرانی اتفاق نظر دارند.

در این وضعیت مبهم و دشوار، نیکوست مخالفان به گفتگوی جدی و همدلانه میان خودش دست زند و به جای شعار دادن و تفکرات صرفا ایده‌الیستی، واقع‌گرایانه به آینده بیندیشد. یکی از علل شکست نشست جورج تاون به نظر بسیاری عقلا آن بود که پیش از آن گفتگوهای جدی درباره اموری چون سلطنت و پادشاهی و امور مهم و حیاتی دیگر میان مخالفان حکومت رخ نداده بود و همه گروه‌ها به درستی نمایندگی نداشتند. مهم است که توجه کنیم این ایده است و نه فرد که سازمان‌ها و گروه‌ها باید دورش جمع شوند.

نگارنده در ادامه مباحثی که پیشتر مطرح کرده، حتی معتقد است اگر آقای رضا پهلوی صریحا اعلان عمومی کند هرگز قصد شاه شدن ندارد و تعهد بدهد به رای اکثریت به هر قیمتی احترام خواهد گذاشت، چه بسا بتواند به نیرویی موثر در میان مخالفان حکومت بدل شود. کابوس جمهوری اسلامی شاید آن است که رضا پهلوی با شیوه نادرست پدران خویش در هواداری از ساختار سلطنت رسما خداحافظی کند. مفهوم جمهوری‌خواهی که این مقاله بر آن تاکید دارد، ایده‌ای است که طیف وسیعی از مخالفان، از نواندیشان دینی و تحول‌خواهانی چون تاجزاده و میرحسین موسوی و مشاورانش تا چپها تا لیبرال‌ها و حتی مشروطه‌خواهان معتدل می‌شود دورش جمع شوند.

آقای پهلوی لازم است میراث و شیوه آتاتورک را مطالعه کند و خطای پدر و پدربزرگش را تکرار نکند. بازگشت سلطنت موروثی خیالی بیش نیست، حتی با بهانه رفراندوم، چرا که سلطنت حقوق ویژه‌ای را به خانواده‌ای معین می‌دهد که عادلانه و منصفانه نیست، حال این خانواده پهلوی باشد یا قاجار یا ایکس و ایگرگ. اساسا تناقض سلطنت و ضدیتش با برابری همان موروثی بودنش است که آنرا شبیه ولایت می‌کند و باعث می‌شود اکثریت هرگز زیر بار سلطنت نروند.

اگر بحث پاسداشت میراث مشروطه است، ما باید به نقطه صفر، یعنی پیش از زمانی بازگردیم که رضا شاه در سال ۱۳۰۴ ش بدون مجلس موسسان دموکراتیک و به کمک یک سری بادمجان دورقاب‌چین قانون اساسی مشروطه را عوض کرد. اینکه گاهی گفته می‌شود نوه رضا شاه بر اساس قانون اساسی مشروطه قسم خورده که شاه است، پس جایگاهش از نظر حقوقی معتبر است حرفی یاوه است. از قضا از غیردموکراتیک‌ترین بخش‌های قانون اساسی پیش از انقلاب آن بخشی است که رضاخان و اطرافیان او در آذر سال ۱۳۰۴ش بدون اجماع مردمی و بواسطه کودتا و حکومت نظامی و زور شمشیر بر قانون اساسی مشروطه تحمیل کردند و سلطنت را به شکل موروثی به خاندان پهلوی منتقل کردند. کوته‌بینی روشنفکرانی چون فروغی (و کسروی و تقی زاده و…) و البته ارتجاع روحانیونی چون مدرس و بسیاری دیگر و ترس‌شان از جمهوری هم در تحقق این امر و عدم تاسیس جمهوری، بجای انتقال پادشاهی به خاندان پهلوی در آن ایام، موثر بود. (در مورد مبانی جمهوری‌خواهی و نقد سلطنت بنگرید به نوشته‌های اخیر محمدرضا نیکفر، از جمله این مقاله)