پونه اوشیدری

پونه اوشیدری (متولد ۱۳۶۳، تهران)، هنرمند تجسمی ساکن تهران و دُبی، دارای مدرک کارشناسی گرافیک و کارشناسی ارشد تصویرسازی از دانشکده‌ی هنرهای زیبای تهران است.
او فعالیت حرفه‌ای خود را در سال ۱۳۸۶با شرکت در هفتمین دوسالانه‌ی نقاشی ایران و برگزاری اولین نمایشگاه نقاشی انفرادی خود آغاز کرد.
اوشیدری تاکنون ۱۰ نمایشگاه انفرادی در ایران، فرانسه، آمریکا و کویت برگزار و در بیش از ۷۰ نمایشگاه گروهی شرکت کرده است.
تمرکز اصلی پونه بر رسانه‌ی نقاشی و طراحی است، اما او تجربه‌ کردن در سایر رسانه‌های هنرهای تجسمی را نیز آزموده است. گیاه عنصر اصلی موجود در آثار این هنرمند است که یا تصویر آن در نقاشی‌ها ترسیم شده، یا به‌شکل ارگانیک و زنده، در رسانه‌ی زمان-محور چیدمان به‌کار رفته است. آخرین نمایشگاه انفرادی پونه در شهریور ۱۴۰۲ در گالری باوان در تهران برپا شد. در ادامه نگاهی به این نمایشگاه خواهیم داشت.

وقوع فاجعه

نقاشی‌های پونه اوشیدری زبانی روایی دارند. اغلب، شیوه‌ی قرارگیری و حالت پیکره‌ها نسبتی دارند با حادثه‌ای در محدوده‌ی قاب نقاشی و نگاهِ مخاطب را بر مسیری روی سطح دوبعدی نقاشی هدایت می‌کنند تا روایت نقاش را دریابد.

تکرار هارمونی رنگی یکسان، شباهت و هم‌جنسی عناصر موجود در تصاویر، و نیز تسلسل و توالی موضوع و عنوان نقاشی‌ها، نوعی پیوستگی‌ سینمایی میان آنها ایجاد کرده است. گویی هر قاب صحنه‌ای‌ از یک فیلم واحد است. هرچند مناظر در این نقاشی‌ها عینا تکرار نشده‌، اما گویی همگی متعلق به لوکیشن‌هایی نه‌چندان دور ازهم‌اند و از سکانس‌های مختلف یک فیلم بریده شده‌اند. این پیوستگی و اتصال به‌لحاظ زمانی نیز در آثار این مجموعه مشاهده می‌شود: ما در تمامی قاب‌ها با بریده‌ی لحظاتی مواجه هستیم که در فاصله‌ی عصر تا شب رخ داده‌اند.

 به لحاظ تماتیک، آثار این مجموعه را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: قبل، بعد، و لحظه‌ی رخ دادن فاجعه. جدا از نوع چیدمان عناصر در قاب، آنچه که به این نقاشی‌ها کیفیتی آخرالزمانی بخشیده و وجه سینمایی مذکور را در آنها پررنگ‌تر کرده، به‌کارگیری رنگ ارغوانی در آثار است. درحالی‌که قالب رنگ‌های به‌کاررفته دارای بیانی واقع‌گرایانه هستند، رنگ ارغوانی با بیانی فراواقع‌گرایانه و سمبولیک حس رعب و وحشت را برمی‌انگیزد و حاکی از فاجعه‌ای‌ست که یا قریب‌الوقوع است، یا از سر گذشته و یا در حال اتفاق افتادن است. بنابراین، خرده‌روایت‌ها کنار هم قرار می‌گیرند و روایت اصلی را تشکیل می‌دهند: فاجعه‌‌ی نابودی زمین.

https://www.instagram.com/p/CvXmA0QthnB/

مادر ما، زمین

حضور فرزند در آغوش مادر، لحظه‌ی مرگ مادر و سپس، سرگردانی فرزندان.

