دیدگاه

با استقرار دوباره‌ی حاکمیت جمهوری آذربایجان در منطقه‌ی استپاناکرت (به ارمنی) یا خان‌کندی (به آذربایجانی)، و انحلال حکومت “آرتساخ” در قره‌باغ کوهستانی، بحث دالان زنگِزور بحث روز رسانه‌های دنیا در موضوع قفقاز شده است.

جست‌وجویی اندک در توییتر (ایکس) با کلید‌واژه‌ی «زنگزور» نشان‌دهنده انبوه توجهی است که در این زمینه وجود دارد. زنگِزور در اصل نام منطقه‌ای جغرافیایی در غرب جمهوری آذربایجان و شرق ارمنستان است، ولی نام آن به گذرگاه یا کریدوری گره خورده که پس از جنگ دوم قره‌باغ، جمهوری آذربایجان خواستار تاسیس آن است و قرار است دو بخش جدا افتاده‌ی خاک جمهوری آذربایجان را زمینی به هم وصل کند.

 ما در این نوشتار توضیح می‌دهیم که سه تفسیر از معنای این گذرگاه وجود دارد:

  • «تفسیر حداقلی» در مورد راهی که از ارمنستان خواهد گذشت؛
  • «تفسیر حداکثری» در مورد راهی که قرار است در ارمنستان تاسیس شود؛
  • و سوم، ارتباط دو بخش جمهوری آذربایجان از طریق توسعه‌ی مسیر پیشاپیش موجودِ ایران.

به شرط عادی‌سازی روابط سیاسی آذربایجان و ترکیه از یک سو با ارمنستان، و در سوی دیگر گشایش مرزهایی که از زمان اشغال قره‌باغ بسته شده‌اند و ایجاد اعتماد متقابل میان طرفین، حصول معنای حداقلی از راهی که از ارمنستان خواهد گذشت شدنی است.

در سوی دیگر تاکید بر اجرایی کردن تفسیر حداکثری که ایده‌ال الهام علی‌اف رئیس‌جمهور آذربایجان است (به جهت اقوال متعددی که از او در این زمینه هست)، به رغم حمایت همه جانبه از سوی بخش‌هایی در حاکمیت ترکیه، با موانع جدی از سوی ایران و ارمنستان روبرو است و تاکید بر اجرایی کردنش به احتمال زیاد تنش را در منطقه بالا خواهد برد. توسعه راهی که همین امروز از ایران (استان آذربایجان شرقی) می‌گذرد و باکو و نخجوان را زمینی به هم وصل می‌کند، از گزینه‌های مطلوب ایران و ارمنستان است که لزوما به ضرر ترکیه هم نیست.

کوشش برای تحمیل دالان زنگزور در معنای حداکثری آن دور جدیدی از تنش در منطقه ایجاد خواهد کرد که معلوم نیست انتهای آن چه باشد.

مناقشه‌ی آذربایجان، ارمنستان، ایران و ترکیه بر سر زنگزور

منظور از دالان زنگزور چیست؟ می‌دانیم در انتهای جنگ ۴۴ روزه (۲۷ سپتامبر تا ۹ نوامبر) پاییز سال ۲۰۲۰، که منجر به ضمیمه‌ی “سرزمین‌های اشغالی” قره‌باغ به جمهوری آذربایجان شد، توافق آتش‌بس ۹ ماده‌ای میان جمهوری آذربایجان (الهام علی‌اف) و ارمنستان (نیکول پاشینیان) با وساطت روسیه (ولادیمیر پوتین) امضا شد.

