مقامهای اسرائیلی حالا دیگر به شکل آشکار حقیقتی را میگویند که از مدتها پیش میدانستیم: راهحل دو دولتی دیگر در کار نیست!
اخیرترین بیان آشکار این موضع از دهان سفیر اسرائیل در بریتانیا بود. او در گفتوگو با شبکهی آسکاینیوز به این سوال که «آیا هنوز امیدی به راهحل دو دولتی وجود دارد؟» پاسخ داد:
دیگر وقت آن رسیده که مردم جهان بفهمند پارادایم اسلو با هفت اکتبر از هم فروپاشید و ما باید پارادایم دیگری بسازیم.
مجری پرسید آیا پارادایم جدید شامل دولت فلسطینی میشود و چنین پاسخ گرفت:
«به نظرم مهمترین پرسش این است که اسرائیل با چه نوع فلسطینیهایی در آن طرف روبرو است.»
برای خواندن آخرین رویدادهای مهم جنگ اسرائیل ــ فلسطین و تحلیلها و نظرها دربارهی آن، به صفحهی ویژهی زمانه رجوع کنید:
جنگ اسرائیل ــ غزه: گذشته، حال، آینده
«آیا دولتی خواهند داشت؟»
«پاسخ مطلقاً نه است.»
در برنامهای دیگر، مارک رگو، مشاور اشد و از سخنگوهای بنیامین نتانیاهو، این نظر را تایید کرد و بسط داد.
او گفت وقتی جنگ تمام شود فلسطینیها میتوانند خودشان را اداره کنند اما نه به نحوی که برای اسرائیل خطری ایجاد کنند. منظورش این بود که آنها نمیتوانند دولت باشند، به این معنا که حق تعیین سرنوشت و ارتش داشته باشند، و گفت که نه فقط الان، بلکه حتی در همان اسلو و در اندیشه اسحاق رابین هم اساساً «دولت» به این معنا در کار نبوده است. سخنگوی نتانیاهو گفت عقل سلیم همه اساساً چنین چیزی است:
اسحاق رابین گفت سرزمینهای آتی فلسطینی باید نظامیزدایی شوند. او گفت که دره اردن در شرق سرزمین فلسطینی باید تحت کنترل اسرائیل بماند. این ایده که سرزمینهای فلسطینی در آینده باید خالی از نیروی نظامی [فلسطینی] باشد، عقل سلیم است.
به عبارت دیگر، چه در توافق اسلو و چه در گفتار کنونی اسرائیل، تنها یک نوع «ناـدولت» فلسطینی مجاز شمرده شده است؛ ناـدولتی که به فلسطینیها ظاهر سیاسی حق تعیین سرنوشت را میبخشد اما امکانهای مادی آن ــ از جمله داشتن کنترل بر منابع و سرزمین و امنیت خود ــ را نه.
توماس فریدمن، ستوننویس نیویورکتایمز، در راستای سیاستهای دولت بنیامین نتانیاهو در قبال راهحل دو دولتی میگوید که نخستوزیر فعلی نه تنها اساساً تشکیل دولت فلسطینی پس از پایان جنگ کنونی را ناممکن میداند بلکه حتی «هیچ افق سیاسیای برای فلسطینیان پس از پایان این جنگ متصور نیست.»
به عبارت دیگر، همان نسخهی «ناـدولت» گنجاندهشده در به اصطلاح عقل سلیم اسرائیلی را هم نمیخواهد.
تاریخ دراز تلاش برای از بین بردن امکان تأسیس دولت فلسطین
اما از بین رفتن راهحل دو دولتی، آن طور که رقبا و منتقدان بنیامین نتانیاهو میخواهند وانمود کنند، ربطی به شخص او و دولت راستگرایش ندارد.
راهحل دو دولتی از مدتها پیش و با گسترش شهرکسازیها از بین رفته بود و فقط در لفاظیهای مقامهای اسرائیلی وجود داشت که میخواستند تصویر قابل قبولی از دولت آپارتایدشان در برابر جامعهی جهانی ارائه دهند و به محرومسازی فلسطینیان ادامه دهند.
به گزارش سازمان حقوق بشری اسرائیلی بتسلیم، از ۱۹۶۷ تا ۲۰۱۷، بیش از ۲۰۰ شهرک اسرائیلی در کرانه باختری ساخته شده است. ۱۳۱ شهرک را وزارت کشور اسرائیل به رسمیت شناخته. حدود ۱۱۰ شهرک بدون مجوز دولت اسرائیل اما با کمک و محافظت آن ساخته شده. ۱۱ محله متعلق به کرانه باختری نیز ۱۹۶۷ به دست دولت اسرائیل به منطقه تحت فرمان قدس [اورشلیم] منضم شد. بیش از ۶۲۰ هزار اسرائیلی در این شهرکها زندگی میکنند.
