گرافیتی هنری است غیررسمی و محل نمایشش غیررسمی‌ترین جای ممکن: خیابان. محل موش‌ها، گربه‌ها، مطرودها، خانه‌به‌دوش‌ها و همۀ موجوات دیگری که تلاش می‌کنند در شهرهای خطرناک و کثیف (که اتفاقاً ظاهری استرلیزه دارند) به حیات خود ادامه دهند. همان‌ موجوداتی که شهر و محله به رسمیت نمی‌شناسد، آنها را مسموم و طرد می‌کند و به زیر زمین می‌راند. پیوند محکم گرافیتی با خیابان از همین روست. بازدیدکنندگانش مردمی که به‌ظاهر بی‌تفاوت از کنارش می‌گذرند. هنرمندانش نوجوانان و مجرمان. تأثیرش به قدری که همین نقاشی‌های ساده جرم‌انگاری شوند. ترس از گرافیتی ترس از موش‌هاست، از ولگردها، از مطرودها. موجوداتی که وقتی همگان به خانه خزیده‌اند، بر شبِ خیابان حکم می‌رانند. شب نیز صورتک‌های فراوانی دارد: استبداد، استعمار، اشغال. بنکسی در کتاب The wall and the Piece می‌نویسد:

برخلاف آنچه می‌گویند دیوارنگاری پیش پاافتاده‌ترین شکل هنر نیست. این هنر، در واقع یکی از راستین‌ترین قالب‌های هنری موجود است. این هنر مختص عده‌ای خاص و برجسته نیست؛ بیخودی آن را بزرگ نکرده‌اند و جار و جنجال تبلیغاتی برایش راه نینداخته‌اند. این هنر روی بهترین دیوارهای موجود شهر نمایش داده شده و هیچ کس هم به خاطر هزینۀ ورودی از دیدنش محروم نشده است.

بنکسی نام مستعار هنرمندی خیابانی است که تصور می‌شود حدود سال ۱۹۷۴ در بریستول انگلستان به دنیا آمده باشد. از ۱۴ سالگی کار با اسپری در اندازه‌های متعارف را شروع کرده و بعد به سراغ کار با شابلون رفته است. خودش می‌گوید دستش زیادی کند است و بدون ابزار، کارش خوب از آب درنمی‌آید. طولی نکشید که او با تصاویری مانند دختر مدرسه‌ای‌هایی که بمب بغل کرده‌اند، پاسبان‌هایی که همدیگر را می‌بوسند و مونالیزای موشک‌انداز معروف شد. این نقاشی‌ها در تعارض شدید با خط‌خطی‌های ناخوانا قرار دارند. فهم کارهای بنکسی راحت است. موجودات حیوانی، به‌خصوص موش‌ها که به دنیای زیر زمین تعلق دارند، گویی علیه صاحبان قدرت پنهانی اعلام جنگ کرده‌اند. استعاره‌ای از خود بنکسی که وَندالیسمش با عنوان «اثر بنکسی» توجه را به هنر خیابانی جلب کرد و ارزش هنری (و همین‌طور مالی) آن را بالا برد. سرمشقش اندی وارهول که «سنگ توالت» را هنر اعلام کرد. بنکسی در مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی و در پاسخ به این سؤال که آیا کار گرافیتی را باید وندالیسم [خرابکاری] شمرد، جواب داد: «گرافیتیِ درست و حسابی غیرقانونی است!»

گرافیتی به صورت بصری تأکید می‌کند که فضایی عمداً از بقیۀ چشم‌انداز جدا شده است. هنر خیابانی کمک می‌کند فضا به قلمروهای مشخص برخی از افراد تبدیل شود. این هنر خودی و غیرخودی می‌آفریند.

کارهای او مضامینی سیاسی دارد و منتقد جنگ، سرمایه‌داری، ریاکاری و طمع است. موش، میمون، پلیس، خانوادۀ سلطنتی و کودکان هم از جمل سوژه‌های رایج کارهایش است. زبان تصویری بنکسی به قدری ساده است که حتی کودکان (بخصوص کودکان) می‌توانند زبان او را بفهمند.