در توافق‌نامه آتش‌بس ۲۰۲۰ از دو گذرگاه سخن رفته است. گذرگاه اول قرار است منطقه‌ی ارمنی‌نشین استپاناکرت یا خان‌کندی را با خاک اصلی ارمنستان متصل کند. گذرگاه دوم میان نخجوان با خاک اصلی آذربایجان خواهد بود. هر دو گذرگاه قرار بود توسط نیروهای حافظ صلح روسیه نظارت شوند. در (بخشی از) بند ششم این توافق می‌خوانیم (جملات برای روانی متن پس و پیش شده‌اند):

با توافق طرفین، در سه سال آینده یک برنامهٔ ساخت برای یک مسیر حرکت جدید در امتداد گذرگاه لاچین تعیین می‌شود، که ارتباط بین قره‌باغ و ارمنستان را با انتقال مجدد نیروهای حفاظت از صلح روسیه برای محافظت از این مسیر فراهم می‌کند. جمهوری آذربایجان در طول گذرگاه لاچین ایمنی تردد شهروندان، وسایل نقلیه و کالاها را در هر دو جهت تضمین می‌کند. گذرگاه لاچین (۵ کیلومتر (عرض ۳,۱ مایل) که دسترسی از قره‌باغ به ارمنستان را فراهم می‌کند، همچنان تحت کنترل نیروهای حافظ صلح فدراسیون روسیه است.

در بند نهم توافق‌نامه ولی از راه ارتباطی دیگری سخن رفته است که الهام علی‌اف گفته با خواست او در این متن گنجانده شده است:

کلیهٔ فعالیت‌های اقتصادی و حمل و نقل در منطقه بلامانع است. جمهوری ارمنستان ایمنی ارتباطات حمل و نقل بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را به منظور سازماندهی حرکت بدون مانع شهروندان، وسایل نقلیه و بار در هر دو جهت تضمین می‌کند. کنترل حمل و نقل توسط ارگان‌های سرویس مرزی روسیه انجام می‌شود. با توافق طرفین، ساخت زیرساخت‌های جدیدی که جمهوری خودمختار نخجوان را با مناطق آذربایجان پیوند می‌دهد، انجام می‌شود.

چنانکه می‌بینیم در توافق ۲۰۲۰ مستقیما به کریدورلاچین با اسم اشاره شده، حال آنکه به صراحت اسمی از زنگزور نیامده، گرچه ارمنستان تعهد داده به دلایل اقتصادی و حمل‌و نقلی اجازه دهد که از خاک خودش راه ارتباطی میان خاک اصلی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان برقرار شود. امروز ارتباط زمینی میان این مناطق جمهوری آذربایجان از طریق خاک استان آذربایجان شرقی برقرار است و محموله‌های زمینی که از نخجوان به باکو و برعکس می‌روند مجبورند از کمرگ ایران عبور کنند. این نوعی امتیاز ترانزیتی به آذربایجان ایران می‌دهد و جمهوری آذربایجان را محتاج ایران کرده است. حالا دولت آذربایجان می‌خواهد از طریق گذرگاهی به اسم زنگزور، از داخل استان سیونیک در منتهی الیه جنوب ارمنستان، بدون اینکه مجبور شود از داخل ایران عبور کند، دو بخش جمهوری آذربایجان را به هم وصل کند.

در سال‌های اخیر جمهوری آذربایجان در بسیاری موارد به سمت رویکردهایی رفته که ایران را دور بزند، و کوشش برای استقلال گازی نخجوان از ایران و تامین آن از راه خط لوله ایغدیر-نخجوان در ترکیه از آخرین نمونه‌ها از این دست است، خصوصا آنکه در نظر آوریم اقلا دو دهه است گاز نخجوان از ایران تامین می‌شود.

ولی آیا تمام بندهای توافق آتش بس ۲۰۲۰، خصوصا بند نهم، با رضایت تمام کشورهای منطقه نوشته شد؟

چون توافق مزبور با دخالت مستقیم مسکو تهیه شد شکی نیست رضایت مسکو در مورد بندهای آن، از جمله بند ۹، برقرار است. همچنین به رغم تفاوت‌هایی میان رهبران ترکیه و جمهوری آذربایجان در مورد مواجهه با ایران، نمی‌توان تصور کرد که این توافق مورد رضایت ترکیه به عنوان حامی اصلی جمهوری آذربایجان نبوده است. ارمنستان طرف بازنده‌ی جنگ قره‌باغ بود و طبیعتا پاشینیان چاره‌ای جز امضا نداشته، حتی اگر قلبا با بخش‌هایی موافق نبوده است.