در سیاست موسوم به «قطع درگیری» در ۲۰۰۵ تنها چهار شهرک در کرانه باختری تخریب شدند. ۱۶ شهرک نوار غزه هم تخریب شدند و سربازان اسرائیلی از آنجا بیرون رفتند، اما کماکان کنترل بر این باریکه دو میلیون نفره که بیشترین ازدحام جمعیتی جهان را داراست، پابرجا ماند.
جالب آنکه آریل شارون، نخستوزیر سابق اسرائیل در دوران سیاست «قطع درگیری» در نوار غزه، گفته بود که اساساً این سیاست را برای متوقفکردن روند تشکیل هرگونه دولت فلسطینی به کار بسته است.
داو وایسگلاس، مشاور ارشد آریل شارون همان زمان در ششم اکتبر ۲۰۰۴ به روزنامهی اسرائیلی هاآرتص گفت:
اهمیت طرح قطع درگیری، منجمد کردن فرآیند صلح است. و وقتی شما این فرآیند را منجمد میکنید، جلوی تشکیل یک دولت فلسطینی را میگیرید و از بحث و گفتوگو درباره پناهندگان، مرزها و اورشلیم جلوگیری میکنید. عملاً همهی این بستهای که دولت فلسطینی نام گرفته، با هر چیزی که با آن لزوماً میآید، تا زمان نامعلوم از دستور کار ما حذف شده است.
همزمان، اسرائیل و ایالات متحده در ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ مداخلهی آشکاری در انتخابات کردند و به جدایی و تفرقه بین فلسطینیها دامن زدند. ابتدا دولت جورج دبلیو بوش فتح را وادار به برگزاری انتخابات پارلمانی کرد و خودش محمود عباس را تحت فشار قرار داد تا آن را لغو کند.
دو سال پس از انتخابات ۲۰۰۶، نشریه «ونیتی فیر» به مدرکی دست یافت که حاوی سخنان سرکنسول وقت آمریکا در اورشلیم به محمود عباس در پاییز ۲۰۰۶ بود. ونیتیفیر گزارش داده بود که ابتدا خود جورج دبلیو بوش بر خلاف نظر کارشناسان و تحلیلگران برای برگزاری انتخابات در فلسطین تشکیلات خودگردان را تحت فشار گذاشت و پس از انتخابات، برای لغو نتایج آن فشار وارد میآورد.
هاآرتص در گزارشی دراینباره در ۲۰۰۸ نوشت:
برنامه این بود: تحریک یک جنگ داخلی که فتح قرار بود با کمک ایالات متحده برنده آن باشد. برای این کار، آمریکاییها سراغ رهبر خشن فتح محمد دحلان رفتند. بوش به او باور داشت. گفته بود: “او آدمِ ماست”.
محمد دحلان کسی است که محمود عباس او را به دست داشتن در مسموم کردن یاسر عرفات متهم میکند و رابطه بسیار بدی با او دارد.
در ادامه نیز مشخص شد که دولت بنیامین نتانیاهو با حمایت از حماس و کمک به قدرت گرفتناش در برابر تشکیلات خودگردان فلسطینی به دنبال ایجاد تفرقه بیشتر در سرزمینهای فلسطینی است تا هر گونه تشکیل دولت مستقل فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ را ناممکن کند.
فردای جنگ؟
تا کنون بیش از ۲۰ هزار تن در غزه در حملههای اسراییل پس از هفتم اکتبر کشته شدهاند. در حملهی هفتم اکتبر حماس به اسرائیل یک هزار و ۱۳۹ اسرائیلی کشته شدند که حدود ۸۰۰ تن، بر اساس آمار اسرائیل، غیرنظامی بودند.
حملههای اسرائیل به غزه اما به تخریب گسترده زیرساختهای مدنی غزه انجامیده است. بر اساس بررسیها با استفاده از تصویرهای ماهوارهای، بیش از دو سوم تمام ساختمانها و تأسیسات در شمال غزه و یک چهارم ساختمانها در جنوب غزه در خان یونس نابود شدهاند.
سازمان ملل میگوید ۷۰ درصد مدرسهها در سرتاسر این باریکه تحت محاصره صدمه دیدهاند. اسرائیل همچنین ۱۱۰ مسجد و سه کلیسا را هدف قرار داده و آسیب زده است.
مشخص نیست با این میزان تخریب، چهکسی میتواند در آن «فردای جنگ» بر غزه کنترل داشته باشد و آن را بازسازی کند.
تا کنون طرحهایی برای کنترل بر غزه پس از جنگ در رسانههای از سوی اسرائیل یا ایالات متحده و حامیانش افشا شده است. برخی از آنها اسرائیل را کنترلگر اصلی در غزه معرفی میکنند، برخی از تلاش قدرتهای غربی برای ارسال نیروهای صلحبان و تشکیل حکومت موقت میگویند، و برخی دیگر از تمایلها برای سپردن غزه به تشکیلات خودگردان فلسطینی خبر دادهاند. هیچیک قطعی و مشخص نیست. تنها چیزی که مشخص است، مخالفت جدی اسرائیل با هرگونه آیندهای است که در آن فلسطینیها به حق تعیین سرنوشت دست یافته باشند.