جنبش «زن، زندگی، آزادی» با شعاری آغاز شد که می‌توانست این جنبش را با مطالبات و جنبش‌ زیست‌محیطی در ایران پیوند زند. «زندگی» دومین واژه شعار این جنبش بود که بارها فریاد شد و هنوز طنین می‌افکند. 

اگر زندگی را صرفا به سبک زندگی و معیشت تقلیل ندهیم، زندگی آن نیرو و کُلّی است که ما جزئی از آن هستیم. زمین و هرآنچه به ما ارزانی شده و هوایی که تنفس می‌کنیم اگر دچار بحران باشند، ما دچار بحران می‌شویم. جمهوری اسلامی از آغاز تا کنون نه تنها اکثریت شهروندانش را سرکوب و استثمار کرده است، بلکه زیست‌بوم و تمام سرمایه‌های طبیعی خاک این سرزمین را نیز استثمار و آنها سوءاستفاده کرده است.

تخریب محیط زیست با تخریب معیشت بومیان رابطه‌ای مستقیم دارد. حاکمیت با استثمار منابع طبیعی و رشد ناپایدار و غیرمسئولانه در برخی از استان‌ها، نه تنها رودخانه‌ها و تالاب‌ها و دریاچه‌ها و جنگل‌ها و مراتع و حیات وحش و هوای پاک آن مناطق را تخریب و نابود کرده، بلکه زندگی روزانه و معیشت بومیان را نیز به خطر انداخته و بسیاری از آنها را وادار کرده است که به خیل عظیم حاشیه‌نشینان در شهرها و استان‌های دیگر افزوده شوند. 

«زن، زندگی، آزادی» و مطالبات زیست‌محیطی

تحلیل‌ها درباره اینکه جنبش زن، زندگی، آزادی را می‌توان با جنبش محیط زیستی همسو دانست و اینکه این جنبش خودآگاهی زیست‌محیطی داشت و آن را ابراز کرد متفاوت است. 

به نظر من این جنبش به‌طور مشخص خاستگاه زیست‌محیطی نداشت. در مطالباتی که از سوی کنشگران جنبش زن، زندگی، آزادی در خیابان‌های شهرها و استان‌ها و روستاهای ایران و حتی ایرانیان خارج از ایران مطرح می‌شد مطالباتی همچون عدالت زیست‌محیطی و توسعه پایدار و حفاظت از زیست‌بوم ایران به‌طور مشخص دیده نشد. حتی اعتراض به بحران‌هایی مثل بی‌آبی و خشکسالی که از بحران‌های اساسی در ایران هستند در میان شعارها و مطالباتی که فریاد می‌شدند، به‌ویژه در شش ماه نخست آغاز جنبش، شنیده نشد.  

می‌توان با دانستن حقوق محیط زیستی‌ پیگیر عدالت محیط زیستی شد و در نهایت دادخواهی محیط زیستی کرد. 

روزبه اسکندری

همبستگی تحسین‌برانگیزی که میان کنشگران این جنبش شکل گرفت در سطح همبستگی جنسیتی و قومی و ملی ماند و در اصلاح‌ناپذیر بودن حاکمیت توافقی حاصل شد. محوریت مطالبات این جنبش، اعتراض به حجاب اجباری و تبعیض جنسیتی، قومی و ملیتی و خروش علیه تمامیت‌خواهی و استبداد و دیکتاتوری نظام ولی‌فقیه بود. اما این مسئله که جمهوری اسلامی در شیوه حکمرانی خود با غفلت و رویکردی استثماری و سوداگر و با مدیریتی ناکارآمد، به زیست‌بوم و منابع طبیعی ایران حکمرانی کرده است، جزو مطالبات غالب کنشگران جنبش در سطح خیابان‌ها و حتی کنشگران شبکه‌های مجازی نبود. 

