محیط مدرسه میتواند بهطور قابل توجهی بر نگرش و رفتار دانشآموزان نسبت به محیط زیست تاثیر بگذارد. جنبههای فرهنگی یک مدرسه میتوانند توسعه شهروندان مسئول محیط زیست را تقویت کنند یا مانع آن شوند. به عنوان مثال، مدرسهای که در آن فضاهای سبز ادغام شدهاند، از منابع انرژی تجدیدپذیر استفاده میکند و برنامههای بازیافت را اجرا میکند، نه تنها بهعنوان یک آزمایشگاه زنده برای آموزش محیط زیست عمل میکند، بلکه اصول تدریس شده در کلاس را نیز تقویت میکند. چنین تعهدات قابل مشاهدهای میتواند عمیقاً بر درک و نگرش دانشآموزان نسبت به محیط زیست تاثیر بگذارد.
علاوه بر ایجاد محیط مناسب، معلمان و مربیان باید با رفتارهای محیط زیستی و مشارکت فعالانه در گفتوگوهای پیرامون مسائل محیط زیستی شرکت کنند. تحقیقات نشان دادهاند که دانشآموزان در مدارسی که مربیان آن اخلاق محیط زیستی قوی دارند، تمایل بیشتری به ایجاد نگرشهای مثبت محیطی پیدا میکنند و رفتارهای خارج از مدرسه آنها نیز بیشتر تمایل به محافظت از محیط زیست دارد.
مشارکت دانشآموزان در طرحهایی مانند کمپینهای کاهش زباله یا پروژههای تنوع زیستی، تجربیات یادگیری عملی را برای آنها فراهم میکند که درک آنها از مسائل زیستمحیطی و راهحلهایشان را عمیقتر میکند. چنین فرصتهای یادگیری تجربی میتواند مهارتهای حل مسئله و تفکر انتقادی دانشآموزان را که برای پرداختن به چالشهای محیطی پیچیده ضروری است، افزایش دهد. علاوه بر این، مشارکت در این فعالیتها میتواند حس عاملیت و خوشبینی را در مورد توانایی آنها در ایجاد تغییر ایجاد کند و با روایت غالباً ناامیدکننده و منفی پیرامون مسائل محیط زیستی مقابله کند.
گنجاندن آموزشهای محیط زیستی در برنامههای درسی
یکی از روشهای تأثیرگذار آموزش محیط زیست، آموزشهای میانرشتهای، به معنای گنجاندن آموزشهای محیط زیستی در برنامههای درسی دیگر است. در این روش مفاهیم و آموزشهای محیط زیستی میتوانند در قالب واحدها و درسهای موجود به دانشآموزان منتقل شوند. برای مثال، در کلاسهای زبان، دانشآموزان ممکن است ادبیات محیط زیستی را بررسی کنند و یا مقالات یا داستانهایی با موضوع حفاظت از محیط زیست یا تجربیات شخصی خود در تعامل با محیط زیست بنویسند.
آنها در کلاسهای مطالعات اجتماعی میتوانند اثرات اجتماعی و اقتصادی تخریب محیط زیست و اهمیت شیوههای توسعه پایدار را بررسی کنند. در کلاس تاریخ، آنها میتوانند درباره چگونگی تاثیر تکنولوژیها، جنگها، و توسعههای صنعتی بر محیط زیست و منابع طبیعی بیاموزند. در کلاسهای علوم، دانشآموزان میتوانند درباره تنوع زیستی، چرخههای زیستی، و اثرات فعالیتهای انسانی بر محیط زیست بیاموزند. در کلاسهای فیزیک و شیمی دانشآموزان میتوانند درباره انرژیهای پاک و تاثیرات آلودگیهای شیمیایی بر طبیعت و سلامتی انسانها یاد بگیرند. در درس ریاضی دانشآموزان میتوانند موضوعاتی مانند نحوه محاسبه اثر کربنی فعالیتهای روزمره و اهمیت کاهش آن را درک کنند.
این رویکرد میانرشتهای نه تنها اطلاعات دانشآموزان را در موضوعات مختلف تقویت میکند، بلکه ارتباط مسائل زیستمحیطی را در زمینههای مختلف، و ضرورت یک نگاه همهشمول را نشان میدهد. این رویکرد به معلمان امکان میدهد که بدون بازنگری کل برنامه درسی خود، موضوعات محیط زیستی را معرفی کنند.
