با توده‌ای شدن دسترسی به فضای مجازی و رسانه‌های ماهواره‌ای این امکان فراهم شد که «فیک نیوز» بمباران تبلیغاتی خود را در شکل و شمایل رنگارنگ‌تر و جذاب‌تری به مخاطبان ارائه دهد. از صفحات اینستاگرامی که ‌می‌خواهند با یک جمله‌ی قصارِ واقعی یا دروغ برای کل بشریت نسخه بپیچند تا مجریان شبکه‌های ماهواره‌ای که عوامانه‌ترین باورهای رایج را بازتولید می‌کنند.

همه‌ی ما کم و بیش با عملکرد شبکه‌ی «من وتو» در «پهلوی‌شویی» یعنی پیراسته‌کردن نظام سلطنتی پیشین از تمامی ناکارآمدی‌ها و بی‌کفایتی‌هایش آشنا هستیم. مجری این شبکه‌ی تلویزیونی در آخرین ساعت‌های تعطیلی این شبکه به منتقدان پاسخ داد و با بیان اینکه «ما سعی کردیم نیمه‌ی پر لیوان را ببینیم» و «در آن دوره تمام کشورهای جهان و کشورهای همسایه‌ی ایران وضع بهتری نداشتند» تلاش کرد تبلیغات ۲۴ ساعته‌ی این رسانه برای ارائه تصویری کارت پستالی از ایران پیش از انقلاب را توجیه کند.

عملکرد دهه‌های پس از انقلاب آن چنان دوران صعب و دشواری را برای مردم ایران رقم زده است که موجب شده بسیاری با دیدی غیرتاریخی اصلِ انقلاب ایران در سال ۵۷ را زیر سوال ببرند. تو گویی تز «پایان تاریخ» که روزگاری از آن دم می‌زدند به نوعی «پایان تحلیل تاریخی» را هم همراه خود آورده است و همگان باید باور کنند مردمِ ۴۵ سال پیش که در نهایت رفاه و مکنت و ثروت همگانی زندگی می‌کردند، یک شبه «چیزخور شدند» با به قول «فرح دیبا» در مصاحبه‌های مختلف «به رفاهی رسیدند و بیشتر از آن را طلب کردند» و به عبارت عوامانه‌تراش «خوشی زیردلشان زد».

همراهیِ «نگاه نوستالژیک به گذشته» و «پشیمانی از انقلاب ۵۷» مستقیم و غیرمستقیم به سود دو دسته تمام می‌شود: سلطنت‌طلبان و طرفداران پادشاهی پهلوی که تلاش می‌کنند دوران گل و بلبلی از دوران پیشاانقلاب تصویر کنند و طرفداران جمهوری اسلامی که تبلیغ می‌کنند هرگونه تغییر رادیکال وضع را بدتر می‌کند، پس در چهارچوب همین سیستم گزینه‌های موجود را انتخاب کنید؛ آن چه از آن صحبت نمی‌شود «تحلیل تاریخی» انقلاب سال ۵۷ است.

استدلال عمومی که در این رسانه‌ها شنیده می‌شود و طبعاً بخشی از مردم هم آن را همراهی و بازتولید می‌کنند این است که «قبل از انقلاب، مردم اگر آزادی نداشتند لااقل رفاه داشتند». اما ببینیم واقعاً این‌گونه بود؟

در این مطلب تلاش کردم برای مبرا بودن از هرگونه تعصب و یکسونگری، برای تصویر هر چند کوتاه و گذرا از برخی مولفه‌های رفاهی آن دوره، منابع متعددی را استفاده کنم.

Ad placeholder

«فِرِد هالیدِی» در کتاب «دیکتاتوری و سرمایه‌داری در ایران» به گزارش‌های رسمی بانک مرکزی و مرکز آمار ایران استناد می‌کند. او می نویسد تنها در تهران در فاصله سال‌های ١٣٣٩ تا ١٣٥٢ یعنی پیش از شوک نفتی- چراکه بسیاری گمان می‌کنند انقلاب محصول خطاها در دوران شوک نفتی است- اجاره‌خانه ١٥ برابر شد. او توضیح می‌دهد قیمت اجاره‌خانه در سال ١٣٥٣ نسبت به ١٣٥٢ باز هم ٢٠٠ درصد رشد کرد؛ در سال ١٣٥٤ هم نسبت به سال پیش از خود صددرصد رشد را تجربه کرد.

«نیکی کدی» در کتاب «ریشه‌های انقلاب ایران» یادآوری می‌کند که در فاصله سرشماری ١٣٤٥ تا ١٣٥٥ خانوار نرمال در ایران شش نفر بود؛ به گفته او درصد خانوارهایی که تنها یک اتاق داشتند (یعنی یک خانواده شش‌نفره، تنها یک اتاق برای زندگي دارد) از ٣٦ درصد در سال ١٣٤٥ به ٤٣ درصد در سال ١٣٥٥ افزایش پیدا کرده است.