آنچه توجهی ویژه می‌طلبد فاکتور ایران است. در این مقاله منافع ایران فارغ از نوع حکومت مد نظر است و برای همین تفکیکی میان ایران و جمهوری اسلامی نشده. به تعبیر دیگر اگر نظام سیاسی ایران هم عوض شود عمده استدلال‌های ما بر سر جایشان هستند. ایران، به دلایل مختلف و از جمله اراده‌ی مسکو، در آن توافق‌نامه دخالت داده نشده بود. همین از سرچشمه‌های اختلافی است بر سر معنی گذرگاه زنگزور و ابهام در مورد آن که همچنان ادامه دارد.

سه تفسیر از گذرگاه زنگزور

در تفسیر نگارنده برقراری ارتباط زمینی میان نخجوان و خاک اصلی جمهوری آذربایجان از خاک ارمنستان که به نظر مورد خواست بند نهم توافق ۲۰۲۰ است، به دو صورت می‌تواند اجرایی شود: حداقلی و حداکثری. شکل حداقلی، در صورت پذیرش از سوی ارمنستان، مورد قبول ایران است، ولی شکل حداکثری مورد مخالفت شدید هم ایران و هم ارمنستان است و احتمالا تاکید بر اجرایی شدنش به هر قیمتی تنش را در منطقه بسیار بالا خواهد برد. موضع روسیه در مورد تفسیر حداکثری گذرگاه زنگزور مبهم است، از جمله به سبب درگیری شدید این کشور در جنگ اوکراین و فقدان توانایی آن برای تمرکز بر قفقاز. واضح است روسیه هم با تفسیر حداقلی مشکلی ندارد. بگذارید این دو تفسیر را شرح دهیم.

در تفسیر حداقلی برقراری ارتباط میان دوبخش آذربایجان از داخل خاک ارمنستان از طریق احیای راه آهن قدیمی دوران شوروی که نخجوان را به خاک اصلی آذربایجان وصل می‌کرد و به سبب وضعیت قره‌باغ تا امروز بسته شده بود و/یا جاده‌ی خاکی مشابهی صورت می‌گیرد که دولت ارمنستان برآن، به عنوان بخشی از خاک خویش، نظارت خواهد داشت و قادر خواهد بود ایست بازرسی و گمرک تاسیس کند.

این مسیر اگر احیا شود، به سبب داشتن گمرک و ایست بازرسی، از منظر کامیونداران احتمالا مزیت چندانی بر راه کنونی ارتباط زمینی که از ایران می‌گذرد نخواهد داشت، جز اینکه کوتاه‌تر خواهد بود. ولی با توجه به خصومت شدیدی که میان آذربایجان و ارمنستان در سی سال اخیر وجود داشته، آیا می‌توان تصور کرد که راهی وجود داشته باشد با نظارت نیروهای نظامی ارمنستان (و نه نیروهای آذربایجان یا ترکیه) که کامیون‌داران آذربایجانی و ترک از آن می‌گذرند، و هر از گاهی درگیری و خصومتی در آن میان کامیون‌داران آذربایجانی و ناظران ارمنی مثلا صورت نگیرد؟ راستش بعید به نظر می‌رسد. اگر تخاصم میان دو کشور اینقدر شدید نبود که در توافق ۲۰۲۰ سخن از نظارت روسیه نمی‌رفت. با این حال اتفاقات اخیر در قره‌باغ نشان می‌دهد کاری از دست نیروهای حافظ صلح روسیه ساخته نیست و احتمالا باید سراغ مکانیسم‌های دیگری برای تامین ایمنی راه رفت.

معنای برداشت حداکثری از گذرگاه که مورد خواست الهام علی‌اف است، کریدوری است که کلا در دست جمهوری آذربایجان باشد و به رغم عبور از داخل خاک ارمنستان، نیروهای ارمنی نظارتی بر آن نداشته باشند و عملا به بخشی از خاک جمهوری آذربایجان تبدیل شود.