دیوار تبعیض

در سال ۲۰۰۵، کار بنکسی روی دیوار حائل کرانۀ باختری خبرساز شد. این دیوار با ۷۰۰ کیلومتر طول و ۱۱ متر ارتفاع، مناطق اشغالی را از اسرائیل جدا می‌کند. دیوان بین‌المللی دادگستری و بسیاری از سازمان‌های حقوق بشری این دیوار را غیرقانونی می‌دانند اما دولت اسرائیل ساختش را ادامه می‌دهد. بنکسی می‌نویسد:

ارتش اسرائیل از سال ۱۹۶۷ فلسطین را اشغال کرده است. در سال ۲۰۰۲، دولت اسرائیل دست به کار ساختن دیواری شد که قلمروهای اشغالی را از اسرائیل جدا می‌کرد. البته بسیاری از این ساخت‌وسازها خلاف قوانین بین‌المللی است. برای کنترل این دیوار چندین پست بازرسی و برج دیدبانی در آن تعبیه کرده‌اند. ارتفاع دیوار سه برابر دیوار برلین است و طولش در کل بیش از هفتصد کیلومتر (برابر فاصلۀ لندن تا زوریخ). امروزه فلسطین بزرگترین زندان سر باز جهان و همین‌طور بهترین مکان تفریحی برای فعالیت هنرمندان گرافیتی است.

بنکسی هتلی به نام وولدآف در بیت‌اللحم دارد که عوایدش را به فلسطین اختصاص داده است. در هر کدام از اتاق‌های این هتل یکی از کارهای هنرمند به چشم می‌خورد. منتقدان فلسطینی می‌گویند بنکسی از اشغال فلسطین و فلاکت مردمش جاذبۀ گردشگری ساخته است. هنرمندان خیابانی فلسطین در گرافیتی‌هایی که ساکنان این هتل روی دیوار حائل می‌کشند دست می‌برند و آنها را از ریخت می‌اندازند. اتاق‌های هتل رو به این دیوار هستند و مزین به اشیایی که بازنمایی خشونت اسرائیل علیه فلسطینی‌هاست. طی یکی از کارزارهای تخریب گرافیتیِ توریست‌ها روی دیوار، سود هِفاوی، فعال فلسطینی ۲۵ ساله، این سطرها را با اسپری روی دیوار نوشت:

نیازی ندارم استعمارگر یادم بدهد چطور با استعمارگرها بجنگم.

صاحب فلسطینی هتل می‌گوید این هتل برای «برقراری ارتباط با مردم و بالا بردن آگاهی آنان از واقعیت‌های فلسطین» دایر شده است.

امسال مقصد جدیدی کشف کنید

بنکسی علاوه بر کار دوبعدی گرافیتی، فیلم نیز ساخته است. یکی از کارهایش با عنوان «خروج از کادوفروشی» (۲۰۱۰) اولین بار در فستیوال فیلم ساندنس به نمایش درآمد و  نامزد دریافت جایزۀ آکادمی برای بهترین مستند بلند شد. فیلمساز خواست با لباس مبدل در جشن حاضر شود. فستیوال این اجازه را نداد.

در سال ۲۰۱۵، بنکنسی به فلسطین بازگشت تا گرافیتی‌های جدیدی بکشد اما فیلم کوتاه حدوداً دو دقیقه‌ای به شیوۀ ساخت تبلیغات گردشگری ساخت. در ابتدای فیلم او را می‌بینیم که از تونلی زیرزمینی و اسپری به دست وارد غزه می‌شود. فیلم این طور شروع می‌شود: «به غزه خوش آمدید.» خروجیِ تونل به خیابان‌هایی ویران از نبرد اسرائیل و حماس باز می‌شود. فیلمساز با طنزی تلخ (مشخصۀ معمول کارهای بنکسی) از جذابیت‌های سیاحتی و ساختمان‌سازی غزه می‌گوید. هر بار به زبان هجوآمیز شِبه‌تبلیغاتی، یکی از جذابیت‌های غزّه را جار می‌زند و سپس روی دیگر این جذابیت را فاش می‌کند:

به غزه خوش آمدید. به جایی که پاک دور از مسیر توریست‌هاست. (از طریق شبکۀ تونل‌های غیرقانونی می‌شود به غزه رسید.) اهالی غزه آنقدر اینجا را دوست دارند که هرگز ترکش نمی‌کنند. (چون اجازه ندارند ترکش کنند.) در جایی دنج منزل کرده‌اند. (آنها از سه طرف در محاصرۀ دیوار و از طرف چهارم در محاصرۀ ناوچه‌های توپدارند.) همسایگان دوستانه آنها را می‌پایند. (در سال ۲۰۱۴، با عملیات تیغۀ حفاظتی ۱۸ هزار خانه نابود شد.) همه جا پر از فرصت‌های ساخت‌وساز است. (از زمان این بمباران، ورود سیمان به غزه مجاز نیست.) در غزّه کلی امکان بازسازی وجود دارد.

بنکسی در این ویدئوی دو دقیقه‌ای، گرافیتی‌های جدیدش را هم نشان می‌دهد. اول هنرمندی که هویتش زیر کلاه سیاه پنهان است و فیگور یونانی گریانی را با شابلون می‌کشد. این فیگور شبیه مجسمۀ «مرد متفکر» رودن است. فیگور زنانه دستی بر سر گذاشته و گویی اشک می‌ریزد. این گرافیتی «خسارت بمباران» در شهر غزه نام دارد.

گرافیتی دیگری که بنکسی در همین سفر کشیده و در ویدئو نشان می‌دهد بچه‌گربه‌ای است که با توپ گوریدۀ فلزات زنگ‌زده بازی می‌کند، انگار گلولۀ کامواست. بنکسی این بچه‌گربه را روی آوار خانه‌ای کشیده که در حملۀ هوایی اسرائیل ویران شده است.

[مردی از اهالی غزه دربارۀ گرافیتی گربه گفته است]: «این گربه به تمام عالم می‌گوید شادی زندگی‌اش را گم کرده. او چیزی پیدا کرده تا باهاش بازی کند. بچه‌های ما چطور؟

گرافیتی نمی‌تواند وطن را به فلسطینیان بازگرداند اما حضور گرافیتی، یعنی ادعای مالکیت مجدد فضا. تصویر تکه‌ای از آسمان روی دیوار، تصویر تکه‌ای از شادی کودکانی که دور برج دیده‌بانی تاب می‌خورند، حتی زمانی که این کودکان نباشند (و اکنون نیستند) یادآور مالکیت این کودکان، خودی بودن آنان در این سو و آن سوی دیوار است.

گرافیتی بعدی فیلم کودکانی را نشان می‌دهد که سوار تاب می‌چرخند، اما جای تابِ شهربازی را برج دیده‌بانی گرفته است. تبلیغات‌چی بنکسی دربارۀ این گرافیتی به نیویورک تایمز گفت: «من نمی‌خواهم طرف کسی را بگیرم. اما وقتی می‌بینی تمام محلات نابود و به تلی از آشغال تبدیل شده‌اند بدون اینکه ذره‌ای امید به آینده داشته باشند- در واقع داری به مرکز عظیم جلب تروریست نگاه می‌کنی. باید به خاطر همه‌مان متوجه این موضوع باشیم.»

‌گرافیتی انتهای فیلم می‌گوید: «اگر در نبرد بین قدرتمندان و بی‌قدرت‌ها، دست‌های خود را بشوئیم، طرف قدرتمندان را گرفته‌ایم. بی‌طرف نمانده‌ایم.»