با وجود این نمی‌توان اینگونه تصور کرد که کنشگران این جنبش فاقد آگاهی زیست‌محیطی بودند. خشونت و سرکوب حاکمیت چنان سهمگین و لیست مطالبات شهروندی و انسانی معترضان آنقدر بلند‌بالا بود که دغدغه‌های زیست‌محیطی در آن گیرودار به چشم نمی‌آمدند. 

روزبه اسکندری، کارشناس سازه‌های هیدرولیکی و مشاور ارشد سازمان آب بریتیش کلمبیا در پاسخ به این پرسش که آیا این جنبش را می‌توان با جنبش محیط زیستی همسو دانست به رادیو زمانه می‌گوید در شرایطی که تمرکز شعار‌دهندگان بر روی موضوع اختیار داشتن بر پوشش است، این جنبش قادر نیست با مطالبات و عدالت محیط زیستی همپوشانی خاصی پیدا کند. او در ادامه می‌گوید: 

جنبش «زن، زندگی، آزادی» تاکنون با جنبش زیست‌محیطی همبسته نشده است اما ممکن است جنبش‌هایی مثل اعتراضات به پتروشیمی میانکاله، کم‌آبی در خوزستان و سیستان و بلوچستان به این جنبش بپیوندند و هم‌افزایی صورت بگیرد. به این ترتیب هم‌افزایی جنبش‌های مختلف که تمام آنها در یک موضوع عدالت مشترک هستند به زیرمجموعه جنبش بزرگتر «زن، زندگی، آزادی» تبدیل شوند.  

اسکندری معتقد است احتمال دارد این هم‌افزایی و همسویی صورت بگیرد. به گفته او تقاطع این دو جنبش بستگی به این دارد که جنبش «زن، زندگی، آزادی» که خاستگاهش برخورد قهرآمیز به حجاب اختیاری است چطور تحول یابد. 

اسکندری اما با اشاره به واٰژه‌هایی که در نام جنبش وجود دارد می‌گوید وقتی به دو مفهوم شعار اصلی جنبش توجه می‌کنیم بحث «زندگی» که در آن زندگی با کرامت و دارای حقوق بشر و حقوق محیط زیست و «آزادی» یعنی اختیار اینکه ما بتوانیم با روشی مردم‌سالار و دموکراتیک حکومت‌ها را برگزینیم، مطرح می‌شود. در چنین حکومتی می‌توانیم توقع داشته باشیم که مسائل محیط زیستی، عدالت محیط زیستی و حقوق محیط زیست پی‌گیری شود. آن‌وقت است که درباره مفهوم زندگی صحبت می‌کنیم. چراکه زندگی بدون آب، هوا و خاک و عدالت محیط زیستی ممکن نیست. 

وضعیت محیط زیستی در ایران به‌حدی رسیده که می‌توان یک انقلاب محیط زیستی در ایران داشته باشیم به این معنا که به‌دلایل محیط زیستی حکومت تغییر پیدا کند. در این شرایط  درآمیختن جنبش «زن، زندگی، آزادی» با جنبش محیط زیستی می‌تواند وضعیت را تغییر دهد.

منصور سهرابی

دکتر منصور سهرابی، متخصص بوم‌شناسی و محیط زیست در گفت‌وگویی با رادیو زمانه می‌گوید جنبش ژینا خاستگاهی جدا از جنبش‌های زیست‌محیطی داشت ولی می‌تواند در آینده نزدیک با جنبش‌ها و اعتراضات زیست‌محیطی در ایران پیوند بخورد. او در این‌باره می‌گوید:

آنچه ما در سال گذشته مشاهده کردیم، فراتر از «یک مسئله» بود و خود را به‌شکل نارضایتی نسبت به حکومت نشان داد.  

شاید با تکیه بر واژه‌های «زن و زندگی» در جنبش «زن، زندگی، آزادی» چنین استدلال شود این این جنبش خاستگاهی زیست‌محیطی دارد زیرا خواهان «زندگی» است و زن در نقش «مادر» همچون زمین است که ما را تغذیه می‌کند.