در رسانه‌های ترکیه از چنان کریدوری به عنوان «پل ادغام کشورهای ترک» نام برده می‌شود. این معنای حداکثری است که ارمنستان و ایران شدیدا با آن مخالف هستند گرچه گروه‌هایی ملی‌گرا در ترکیه نیز شدیدا طرفدار آن هستند: ارمنستان معتقد است تمامیت ارضی و اصل حاکمیت این کشور بر سرزمین خویش با چنان مفهومی از کریدور زایل می‌شود.

ایران هم به عنوان یک کشور چندقومیتی که البته ناسیونالیسم فارس‌محور در آن در سیاست‌گذاری تاثیر دارد، از این هراسناک است که تمام مرز شمالی‌اش با دنیای ترک محاصره شود. به بیان دیگر ایران از قوی شدن جمهوری آذربایجان و ادغام شدن بیشتر این کشور در ترکیه از طریق دالان مزبور (تفسیر حداکثری) می‌ترسد. رقابت تاریخی و قدیمی صفوی و عثمانی نیز میان ایران و ترکیه هست.

ایران همچنین می‌ترسد راه ارتباطی این کشور با شمال و روسیه، به تعبیر دیگر دالان جنوب-شمال (از بندرعباس تا روسیه که از قضا هندوستان هم در آن منافعی دارد) به شیوه‌ی مزبور مسدود شود. به نظر ما البته این دلیل آخر فرعی است، مگر مثلا نمی‌شود از زیر چنان دالانی تونل زد و اصولا آیا آذربایجان و ترکیه مخالف چنان تونلی خواهند بود؟

واقعیت آن است که چنان فرمولی اهمیت ترانزیتی ایران را در ارتباط بخش‌های جمهوری آذربایجان به هم از بین می‌برد. مجموع این ترس‌ها و ملاحظات ژئوپولیتیک در پس معنای جمله‌ای قرار دارند که که متناوب این روزها از مقام‌های ایران می‌شنویم دال بر اینکه این کشور در مورد امنیت مرزهای خودش مسامحه نخواهد کرد.

برای ایران و ارمنستان ولی تفسیر حداقلی گذرگاه زنگزور، در کنار تقویت و بهبود مسیر کنونی از ایران (کریدور ارس)، بلامانع و حتی مطلوب است. چندی قبل اخباری در مورد توافق میان ایران و آذربایجان برای کریدور ارس منتشر شد که بر اساس آن ایران و جمهوری آذربایجان توافق کرده‌اند «با احداث یک بزرگراه ۵۵ کیلومتری» منطقه زنگزور شرقی در جمهوری آذربایجان و منطقه نخجوان را از طریق یک بزرگراه عبوری از خاک آذربایجان شرقی متصل کنند.

از ایران گذشتن راه ارتباطی نخجوان با بقیه‌ی آذربایجان با توسعه‌ و بهبود مسیر کنونی در ایران احتمالا به نفع اقتصادی ترک‌های ایران و خصوصا اقتصاد استان‌ آذربایجان شرقی خواهد بود، چون اهمیت ترانزیتی این منطقه را در قفقاز جنوبی حفظ خواهد کرد یا بالا خواهد برد. منتهی الهام علی‌اف به سبب بی‌اعتمادی شدیدی که به ایران دارد، و تخاصم ایدئولوژیک میان حکومت‌های دوکشور، مسیر ایران را بهترین نمی‌داند، و اخباری وجود دارد دال بر اینکه استفاده از مسیر زمینی مزبور در سال‌های اخیر کم شده است.

در سال‌های اخیر جمهوری آذربایجان در بسیاری موارد به سمت رویکردهایی رفته که ایران را دور بزند، و کوشش برای استقلال گازی نخجوان از ایران و تامین آن از راه خط لوله ایغدیر-نخجوان در ترکیه از آخرین نمونه‌ها از این دست است، خصوصا آنکه در نظر آوریم اقلا دو دهه است گاز نخجوان از ایران تامین می‌شود.

کوشش جمهوری آذربایجان برای ایجاد ارتباط همه‌جانبه با خصم استراتژیک جمهوری اسلامی یعنی اسرائیل البته موضوع دیگری مرتبط با این بحث است. همزمان یادمان باشد که به سبب تحریم‌های همه‌جانبه‌ی غرب و سیاست‌های تخاصمی جمهوری اسلامی در ارتباط با دنیا، سال‌هاست که اهمیت ترانزیتی ایران کم شده است و ایران به کشوری منزوی بدل شده.

