پارسا را سر کوچه خودشان با گلوله جنگی زدند، وقتی زخمی بود خودش را به یک فستفود در آن نزدیکی رساند، مامورها ریختند و کرکره فستفود را پایین کشیدند. پارسا خونریزی شدیدی داشت، حتی وقتی آمبولانس رسید اجازه ندادند او را ببرد و آمبولانس را برگرداندند. این بچه از شدت خونریزی کشته شد، تصور جان دادنش در آن رستوران همه خانواده را دیوانه کرده… آخر سر جنارهاش را هم به زندان بردند…
لحظات دردناک پایان زندگی کوتاه پارسا رضادوست، معترض ۱۸ ساله به روایت یکی از دوستانش، نشان میدهد که نیروهای امنیتی در جریان اعتراضات زن، زندگی، آزادی، بدون توجه به «حق زندگی» معترضان به سمت آنها تیراندازی و با آنها برخورد میکردند.
پارسا رضادوست ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در شهر هشتگرد و در نزدیکی منزل پدریاش در خیابان شقایق، بر اثر اصابت گلوله به پهلویاش کشته شد. منبعی که با زمانه گفتوگو کرده، روایت میکند پیکر پارسا بیش از ۴۰ دقیقه در یک فستفود که خود او از مشتریانش بود، خونریزی زیاد داشت و نهایتا بعد از جلوگیری از اعزام به بیمارستان، به زندان قزلحصار در کرج منتقل شد و آنجا از پارسا که دیگر جانی در بدن نداشت، «انگشتنگاری» کردند.
پارسا رضادوست متولد یکم دیماه ۱۳۸۲ و هنگام مرگ تنها ۱۸ سال داشت.
منبع آگاه زمانه میگوید ماموران نیروی انتظامی به سمت معترضان از جمله پارسا رضادوست تیراندازی کردند. بعد از اینکه پارسا زخمی شد، یکی از افراد حاضر در محل که او را میشناخت با برادر پارسا تماس میگیرد و به آنها خبر میدهد که او زخمی شده است:
وقتی برادر پارسا رسید دیگه اصلا جانی در بدنش نمانده بود. طحال و کبد پارسا پاره شده بود و هیچکس نمیتوانست دیگر به او کمک کند، خیلی دیر شده بود…
https://www.instagram.com/p/C0Uv9RiSne7/?img_index=1
بعد از گذشت مدت زمانی طولانی پیکر پارسا رضادوست را با یک خودروی شخصی به بیمارستان منتقل میکنند:
ولی وقتی در بیمارستان دیدند که تمام کرده جنازهاش را فرستادند به زندان قزلحصار و پس از انجام انگشتنگاری که نمیدانیم به چه دلیل بوده به بهشت سکینه منتقلش کردند. خانوادهاش هم تمام مدت دنبال او میگشتند.
نیروهای امنیتی ابتدا از تحویل پیکر پارسا رضادوست به خانواده ممانعت میکنند و نهایتا با وساطت چند آشنا خانواده موفق میشود پیکر فرزندشان را تحویل بگیرد و یکم مهر در آرامستان بهشت سکینه، و در همان قطعهای که پدرش به دفن شده، به خاک بسپارند.
به گفته این منبع آگاه در روز خاکسپاری پارسا رضادوست، نیروهای امنیتی فراوان در میان جمعیت حضور داشتند و مراسم را تحت نظر میگرفتند تا کسی شعار ندهد:
به خانواده پارسا فشار آورده بودند که نباید کسی در مراسم خاکسپاری شرکت کند به جز خانواده و فامیل. مدام آنها را تهدید میکردند، حتی گفته بودند بازداشت میکنیم ولی بدون اینکه خانواده کاری کند مراسم خاکسپاری و سوم و هفتم و چهلم خیلی شلوغ شد و جمعیت زیادی آمده بودند.
به گفته این منبع آگاه در زمان خاکسپاری نیز به خانواده اجازه داده نشد پیکر پارسا را برای آخرین بار ببیند و زمانی به آنها تحویل داده شد که همه چیز آماده خاکسپاری بود.
دوست پارسا رضادوست به زمانه میگوید که بعد از گذشت یک سال فشارها بر خانواده این جان باخته همچنان ادامه دارد و گاه و بیگاه نیروهای امنیتی با شمارههای ناشناس با آنها تماس میگیرند و تهدیدشان میکنند. به گفته این منبع در آستانه اولین سالگرد کشته شدن پارسا بیشترین فشار را بر خانواده او آوردند تا به هر طریقی که شده از برگزاری مراسم جلوگیری کنند: «گفته بودند حق برگزاری هیچ مراسمی را ندارند.»
در اولین سالگرد کشته شدن پارسا رضادوست نیروهای امنیتی مسیرهای منتهی به بهشت سکینه را مسدود کرده بودند و هیچکس امکان ورود به محوطه آرامستان را نداشت.