انجمن آموزش محیط زیستی آمریکای شمالی دستورالعملها و مطالب گستردهای را برای کمک به معلمان در ادغام آموزش محیط زیست در درسهای خود در موضوعات مختلف ارائه داده است. ادغام آموزش محیط زیست در برنامه درسی از طریق رویکردهای بینرشتهای و یادگیری عملی و تجربی، آموزش دانشآموزان را غنی میکند و آنها را برای مقابله مؤثر با چالشهای محیط زیستی آماده میکند. با پرورش درک ارتباط متقابل سیستمهای انسانی و طبیعی، مربیان میتوانند الهامبخش نسل جدیدی از متولیان محیط زیست آگاه و متعهد باشند.
اهمیت یادگیری عملی و تجربی
یادگیری تجربی و عملی برای عمیقتر کردن درک دانشآموزان از مسائل محیط زیستی بسیار مهم است. مشارکت دانشآموزان در پروژههای محیطی دنیای واقعی، مانند ایجاد باغچههای کشاورزی در مدرسه، برنامههای بازیافت، یا تلاشهای پاکسازی طبیعت، یادگیری را مرتبط و معنادارتر میکند. این فعالیتها نه تنها به دانشآموزان کمک میکنند تا مطالب آموزشی کلاس درس را به سناریوهای دنیای واقعی متصل کنند، بلکه آنها را قادر میسازد تا در حل مشکلات محیطی مشارکت فعال داشته باشند. یادگیری تجربی باعث تقویت تفکر انتقادی، مهارتهای حل مسئله، و احساس مسئولیت نسبت به محیط میشود. تحقیقات نشان داده است که دانشآموزانی که در برنامههای آموزش محیط زیست در فضای باز شرکت میکنند، علاوه بر پیدا کردند تصویر دقیقتر از مسائل محیط زیستی، اشتیاق بیشتری به یادگیری و احساس قویتری از کارآمدی شخصی در تأثیرگذاری و تغییر پیدا میکنند.
مشارکت دادن دانشآموزان
مشارکت دادن دانشآموزان یک استراتژی موثر برای آگاه ساختن آنها درباره مسائل محیط زیستی و داخل کردن آنها در پروژههای محیط زیستی و فرآیند تصمیمگیری است. مدارس میتوانند کارگاهها، سمینارها، و رویدادهایی ترتیب دهند که در آنها دانشآموزان و خانوادههایشان در مورد شیوههای توسعه پایدار در زندگی شخصی مانند کاهش مصرف انرژی، بازیافت، کمپوست کردن و دوباره استفاده کردن یاد بگیرند. دانشآموزان میتوانند با راهاندازی یک باغچه محله٬بررسی و کاهش مصرف انرژی در خانهشان، یا سازماندهی یک پاکسازی محلی٬ اعضای خانواده را درگیر کنند و تأثیر آنچه در مدرسه یاد گرفتهاند را به جامعه بزرگ گسترش دهند
این رویکردها، از آموزش محیط زیست در برنامه درسی گرفته تا مشارکت دانشآموزان در فعالیتهای عملی و تجربی، همه به ساختن زیرساختی محکم برای آموزش محیط زیست کمک میکنند. این رویکردها نه تنها دانشآموزان را در مورد مسائل زیستمحیطی آگاه میسازند، بلکه آنها را تشویق میکنند تا راهحلهای نوآورانه و خلاقانه برای مقابله با این چالشها ایجاد کنند و در نهایت به شهروندانی مسئولیتپذیر و فعال در زمینه محیط زیست تبدیل شوند.
در نهایت، آموزش محیط زیست نه تنها باید به دانشآموزان آموزش دهد که چگونه از محیط زیست مراقبت کنند، بلکه باید آنها را تشویق کند تا به عنوان پیشگامان تغییر در جامعه خود فعالیت کنند. با ارائه دیدگاهی جامع و متعهد به آموزش محیط زیست، میتوانیم اطمینان حاصل کنیم که نسلهای آینده مجهز به دانش، مهارتها، و ارزشهای لازم برای رویارویی با چالشهای محیط زیستی پیچیده هستند و قادر به ایجاد یک آینده پایدار برای خود و نسلهای بعدی میباشند. آموزش محیط زیست باید بهمثابه یک فرایند مداوم و پویا تلقی شود که نیاز به تجدید نظر و ارتقاء دائمی دارد. با توجه به تغییرات سریع محیط زیستی و چالشهای جدیدی که هر روز پیش میآیند، لازم است که محتوای آموزشی بهطور منظم بهروز رسانی شود و با زمانه خود همگام باشد.