پس احتمالا بشود حدس زد در آینده نزدیک جمهوری آذربایجان و جناح‌هایی در ترکیه بر احداث گذرگاه در معنای حداکثری که از داخل خاک ارمنستان بگذرد اصرار خواهند کرد. جمهوری آذربایجان معتقد است که از مرزهای منطقه اشغالی قره‌باغ، به مدت سی سال میان جنگ اول و دوم قره‌باغ، برای انتقال مواد مخدر از ایران به اروپا استفاده می‌شد.

مبانی حقوقی برای اجتناب از تفسیر حداکثری از دالان؟

ولی جز توازن قوا آیا مبانی حقوقی برای اجتناب ارمنستان از تفسیر حداکثری دالان زنگزور هست؟ یک پاسخ می‌تواند این باشد که گذرگاه لاچین که دربند ششم توافق آتش‌بس از آن یاد شده و بدان پرداختیم امروز تقریباً بی‌معنا شده است.

توضیح آنکه زمانی که توافق ۲۰۲۰ امضا می‌شد حدود ۱۲۰هزار ارمنی در خان‌کندی یا اسپتاناکرت زندگی می‌کردند. امروز، پس از «عملیات ضد‌تروریسم» جمهوری آذربایجان، به گزارش منابع سازمان ملل، این تعداد حتی به «پنجاه تا هزار نفر» تقلیل پیدا کرده است. البته آذربایجان اطمینان داده آسیبی به زیرساخت‌های غیرنظامی، از جمله بیمارستان‌ها، مدارس، خانه‌ها یا زیرساخت‌های مذهبی شهر نرسانده است.

می‌شود حدس زد که این وضعیت، خواسته یا ناخواسته، عدم تاسیس گذرگاه زنگزور در خاک ارمنستان را در معنای حداکثری دالان توجیه حقوقی کند. لازم است به یاد آوریم که خود جمهوری آذربایجان با «ایجاد ایستگاه بازرسی در کریدور لاچین» در چند ماه منتهی به عملیات ضد تروریسم اخیر (که از سوی برخی به بستن این کریدور تعبیر شد)، عملا بر این موضوع صحه نهاد که ایجاد کریدور در کشور مقابل بدون نظارت خود آن کشور، توجیه‌پذیر نیست. نظارت فوق بر گذرگاه لاچین از سوی آذربایجان در عمل زمینه را برای تصرف نهایی ارمنی‌نشین خانکندی از سوی نیروهای ضدتروریسم این کشور و کوچ مردم ارمنی آن منطقه فراهم کرد.

به بیان دیگر، کریدور لاچین طبق توافق صلح ۲۰۲۰، وقتی محلی از اعراب داشت که جمعیت قابل ملاحظه ارمنی در خان‌کندی یا استپاناکرت زندگی می‌کردند و راه ارتباط ایشان با جمهوری ارمنستان بود. با موجی از مهاجرت که تقریبا به تخلیه‌ی تمام جمعیت ارمنی خان‌کندی منتهی شد، دالان لاچین اهمیت استراتژیک قبلی را ندارد و فلسفه‌ی چندانی برای این گذرگاه باقی نمانده است. یعنی اگر بشود گفت کریدوری که (در بند ششم توافق) به نفع ارامنه قره‌باغ طراحی شده بود کان لم یکن شده، وضعیت گذرگاه در خاک ارمنستان نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت، اگر کان لم یکن نشود!