سهرابی معتقد است شعار کردی «ژن، ژیان، ئازادی» از خطه کردستان آمده است و بافت اجتماعی و سیاسی و مدنی آن منطقه با باقی نقاط ایران از نظر تاریخی متفاوت است. زیرا به گفته سهرابی در کردستان فعالیت انجمن‌ها و تشکل‌های محیط زیستی با شعار «زن، زندگی، آزادی» در هم‌آمیخته است و کنشگری زیست‌محیطی و کنشگری سیاسی از هم تفکیک‌ناپذیرند.  

اعظم بهرامی، کنشگر و پژوهشگر حوزه محیط زیست، برخلاف اسکندری و سهرابی معتقد است جنبش ژینا، از آغاز جنبشی زیست‌محیطی نیز بوده است. او در این باره به رادیو زمانه می‌گوید: 

اگر ما محوریت جنبش زن، زندگی، آزادی را خیزش انقلابی فمینیستی و زنانه در نظر بگیریم با مسئله محیط زیست پیوند پیدا می‌کند. امروز در دنیا تمام فاکتورها به این سمت رفته که چه برای مقابله با تاثیر تغییرات اقلیمی چه برای محافظت از خاک و آب، مدیریت امنیت غذایی و انرژی و تربیت نسل آینده مهم‌ترین و نخستین قدم که کشورهای آینده برایش باید برنامه داشته باشند رفع تبعیض جنسیتی است.

به گفته بهرامی اگر جنبش «زن، زندگی‌، آزادی» به رفاه و آزادی اولویت بدهد باز هم با مسئله محیط زیست گره می‌خورد زیرا در جهان امروز، حوزه اقتصاد، سیاست و سیاست‌گذاری در حوزه توسعه با مسئله محیط زیست، سرمایه‌ها و منابع طبیعی پیوند دارند. 

Ad placeholder

نقطه عطف: مطالبه‌گری زیست‌محیطی در نامه زنان زندانی

۱۲ فروردین ۱۴۰۲ از سوی تعدادی از زنان زندانی سیاسی-عقیدتی در اوین نامه‌ای به دست رادیو زمانه رسید. نویسندگان این نامه به‌طور مشخص به مطالبات زیست‌محیطی پرداخته‌ و دیگران را به پیوستن به «جنبش اقلیمی» فراخواندند. این نامه به دست نرگس محمدی، سپیده قلیان، ناهید تقوی، فریبا کمال‌آبادی، مریم حاج‌حسینی، ویدا ربانی، فائزه هاشمی، نیلوفر بیانی، سپیده کاشانی، مهوش ثابت، زهرا زهتابچی، فاطمه متنی، سارا احمدی، رها عسکری‌زاده، نوشین جعفری، هستی امیری، نرگس ظریفیان، ژیلا مکوندی، مژگان اینانلو و عسل محمدی امضا شد. اهمیت این نامه در این بود که برخی از زنانی که از آن حمایت کردند را با هویت کنشگر یا پژوهشگر محیط‌ زیست نمی‌شناسیم. 

اگر این نامه را جزئی از کنشگری کنشگران در جنبش «زن، زندگی، آزادی» بدانیم، می‌توان آن را جزو معدود نقطه عطف‌هایی دانست که در آن دغدغه‌های زیست‌محیطی با دغدغه‌های دیگر پیوستند. در بخش‌هایی از نامه آمده است: 

«ما زنان زندانی سیاسی عقیدتی زندان اوین و فعالان اجتماعی، محیط‌ زیستی و سیاسی عرصه‌های مختلف و مادران و مادربزرگ‌های نسل بعد نسبت به آینده کشور و فرزندانمان قویاً ابراز نگرانی می‌کنیم. ما به رغم تنگناها و مشکلات نفس‌گیر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و… که بر زندگی همه ما سایه افکنده، خواستار عزم راسخ ملی جهت دستیابی به اهداف موافقت‌نامه پاریس و تعهدات حدی و اقدامات مقتضی هستیم. ما از همه هم‌وطنان عزیزمان می‌خواهیم که با درک عمیق‌تری از اضطرار وضع موجود به مسئله حیاتی تغییرات اقلیمی توجه و آن را بخش مهمی از مطالبات خود نظر بگیرند. با پیوستن به جنبش جهانی اقلیمی می‌توانیم به جای آنکه پاره‌ای از مشکل باشیم بخشی از راه‌حل بشویم.»