هنرمند در این مجموعه، با برقراری پیوندی سمبولیک، دو حادثه‌ی مجزا را به هم متصل می‌کند: مرگ مادر و نابودی زمین. «مادر خسته است.»، «در جستجوی آب»، «درخت آرزو»، «صبور باش تا بهار را ببینی»، «بیم و امید» و …  عناوین این نقاشی‌ها هستند. این عنوان‌ها را می‌توان سطرهایی از روایت تصویری هنرمند که در زبان تجسد پیدا کرده‌اند در نظر گرفت. پیوند سمبولیک یادشده در اثر «مادر خسته است» روشن‌تر از هر جای دیگر به تصویر درآمده است. هنرمند در پیش‌زمینه پیکر رنجور مادری را به‌تصویر کشیده است که همچنان که نگاه خیره و دردآلود خود را به پیش‌رو (خارج از قاب نقاشی) دوخته است، فرزند را تنگ در آغوش می‌فشرد؛ و در پس‌زمینه پنجره‌ی گشوده منظره‌ی طبیعت لم‌بزرع و روبه‌نابودی را قاب کرده است. مادر/زمین نگران نابودی خویش و بی‌پناه شدن فرزندانش است، خطری که  شاید در اثر «طالع‌بین»، در میان تاریکی جنگل، به گوش زن رسیده است.

https://www.instagram.com/p/CwiSU2jNS86/

https://www.instagram.com/p/CxixpYnRig5/

لکه‌های سرد ارغوانی‌رنگ در مناظر نفوذ کرده‌اند، در میان آسمان، در میان رگ‌وپی درختان و شاخه‌ها، در گوشت و پوست پیکره‌ها و … . لکه‌ها درحال افزایش‌اند و در اثر «آتشفشان» می‌بینیم که کودکان با پوست‌های پریده‌رنگ و خاکستری در میان وسعت ارغوانی‌رنگ دست‌وپا می‌زنند. ریشه‌ها و شاخه‌های درختان همچون رشته‌های درهم‌تنیده‌‌ی تاریخ، گاه درحال رویش‌اند و گاه خشکیده و بر هم تل‌انبار شده‌اند؛ این دوگانه استعاره‌ای‌ست از بیم و امید هنرمند که به اشکال دیگر نیز در کار او صورت می‌پذیرد. در آثار پونه اشیدری، عنصر زمان اهمیت بسیاری دارد. او تمهیدات متفاوتی همچون، ترسیم روایت در دل هر قاب، ایجاد پیوند روایی میان قاب‌ها، و استفاده‌ی سمبولیک از عناصر را برای اشاره به زمان در کار خود فعال می‌کند. بدین ترتیب، او تلاش می‌کند تا سکونی که ویژه‌ی رسانه‌ی نقاشی است را بشکند و آن را به رسانه‌ی سینما نزدیک‌تر کند. در دنیای پونه اشیدری، زمان در گذر است. گیاهان درحال رشد و درحال نابودی‌اند و انسان درحال جستجوست. در میان سرمایی که بر تمام آثار او غالب است، سوسوی زرد و نارنجی اما می‌درخشد، منبع گاه نور خورشید است و گاه آتشی که بر نوک چوب‌های برافراشته در آسمان خودنمایی می‌کند. کودکان چوب‌به‌دست، هرچند سرگردان و بی‌پناه‌، اما امید خود را از دست نداده‌اند، آن‌ها نور را روشن نگه داشته‌اند تا مسیر خود را بیابند: ساختن دوباره از پس ویرانی.

https://www.instagram.com/p/CxI6bBZNav5/

https://www.instagram.com/p/CwprCDhtaqv/

یک کار متفاوت نیز در این نمایشگاه حضور دارد: تصویر پرینت‌شده‌ی سیاه‌وسفیدی از پرتره‌ی  یک زن، که به صورت افقی (لندسکیپ)  و در ابعاد بزرگ قاب شده‌ و گیاهان خشک‌شده بر بستر آن نصب شده‌اند، تصویری کنده‌شده از جهان نقاشی و نزدیک‌تر به جهان واقعی که گویی از گذشته احضار شده و با نگاه خیره‌ی خویش بر زمان حال نظارت دارد، نگاهی که شاید همچنان در انتظار آینده است. این اثر «مادر» نام دارد.

https://www.instagram.com/p/CyYuKetO9G7/