بُعد دیگر، عدم کارایی نیروهای حافظ صلح روسی در اجرای توافق آتش‌بس ۲۰۲۰ است. در بند سوم توافق مزبور آمده است: «در امتداد خط مقدم در قره‌باغ و در امتداد گذرگاه لاچین یک گروه صلح‌بان فدراسیون روسیه با ۱۹۶۰ پرسنل نظامی با سلاح‌های سبک، ۹۰ نفربر زره‌پوش، ۳۸۰ خودروی نظامی و سایر تجهیزات ویژه وجود خواهد داشت.» همچنین برای اینکه حضور درازمدت روسیه در منطقه تضمین شود، در بند ۴ که آشکارا با خواست ولادیمیر پوتین نگاشته شده بود در توافق قید شده: «مدت زمان نیروهای نظامی صلح فدراسیون روسیه با تمدید خودکار برای دورهٔ ۵ ساله بعدی ۵ سال است اگر ۶ ماه قبل هیچ‌یک از طرفین در غیر این صورت اظهار نکردند.» و اینکه (بند ۵):« به منظور بهبود اثربخشی کنترل بر اجرای این بند توسط طرفین توافق‌نامه‌های درگیری، یک پست فرماندهی صلح به منظور اجرای آتش‌بس در حال استقرار است.»

دقیقا معلوم نیست کارایی این بندها که با خواست و اراده‌ی روسیه در توافق گنجانده شده بود در سه سال پس از امضای توافق چه بوده و اگر کارایی داشته چرا موج درگیری اخیر ایجاد شد؟ در نظر آوریم از فوریه ۲۰۲۲ به این سو روسیه شدیدا درگیر جنگ اوکراین است و اصطلاحا حواسش از قفقاز پرت است و همین جا را برای تاثیر نیروهای غیر روس در منطقه فراهم می‌کند.

در این مقاله مجالی نیست به مواضع اتحایه اروپا، آمریکا و فرانسه به زنگزور بپردازیم، ولی مثلا مشخص است که فرانسه مخالف تفسیر حداکثری از دالان است که ناقض تمامیت ارضی ارمنستان باشد و موضع‌اش در این زمینه به طرز عجیبی شبیه ایران است. به موضع چین و کشورهای آسیایی چون پاکستان (که در نزاع‌ قره‌باغ طرف آذربایجان بود) و هند (که طرف ارمنستان است) هم باید جداگانه پرداخت.

برداشت حداکثری از دالان زنگزور که مورد خواست الهام علی‌اف است، در ترکیه این روزها از سوی رسانه‌های ملی‌گرای ترک فراوان مورد تاکید و تمجید قرار می‌گیرد. ولی آیا می‌شود گفت که با توجه به نزدیکی زیاد میان جمهوری آذربایجان و ترکیه (اینکه علی‌اف همیشه می‌گوید ما دو دولت، یک ملت ایم) موضع رسمی ترکیه دالان در معنای حداکثری و نادیده گرفتن خواست ایران و ارمنستان باشد؟ بعید به نظر می‌رسد.

فارغ از هر نقدی که در سیاست داخلی و بین‌الملل بر اردوغان داشته باشیم، رجب طیب اردوغان سیاستمدار بسیار پراگماتیستی است. رئیس‌جمهور ترکیه در روزهای اخیر پس از دیدار با الهام علی‌اف در نخجوان در دومین سفرش به این منطقه در سال‌های اخیر، در هواپیما در پاسخ به پرسش خبرنگارانی که از او در مورد دالان زنگزور پرسیدند به شکلی مبهم گفت اگر ارمنستان راضی نشود، راه ارتباطی باکو و نخجوان از ایران خواهد گذشت!

به نظر ما اگر اردوغان به این نتیجه برسد که معنای حداکثری از دالان زنگزور که مورد خواست طرف آذربایجانی و برخی نیروهای اولترا ناسیونالیست در ترکیه است جز با احتمال درگیری نظامی جدی میان طرفین در منطقه ممکن نیست، به گزینه‌های دیگر (کریدور حداقلی در خاک ارمنستان به همراه توسعه مسیر ارتباطی از ایران) رو خواهد آورد و البته در این زمینه لازم است جمهوری آذربایجان و شخص الهام علی‌اف اقناع شوند.

به نظر نگارنده نه تنها اردوغان، بلکه وزیر خارجه با تجربه‌ی این کشور هاکان فیدان، به خوبی آگاهند که کوشش برای تحمیل دالان زنگزور در معنای حداکثری دور جدیدی از تنش در منطقه ایجاد خواهد کرد که معلوم نیست انتهایی بر آن باشد.

از همین نویسنده