Ad placeholder

پیوند جنبش‌های زیست‌محیطی و جنبش«زن، زندگی، آزادی»

همانطور که پیش‌تر خواندید، اعظم بهرامی معتقد است جنبش «زن، زندگی، آزادی» خاستگاهی زیست‌محیطی داشت و پتانسیل این را دارد که هرچه وسیع‌تر با جنبش‌های زیست‌محیطی پیوند بخورد. سهرابی نیز همچون اسکندری معتقد است جنبش‌های محیط زیستی با این پتانسیل که با جنبش «زن، زندگی، آزادی» پیوند بخورند زمینه بسیاری در سراسر ایران دارند. 

زمانی که از مطالبات مردم صحبت می‌کنیم، ساده‌ترین مطالبه ما باید این باشد که اگر شما نتوانید در اقلیمی زیست کنید، تمام مفاهیم عدالت، برابری اجتماعی و حقوق انسانی و شهروندی زیر سوال می‌رود.

روزبه اسکندری

زمانی که می‌خواستم با بهرامی، اسکندری و سهرابی گفت‌وگو کنم پرسش را چنین صورت‌بندی کرده بودم که «آیا جنبش ژینا پتانسیل این را دارد که در آینده با جنبش‌های‌ زیست‌محیطی همسو شود؟» حال که درحال نوشتن این مقاله هستم فکر می‌کنم می‌توان پرسش را طور دیگری نیز صورت‌بندی کرد: آیا جنبش‌های زیست‌محیطی پتانسیل این را دارند که با جنبش متکثری همچون «زن، زندگی، آزادی» پیوند یابند؟ 

منصور سهرابی جنبش‌های زیست‌محیطی در ایران را آینده جنبش‌های اعتراضی در ایران می‌داند و به زمانه می‌‌گوید ایران آبستن بحران‌های زیست‌محیطی است و ادامه می‌دهد:

وضعیت محیط زیستی در ایران به‌حدی رسیده که می‌توان یک انقلاب محیط زیستی در ایران داشته باشیم به این معنا که به‌دلایل محیط زیستی حکومت تغییر پیدا کند. در این شرایط  درآمیختن جنبش «زن، زندگی، آزادی» با جنبش محیط زیستی می‌تواند وضعیت را تغییر دهد. 

https://www.radiozamaneh.com/754251/

روزبه اسکندری معتقد است که باید شاهد همبستگی مطالبات محیط زیستی با مطالبات اجتماعی شویم زیرا در دنیای امروز این دو از هم جدایی‌ناپذیرند. او می‌گوید:

شما با زمین، خاک، آب و هوا پیوند ناگسستنی دارید. اگر به واسطه مدیریت ناکارآمد جمهوری اسلامی هوا آلوده‌ است، اگر سدها خشک شده‌اند، اگر برخی از مردم حتی به آب آشامیدنی دسترسی ندارند، اگر شما شاهد فرونشست یا دیگر مشکلات زیست‌محیطی هستید، اینها نتیجه حکمرانی بد هستند. 

به گفته اسکندری جمهوری اسلامی همواره خواسته نگرشی را جا بیندازد که ساحت محیط زیست و علوم طبیعی از حکمرانی جداست. اما این‌گونه نیست. سیاستگذاری در این حوزه بخشی از حکمرانی است و ارتباط تنگاتنگ حکمرانی و شرایط محیط زیستی کاملا مشهود است. 

