جنبش کوئیر ایرانی که سالها به زیست در تبعید و فعالیت مخفیانه یا صرفا در فضای مجازی عادت کرده بود، با ظهور جنبش «زن، زندگی، آزادی» و به تاسی از سایر بخشهای جامعه، درگیر تحولات شد. فعالیتهای افراد کوئیر داخل کشور، حضور آشکار اعضای جامعه الجیبیتیکیو پلاس در خیابان با نمادهای رنگینکمانی و انتشار عکسهایی دست در دست یار و یا در حال بوسه زدن بر لبان او، امری نبود که پیش از این خیابانهای شهر به وفور به خود دیده باشد.
گرچه بلوغ نسل جدید یا Gen Z و حضور آنان در عرصههای اجتماعی میتواند برخی از این تغییر و تحولات را توجیه کند اما نمیتوان تاثیر جنبش اجتماعی عظیم جامعه بر جوامع اقلیت چون کوئیر را نادیده گرفت.
به همان میزان که جامعه اکثریت، فعالین کوئیر ایرانی را جدی نگرفته و آنان را فعالین «امور غیر جدی» تعریف کرده بود، جامعه جوان کوئیر بیشتر عصیان میکرد. گرچه این حضور و نمایش بدون فیلتر و سانسور جامعه الجیبیتیکیو پلاس ایرانی، او را بیش از پیش هدف حملات سایبری و غیرسایبری قرار داد، اما این آب ریختهای بود که به نظر نمیرسد قصد برگشتن به جوی را داشته باشد.
زمانه برای بررسی تحولات جنبش کوئیر ایرانی در سالی که گذشت و تاثیر جنبش مردمی ایران یعنی «زن، زندگی، آزادی» بر آن، با سه فعال حوزه کوئیر که در تجمعات شرکت داشته و یا جریان اعتراضات را دنبال کردهاند، صحبت کرده است.
صحبتهای یاس آسمان، نویسنده کوئیر و رها آجودانی، فعال مدنی ترنس که در گذر جنبش ژینا دو مرتبه بازداشت شد و همچنین پیشکو زندی، فعال کوئیر کرد را در ادامه این مطلب بخوانید.
دگردیسی جنبش کوئیر ایرانی
یاس آسمان، نویسنده کوئیر که سیزده سال پیش فعالیت خود را در این حوزه آغاز کرد و یکی از اعضای هیئت سردبیری مجله اینترنتی «اقلیت» بود، مشارکت فعالین کوئیر در جنبش «زن، زندگی، آزادی» را امتداد فعالیتهای گذشته این جامعه میداند و معتقد است برخی از خواستههای جنبش «زن، زندگی، آزادی»، سالها جزئی از مطالبات جنبش کوئیر بودهاند.
آسمان تفاوت عمده جنبش کوئیر در سالهای گذشته و پس از اعتراضات سراسری اخیرا را تغییر رویکرد فعالین این حوزه میداند:
به نظرم قبل از اعتراضات سال ۹۶ فضا متفاوت بود. آن زمان اگر من وارد فضایی برای فعالیت سیاسی و اجتماعی میشدم، هویت کوئیر خودم را وارد آن فضا نمیکردم. نه آگاهی جامعه آنقدر بود که بپذیرد و نه میخواستم درجه دیگری از آسیب پذیری را برای خودم ایجاد کنم. ممکن بود دو نفر کوئیر سالها در حوزه مثلا حقوق کودک با هم فعالیت کنند، اما هرگز هیچکس هویت جنسی و جنسیتی دیگری را نفهمد.
او دلیل این امر را علاوه بر عدم احساس امنیت، این گونه توضیح میدهد:
سبک نگاه ما هم متفاوت بود. من در مورد تجربه خودم به عنوان یک دهه شصتی میتوانم صحبت کنم که ما با چه اطلاعاتی خودمان را شناختیم. ما از درون حس میکردیم که حق نداریم فضا بگیریم. من اگر حالا جایی صحبت کنم به راحتی میتوانم بگویم من کوئیر هستم و در ادامه نظرم را هم عنوان کنم، اما سیزده سال قبل تو اگر میگفتی من عضو جامعه کوئیر هستم دیگر به ادامه “و” نمیرسیدی، بلکه باید حالا به اطرافیان ثابت میکردی که تو انسانی، حق زنگی داری و برای خودت و دیگران خطری نداری! دیگر فرصت نمیشد که ادامه دهی و بگویی من اینجا هستم برای دفاع از حقوق زنان و این هم بخشی از هویت من است.