بنکسی علاوه بر اینکه توجه جامعۀ گرافیتی را جلب کرده، تخیل عموم را برانگیخته که با سوژه‌های این هنرمند همدل‌اند. اما به نظر عیسی از اهالی فلسطین، این گرافیتی‌ها فتیشی از مصائب فلسطین ساخته است. به نظر او، فلسطینیان و مصیبت آنان به نمادهای مشهور تبدیل می‌شوند که خالی از واقعیت‌های سیاسی زندگی فلسطینی‌هاست.

با وجود این، موشی که بنکسی روی دیوار شهرهای اروپایی به نشانۀ تخریب ارزش‌های بورژوازی تروتمیز می‌کشید در فلسطین به نوعی معکوس می‌شود. اگر بنکسی با گرافیتی خود خللی روی یکدستی و ظاهر شسته‌رفتۀ دیوارهای شهرهای اروپا و آمریکا می‌اندازد، روی دیوار حائل فلسطین و اسرائیل آسمان و پرنده و بادکنک اسپری می‌کند. سهم آسمان اشغال شدۀ فلسطینی‌ها وقتی در شمایل گرافیتی درمی‌آید، موشی است که دیوار تبعیض اسرائیل را سوراخ کرده است. چرا که هنر گرافیتی شکلی خلاقانه از مقاومت است. بعلاوه، در ساخت مکان و ساخت هویت مکانی دخالت دارد. این هنر نظم بصری جدیدی به فضا می‌دهد. معناهایی به فضا تحمیل می‌کند و بدین طریق نحوۀ تجربۀ فضا را تغییر می‌دهد:

-هنر گرافیتی با پیام و محتوای واضح سیاسی در برابر استعمار فضا مقاومت می‌کند. هنر گرافیتی که محتوایی تصویری دارد مستقیماً معنایی به فضا می‌دهد و سرنخ‌هایی در این خصوص که چه کسانی به آن فضا تعلق دارند و چه کسانی تعلق ندارند. گرافیتی «مدعی» مالکیت هنری فضا می‌شود.

-این هنر نحوۀ حضور و حرکت ما را در فضا تغییر می‌دهد و مکان را زمان‌مند می‌کند. هنرمندان غالباً دست روی جاهایی از فضای شهری می‌گذارند که معمولاً پس‌زمینۀ فضای شهری یا خارج از توجه ما هستند، مثلاً زیر پل‌ها، لوله‌های فاضلاب، سر دیوارها و غیره. بدین ترتیب نحوۀ توجه ما به فضا حین حرکت تغییر می‌کند و متوجه فضاهایی می‌شویم که قبلاً بی‌تفاوت از کنارشان عبور می‌کردیم. بعلاوه، هنر در فضاهای غیرمنتظره می‌تواند از سرعت حرکت ما در جاهایی که قرار است با سرعت رد شویم تأثیر بگذارد. (برعکس این نیز ممکن است. گرافیتی خجالت‌آور می‌تواند باعث تسریع گام‌های ما شود).

-گرافیتی به صورت بصری تأکید می‌کند که فضایی عمداً از بقیۀ چشم‌انداز جدا شده است. هنر خیابانی کمک می‌کند فضا به قلمروهای مشخص برخی از افراد تبدیل شود. این هنر خودی و غیرخودی می‌آفریند.

نام فلسطین با اشغال و لذا با مالکیت گره خورده است. حملات ماه‌های اخیر فلسطینیان را به‌کلی آواره کرد. گرافیتی نمی‌تواند وطن را به فلسطینیان بازگرداند اما حضور گرافیتی، یعنی ادعای مالکیت مجدد فضا. تصویر تکه‌ای از آسمان روی دیوار، تصویر تکه‌ای از شادی کودکانی که دور برج دیده‌بانی تاب می‌خورند، حتی زمانی که این کودکان نباشند (و اکنون نیستند) یادآور مالکیت این کودکان، خودی بودن آنان در این سو و آن سوی دیوار است.