اسکندری معتقد است زمانی که از مطالبات مردم صحبت می‌کنیم، ساده‌ترین مطالبه ما باید این باشد که اگر شما نتوانید در اقلیمی زیست کنید، تمام مفاهیم عدالت، برابری اجتماعی و حقوق انسانی و شهروندی زیر سوال می‌رود. او در ادامه می‌گوید: 

محیط زیست در ذات خودش دو مفهوم دارد: آب، خاک و هوا به معنی آنچه بشر احتیاج دارد و زیست بوم، یعنی آن چیزی که فرهنگ و سنت شما را هم با خود دربر می‌گیرد. بنابراین جنبشی که مردمی باشد و توسط عامه مردم از پایین شکل گرفته باشد قطعا می‌تواند مطالبات محیط زیستی داشته باشد. حالا این جنبش می‌تواند به‌سوی «حقوق محیط زیستی» برود یا به‌سوی «عدالت محیط زیستی». 

روزبه اسکندری می‌گوید «حقوق محیط زیستی» یعنی شما به‌عنوان شهروند یک کشور حق دارید که از آب آشامیدنی سالم، جاده‌های مطمئن، هوای سالم و سرپناهی ایمن برخوردار باشید. اینها در زیرمجموعه حقوق اولیه بشری قرار می‌گیرند. 

«عدالت محیط زیستی» یعنی اگر از منابع طبیعی بهره‌برداری صورت می‌گیرد منافع آن باید به همه مردم برسد نه به یک قشر خاص. برای مثال پتروشیمی میانکاله مصداق بارز نقض عدالت محیط زیستی است. 

به گفته اسکندری می‌توان با دانستن حقوق محیط زیستی‌ پیگیر عدالت محیط زیستی شد و در نهایت دادخواهی محیط زیستی کرد. 

اعظم بهرامی نیز به دادخواهی زیست‌محیطی در کشورهای مختلف اشاره می‌کند و در مورد ایران معتقد است مطالبات محیط زیستی پتانسیل بسیار مهمی دارند که مخرج مشترک جنبش‌های اعتراضی شوند. زیرا این مطالبات وابسته به نسل یا گروه سیاسی، مذهبی و شغلی خاصی نیستند. او ادامه می‌دهد: 

وقتی در مورد دسترسی به آب، آلودگی هوا، خشک شدن رودخانه، تالاب، قطع درختان، تجاوز به مناطق جنگلی و رودخانه‌ای حرف می‌زنید، خیلی از گروه‌های شهروندی که رنج ناشی از آن آسیب را زندگی می‌کنند تحت تاثیر قرار می‌دهد. آنها را برآشفته می‌کند و می‌تواند آنها را به مطالبه‌گر تبدیل کند. به نظر من مطالبات محیط زیستی محدود به جغرافیای خاصی نیستند. به این ترتیب فراگیر هستند، فرای مرزهای جغرافیای داخل ایران هستند. من فکر می‌کنم این پراکندگی کمک می‌کند که به‌راحتی در استان‌ها و شهرهای مختلف گسترش پیدا کند. 

بهرامی معتقد است مطالبات زیست‌محیطی در داخل ایران با خارج از ایران نیز ارتباط دارد. به گفته این پژوهشگر در کشورهای بسیاری جنبش‌های محیط زیستی جنبش‌های اصیل مردمی هستند که علیه سرمایه‌داری، تملک بر منابع، آسیب به منابع، تجاوز به حقوق کارگران، کشاورزان و بومیان اقدام می‌کند و بر پیشانی آن اعتراضات ایستاده است.

اعظم بهرامی در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» از پیشگامانی بود که این جنبش را با کنشگری زیست‌محیطی خارج از ایران پیوند داد و در ایتالیا کمپینی به‌راه انداخت به نام «یک درخت، یک زندگی». در این کمپین فعالان محیط زیست و حقوق زنان مشارکت کردند و به یاد کشته‌شدگان جنبش درخت کاشتند.