بروزرسانی نهاد امنیتی برای سرکوب جامعه کوئیر
رها آجودانی، فعال مدنی ترنس که سال گذشته در گذر جنبش ژینا، نخست از سوی وزارت اطلاعات و سپس مدتی پس از آزادی توسط ماموران اطلاعات سپاه بازداشت شد، از بازجویی برای کسب اطلاعات در خصوص سازماندهی فعالین کوئیر برای شرکت در اعتراضات خبر داد:
در هر دو بازداشت بهویژه در در نخستین بار، بیشترین سوالی که از من پرسیده میشد این بود که آیا تو اطلاعاتی درباره حضور جامعه الجیبیتیکیو در اعتراضات داری یا نه؟ و واقعا من اطلاعاتی نداشتم. آنها تصور میکردند فعالیت من یک کار تشکل یافته و سازمانی بوده، در صورتی که من در اعتراضات تنها شرکت میکردم.
به گفته خانم آجودانی، بازجوها دقیقا با ادبیات خودش و با به کار بردن کلمه الجیبیتیکیو پلاس با او صحبت میکردند چرا که:
هر بار که از کلمه همجنسباز و یا انحرافات جنسی استفاده میکردند، من صحبت نمیکردم و برای ایجاد گفتوگو از ادبیات خود من استفاده میکردند.
رها آجودانی درباره رویکرد این دو دستگاه امنیتی نسبت به جامعه کوئیر میگوید:
بازجوی سپاه بارها به من گفت زمانی که وزارت اطلاعات این موضوع را جدی نمیگرفت، ما نزدیک به هفت سال پیش هشدار دادیم که ممکن است جامعه الجیبیتیکیو پلاس یک نافرمانی را آغاز کند.
نخستین بازداشت خانم آجودانی با شیوه فریب و از طریق طعمهگذاری توسط مردی که به او علاقهمند بود، صورت گرفته بود که خود فشار زیادی برای او ایجاد کرد. اما بر این به انزوا برده شدن پایانی نبود:
زمانی که من آزاد شدم. اینقدر به دوستان و اطرافیان من تماس میگرفتند که با من در تماس نباشند. من هم هیچ ارتباطی با کسی برقرار نمیکردم، چون باور دارم آنها مرا دقیقا به همین دلیل آزاد کرده بودند تا از طریق من به دیگران برسند.
ایرانیان در تبعید و کوئیرستیزی
یاس آسمان تغییرات و پیشرفت در رابطه با برخورد جامعه ایرانیان خارج از کشور با حقوق افراد کوئیر را ناکافی توصیف میکند. او همچنین تداوم انتشار مطالب کوئیرستیز در رسانههای فارسی زبان خارج از کشور را ناشی از فقدان نیرویی به منظور پاسخگو کردن آنها میداند:
اگر دستکم ایرانیهای ساکن یک شهر تجمع اعتراضی کنند یا کمپین آنلاینی به آنها فشار بیاورد و مجبور به پاسخگوییشان کند، فکر میکنید باز هم تکرار میکنند؟ مطالبی که در رسانهها[ی جریان عمده] منتشر میشوند، از زیر دست چندین ویراستار میگذرد و تایید میشود. اگر اینقدر راحت درباره جامعه کوئیر چنین مطالبی منتشر میکنند، چون میدانند عواقبی نخواهد داشت.
پیشکو زندی، فعال کوئیر کرد که سال گذشته در تجمعات اعتراضی بسیاری متعلق به جامعه ایرانیان و کردها مشارکت داشت، بارها به دلیل حمل پرچم رنگینکمانی و مطالبه حقوق افراد کوئیر در تجمعات، با توهین و تبعیض سایر شرکتکنندگان مواجه شده است:
من در این تظاهراتها به عنوان یک فرد الجیبیتی احساس امنیت نمیکردم. طرز نگاهها، سوال پرسیدنها و رفتارها… مثلا پرچم [رنگین کمانی] را که میدیدند، میپرسند این پرچم کجاست؟ چرا به نظرتان این پرجم باید اینجا باشد؟ نمیخواهید الان برای اهداف بزرگتری تلاش کنیم؟ یا اینکه میگفتند این نمادهای شما باعث میشود که از ما سواستفاده کنند و اعتراضات ما را به مسیر دیگری ببرند. یا در آینده میتوانیم همه با هم باشیم، اما الان به این کار نیاز نیست!
به گفته آقای زندی این برخوردها گاه شکل خشونت فیزیکی نیز به خود میگرفت:
در تجمع ایرانیان در کلن آلمان، پرچمم را از پشت دو بار کشیدند که یک بار به عقب افتادم و البته خیلیها هم در واکنش واقعا از من حمایت کردند. ولی موردی هم بود در تجمع جامعه کردستان در دوسلدورف که یکی از انتظامات از من خواست پرچمم را پایین بیاورم. وقتی قبول نکردم گفت ما برای این قضیه نیامدهایم و اینجا پراید نیست! آن عضو انتظامات خانمی بود که میگفت من خودم به شما احترام میگذارم و فمینیستم! اما این پرچم جایش اینجا نیست. نهایتا بخاطر حمایت بخش زیادی از مردم به صف برگشتم، اما خب آن استرس با من ماند.