«یرواند آبراهامیان» در کتاب «ایران بین دو انقلاب»، با استناد به داده‌های همان دو سرشماری، می‌نویسد ایران در سال ١٣٥٥ شاهد جهش چشمگیر نرخ مرگ‌ومیر کودکان بود. تصور شاه این بود که ایران به سوی «دروازه‌های تمدن بزرگ» حرکت می‌کند، اما واقعیت‌هایی که در سرشماری‌ها مشاهده می‌شود، خلاف این موضوع را ثابت می کند. به گفته‌ی آبراهامیان، ایران در سال ١٣٥٥، میان کشورهای منطقه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقا از نظر نسبت تخت‌های بیمارستانی به جمعیت، رتبه آخر را داشته است. این موضوع را مقایسه کنید با استدلال مجری شبکه «من و تو» که برای توجیه تبلیغات این رسانه مدعی است «در آن دوران کشورهای همسایه ایران وضعیت بهتری نداشتند» و البته وقتی آبراهامیان از «کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا» نام می برد به خوبی می دانیم که این کشورها در سال ۱۳۵۵ از کم توسعه‌ترین کشورهای جهان سوم بودند و نه کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه‌داری! و ایران میان آنها از نظر سلامت چنین جایگاهی داشته است.

به نوشته‌ی آبراهامیان، در سال ١٣٥٥، ٦٨ درصد بزرگسالان ایران به‌کلی بی‌سواد بوده‌اند و از کل کودکان در سنین آموزش فقط ٤٠ درصد آنها می‌توانستند دوره‌ی ابتدایی را به پایان برسانند.

همچنین «جان فوران» یکی از مطرح‌ترین ایران‌شناسان معاصر جهان در کتاب «مقاومت شکننده» می‌نویسد تا سال ١٣٥٢ بیش از ٦٤ درصد کل جمعیت شهرنشین ایران، دچار سوءتغذیه بوده‌اند؛ این وضع در جامعه‌ی روستایی به‌مراتب بدتر بود و ٤٢ درصد جمعیت روستایی در همان سال وضعیت تغذیه بسیار بدی داشته‌اند. به گفته او حتی در سال ١٣٥٦ هم ایران همین وضع را داشته است.

پس از ترسیم این سیمایِ صرفاً رفاهی بدون لحاظ کردن نبودِ آزادی‌های سیاسی و دموکراتیک، مخاطبِ سمج و منقادِ رسانه‌های مذکور احتمالاً بگوید «در هر صورت کشور در حال پیشرفت بود و این ناکاستی‌ها در آن دوره طبیعی بود چون هنوز ثروت چندانی در کشور وجود نداشت تا توزیع شود».

در پاسخ به این مورد، بی نیاز از ارجاع به اساتید دانشگاه و پژوهشگران خارجی هستیم و فقط لازم است به کتاب چند جلدی «خاطرات عَلَم» به عنوان نزدیک‌ترین مشاور و همراهِ محمدرضا نگاهی بیندازیم. علم نه به عنوان چهره‌ای چپ و ملی و اپوزوسیون بلکه «از دورنِ سیستم» عمق ناکارآمدی‌های نظام و بریز و بپاش‌های دستگاه سلطنتیِ کشوری را بیان می‌کند که از «ناموزونی»های زیادی در رنج بود:

شاه و درباریان با مسافرت‌های پرخرج خود، هزینه‌های سنگینی را به بودجه کشور تحمیل می‌کردند. در سال ۱۳۴۸ که درآمد عمومی ایران حدود یک میلیارد دلار بود، شاه۲۰۰ هزار دلار خرج یک مسافرت به امریکا کرد در حالی که بیشتر روستاهای ایران از آب آشامیدنی بهداشتی و برق و راه محروم بودند و در حاشیه تهران حلبی‌آباد روییده بود.

اسدالله عَلَم، گفت‌وگوی من با شاه، ج۲، تهران، ۱۳۵۶، ص۳۱۲

ایرانِ ترسیم شده در کتابِ علم همان کشور به اصطلاح «در حال صنعتی‌شدن» بود که برای پذیرایی از سران بیش از هفتاد کشور جهان در شهرِ شیراز-در آن دوره دارای دو حلبی آباد بزرگ بود- خیابان‌هایش را با شامپو شستند و قاشق و چنگال از ایتالیا وارد کردند. همان کشوری که در سال ۱۳۵۳، ۴۵ خانواده بر ۸۵ درصد شرکت‌هایش کنترل داشتند که سود ناخالص آن‌ها بیش از ۱۰۰ میلیون ریال بود (هالیدی، همان منبع). بنابراین همانند وضعیت کنونیِ ایران، در پیش از انقلاب هم ثروت خلق می‌شد اما ساخت سیاسی و طبقاتی و به تبع آن مدیریت کشور به گونه‌ای بود که امکان توزیع ثروت و دسترسی به آن برای همگان وجود نداشت.

واقعیت‌های تاریخی، آمار، اطلاعات و تحلیل شرایط دوران پیش از انقلاب نیازمند خواندن، بررسی و دوری گزیدن از «فیک نیوز»های عوامانه است. فقط در این صورت است که هیچ رسانه، فرد یا جریان سیاسی نمی‌تواند مخاطب را فریب دهد و بر جهل و ناآگاهی مخاطب خود موج سواری کند.

داستان انقلاب ایران قصه‌ی پرغصه‌ای است. مردمی که برای روزهای بهتر کاخ سلطنتی ۲۵۰۰ ساله را ویران کردند اما از سرور این پیروزی چیزی نگذشته بود که سیاه‌اندیشانی از اعماق تاریخ برآمدند و روزگارشان را سیاه کرد. این سیاهی، نافیِ قیامِ علیه تیرگی‌های گذشته نیست بلکه عزمی دوباره می‌طلبد برای تداوم تغییر تا حصول پیروزی.