زندی در ادامه گفت:
البته تهدیدهای خشنتری از طرف یک گروه رادیکال هم وجود دارد. خیلی جالب است که ما کردها را در یک تجمع سراسری ایرانیان به اسم یک دست و یک شکل شدن از داشتن پرچم کردستان منع میکنند و دقیقا همین کار را جامعه غیر الجیبیتی کردستان با کوئیرهای کردستان انجام میدهد که نیاز نیست خودت باشی، باید با ما یک شکل باشی. قاعدتا این خودش برای ما یک سرکوب مضاعف است.
نسبت فعالین حقوق بشر ایرانی با مطالبات جامعه کوئیر
رها آجودانی همراهی و همیاری فعالین مدنی و حقوق بشر با جامعه کوئیر را ناامید کننده توصیف میکند و باور دارد که جامعه در پذیرش حقوق افراد کوئیر از فعالین مدنی جلوتر رفته است:
صادقانه بگویم بیشترین برخوردی که از سمت این فعالین دیدهام این بود که بگویند الان وقتش [برای فعالیت یا حمایت از کوئیر] نیست. متاسفانه فکر میکنم نسبت به شرایط کنونی جامعه ایران، بسیاری از دوستان ما شاید از جامعه عقب افتاده باشند. دیدارهایی که با فعالین مدنی داشتم هم برای دیدن این همراهی بود. اما به جز چند مورد آن هم از نوع حمایتهای شخصی در بُعد عملی چیزی ندیدم و خوشبین نیستم.
آجودانی افزود:
از حمایتهای یواشکی خسته شدهام. ما در بسیاری مواقع از همه طرف تنها میمانیم و خیلی غمانگیز است. فکر نمیکنم آن نتیجهای که میخواستم از دیدارهایم به دست آمده باشد. از طرف دیگر تو میایی بیرون اما بیرون را برایت زندان بزرگتری میکنند. با موجی از بدبینیها، بیاعتمادیها، بدگمانیها و جداییهای بالاجبار روبرو میشوی. میبینی که برای کسانی تلاش میکنی که هم تو را تنها میگذارند و هم از بزرگترین انکارکنندگانت میشوند.
پیشکو زندی که از سالها قبل برای پرداختن رسانههای کرد به حقوق افراد کوئیر تلاش کرده نیز باور دارد، اگر بهبود نگرشی در جامعه رخ داده، بدون همراهی و کمکی از سوی نهادهای مدنی و سیاسی صورت گرفته است:
در کردستان احزاب نقش پررنگی بر جامعه دارند، اما نخواستند در این زمینه به فعالین کوئیر کمک کنند و حتی به رنجهایی که افراد کوئیر در دوران بازداشت کشیدهاند بپردازند. زنان فمینیست کردستان هم همیشه سعی کردهاند که ما را انکار کنند و نبینند و زنان ترنس را بین خودشان جای ندهند. به همین دلیل دلسردی هم وجود دارد که مجبور میشویم راه خودمان را جدا ادامه دهیم.
مشکلات، دستآوردهای جنبش و امید به آینده
آقای زندی بیان هر چه بیشتر مطالبات جامعه کوئیر در سال گذشته، همچون انتشار چندین بیانیه در خصوص حقوق افراد کوئیر به زبانهای فارسی و کردی و پخش اعلامیههایی در این خصوص را از مهمترین دستاوردهای جامعه کوئیر در سال گذشته میداند.
او در ادامه اضافه میکند که معتقد است یکی از بزرگترین دلایل داخلی عدم پیشرفت و جدی گرفته نشدن جنبش کوئیر در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی»، نبود همصدایی است. به باور او افراد و سازمانهای کوئیر در برنامههای تلویزیونی و پنلها تنها به بیان خود و چهارچوبهای سازمانی خودشان میپردازند و حقوق تمام جامعه کوئیر ایرانی را مطالبه نمیکنند.
رها آجودانی نیز معتقد است برخورد جامعه اکثریت ایرانی با جامعه کوئیر پس از اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» بهبود یافته است و باور دارد که جامعه کوئیر نهایتا پیروز این میدان میشود:
اینها ناگذیر میشوند که ما را بپذیرند. باور نمیکنید برای اینکه مرا بازداشت کنند، دو پلیس زن فرستادند برای اینکه من را بگردند [بازرسی بدنی کنند]، آنجا بود که با خودم فکر کردم آنها اینجا کوتاه آمدند. یعنی میشود اینها را به عقبنشینی وادار کرد.
یاس آسمان از این هم نسبت به آینده خوشبینتر است و مهمترین برگ برنده را رویکرد نسل جدید کوئیر میداند:
چیزی که ما بلد نبودیم این بود که نباید از تصاحب فضا در محیطهایی که صرفا کوئیر نیست خجالت بکشیم. فکر میکنم بهترین ویژگی که نسل جدید کوئیرها دارند، این است که فضا را از آن خودشان میدانند. من پیشتر امیدوار نبودم که وضعیت جامعه ایران درباره حقوق افراد کوئیر تغییری کند اما اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» نشان داد که ایرانیها چقدر میتوانند پذیرای انتخاب درست باشند.